به گزارش خبرگزاری دانا، خبر ورزشی نوشت، پيرمرد و نوه و قاطرش؛ اين داستاني است كه كارلوس كروش همان اول قصه برايمان تعريف ميكند كه بگويد در اين مملكت و هر جاي ديگر جهان، هر كاري كنيد، مردماني هستند كه انتقاد كنند. او با اين داستان، از كنار بعضي انتقادها ميگذرد اما ميگويد مقابل حرفهاي دروغ، سكوت نميكند. كروش در اين روزهاي حساس و منتهي به جام ملتها، ترجيح ميدهد تمام فكر و ذكرش را روي تيمملي بگذارد نه حرفهاي ديگران. او ترجيح ميدهد با نوه و قاطرش، راهي را برود كه خودش دوست دارد نه راهي كه ديگران برايش انتخاب كردهاند. او ميگويد وقتي به انجام كاري ايمان داشته باشد، همان را انجام ميدهد. گفتوگوي دو ساعته خبرورزشي با كارلوس كروش پيش از اعزام تيمملي به پرتغال، حاوي نكاتي از اين دست بود. با او بحثهايي را باز كرديم كه تا به حال دربارهاش حرف نزده بود؛ شايعات درباره دخالت نكونام در دعوت يا خط خوردن بازيكنان، واكنش عجيب صادقيان پس از خط خوردن از تيمملي و....
آقای كروش، شما از فضاي فوتبال ايران باخبر هستيد. اين روزها به نظر ميرسد بعضي انتقادها بيارتباط به وضعيت شما بعد از جام ملتها نباشد. به طور حتم شما بيشتر از ما در جريان هستيد كه عدهاي دوست دارند پس از جام ملتها، جاي شما را روي نيمكت ايران بگيرند.
طبيعي است. نه تنها اينجا بلكه در سراسر دنيا همينطور است. در طبيعت انسان هميشه مقداري حسادت و بخل وجود دارد. وظيفه ما نيست كه فكر كنيم آنها به چه چيزي فكر ميكنند. طبق روال هميشه، وظيفه ما اين است كه بهترين تلاش را بكنيم. به كاري كه ايمان داريم، ادامه دهيم. به ياد داستان آن پيرمرد و نوه و قاطرش افتادم. داشتند در سفري با هم ميرفتند، به روستاي اول كه رسيدند دو نفر سوار قاطر بودند. مردم آنجا گفتند عجب بيانصافهايي هستيد. با قاطر بيچاره چهكار ميكنيد. در روستاي دوم خودش سوار شد و دوباره آدمها گفتند عجب بيقلب است. خودش سوار است و بيچاره نوهاش پياده. در روستاي سوم برعكس شد. نوه را سوار كرد و روستاييها گفتند عجب دنيايي شده است. خودش پياده است، بچه سوار. اين يعني چه. به جايي رسيد كه در روستاي چهارم خودشان اين قاطر را حمل ميكردند. فوتبال يعني اين. در فوتبال روند زندگي همين شكلي است. در زندگي و فوتبال من ياد گرفتهام هميشه كاري را كه به آن ايمان دارم، انجام دهم. در اين حالت ديگر مهم نيست، روستائيان چه عكسالعملي نشان ميدهند و چه حرفهايي ميزنند. مهمترين مسئلهاي كه مطمئنم صدق ميكند، وقتي بعضي انتقادها از بعضي منابع شكل ميگيرد، ايمان دارم كه كار درست را انجام ميدهم. خيلي ساده و شفاف...
ما در پروسه تمديد قرارداد با شما دو روز فيفا را از دست داديم. اين چقدر شما را نگران ميكند؟
هر دقيقه از تمرين را كه از دست ميدهيم، زماني است كه نميتوانيم برگردانيم. وقتي آب رودخانه از زير پل رد ميشود، رد شده و ديگر بازنميگردد. البته هوشمندانه نيست كه برعكس جريان آب شنا كنيم. اين را ياد گرفتهام كه هميشه بايد با خودمان صادق باشيم. وقتي به خودمان دروع ميگوييم ديگر توان پيدا كردن راهكار درست را نداريم. وقتي داشتم از دبي به ايران ميآمدم تا قرارداد امضا كنم، به همين مسئله فكر ميكردم. با خودم فكر ميكردم كه با از دست دادن هر زمان، داريم يك امتياز به رقباي خودمان ميدهيم ولي بار ديگر تكرار ميكنم در زندگي ميتوان هر مطلبي را از بعد تاريك و منفي يا روشن نگاه كرد. تصميم شخص من اين است كه چنين مطلبي را از منظر روشن نگاه كنم. يك چالش براي همه ما ايجاد ميشود. زمان را از دست دادهايم ولي به آن به عنوان يك چالش مثبت نگاه ميكنيم. بايد از نوآوري، خلاقيت و منابعمان به نحو احسن استفاده كنيم. سؤال اصلي اين است كه حالا چطور ميتوانيم قويتر شويم؟ براي همين در لحظهاي كه با كفاشيان حرف ميزدم، اولين تصميم ما اين بود كه اردوي پرتغال را نجات دهيم. دقيقاً مثل بازي ميماند. گلي زدهايم داور آن را نگرفته است... بايد در چند دقيقه باقيمانده زمان را به دست بياوريم. بايد تمام فكرمان و قواي كنونيمان را در زمان حال نگه داريم و چشمانمان را به آينده بدوزيم. اين دقيقاً شرح وظيفه و شرح عمليات اصلي من براي مرحله دوم حضورم در ايران است. حضور من در ايران به اين معناست كه وظيفه سنگيني روي دوشم قرار دارد. واقعيت اين است كه دين بزرگي به هواداران دارم. مديون تمام آنها هستم. شكي ندارم دين بزرگي به رسانهها، همتيميهايم، كادرم و بازيكنانم دارم. همينطور به فدراسيون و آقاي كفاشيان؛ به خاطر اعتماد دوبارهاي كه به من كردند. براي ماندنم در تيمملي ايران جنگيدند. اگر در دوره اولم در ايران وظيفه سنگيني روي دوشم بود، اين بار بيشتر شده است. دين بيشتري به خاطر وظيفهاي كه دارم، حس ميکنم. وقتي ميگويم بايد آستينمان را بالا بزنيم و كار كنيم، يعني پايههاي لازم براي موفقيت آينده را بسازيم. علت حضورم در ايران اين بود كه بتوانم ميراثي از خودم به جاي بگذارم، درست مثل حضورم در آفريقاي جنوبي. من براي رسيدن به اين مهم ميجنگم ولي علت حضورم اين است بتوانم با كمال صداقت، سعي كنم به هدفي كه دارم، برسم. اگر بخواهيم به اين مهم دست پيدا كنيم، بايد يك فدراسيون متعهد، برنامههاي محكم و حمايت لازم را داشته باشيم. ديگر نميتوانيم با بازي تظاهرآميز كارمان را ادامه بدهيم. چون تيمملي ايران نياز به حمايت مالي دارد. فوتبال ايران نياز به حمايت دارد. اگر برنامه صحيح و مناسب نداشته باشيم و سرمايهگذاري مناسب نداشته باشيم، هيچ آيندهاي نخواهيم داشت. اين شرح وظيفه خود من بود.
منبع اين بازي تظاهرآميز كجاست؟
ما بايد با واقعيتها روبهرو شويم. مثالي براي شما ميزنم. بعضي وقتها در رسانهها يك موج شايعه راجع به سطح و پروفايل بازيهاي دوستانه ما به وجود ميآيد. من شاهد بودم كه ميگويند چرا ما جلوي برزيل، آرژانتين، ساحلعاجل، ايتاليا و... بازي نميكنيم؟ اين دقيقاً يك بازي تظاهرآميز ذهني است. رسانهها و مطبوعات جدي نبايد اجازه دهند بعضي افراد اين شوخيهاي توهمآميز و تظاهرآميز را انجام دهند. در حال حاضر منابع محدودي در اختيار ماست. منابع كافي براي بازي با تيمهاي بزرگ را نداريم. قطر براي بازي با ايتاليا يك ميليون دلار هزينه ميكند، ما اين پول را نداريم. يك بار براي هميشه بياييم اين بازي تظاهرآميز را تمام كنيم. اگر ميخواهيم آينده را بسازيم، نياز به بازيكنان باكيفيت داريم. احتياج به برگزاري اردوهاي آمادهسازي براي زير 19 سال، 17 سال و... داريم. آنها هم بايد بازي انجام دهند. آنها هم بايد درباره فوتبال بينالمللي ياد بگيرند ولي اگر بازي نكنند، اگر در فضاي رقابتي قرار نگيرند، تجربه را از كجا بياورند؟ مثالي براي شما بزنم. بار اول كه سرمربي تيمملي پرتغال بودم مقابل تيم ايتاليا كه فينال 94 را مقابل برزيل بازي كرد، با 9 بازيكن زير 21 سال حاضر شديم. فيگو، ويتور بايا، ژاپينتو، كاستا، پاسوزا و... اينها همه بين 40 تا 60 بازي ملي داشتند. بازيكناني كه 19 ساله بودند در آن زمان، 60 بازي بينالمللي داشتند. اگر ميخواهيد راجع به بازسازي تيمملي حرف بزنيد، يك بار ديگر بررسي كنيم.
منتقدان شما البته حرفهاي ديگري هم ميزنند. آنها ميگويند کروش اگر 100 سال هم در ايران باشد، كاري را كه در پرتغال براي نسلسازي انجام داد، در ايران انجام نميدهد.
اين صحبت انتقاد نيست. مطلب درستي را ميگويند ولي از آنها ميخواهم بگويند دليل اين داستان چيست؟ چون آنها بايد اين شجاعت را داشته باشند كه بگويند چرا كروش نتوانست در 3، 4 سال كاري را كه در پرتغال انجام داد، در ايران انجام دهد؟ آنها شجاعت گفتن اين حرفها را ندارند و به من حمله ميكنند.
البته آنها ترجيح ميدهند به حاميان شما حمله كنند. مثلاً به روزنامهنگارها بگويند اجنبيپرست و به فردوسيپور بگويند كروشيپور!
البته باز هم به اصول خودم بازميگردم. اگر يك صدا وجود داشته باشد، خوب نيست. كسي سلطه كامل و يكصداگرايي را دوست ندارد. نبايد تنها يك نفر حرف بزند. من اتفاقاً از انتقادها هميشه خوشحال ميشوم. بعضي وقتها ميتوانيم با يك حس و حال شوخطبعانه اين حرف را مطرح كنيم. باز هم ايرادي ندارد. تنها مشكل اين است بعضي وقتها با عدم احترام مطرح ميشود. اكثر مواقع با اين مسئله روبهرو هستيم كه جبهه خاصي پشت انتقادها وجود دارد. دقيقاً اين همان زماني است كه من بيشتر ميخندم و دوباره بيشتر ميخندم. ولي باز هم برميگردم به يك مسئله پايهاي. اين دقيقاً نقطهاي است كه منتقدان بايد دربارهاش حرف بزنند ولي اصلاً مطرح نميكنند. توسعه فوتبال و يا كلاً پيشرفت در زندگي، نياز به يك قدم جادويي ندارد. بعضي افراد ترجيح ميدهند زير درخت نارگيل بنشينند و كل زندگيشان منتظر يك معجزه باشند. براي همين است كه اكثر مواقع نارگيل به سرشان ميخورد! از بعد پروژه بينالمللي فوتبال، يك سبد از هر مسوولي نميتواند فقط سيب داشته باشد. بالاخره بايد انواع ميوهها در اين سبد باشد. اگر به معناي واقعي ميخواهيم شاهد توسعه فوتبال ايران باشيم، نميتوانيم به فكر تيمملي بزرگسالان باشيم. مثال احمقانهاي بزنم كه مردم قشنگ درك كنند. آيا شما اگر بخواهيد شاهد توسعه فوتبال باشيد، ميتوانيد تنها تمركزتان را روي داورها بگذاريد؟ وقتي توسعه تيمهاي بزرگ را ميبينيم، نه تنها فكرشان روي تيم بزرگسالشان است بلكه روي فوتبال پايه، ليگشان، طراحي رقابتهاي ليگ و... هم فكر ميكنند. آنها قشنگ فكر ميكنند مسابقات فوتبال پايه را چطور منظم و دقيق برگزار كنند. به فكر تحصيلات و آموزش مربيان هم هستند. فكر امكانات فوتبالي هستند، امكانات تمريني، تجهيزات ورزشي، تجهيزات پزشكي، تشخيصهاي پزشكي مناسب، آموزشهاي پزشكي-ورزشي و.... همانطور كه متوجه شديد اگر بخواهيم شاهد رشد و توسعه فوتبال ايران باشيم، بايد يك برنامه مادر و يك برنامه اصلي داشته باشيم تا بتوانيم رو به جلو حركت كنيم.
در اين شرايط هميشه اختلاف نظرهايي پيش ميآيد. آدمهاي اين فوتبال بر سر يك مسئله ساده هم نميتوانند به جمعبندي برسند.
مطمئناً سوءتفاهم به وجود ميآيد. عدم توافق شكل ميگيرد ولي مهمترين مسئله اين است كه فوتبال ايران را با هم حركت دهيم. بعضي افراد هستند كه يك جبهه فكري خاص و مشخص دارند. آنها نميخواهند كه شاهد اين پيشرفت باشند. براي فقر دانش ميجنگند. آنها براي انزوا ميجنگند. يك ضربالمثل پرتغالي هست كه ميگويد در دسته كورها، يك چشم، پادشاه است. اين بازي خيلي هوشمندانه را كه به نفع خودشان است، انجام ميدهند چون نميخواهند تغيير ايجاد شود. به نظر آنها اگر فوتبال پيشرفت كند، جايگاهشان را از دست ميدهند. اگر فكر ميكنيد فقط در ايران اين اتفاق ميافتد، اشتباه ميكنيد. در سرتاسر جهان تفاوتي نيست. به خاطر اينكه همه ما آدميزاد هستيم.
شما گفتيد جبهه فكري خاصي وجود دارد. احساس ميشود اين جبهه فكري، حملاتشان را به كروش آغاز كردهاند. به نظر ميرسد هدف آنها اين است كه او پس از جام ملتها تيمملي را ترك كند و جاي او را بگيرند. آيا شما اين موضوع را احساس كردهايد؟
در درجه اول بايد بگويم خيلي خوشحالم! آنها هنوز زنده هستند. خيلي خوشحالم كه زندهاند! (خنده) ثانياً يادمان نرود چون هنوز زنده هستند، تغيير نكردهاند و كار سابقشان را انجام ميدهند. بار ديگر تكرار ميكنم اين مسئلهاي نيست كه زياد به آن فكر نميكنم. داستان پيرمرد و نوه و قاطر را يادتان نرود. هيچوقت اين مشكل حل نميشود. زندگي به همين شكل است. تنها راه حل اين است كه بخواهي آنها را زنده زنده و خام بخوري. آنها را از بين ببري ولي ذائقه من فرق دارد، جوجهكباب را ترجيح ميدهم. آنها را زنده زنده بخوري دل درد ميگيري! من طرز تفكرم اين است، هر دقيقه كه دربارهشان حرف بزنيم يا فكر كنيم يا مطلبي بشنويم، به اين معناست كه برايشان اهميت قائل شدهايم و مهمشان ميكنيم. نميخواهم بگويم كه نبايد اصلاً شنونده باشيم. اتفاقاً بايد شنونده نظرات خوب باشيم چون اكثر اوقات من درس بيشتري از منتقدان ميگيرم. وقتي در گروه خودمان هستيم مطالب را تنها از درون نگاه ميكنيم ولي اگر صحبت منتقدان را هم بشنويم، مطمئناً نظرات آنها به ما كمك خواهد كرد. يكسري مسائل را در همين حين ياد ميگيريم. هيچگاه سوءتفاهم و برداشت اشتباه از صحبتهاي من نشود. در زندگي هميشه از حرفهاي افرادي كه خارج گود هستند، چيزهاي زيادي ياد گرفتهام. خيلي كمك كردهاند كه مرتكب اشتباههاي خودم نشوم ولي توجه به آن سري از صحبتها و منتقدان به اين معناست كه استقلال فكري خودمان را داريم. انتقادها هيچوقت باعث آزار و اذيت من نميشود. تنها زماني كه صحت نداشته باشد، ما را ناراحت ميكند. وقتي حرفهايشان درست است و اگر اشتباهي كرده باشم، خودم منتقد خودم هستم. از دست خودم ناراحت ميشوم. بار ديگر تكرار ميكنم اينقدر مسائل در ذهن من هست كه بايد خلقشان كنم، اينقدر زمانم ارزشمند است كه ديگر نميتوانم زمانم را با يكسري صحبتهاي غيرصحيح تلف كنم. حرفهايي را كه با عدم صداقت مطرح ميشود، گوش نميدهم. يك ضربالمثل هست كه ميگويد حقيقت پايدار است و آينده گوياي همه چيز. من دوست دارم با حقايق و دستاوردهايم حرف بزنم نه با صحبتهاي غيرصحيح و وعده و وعيدهاي سادهانگارانه.
بعد از اينكه به ايران برگشتيد، فدراسيون فوتبال با اصراري عجيب تقاضا داشت يك دستيار ايراني به كادرفني اضافه شود. شما هم يكي از محبوبترين بازيكنان ايران را انتخاب كرديد. فدراسيون فوتبال ايران الان ميگويد كسي را انتخاب كردهايد كه ليسانس «C» آسيا را ندارد. فكر ميكنيد اين يك چالش جديد است يا اينكه در همان ريلي قرار ميگيرد كه شما از قبل ميخواستيد؟
راجع به قسمت آخر سؤال بگويم، در همان مسيري كه توقع داشتيم قرار گرفته است. همانطور كه در شرح مأموريتم گفتم، روزي كه حس كنم يك اتفاق روي مسيرش حركت نميكند، من از ايران ميروم. نميخواهم بگويم راه من بهترين راه است، تنها ميگويم من به اين راه ايمان دارم و فكر ميكنم راه صحيح است. بار ديگر تكرار ميكنم. اگر روزي به اين نتيجه برسم در مسير اشتباه حرکت ميکنم، ميروم چون نميتوانم به افرادي كه به من اعتماد كردهاند، دروغ بگويم. نميتوانم هواداران را بفروشم و به آنها خيانت كنم. نميتوانم به كادرم، به رسانهها، به مسئولان فدراسيون، به مردم و بازيكنان دروغ بگويم. بياييد اينجا يك روشنسازي كنيم. مطلبي هست كه گاهي ميبينيد اطلاعاتي كه به رسانهها ميرسد، به خاطر منبع مسمومي است كه صحبت را منتقل كرده است. اين مطالب با واقعيت فاصله دارد. شما گفتيد فدراسيون موضع محكمي داشت كه دستيار ايراني داشته باشيد، درست است؟ صحت ندارد. اين درست نيست.
يك ماه در رسانهها بود...
ولي شما بايد مطلع باشيد چگونه و از چه طريقي افراد خواستهاند ذهن هواداران را مسموم كنند. منظور من فضاسازي براي ايجاد فشار است.
كفاشيان حداقل 10 بار اين حرف را زد.
اولاً حقيقتي اينجا وجود دارد كه من از بدو ورود به ايران با مربيان ايراني كار كردم. خود من بودم كه مكرراً تكرار ميكردم نياز به دستيار ايراني دارم كه در اين پروژه كنارمان كار كند. در سال اول از چند مربي ايراني به عنوان دستيار مصاحبه گرفتم. ميتوانم خيلي داستانها را برايتان از گذشتهها تعريف كنم ولي بياييم فراموشش كنيم. اين مثل يك بازار ميماند. قرارداد من اين حق را براي سرمربي قائل شده كه وسيله حمل و نقل داشته باشم. سؤال اينجاست كه استاندارد حمل و نقل را چطور نگاه كنيد؟ شما اگر به منزل من در پرتغال برويد، متوجه استاندارد فكريام ميشويم. آيا من اينجا ميتوانم از فدراسيون فوتبال تقاضاي يك فِراري يا مرسدس بنز داشته باشم؟! مثل زماني است كه شما به نمايشگاه ماشين ميرويد. دوست داريد فراري بگيريد ولي در نهايت با پژو يا پيكان و يك نيسان برميگرديد. منظورم وانت نيسان نيست. اين دقيقاً مطلبي است كه بعضي وقتها من را آزار ميدهد. برميگرديم به حرفهاي گذشتهام. اينگونه بازيهاي تظاهرآميز آزاردهنده است. اين بازي رسانهاي را دوست دارند. آنهم با مطرح كردن كمكهاي ايراني اما يك سؤال؛ فدراسيون ميتواند هزينه اين مربيان ايراني را پرداخت كند؟ هزينههايي كه در ذهن دارند؟ اما افراد دوست دارند بازيهاي تظاهرآميز را ادامه دهند چون دوست دارند. براي همين در روند انتخابم براي دستيار ايراني تصميم گرفتم مربياني را انتخاب كنم كه دوست داشته باشند ياد بگيرند. آقاي ماركار آقاجانيان، عليرضا منصوريان، اميد نمازي و حالا كريمي. براي اين مربيان بايد احترام زيادي قائل باشيم چون تمامشان در شروع كار هيچ دستمزدي از فدراسيون نگرفتند. من از آنها متشكرم. بقيه كه از بيرون گود نگاه ميكنند، روز اولي كه اينجا مينشستند درخواست حقوقي را ميكردند كه غيرممكن بود. روز دوم كه حضور داشتند درخواستهاي بيشتري ميكردند در حالي كه روز اول ميگفتند نه، نه، من فقط ميخواهم به تيمملي كشورم خدمت كنم. در نتيجه اين بازيهاي تظاهرآميز من را آزار ميدهد. در اين پروژه من خيلي شفاف مطالب را با كفاشيان در ميان گذاشتم. ما به اين نتيجه رسيديم و تصميم گرفتيم در روند انتخاب دستيار، كسي را بخواهيم كه اين مرحله آموزشي را طي كند و در آينده آماده شود. من اين تصميم را گرفتم كه نميخواهم اشتباه قبل را تكرار كنم. نميخواهم ديگر دستياري كنارم باشد كه امروز با من باشد و همان شب به آمريكا برود و قرارداد ببندد. بدون اينكه با فدراسيون چنين مسئلهاي را در ميان بگذارد. به همين دليل به تازگي سرمربي سپاهان حرفهايي مطرح كرده بود كه كريمي بايد به خاطر اتفاقاتي كه در گذشته براي دستيارهاي كروش افتاده بود، حواسش را جمع كند ولي من اينجا ميخواهم بگويم كه ديگر كسي نميتواند با من بازي كند. (انگشتهايش را روي ميز ميكوبد) من ميدانستم كريمي هنوز ليسانس مربيگري خود را نگرفته است. ولي او به زودي زود از طرق مناسب ليسانس B و C را ميگيرد. چيزي كه كميته آموزش نميتواند به كريمي اهدا كند، 20 سال تجربه بينالمللي فوتبال است. چيزي كه كميته آموزش نميتواند هيچوقت به او بدهد، تجربه بازي در بايرن، قطر، امارات، شالكه و بالاي 100 بازي ملي است. ميخواهم تكرار كنم من اينجا كسي را نميآورم كه تجربهاش را براي من بياورد، كسي را ميآورم كه بتوانم تجربهام را به او تزريق كنم. شما ببينيد الان رايان گيگز به عنوان مربي كنار دست فانخال مينشيند. يا روي كاستا در جاي ديگر مربيگري ميكند. همينطور فاننيستلروي مربيگرياش را آغاز كرده است. علي كريمي هم مثل گيگز و فاننيستلروي و كاستا فاكتورهاي اخلاقي لازم را دارد. او شجاعت را دارد، كاراكترش را دارد. از همه مهمتر براي خود من بازي كرده است. با اين شرايط بايد چه كسي غير از او را انتخاب ميكردم؟ كريمي به من وفادار بود. فقط منتظر فرصت هستم كه مربيان بيشتري مثل كريمي را اضافه كنم به تيمملي. همانطور كه در آخرين كنفرانسم گفتم در ماه ژانويه يك مربي ديگر را به تيمملي اضافه ميكنم.
ايرانيها به 4 تيم آسيايي حساس هستند. به غير از عربستان 3تيم ديگر قطر، بحرين و امارات در جام ملتها در گروه ما هستند. در واقع اين 3 بازي براي ما حيثيتي است. پيشبيني شما از اين بازيها چيست؟
خيلي خيلي خوشحال هستم كه اين سؤال را مطرح كرديد. در كار شما نميتوانم دخالتي بکنم چون فرداروزي هم شما از من ميخواهيد كه مثلاً يك بازيكن را به تيمملي دعوت كنم ولي دعا ميكنم به درگاه خداوند كه اين سؤال را در صفحه اول روزنامهتان ببينم. اين سؤال را نبايد از من بپرسيد. بعد از 4 سال من اين مطلب را بهتر از هر شخص ديگري ميدانم. اين سؤال را بايد از افرادي بپرسيد كه وظيفه دارند از تيمملي حمايت كنند تا تيمملي آماده شود.
و انجام نميدهند...
شما از آنها بپرسيد. ما هنوز شانس داريم، هنوز فرصت داريم. بار ديگر تكرار ميكنم بازي تظاهرآميز را انجام ندهيد. سؤال خيلي مهمي را مطرح كرديد چون جام ملتهاي آسيا بسيار بسيار سختتر از جام جهاني است. بعد از صعود ما به جامجهاني همه خوشحال بودند و كسي توقع خاصي از ما نداشت. بعد از برزيل، همه افراد توقع همه چيز را در جام ملتها دارند؛ مخصوصاً به خاطر حضور بحرين، قطر و امارات. اين بسيار بسيار دشوار است. هيچگونه سمپاتي و كمكي در فضاي جام ملتها نخواهيم داشت، از فضاي كلي و از داوران. من فقط چند هفته پيش قراردادم را با فدراسيون فوتبال تمديد كردم ولي بعد از جام جهاني، همكاريام را آغاز كردم. درباره مسابقات، طراحي برنامهها و... برنامهريزي كردم. با قلبم اين كار را انجام دادم، حتي قبل از اينكه قرارداد ببندم. من براي چند نفر از دوستانم دعوتنامه فرستادم تا با ما بازي كنند ولي با هم بازي ميكنند. آنها ايران را در يك گوشه منزوي كردند. در همين ماه اكتبر ازبكستان با قطر بازي ميكند، بحرين با استراليا.... ولي ايران... آن بازي زيبا را يادمان نرود كه ازبكستان 5 گل به قطر زد! ولي نگاه كنيد چقدر قشنگ الان در آنجا اردو ميگذارند و با هم بازي ميكنند ولي ايران حريفي ندارد كه با آن بازي كند. البته خوشبختانه با كرهجنوبي بازي ميكنيم كه دو دليل دارد.
چه دلايلی؟
در درجه اول به اردن ميآيند تا با اين تيم بازي كنند. در مسير برگشت از ايران هم رد ميشوند و اينجا يك بازي ميكنند و ميروند ولي دليل مهمتري براي بازي با ما دارند. ميخواهند اين تصور را پاك كنند كه در دو بازي رفت و برگشت به ما باختهاند. ميخواهند يك دوپينگ رواني كنند، قبل از جام ملتها. رفت و برگشت آنها را زدهايم، الان انگيزهشان چيست كه در خانه ما را ببرند؟ اين قطعاً يك ارتقاي رواني است. ميخواهند ايران را از اين نظر تخريب كنند. به خاطر اينكه تيم ديگري نداريم، بايد بگويم خيلي ممنون كره. اگر فرصت ديگري داشتيم قطعاً با كرهجنوبي بازي نميكرديم. براي ما مهمتر است با تيمي مثل استراليا بازي كنيم چون كره را كه قبلاً زدهايم. هرچه بيشتر فكر ميكنم ميبينم جام ملتها سختتر است. در جامجهاني ميگفتند خيلي دشوار است و اگر نتيجه نگرفتيم ايرادي ندارد ولي در جام ملتها همه توقع دارند. اگر ما در استراليا موفق نشويم، در صفحه اول مقابل ما قرار ميگيرند. (روي ميز ميكوبد) واقعاً از سؤالتان ممنون هستم. از خدا ميخواهم اين سؤال را روي جلد خود بگذاريد و بپرسيد چرا و با چه منابعي بايد جلوي اين تيمها موفق شويم؟ وقتي يك نفر ميگويد چرا 50 روز اردو براي تيمملي برگزار ميكنيد (صدايش را بلند ميكند و با انگشت روي ميز ميكوبد) من فقط اميدوارم يك نفر بگويد چرا 50 روز است؟! 50 روز كم است. بايد بيشتر اردو بگذاريم. بيشتر بازي برگزار كنيم. امارات سه هفته بيشتر اردو داشته. در اتريش بود و بازي دوستانه انجام داد. قطر هم سه هفته اردو داشت. از بعد مربيگري خودم ميگويم، من فوتبال ايران نيستم، فقط سرمربي ايران هستم، تجربهام ميگويد اين ميتواند يك زمان برنده براي ايران باشد. ما جامجهاني را با بهترين عملكرد در آسيا ترك كرديم. هنوز شماره يك آسيا هستيم. خيلي بهتر از كرهجنوبي، همينطور از ژاپن و استراليا. تصويري كه از فوتبال ايران در جامجهاني به وجود آمد، بهتر از تيمهاي آسيايي ديگر بود. الان سؤالي كه جهانيان دارند اين است و بهخصوص آسياييها، آيا اين حقيقت داشت يا يك دروغ بيش نبود؟! شما سؤال من را جواب بدهيد. اين وظيفه و اين مهم، روي دوش ماست كه در آسيا ثابت كنيم كاري كه در جامجهاني انجام داديم، دروغ نبود. اين مسئوليت تنها روي دوش من، بازيكنان و مسئولان فدراسيون فوتبال نيست. اين يك مسئوليت براي كل ايران است. از طرف خودم تعهد ميدهم بيشترين تلاشم را بكنم. بازيكنان، كادرفني و فدراسيون فوتبال هم همينطور. آيا كار بيشتري ميتوانيم انجام بدهيم؟ اگر ميتوانيم و ميتوانند، خواهش ميكنم انجام بدهيم. خيلي راحت و خودماني ميگويم. اگر كار ديگري هم هست ميتوانيم انجام دهيم، عاجزانه تقاضا ميكنم كمك كنيد انجام دهيم. خدا در مسير فينال بحرين، قطر و امارات را قرار داده است. چالش بزرگي جلوي ايران است. ميدانم اگر موفق نباشيم بايد تاوانش را پس بدهيم.
تاوانش چيست؟ همان چيزي است كه در نبود شما اعلام ميكردند؟ اينطور اعلام شد كه به اين علت امضاي قرارداد طولاني ميشود كه كروش به حق فسخ قرارداد از سوي فدراسيون اعتراض دارد.
من ميدانم كي بايد تاوانش را بدهد. تكرار ميكنم.
فوتبال ايران؟
نه، ميدانم كي پرداخت ميكند. دوست داريد بدانيد؟
بله.
كارلوس كروش. كوتاهمدت تاوانش را من ميدهم، ميانمدت و بلندمدت ايران. فوتبال شما در همان جايگاه درجا خواهد زد. شايد من برگردم منچستريونايتد. (خنده)
بركسي پوشيده نيست كه شما دوست داشتيد در ايران به كارتان ادامه بدهيد.
براي ما مربيان وقتي يك كار را شروع ميكنيم، بايد به تمام دستاوردهايمان برسيم. براي من برزيل نقطه آخر نبود. جام ملتهاي استراليا برايم بسيار مهم بود. من به عنوان يك مربي مشكلي دارم. مطمئنم شما هم به عنوان ليدر روزنامهتان با اين مشكل دستوپنجه نرم ميكنيد. تمام ليدرها بايد همينطور باشند. هميشه خواهان چيز بيشتري هستند. هيچگاه به دستاوردهايي كه رسيدهام، راضي نيستم. ميدانم بعضي وقتها اين داستان مشكلساز است. فلسفه من اين است. اگر 5 جلسه تمرين دارم، ميخواهم 7 جلسه تمرين كنم. اگر دو اردو دارم دفعه بعد 5 اردو ميخواهم. اگر 10 برد داشتم دفعه بعد 20 برد ميخواهم. مطمئنم شما هم در روزنامهتان همين شكلي هستيد. اخلاق من همين است. ديگر نميتوانم كاري كنم.
به خاطر همين چالش مهمتر از جامجهاني را انتخاب كرديد؟
بله، قطعاً همينطور است. وقتي يك نويسنده كتاب پرفروشي مينويسد نميخواهد فراتر از آن بنويسد. او ميخواهد در همان نقطه به كارش ادامه دهد و در همان مسير حركت كند، اين علاقه من است. برايم جذاب است. روزي كه اين علاقه را از دست بدهم به عنوان مربي ميميرم. براي اينكه شما كامل در جريان باشيد، بازي با كرهجنوبي فينال زودرس جام ملتهاست. همه افراد بايد در جريان باشند وقتي مقابل كره قرار ميگيريم، فقط بازي با كره نيست. داريم سيگنالها را براي ژاپن، امارات، قطر و... ميفرستيم. دو گزينه بيشتر نداريم؛ يا سيگنالها قوي است يا ضعيف. به همين منظور بازي با كرهجنوبي براي من يك فينال قبل از جام ملتهاست.
قبل از امضاي قراردادتان حرف از پيشنهاد آفريقا، قطر، تيمهاي انگليسي، آلماني و... به شما بود. اين پيشنهادها چقدر صحت داشت؟
خيلي زياد.
آقاي كفاشيان ولي ميگفت شما پيشنهادي نداريد.
اين نظر آقاي كفاشيان است. البته او از همه چيز مطلع بود. ايشان از يك چيز بسيار مهم هم اطلاع داشت، چون من را خوب ميشناخت. من قول دادم، كلامم را گذاشتم تا يك تاريخ مشخصي صبر ميكنم. به خاطر اينكه او از من شناخت داشت. من هم به او اعتماد دارم. گفتم قبل از اينكه هر كاري بكنم، با شما مشورت خواهم كرد. وقتي كلامم را جايي خرج ميكنم، ديگر تمام است. پاي حرفم ميايستم. توقع من اين بود كه فدراسيون هم چنين رفتاري داشته باشد. دقيقا همين اتفاق هم افتاد. در اين مدت يكسري افراد تمام تلاش خود را كردند تا اين رابطه را مسموم كنند. يكسري اتفاقات جدي هم افتاد كه هيچوقت فراموش نميكنم. مسئلهاي كه باز اهميت داشت، كلام من بود و سخنان علي كفاشيان. كلام اعتمادآميز ما مقابل آن صحبتهاي مسموم، غالب شد. من از صحبت مسموم نميترسم، هميشه از حقيقت حساب ميبرم.
منتقدان ميگويند چرا ليگ بايد 50 روز تعطيل شود. اگر اشتباه نكنيم سال گذشته ليگ را به خاطر ليگ قهرمانان 35 روز تعطيل كردند. ظاهراً بعضيها دوست دارند شكستهاي ليگ قهرمانان در تيمملي هم تكرار شود!
البته متأسفانه بعضي از افراد حافظه خوبي ندارند. بعضي وقتها فكر ميكنند بقيه آدمها خواب هستند. فكر ميكنند ما خواب هستيم. مطمئناً من حافظه بدي ندارم. مشكلات و مسائل ديگري دارم ولي حافظهام بسيار قوي است.
توضيح بيشتري نميدهيد؟
فكر ميكنم وقتي آن اتفاق افتاد براي فوتبال ايران مهم بود كه باشگاهها موفق شوند. در كل حالا چه موافق بودند چه مخالف، همه از تصميم تعطيلي 35 روزه به خاطر ليگ قهرمانان آسيا حمايت كردند. اگر از شخص من بپرسيد براي فوتبال ايران خوب است كه وقفههاي بلندمدت داشته باشد، ميگويم نه. بهتر بود كه توقفهاي بلندمدت نباشد. موضع من اين است. وقتي منافع فوتبال حكم به تعطيلي ميدهد، بايد اين كار را انجام دهيم. يك مثال براي شما بزنم. قبل از جام جهاني، نصف بيشتر ليگهاي آمريكاي جنوبي براي 50 تا 60 روز تعطيل بود. در شرق آسيا هم شاهد تعطيلي بوديم. ژاپن و كرهجنوبي ليگ خود را كامل تعطيل كرده بودند. آرژانتين، برزيل، كلمبيا و... هم ليگشان را تعطيل كردند چون منافع تيمملي اين را ديكته ميكند. دفعه آينده اگر نياز بود از يك باشگاه حمايت كنيم كه قهرمان ليگ قهرمانان شود، چرا نكنيم؟ حالت قيفي نميتوانيم كار كنيم. (در اين لحظات شكل يك قيف را روي كاغذ ميكشد) اين قيف را ميبينيد، بعضيها هر وقت به نفع خودشان باشند به سمت خودشان ميچرخانند و هر وقت به نفعشان نباشد، به سمت ديگر ميچرخانند.
استقلاليها ميگويند بعد از جام جهاني، وضعيت مليپوشهايشان عجيب است. حتماً در جريان اين بحثها قرار گرفتهايد. در واقع تيمملي را مقصر آماده نبودن بازيكنانشان ميدانند. البته مليپوشهاي ديگر تيمها چنين مشكلي ندارد.
البته نميدانم اتفاقي است يا نه. زماني كه آنها صدر جدول بودند، اين حرفها را نميزدند. وقتي ميبرند، بهبه ميكنند و همه چيز اوكي است و بازيكنان فيت هستند وقتي ميبازند.... جامجهاني 26 ژوئن تمام شد. بيشتر از سه ماه گذشته است. راجع به چي داريم صحبت ميكنيم؟!
بهانهتراشي است؟
من اصلا چيزي نميدانم. من اصلاً پاسخگوي اين حرفها نيستم. دو سؤال مطرح ميكنم، وقتي آنها صدر جدول بودند، اين حرفها را ميزدند؟! جامجهاني دو هفته پيش تمام شد يا سه ماه پيش؟
سه ماه قبل.
فكر ميكنم جواب لازم را دادم. ديگر من چه چيزي ميتوانم بگويم؟
شما كاپيتاني داريد كه بازيكنان تيمملي او را دوست دارند. رابطه خوبي با آنها برقرار ميكند. همينطور شما را دوست دارد و رابطه خوبي بين شما برقرار شده است. اين باعث ميشود منتقدان شما بگويند بازيكناني كه از تيمملي خط ميخورند، به خاطر فشار كاپيتان است. يا بازيكناني كه دعوت ميشوند...
در 32 سال زندگي مربيگريام، دفعه اولي است كه در ذهن يكسري افراد اين ميتواند جا بيفتد. به اين مطلب فكر كنند كه نظر سرمربي نشأتگرفته از يك بازيكن يا كاپيتان تيمش است. اينكه بازيكن را دعوت كند يا نه. اين دنيايي نيست كه من در آن زندگي ميكنم. من از چنين دنيايي نميآيم. به اين انتقادات و نقطه نظرها فقط با يك صحبت جواب ميدهم. بعضي آدمها در زندگيشان راحتتر است كه بقيه را مقصر بدانند تا خودشان را. اين عمدتاً دليل چنين حرفهايي است. خوب تمرين نميكنند، بد بازي ميكنند، تفكر حرفهاي ندارند اما هيچگاه تقصير خودشان نيست. تقصير كفششان است يا كسي كه به آنها پاس نداد! بايد اعتبار بدهيم به اين صحبتهاي بيپايه و اساس؟! صحبتهاي بيپايه و اساس و غيرمحترمانه؟ اصلاً نبايد وقتمان را براي اين حرفها بگذاريم چون آدميزاد است. اكثر مواقع به دنبال بهانه برميگردد. هيچوقت نميتواند بگويد خب شايد خودم خوب نبودم. خوب بازي نكردم يا عملكردم در حد توقعات مربي نبود. چند نفر در زندگي هستند كه ميتوانند اينطور حرف بزنند؟ خيلي افراد كم...
يك مثال بزنم. پيام صادقيان وقتي بعد از جامجهاني خط خورد پيغامي منتشر كرد كه بازخورد زيادي داشت. نوشت بر باعث و بانياش لعنت.
باعث و بانياش حتماً من بودم ديگر! (خنده)
اما هنوز جواد نكونام به خاطر اين جمله صادقيان مورد حمله قرار ميگيرد.
نه آنطور كه پيام نوشته، من عاملش هستم! چون من او را خط زدم. چهكار كنم ديگر. حتماً من بودم. آخر من اسم او را از ليست خط زدم! صحبتي راجع به اين مطلب است كه بايد بگويم. فكر كنيم اينجا جهنم است. البته ما چيزي به اسم لعنت داريم و من ميگويم جهنم. اگر فكر ميكنيد كسي شما را دارد ميفرستد جهنم، شما مسير خودتان را برويد كه به جهنم نيفتيد تا كسي را لعنت كنيد. بايد اينقدر ادامه بدهيد كه ديگران را مورد لعنت قرار دهيد. خيلي شفاف. پيام صادقيان بازيكن جوان و مستعدي است ولي حقايق ديگر روي ميز است. خودتان ميبينيد. خودش پاسخگوي اعمال خودش بود، با اتفاقاتي كه در پرسپوليس افتاد. بازيكن جواني است ولي بايد خيلي ياد بگيرد تا بتواند در سطح بالايي ياد بگيرد.
تربيت حرفهاي ميخواهد، درست است؟
دقيقاً.
اگر شما او را ميبرديد جامجهاني و اخراج ميشد، چه اتفاقي ميافتاد؟ احساس ميكنيم نگراني شما بيشتر از اين بابت بود.
جفتمان ميرفتيم جهنم (خنده). يك چيز به شما ميگويم كه شايد سورپرايزتان كند. پيام بازيكن مستعد و جواني است اما هنوز زياد مانده تا حرفهاي شود ولي من او را ول نميكنم. هر فرصتي كه باشد او را تحت فشار قرار ميدهم. او من را مورد چالش قرار داد كه به جهنم بروم! من خودم آن شخصي خواهم بود كه او را به جهنم مياندازم تا ياد بگيرد حرفهاي شود و بازيكن خوبي براي فوتبال ايران باشد.
شما مهدي رحمتي را به تيمملي دعوت كرديد. به نظر ميرسيد اين اتفاق در دقيقه 90 افتاده است چون اصلاً به سفارت پرتغال نرفت. ظاهراً خود رحمتي به اين نتيجه رسيده كه خصومتها از بين رفته است و دوباره در تيمملي جا دارد. اين دعوت شما بيشتر شبيه يك پيغام براي او بود.
خيلي كوتاه و شفاف باز تكرار ميكنم. هيچوقت نميتوانم زير اين حقيقت بزنم كه او يكي از بهترين دروازهبانهاي ايران است. هيچ شكي نداشته و در حال حاضر هم ندارم. در درجه دوم، گذشتهها گذشته است. الان در يك دوران جديد هستيم. مهم نيست در گذشته چه حرفهايي بين ما بوده است. الان در يك مرحله جديد از اين پروژه هستيم. در درجه سوم با آوردن اسم رحمتي در اين ليست كامل بازيكنان، من پيغامي را هم به او و هم فوتبال ايران دادم. خواستم بگويم كه او در ليست ما هست. روزي كه حس كنم با عملكردش ميتواند كمك حال تيمملي باشد، قطعاً كنارمان خواهد بود. او ميتواند در جام ملتها در كنار ما باشد. اين تصميم را گرفتم تا ثابت كنم اگر بازيكني بتواند به تيم كمك كند، دعوت خواهد شد.
آقای كروش، شما از فضاي فوتبال ايران باخبر هستيد. اين روزها به نظر ميرسد بعضي انتقادها بيارتباط به وضعيت شما بعد از جام ملتها نباشد. به طور حتم شما بيشتر از ما در جريان هستيد كه عدهاي دوست دارند پس از جام ملتها، جاي شما را روي نيمكت ايران بگيرند.
طبيعي است. نه تنها اينجا بلكه در سراسر دنيا همينطور است. در طبيعت انسان هميشه مقداري حسادت و بخل وجود دارد. وظيفه ما نيست كه فكر كنيم آنها به چه چيزي فكر ميكنند. طبق روال هميشه، وظيفه ما اين است كه بهترين تلاش را بكنيم. به كاري كه ايمان داريم، ادامه دهيم. به ياد داستان آن پيرمرد و نوه و قاطرش افتادم. داشتند در سفري با هم ميرفتند، به روستاي اول كه رسيدند دو نفر سوار قاطر بودند. مردم آنجا گفتند عجب بيانصافهايي هستيد. با قاطر بيچاره چهكار ميكنيد. در روستاي دوم خودش سوار شد و دوباره آدمها گفتند عجب بيقلب است. خودش سوار است و بيچاره نوهاش پياده. در روستاي سوم برعكس شد. نوه را سوار كرد و روستاييها گفتند عجب دنيايي شده است. خودش پياده است، بچه سوار. اين يعني چه. به جايي رسيد كه در روستاي چهارم خودشان اين قاطر را حمل ميكردند. فوتبال يعني اين. در فوتبال روند زندگي همين شكلي است. در زندگي و فوتبال من ياد گرفتهام هميشه كاري را كه به آن ايمان دارم، انجام دهم. در اين حالت ديگر مهم نيست، روستائيان چه عكسالعملي نشان ميدهند و چه حرفهايي ميزنند. مهمترين مسئلهاي كه مطمئنم صدق ميكند، وقتي بعضي انتقادها از بعضي منابع شكل ميگيرد، ايمان دارم كه كار درست را انجام ميدهم. خيلي ساده و شفاف...
ما در پروسه تمديد قرارداد با شما دو روز فيفا را از دست داديم. اين چقدر شما را نگران ميكند؟
هر دقيقه از تمرين را كه از دست ميدهيم، زماني است كه نميتوانيم برگردانيم. وقتي آب رودخانه از زير پل رد ميشود، رد شده و ديگر بازنميگردد. البته هوشمندانه نيست كه برعكس جريان آب شنا كنيم. اين را ياد گرفتهام كه هميشه بايد با خودمان صادق باشيم. وقتي به خودمان دروع ميگوييم ديگر توان پيدا كردن راهكار درست را نداريم. وقتي داشتم از دبي به ايران ميآمدم تا قرارداد امضا كنم، به همين مسئله فكر ميكردم. با خودم فكر ميكردم كه با از دست دادن هر زمان، داريم يك امتياز به رقباي خودمان ميدهيم ولي بار ديگر تكرار ميكنم در زندگي ميتوان هر مطلبي را از بعد تاريك و منفي يا روشن نگاه كرد. تصميم شخص من اين است كه چنين مطلبي را از منظر روشن نگاه كنم. يك چالش براي همه ما ايجاد ميشود. زمان را از دست دادهايم ولي به آن به عنوان يك چالش مثبت نگاه ميكنيم. بايد از نوآوري، خلاقيت و منابعمان به نحو احسن استفاده كنيم. سؤال اصلي اين است كه حالا چطور ميتوانيم قويتر شويم؟ براي همين در لحظهاي كه با كفاشيان حرف ميزدم، اولين تصميم ما اين بود كه اردوي پرتغال را نجات دهيم. دقيقاً مثل بازي ميماند. گلي زدهايم داور آن را نگرفته است... بايد در چند دقيقه باقيمانده زمان را به دست بياوريم. بايد تمام فكرمان و قواي كنونيمان را در زمان حال نگه داريم و چشمانمان را به آينده بدوزيم. اين دقيقاً شرح وظيفه و شرح عمليات اصلي من براي مرحله دوم حضورم در ايران است. حضور من در ايران به اين معناست كه وظيفه سنگيني روي دوشم قرار دارد. واقعيت اين است كه دين بزرگي به هواداران دارم. مديون تمام آنها هستم. شكي ندارم دين بزرگي به رسانهها، همتيميهايم، كادرم و بازيكنانم دارم. همينطور به فدراسيون و آقاي كفاشيان؛ به خاطر اعتماد دوبارهاي كه به من كردند. براي ماندنم در تيمملي ايران جنگيدند. اگر در دوره اولم در ايران وظيفه سنگيني روي دوشم بود، اين بار بيشتر شده است. دين بيشتري به خاطر وظيفهاي كه دارم، حس ميکنم. وقتي ميگويم بايد آستينمان را بالا بزنيم و كار كنيم، يعني پايههاي لازم براي موفقيت آينده را بسازيم. علت حضورم در ايران اين بود كه بتوانم ميراثي از خودم به جاي بگذارم، درست مثل حضورم در آفريقاي جنوبي. من براي رسيدن به اين مهم ميجنگم ولي علت حضورم اين است بتوانم با كمال صداقت، سعي كنم به هدفي كه دارم، برسم. اگر بخواهيم به اين مهم دست پيدا كنيم، بايد يك فدراسيون متعهد، برنامههاي محكم و حمايت لازم را داشته باشيم. ديگر نميتوانيم با بازي تظاهرآميز كارمان را ادامه بدهيم. چون تيمملي ايران نياز به حمايت مالي دارد. فوتبال ايران نياز به حمايت دارد. اگر برنامه صحيح و مناسب نداشته باشيم و سرمايهگذاري مناسب نداشته باشيم، هيچ آيندهاي نخواهيم داشت. اين شرح وظيفه خود من بود.
منبع اين بازي تظاهرآميز كجاست؟
ما بايد با واقعيتها روبهرو شويم. مثالي براي شما ميزنم. بعضي وقتها در رسانهها يك موج شايعه راجع به سطح و پروفايل بازيهاي دوستانه ما به وجود ميآيد. من شاهد بودم كه ميگويند چرا ما جلوي برزيل، آرژانتين، ساحلعاجل، ايتاليا و... بازي نميكنيم؟ اين دقيقاً يك بازي تظاهرآميز ذهني است. رسانهها و مطبوعات جدي نبايد اجازه دهند بعضي افراد اين شوخيهاي توهمآميز و تظاهرآميز را انجام دهند. در حال حاضر منابع محدودي در اختيار ماست. منابع كافي براي بازي با تيمهاي بزرگ را نداريم. قطر براي بازي با ايتاليا يك ميليون دلار هزينه ميكند، ما اين پول را نداريم. يك بار براي هميشه بياييم اين بازي تظاهرآميز را تمام كنيم. اگر ميخواهيم آينده را بسازيم، نياز به بازيكنان باكيفيت داريم. احتياج به برگزاري اردوهاي آمادهسازي براي زير 19 سال، 17 سال و... داريم. آنها هم بايد بازي انجام دهند. آنها هم بايد درباره فوتبال بينالمللي ياد بگيرند ولي اگر بازي نكنند، اگر در فضاي رقابتي قرار نگيرند، تجربه را از كجا بياورند؟ مثالي براي شما بزنم. بار اول كه سرمربي تيمملي پرتغال بودم مقابل تيم ايتاليا كه فينال 94 را مقابل برزيل بازي كرد، با 9 بازيكن زير 21 سال حاضر شديم. فيگو، ويتور بايا، ژاپينتو، كاستا، پاسوزا و... اينها همه بين 40 تا 60 بازي ملي داشتند. بازيكناني كه 19 ساله بودند در آن زمان، 60 بازي بينالمللي داشتند. اگر ميخواهيد راجع به بازسازي تيمملي حرف بزنيد، يك بار ديگر بررسي كنيم.
منتقدان شما البته حرفهاي ديگري هم ميزنند. آنها ميگويند کروش اگر 100 سال هم در ايران باشد، كاري را كه در پرتغال براي نسلسازي انجام داد، در ايران انجام نميدهد.
اين صحبت انتقاد نيست. مطلب درستي را ميگويند ولي از آنها ميخواهم بگويند دليل اين داستان چيست؟ چون آنها بايد اين شجاعت را داشته باشند كه بگويند چرا كروش نتوانست در 3، 4 سال كاري را كه در پرتغال انجام داد، در ايران انجام دهد؟ آنها شجاعت گفتن اين حرفها را ندارند و به من حمله ميكنند.
البته آنها ترجيح ميدهند به حاميان شما حمله كنند. مثلاً به روزنامهنگارها بگويند اجنبيپرست و به فردوسيپور بگويند كروشيپور!
البته باز هم به اصول خودم بازميگردم. اگر يك صدا وجود داشته باشد، خوب نيست. كسي سلطه كامل و يكصداگرايي را دوست ندارد. نبايد تنها يك نفر حرف بزند. من اتفاقاً از انتقادها هميشه خوشحال ميشوم. بعضي وقتها ميتوانيم با يك حس و حال شوخطبعانه اين حرف را مطرح كنيم. باز هم ايرادي ندارد. تنها مشكل اين است بعضي وقتها با عدم احترام مطرح ميشود. اكثر مواقع با اين مسئله روبهرو هستيم كه جبهه خاصي پشت انتقادها وجود دارد. دقيقاً اين همان زماني است كه من بيشتر ميخندم و دوباره بيشتر ميخندم. ولي باز هم برميگردم به يك مسئله پايهاي. اين دقيقاً نقطهاي است كه منتقدان بايد دربارهاش حرف بزنند ولي اصلاً مطرح نميكنند. توسعه فوتبال و يا كلاً پيشرفت در زندگي، نياز به يك قدم جادويي ندارد. بعضي افراد ترجيح ميدهند زير درخت نارگيل بنشينند و كل زندگيشان منتظر يك معجزه باشند. براي همين است كه اكثر مواقع نارگيل به سرشان ميخورد! از بعد پروژه بينالمللي فوتبال، يك سبد از هر مسوولي نميتواند فقط سيب داشته باشد. بالاخره بايد انواع ميوهها در اين سبد باشد. اگر به معناي واقعي ميخواهيم شاهد توسعه فوتبال ايران باشيم، نميتوانيم به فكر تيمملي بزرگسالان باشيم. مثال احمقانهاي بزنم كه مردم قشنگ درك كنند. آيا شما اگر بخواهيد شاهد توسعه فوتبال باشيد، ميتوانيد تنها تمركزتان را روي داورها بگذاريد؟ وقتي توسعه تيمهاي بزرگ را ميبينيم، نه تنها فكرشان روي تيم بزرگسالشان است بلكه روي فوتبال پايه، ليگشان، طراحي رقابتهاي ليگ و... هم فكر ميكنند. آنها قشنگ فكر ميكنند مسابقات فوتبال پايه را چطور منظم و دقيق برگزار كنند. به فكر تحصيلات و آموزش مربيان هم هستند. فكر امكانات فوتبالي هستند، امكانات تمريني، تجهيزات ورزشي، تجهيزات پزشكي، تشخيصهاي پزشكي مناسب، آموزشهاي پزشكي-ورزشي و.... همانطور كه متوجه شديد اگر بخواهيم شاهد رشد و توسعه فوتبال ايران باشيم، بايد يك برنامه مادر و يك برنامه اصلي داشته باشيم تا بتوانيم رو به جلو حركت كنيم.
در اين شرايط هميشه اختلاف نظرهايي پيش ميآيد. آدمهاي اين فوتبال بر سر يك مسئله ساده هم نميتوانند به جمعبندي برسند.
مطمئناً سوءتفاهم به وجود ميآيد. عدم توافق شكل ميگيرد ولي مهمترين مسئله اين است كه فوتبال ايران را با هم حركت دهيم. بعضي افراد هستند كه يك جبهه فكري خاص و مشخص دارند. آنها نميخواهند كه شاهد اين پيشرفت باشند. براي فقر دانش ميجنگند. آنها براي انزوا ميجنگند. يك ضربالمثل پرتغالي هست كه ميگويد در دسته كورها، يك چشم، پادشاه است. اين بازي خيلي هوشمندانه را كه به نفع خودشان است، انجام ميدهند چون نميخواهند تغيير ايجاد شود. به نظر آنها اگر فوتبال پيشرفت كند، جايگاهشان را از دست ميدهند. اگر فكر ميكنيد فقط در ايران اين اتفاق ميافتد، اشتباه ميكنيد. در سرتاسر جهان تفاوتي نيست. به خاطر اينكه همه ما آدميزاد هستيم.
شما گفتيد جبهه فكري خاصي وجود دارد. احساس ميشود اين جبهه فكري، حملاتشان را به كروش آغاز كردهاند. به نظر ميرسد هدف آنها اين است كه او پس از جام ملتها تيمملي را ترك كند و جاي او را بگيرند. آيا شما اين موضوع را احساس كردهايد؟
در درجه اول بايد بگويم خيلي خوشحالم! آنها هنوز زنده هستند. خيلي خوشحالم كه زندهاند! (خنده) ثانياً يادمان نرود چون هنوز زنده هستند، تغيير نكردهاند و كار سابقشان را انجام ميدهند. بار ديگر تكرار ميكنم اين مسئلهاي نيست كه زياد به آن فكر نميكنم. داستان پيرمرد و نوه و قاطر را يادتان نرود. هيچوقت اين مشكل حل نميشود. زندگي به همين شكل است. تنها راه حل اين است كه بخواهي آنها را زنده زنده و خام بخوري. آنها را از بين ببري ولي ذائقه من فرق دارد، جوجهكباب را ترجيح ميدهم. آنها را زنده زنده بخوري دل درد ميگيري! من طرز تفكرم اين است، هر دقيقه كه دربارهشان حرف بزنيم يا فكر كنيم يا مطلبي بشنويم، به اين معناست كه برايشان اهميت قائل شدهايم و مهمشان ميكنيم. نميخواهم بگويم كه نبايد اصلاً شنونده باشيم. اتفاقاً بايد شنونده نظرات خوب باشيم چون اكثر اوقات من درس بيشتري از منتقدان ميگيرم. وقتي در گروه خودمان هستيم مطالب را تنها از درون نگاه ميكنيم ولي اگر صحبت منتقدان را هم بشنويم، مطمئناً نظرات آنها به ما كمك خواهد كرد. يكسري مسائل را در همين حين ياد ميگيريم. هيچگاه سوءتفاهم و برداشت اشتباه از صحبتهاي من نشود. در زندگي هميشه از حرفهاي افرادي كه خارج گود هستند، چيزهاي زيادي ياد گرفتهام. خيلي كمك كردهاند كه مرتكب اشتباههاي خودم نشوم ولي توجه به آن سري از صحبتها و منتقدان به اين معناست كه استقلال فكري خودمان را داريم. انتقادها هيچوقت باعث آزار و اذيت من نميشود. تنها زماني كه صحت نداشته باشد، ما را ناراحت ميكند. وقتي حرفهايشان درست است و اگر اشتباهي كرده باشم، خودم منتقد خودم هستم. از دست خودم ناراحت ميشوم. بار ديگر تكرار ميكنم اينقدر مسائل در ذهن من هست كه بايد خلقشان كنم، اينقدر زمانم ارزشمند است كه ديگر نميتوانم زمانم را با يكسري صحبتهاي غيرصحيح تلف كنم. حرفهايي را كه با عدم صداقت مطرح ميشود، گوش نميدهم. يك ضربالمثل هست كه ميگويد حقيقت پايدار است و آينده گوياي همه چيز. من دوست دارم با حقايق و دستاوردهايم حرف بزنم نه با صحبتهاي غيرصحيح و وعده و وعيدهاي سادهانگارانه.
بعد از اينكه به ايران برگشتيد، فدراسيون فوتبال با اصراري عجيب تقاضا داشت يك دستيار ايراني به كادرفني اضافه شود. شما هم يكي از محبوبترين بازيكنان ايران را انتخاب كرديد. فدراسيون فوتبال ايران الان ميگويد كسي را انتخاب كردهايد كه ليسانس «C» آسيا را ندارد. فكر ميكنيد اين يك چالش جديد است يا اينكه در همان ريلي قرار ميگيرد كه شما از قبل ميخواستيد؟
راجع به قسمت آخر سؤال بگويم، در همان مسيري كه توقع داشتيم قرار گرفته است. همانطور كه در شرح مأموريتم گفتم، روزي كه حس كنم يك اتفاق روي مسيرش حركت نميكند، من از ايران ميروم. نميخواهم بگويم راه من بهترين راه است، تنها ميگويم من به اين راه ايمان دارم و فكر ميكنم راه صحيح است. بار ديگر تكرار ميكنم. اگر روزي به اين نتيجه برسم در مسير اشتباه حرکت ميکنم، ميروم چون نميتوانم به افرادي كه به من اعتماد كردهاند، دروغ بگويم. نميتوانم هواداران را بفروشم و به آنها خيانت كنم. نميتوانم به كادرم، به رسانهها، به مسئولان فدراسيون، به مردم و بازيكنان دروغ بگويم. بياييد اينجا يك روشنسازي كنيم. مطلبي هست كه گاهي ميبينيد اطلاعاتي كه به رسانهها ميرسد، به خاطر منبع مسمومي است كه صحبت را منتقل كرده است. اين مطالب با واقعيت فاصله دارد. شما گفتيد فدراسيون موضع محكمي داشت كه دستيار ايراني داشته باشيد، درست است؟ صحت ندارد. اين درست نيست.
يك ماه در رسانهها بود...
ولي شما بايد مطلع باشيد چگونه و از چه طريقي افراد خواستهاند ذهن هواداران را مسموم كنند. منظور من فضاسازي براي ايجاد فشار است.
كفاشيان حداقل 10 بار اين حرف را زد.
اولاً حقيقتي اينجا وجود دارد كه من از بدو ورود به ايران با مربيان ايراني كار كردم. خود من بودم كه مكرراً تكرار ميكردم نياز به دستيار ايراني دارم كه در اين پروژه كنارمان كار كند. در سال اول از چند مربي ايراني به عنوان دستيار مصاحبه گرفتم. ميتوانم خيلي داستانها را برايتان از گذشتهها تعريف كنم ولي بياييم فراموشش كنيم. اين مثل يك بازار ميماند. قرارداد من اين حق را براي سرمربي قائل شده كه وسيله حمل و نقل داشته باشم. سؤال اينجاست كه استاندارد حمل و نقل را چطور نگاه كنيد؟ شما اگر به منزل من در پرتغال برويد، متوجه استاندارد فكريام ميشويم. آيا من اينجا ميتوانم از فدراسيون فوتبال تقاضاي يك فِراري يا مرسدس بنز داشته باشم؟! مثل زماني است كه شما به نمايشگاه ماشين ميرويد. دوست داريد فراري بگيريد ولي در نهايت با پژو يا پيكان و يك نيسان برميگرديد. منظورم وانت نيسان نيست. اين دقيقاً مطلبي است كه بعضي وقتها من را آزار ميدهد. برميگرديم به حرفهاي گذشتهام. اينگونه بازيهاي تظاهرآميز آزاردهنده است. اين بازي رسانهاي را دوست دارند. آنهم با مطرح كردن كمكهاي ايراني اما يك سؤال؛ فدراسيون ميتواند هزينه اين مربيان ايراني را پرداخت كند؟ هزينههايي كه در ذهن دارند؟ اما افراد دوست دارند بازيهاي تظاهرآميز را ادامه دهند چون دوست دارند. براي همين در روند انتخابم براي دستيار ايراني تصميم گرفتم مربياني را انتخاب كنم كه دوست داشته باشند ياد بگيرند. آقاي ماركار آقاجانيان، عليرضا منصوريان، اميد نمازي و حالا كريمي. براي اين مربيان بايد احترام زيادي قائل باشيم چون تمامشان در شروع كار هيچ دستمزدي از فدراسيون نگرفتند. من از آنها متشكرم. بقيه كه از بيرون گود نگاه ميكنند، روز اولي كه اينجا مينشستند درخواست حقوقي را ميكردند كه غيرممكن بود. روز دوم كه حضور داشتند درخواستهاي بيشتري ميكردند در حالي كه روز اول ميگفتند نه، نه، من فقط ميخواهم به تيمملي كشورم خدمت كنم. در نتيجه اين بازيهاي تظاهرآميز من را آزار ميدهد. در اين پروژه من خيلي شفاف مطالب را با كفاشيان در ميان گذاشتم. ما به اين نتيجه رسيديم و تصميم گرفتيم در روند انتخاب دستيار، كسي را بخواهيم كه اين مرحله آموزشي را طي كند و در آينده آماده شود. من اين تصميم را گرفتم كه نميخواهم اشتباه قبل را تكرار كنم. نميخواهم ديگر دستياري كنارم باشد كه امروز با من باشد و همان شب به آمريكا برود و قرارداد ببندد. بدون اينكه با فدراسيون چنين مسئلهاي را در ميان بگذارد. به همين دليل به تازگي سرمربي سپاهان حرفهايي مطرح كرده بود كه كريمي بايد به خاطر اتفاقاتي كه در گذشته براي دستيارهاي كروش افتاده بود، حواسش را جمع كند ولي من اينجا ميخواهم بگويم كه ديگر كسي نميتواند با من بازي كند. (انگشتهايش را روي ميز ميكوبد) من ميدانستم كريمي هنوز ليسانس مربيگري خود را نگرفته است. ولي او به زودي زود از طرق مناسب ليسانس B و C را ميگيرد. چيزي كه كميته آموزش نميتواند به كريمي اهدا كند، 20 سال تجربه بينالمللي فوتبال است. چيزي كه كميته آموزش نميتواند هيچوقت به او بدهد، تجربه بازي در بايرن، قطر، امارات، شالكه و بالاي 100 بازي ملي است. ميخواهم تكرار كنم من اينجا كسي را نميآورم كه تجربهاش را براي من بياورد، كسي را ميآورم كه بتوانم تجربهام را به او تزريق كنم. شما ببينيد الان رايان گيگز به عنوان مربي كنار دست فانخال مينشيند. يا روي كاستا در جاي ديگر مربيگري ميكند. همينطور فاننيستلروي مربيگرياش را آغاز كرده است. علي كريمي هم مثل گيگز و فاننيستلروي و كاستا فاكتورهاي اخلاقي لازم را دارد. او شجاعت را دارد، كاراكترش را دارد. از همه مهمتر براي خود من بازي كرده است. با اين شرايط بايد چه كسي غير از او را انتخاب ميكردم؟ كريمي به من وفادار بود. فقط منتظر فرصت هستم كه مربيان بيشتري مثل كريمي را اضافه كنم به تيمملي. همانطور كه در آخرين كنفرانسم گفتم در ماه ژانويه يك مربي ديگر را به تيمملي اضافه ميكنم.
ايرانيها به 4 تيم آسيايي حساس هستند. به غير از عربستان 3تيم ديگر قطر، بحرين و امارات در جام ملتها در گروه ما هستند. در واقع اين 3 بازي براي ما حيثيتي است. پيشبيني شما از اين بازيها چيست؟
خيلي خيلي خوشحال هستم كه اين سؤال را مطرح كرديد. در كار شما نميتوانم دخالتي بکنم چون فرداروزي هم شما از من ميخواهيد كه مثلاً يك بازيكن را به تيمملي دعوت كنم ولي دعا ميكنم به درگاه خداوند كه اين سؤال را در صفحه اول روزنامهتان ببينم. اين سؤال را نبايد از من بپرسيد. بعد از 4 سال من اين مطلب را بهتر از هر شخص ديگري ميدانم. اين سؤال را بايد از افرادي بپرسيد كه وظيفه دارند از تيمملي حمايت كنند تا تيمملي آماده شود.
و انجام نميدهند...
شما از آنها بپرسيد. ما هنوز شانس داريم، هنوز فرصت داريم. بار ديگر تكرار ميكنم بازي تظاهرآميز را انجام ندهيد. سؤال خيلي مهمي را مطرح كرديد چون جام ملتهاي آسيا بسيار بسيار سختتر از جام جهاني است. بعد از صعود ما به جامجهاني همه خوشحال بودند و كسي توقع خاصي از ما نداشت. بعد از برزيل، همه افراد توقع همه چيز را در جام ملتها دارند؛ مخصوصاً به خاطر حضور بحرين، قطر و امارات. اين بسيار بسيار دشوار است. هيچگونه سمپاتي و كمكي در فضاي جام ملتها نخواهيم داشت، از فضاي كلي و از داوران. من فقط چند هفته پيش قراردادم را با فدراسيون فوتبال تمديد كردم ولي بعد از جام جهاني، همكاريام را آغاز كردم. درباره مسابقات، طراحي برنامهها و... برنامهريزي كردم. با قلبم اين كار را انجام دادم، حتي قبل از اينكه قرارداد ببندم. من براي چند نفر از دوستانم دعوتنامه فرستادم تا با ما بازي كنند ولي با هم بازي ميكنند. آنها ايران را در يك گوشه منزوي كردند. در همين ماه اكتبر ازبكستان با قطر بازي ميكند، بحرين با استراليا.... ولي ايران... آن بازي زيبا را يادمان نرود كه ازبكستان 5 گل به قطر زد! ولي نگاه كنيد چقدر قشنگ الان در آنجا اردو ميگذارند و با هم بازي ميكنند ولي ايران حريفي ندارد كه با آن بازي كند. البته خوشبختانه با كرهجنوبي بازي ميكنيم كه دو دليل دارد.
چه دلايلی؟
در درجه اول به اردن ميآيند تا با اين تيم بازي كنند. در مسير برگشت از ايران هم رد ميشوند و اينجا يك بازي ميكنند و ميروند ولي دليل مهمتري براي بازي با ما دارند. ميخواهند اين تصور را پاك كنند كه در دو بازي رفت و برگشت به ما باختهاند. ميخواهند يك دوپينگ رواني كنند، قبل از جام ملتها. رفت و برگشت آنها را زدهايم، الان انگيزهشان چيست كه در خانه ما را ببرند؟ اين قطعاً يك ارتقاي رواني است. ميخواهند ايران را از اين نظر تخريب كنند. به خاطر اينكه تيم ديگري نداريم، بايد بگويم خيلي ممنون كره. اگر فرصت ديگري داشتيم قطعاً با كرهجنوبي بازي نميكرديم. براي ما مهمتر است با تيمي مثل استراليا بازي كنيم چون كره را كه قبلاً زدهايم. هرچه بيشتر فكر ميكنم ميبينم جام ملتها سختتر است. در جامجهاني ميگفتند خيلي دشوار است و اگر نتيجه نگرفتيم ايرادي ندارد ولي در جام ملتها همه توقع دارند. اگر ما در استراليا موفق نشويم، در صفحه اول مقابل ما قرار ميگيرند. (روي ميز ميكوبد) واقعاً از سؤالتان ممنون هستم. از خدا ميخواهم اين سؤال را روي جلد خود بگذاريد و بپرسيد چرا و با چه منابعي بايد جلوي اين تيمها موفق شويم؟ وقتي يك نفر ميگويد چرا 50 روز اردو براي تيمملي برگزار ميكنيد (صدايش را بلند ميكند و با انگشت روي ميز ميكوبد) من فقط اميدوارم يك نفر بگويد چرا 50 روز است؟! 50 روز كم است. بايد بيشتر اردو بگذاريم. بيشتر بازي برگزار كنيم. امارات سه هفته بيشتر اردو داشته. در اتريش بود و بازي دوستانه انجام داد. قطر هم سه هفته اردو داشت. از بعد مربيگري خودم ميگويم، من فوتبال ايران نيستم، فقط سرمربي ايران هستم، تجربهام ميگويد اين ميتواند يك زمان برنده براي ايران باشد. ما جامجهاني را با بهترين عملكرد در آسيا ترك كرديم. هنوز شماره يك آسيا هستيم. خيلي بهتر از كرهجنوبي، همينطور از ژاپن و استراليا. تصويري كه از فوتبال ايران در جامجهاني به وجود آمد، بهتر از تيمهاي آسيايي ديگر بود. الان سؤالي كه جهانيان دارند اين است و بهخصوص آسياييها، آيا اين حقيقت داشت يا يك دروغ بيش نبود؟! شما سؤال من را جواب بدهيد. اين وظيفه و اين مهم، روي دوش ماست كه در آسيا ثابت كنيم كاري كه در جامجهاني انجام داديم، دروغ نبود. اين مسئوليت تنها روي دوش من، بازيكنان و مسئولان فدراسيون فوتبال نيست. اين يك مسئوليت براي كل ايران است. از طرف خودم تعهد ميدهم بيشترين تلاشم را بكنم. بازيكنان، كادرفني و فدراسيون فوتبال هم همينطور. آيا كار بيشتري ميتوانيم انجام بدهيم؟ اگر ميتوانيم و ميتوانند، خواهش ميكنم انجام بدهيم. خيلي راحت و خودماني ميگويم. اگر كار ديگري هم هست ميتوانيم انجام دهيم، عاجزانه تقاضا ميكنم كمك كنيد انجام دهيم. خدا در مسير فينال بحرين، قطر و امارات را قرار داده است. چالش بزرگي جلوي ايران است. ميدانم اگر موفق نباشيم بايد تاوانش را پس بدهيم.
تاوانش چيست؟ همان چيزي است كه در نبود شما اعلام ميكردند؟ اينطور اعلام شد كه به اين علت امضاي قرارداد طولاني ميشود كه كروش به حق فسخ قرارداد از سوي فدراسيون اعتراض دارد.
من ميدانم كي بايد تاوانش را بدهد. تكرار ميكنم.
فوتبال ايران؟
نه، ميدانم كي پرداخت ميكند. دوست داريد بدانيد؟
بله.
كارلوس كروش. كوتاهمدت تاوانش را من ميدهم، ميانمدت و بلندمدت ايران. فوتبال شما در همان جايگاه درجا خواهد زد. شايد من برگردم منچستريونايتد. (خنده)
بركسي پوشيده نيست كه شما دوست داشتيد در ايران به كارتان ادامه بدهيد.
براي ما مربيان وقتي يك كار را شروع ميكنيم، بايد به تمام دستاوردهايمان برسيم. براي من برزيل نقطه آخر نبود. جام ملتهاي استراليا برايم بسيار مهم بود. من به عنوان يك مربي مشكلي دارم. مطمئنم شما هم به عنوان ليدر روزنامهتان با اين مشكل دستوپنجه نرم ميكنيد. تمام ليدرها بايد همينطور باشند. هميشه خواهان چيز بيشتري هستند. هيچگاه به دستاوردهايي كه رسيدهام، راضي نيستم. ميدانم بعضي وقتها اين داستان مشكلساز است. فلسفه من اين است. اگر 5 جلسه تمرين دارم، ميخواهم 7 جلسه تمرين كنم. اگر دو اردو دارم دفعه بعد 5 اردو ميخواهم. اگر 10 برد داشتم دفعه بعد 20 برد ميخواهم. مطمئنم شما هم در روزنامهتان همين شكلي هستيد. اخلاق من همين است. ديگر نميتوانم كاري كنم.
به خاطر همين چالش مهمتر از جامجهاني را انتخاب كرديد؟
بله، قطعاً همينطور است. وقتي يك نويسنده كتاب پرفروشي مينويسد نميخواهد فراتر از آن بنويسد. او ميخواهد در همان نقطه به كارش ادامه دهد و در همان مسير حركت كند، اين علاقه من است. برايم جذاب است. روزي كه اين علاقه را از دست بدهم به عنوان مربي ميميرم. براي اينكه شما كامل در جريان باشيد، بازي با كرهجنوبي فينال زودرس جام ملتهاست. همه افراد بايد در جريان باشند وقتي مقابل كره قرار ميگيريم، فقط بازي با كره نيست. داريم سيگنالها را براي ژاپن، امارات، قطر و... ميفرستيم. دو گزينه بيشتر نداريم؛ يا سيگنالها قوي است يا ضعيف. به همين منظور بازي با كرهجنوبي براي من يك فينال قبل از جام ملتهاست.
قبل از امضاي قراردادتان حرف از پيشنهاد آفريقا، قطر، تيمهاي انگليسي، آلماني و... به شما بود. اين پيشنهادها چقدر صحت داشت؟
خيلي زياد.
آقاي كفاشيان ولي ميگفت شما پيشنهادي نداريد.
اين نظر آقاي كفاشيان است. البته او از همه چيز مطلع بود. ايشان از يك چيز بسيار مهم هم اطلاع داشت، چون من را خوب ميشناخت. من قول دادم، كلامم را گذاشتم تا يك تاريخ مشخصي صبر ميكنم. به خاطر اينكه او از من شناخت داشت. من هم به او اعتماد دارم. گفتم قبل از اينكه هر كاري بكنم، با شما مشورت خواهم كرد. وقتي كلامم را جايي خرج ميكنم، ديگر تمام است. پاي حرفم ميايستم. توقع من اين بود كه فدراسيون هم چنين رفتاري داشته باشد. دقيقا همين اتفاق هم افتاد. در اين مدت يكسري افراد تمام تلاش خود را كردند تا اين رابطه را مسموم كنند. يكسري اتفاقات جدي هم افتاد كه هيچوقت فراموش نميكنم. مسئلهاي كه باز اهميت داشت، كلام من بود و سخنان علي كفاشيان. كلام اعتمادآميز ما مقابل آن صحبتهاي مسموم، غالب شد. من از صحبت مسموم نميترسم، هميشه از حقيقت حساب ميبرم.
منتقدان ميگويند چرا ليگ بايد 50 روز تعطيل شود. اگر اشتباه نكنيم سال گذشته ليگ را به خاطر ليگ قهرمانان 35 روز تعطيل كردند. ظاهراً بعضيها دوست دارند شكستهاي ليگ قهرمانان در تيمملي هم تكرار شود!
البته متأسفانه بعضي از افراد حافظه خوبي ندارند. بعضي وقتها فكر ميكنند بقيه آدمها خواب هستند. فكر ميكنند ما خواب هستيم. مطمئناً من حافظه بدي ندارم. مشكلات و مسائل ديگري دارم ولي حافظهام بسيار قوي است.
توضيح بيشتري نميدهيد؟
فكر ميكنم وقتي آن اتفاق افتاد براي فوتبال ايران مهم بود كه باشگاهها موفق شوند. در كل حالا چه موافق بودند چه مخالف، همه از تصميم تعطيلي 35 روزه به خاطر ليگ قهرمانان آسيا حمايت كردند. اگر از شخص من بپرسيد براي فوتبال ايران خوب است كه وقفههاي بلندمدت داشته باشد، ميگويم نه. بهتر بود كه توقفهاي بلندمدت نباشد. موضع من اين است. وقتي منافع فوتبال حكم به تعطيلي ميدهد، بايد اين كار را انجام دهيم. يك مثال براي شما بزنم. قبل از جام جهاني، نصف بيشتر ليگهاي آمريكاي جنوبي براي 50 تا 60 روز تعطيل بود. در شرق آسيا هم شاهد تعطيلي بوديم. ژاپن و كرهجنوبي ليگ خود را كامل تعطيل كرده بودند. آرژانتين، برزيل، كلمبيا و... هم ليگشان را تعطيل كردند چون منافع تيمملي اين را ديكته ميكند. دفعه آينده اگر نياز بود از يك باشگاه حمايت كنيم كه قهرمان ليگ قهرمانان شود، چرا نكنيم؟ حالت قيفي نميتوانيم كار كنيم. (در اين لحظات شكل يك قيف را روي كاغذ ميكشد) اين قيف را ميبينيد، بعضيها هر وقت به نفع خودشان باشند به سمت خودشان ميچرخانند و هر وقت به نفعشان نباشد، به سمت ديگر ميچرخانند.
استقلاليها ميگويند بعد از جام جهاني، وضعيت مليپوشهايشان عجيب است. حتماً در جريان اين بحثها قرار گرفتهايد. در واقع تيمملي را مقصر آماده نبودن بازيكنانشان ميدانند. البته مليپوشهاي ديگر تيمها چنين مشكلي ندارد.
البته نميدانم اتفاقي است يا نه. زماني كه آنها صدر جدول بودند، اين حرفها را نميزدند. وقتي ميبرند، بهبه ميكنند و همه چيز اوكي است و بازيكنان فيت هستند وقتي ميبازند.... جامجهاني 26 ژوئن تمام شد. بيشتر از سه ماه گذشته است. راجع به چي داريم صحبت ميكنيم؟!
بهانهتراشي است؟
من اصلا چيزي نميدانم. من اصلاً پاسخگوي اين حرفها نيستم. دو سؤال مطرح ميكنم، وقتي آنها صدر جدول بودند، اين حرفها را ميزدند؟! جامجهاني دو هفته پيش تمام شد يا سه ماه پيش؟
سه ماه قبل.
فكر ميكنم جواب لازم را دادم. ديگر من چه چيزي ميتوانم بگويم؟
شما كاپيتاني داريد كه بازيكنان تيمملي او را دوست دارند. رابطه خوبي با آنها برقرار ميكند. همينطور شما را دوست دارد و رابطه خوبي بين شما برقرار شده است. اين باعث ميشود منتقدان شما بگويند بازيكناني كه از تيمملي خط ميخورند، به خاطر فشار كاپيتان است. يا بازيكناني كه دعوت ميشوند...
در 32 سال زندگي مربيگريام، دفعه اولي است كه در ذهن يكسري افراد اين ميتواند جا بيفتد. به اين مطلب فكر كنند كه نظر سرمربي نشأتگرفته از يك بازيكن يا كاپيتان تيمش است. اينكه بازيكن را دعوت كند يا نه. اين دنيايي نيست كه من در آن زندگي ميكنم. من از چنين دنيايي نميآيم. به اين انتقادات و نقطه نظرها فقط با يك صحبت جواب ميدهم. بعضي آدمها در زندگيشان راحتتر است كه بقيه را مقصر بدانند تا خودشان را. اين عمدتاً دليل چنين حرفهايي است. خوب تمرين نميكنند، بد بازي ميكنند، تفكر حرفهاي ندارند اما هيچگاه تقصير خودشان نيست. تقصير كفششان است يا كسي كه به آنها پاس نداد! بايد اعتبار بدهيم به اين صحبتهاي بيپايه و اساس؟! صحبتهاي بيپايه و اساس و غيرمحترمانه؟ اصلاً نبايد وقتمان را براي اين حرفها بگذاريم چون آدميزاد است. اكثر مواقع به دنبال بهانه برميگردد. هيچوقت نميتواند بگويد خب شايد خودم خوب نبودم. خوب بازي نكردم يا عملكردم در حد توقعات مربي نبود. چند نفر در زندگي هستند كه ميتوانند اينطور حرف بزنند؟ خيلي افراد كم...
يك مثال بزنم. پيام صادقيان وقتي بعد از جامجهاني خط خورد پيغامي منتشر كرد كه بازخورد زيادي داشت. نوشت بر باعث و بانياش لعنت.
باعث و بانياش حتماً من بودم ديگر! (خنده)
اما هنوز جواد نكونام به خاطر اين جمله صادقيان مورد حمله قرار ميگيرد.
نه آنطور كه پيام نوشته، من عاملش هستم! چون من او را خط زدم. چهكار كنم ديگر. حتماً من بودم. آخر من اسم او را از ليست خط زدم! صحبتي راجع به اين مطلب است كه بايد بگويم. فكر كنيم اينجا جهنم است. البته ما چيزي به اسم لعنت داريم و من ميگويم جهنم. اگر فكر ميكنيد كسي شما را دارد ميفرستد جهنم، شما مسير خودتان را برويد كه به جهنم نيفتيد تا كسي را لعنت كنيد. بايد اينقدر ادامه بدهيد كه ديگران را مورد لعنت قرار دهيد. خيلي شفاف. پيام صادقيان بازيكن جوان و مستعدي است ولي حقايق ديگر روي ميز است. خودتان ميبينيد. خودش پاسخگوي اعمال خودش بود، با اتفاقاتي كه در پرسپوليس افتاد. بازيكن جواني است ولي بايد خيلي ياد بگيرد تا بتواند در سطح بالايي ياد بگيرد.
تربيت حرفهاي ميخواهد، درست است؟
دقيقاً.
اگر شما او را ميبرديد جامجهاني و اخراج ميشد، چه اتفاقي ميافتاد؟ احساس ميكنيم نگراني شما بيشتر از اين بابت بود.
جفتمان ميرفتيم جهنم (خنده). يك چيز به شما ميگويم كه شايد سورپرايزتان كند. پيام بازيكن مستعد و جواني است اما هنوز زياد مانده تا حرفهاي شود ولي من او را ول نميكنم. هر فرصتي كه باشد او را تحت فشار قرار ميدهم. او من را مورد چالش قرار داد كه به جهنم بروم! من خودم آن شخصي خواهم بود كه او را به جهنم مياندازم تا ياد بگيرد حرفهاي شود و بازيكن خوبي براي فوتبال ايران باشد.
شما مهدي رحمتي را به تيمملي دعوت كرديد. به نظر ميرسيد اين اتفاق در دقيقه 90 افتاده است چون اصلاً به سفارت پرتغال نرفت. ظاهراً خود رحمتي به اين نتيجه رسيده كه خصومتها از بين رفته است و دوباره در تيمملي جا دارد. اين دعوت شما بيشتر شبيه يك پيغام براي او بود.
خيلي كوتاه و شفاف باز تكرار ميكنم. هيچوقت نميتوانم زير اين حقيقت بزنم كه او يكي از بهترين دروازهبانهاي ايران است. هيچ شكي نداشته و در حال حاضر هم ندارم. در درجه دوم، گذشتهها گذشته است. الان در يك دوران جديد هستيم. مهم نيست در گذشته چه حرفهايي بين ما بوده است. الان در يك مرحله جديد از اين پروژه هستيم. در درجه سوم با آوردن اسم رحمتي در اين ليست كامل بازيكنان، من پيغامي را هم به او و هم فوتبال ايران دادم. خواستم بگويم كه او در ليست ما هست. روزي كه حس كنم با عملكردش ميتواند كمك حال تيمملي باشد، قطعاً كنارمان خواهد بود. او ميتواند در جام ملتها در كنار ما باشد. اين تصميم را گرفتم تا ثابت كنم اگر بازيكني بتواند به تيم كمك كند، دعوت خواهد شد.