گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - از سال 1993 به این سو سازمان ملل 17 اکتبر را روز جهانی ریشهکنی فقر نامگذاری کرده است با این هدف که ضرورت مبارزه با فقر در همه کشورها مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
فقر امروزه دامنگیر بیش از 4/1 میلیارد نفر در کشورهای در حال توسعه است، کسانی که با درآمد زیر 25/1 دلار در روز زندگی میکنند.
آمارهای بینالمللی بیانگر این است که روزانه 22 هزار کودک بر اثر فقر از بین میروند و بیش از 800 میلیون نفر در سراسر جهان دچار گرسنگی هستند که 520 میلیون نفر آنها در آسیا زندگی میکنند.
در این میان طی سالهای اخیر رویکردهای متفاوتی برای مبارزه با فقر ارایه شده است.
یکی از این رویکردها، بر ضرورت توانمندسازی حاشیهنشینان و مشارکت تاثیرگذار آنها در فرایند سیاستگذاری و تصمیمسازی تاکید میورزد.
اما چرا باید صدای گروههای حاشیهای و فقرا رساتر شود؟ چرا برای مبارزه با فقر باید گروههای حاشیهای توانمند شوند و از رهگذر توانمندی آنها، مشارکت حاشیهنشینان در فرایندهای سیاستگذاری و تصمیمسازی گسترش یابد؟
در حوزه سیاستگذاری عمومی (Public policy) که به یک سری اقدامات هدفمند و پایدار دولت در برخورد با مشکلات اطلاق میشود، معمولا سوال مهم این است که در میان انبوه مشکلات، کدام مساله باید در اولویت سیاستگذاران قرار گیرد؟ در این حوزه سیاستگذاری باید حاشیهنشینان مورد توجه قرار گیرند. از آنجا که معمولا گروههای حاشیهای بهندرت میتوانند در رقابت با گروهها و باندهای قدرتمند، ثروتمند و لابیگر پیروز شوند و به منابع قدرت و سطوح تصمیمگیر دسترسی پیدا کنند، مطالبات و دغدغههای آنها در دستور کار سیاستگذاران قرار نمیگیرد.
براین اساس امروزه گفتمانهای نوین مبارزه با فقر بویژه رویکردهای «اجتماعمحور» تاکید دارند که برای پاسخگویی به مشکلات و مطالبات گروههای محروم، بی قدرت و حاشیهای باید این گروهها حمایت و سازماندهی شوند، زمینه برای ارتباط آنها با تصمیمگیران و سیاستگذاران برقرار شود، صدای آنها بلند و رسا گردد و البته دولت هم گوش شنوا برای شنیدن داشته باشد.
وزیر کار دولت اعتدال بر تحقق همین رویکرد تاکید دارد و میگوید: «اگر امروز از کارگران و فقرا و محرومان حرف نزنیم بدون شک صدای آنان کوتاه خواهد شد... ما باید یک جنبش عظیم به وجود آوریم که صدای فقرا، محرومان و کارگران شنیده شود.»
به نظر میآید دولت یازدهم در مواجهه با مطالبات و مسایل گروههای محروم و فقیر، نگاهی را که منطبق با گفتمانهای روز دنیا است برگزیده است.
نظریه «توانمندسازی گروههای حاشیهنشین» معتقد است با تقویت و گسترش نهادهای مدنی مرتبط با فقرا، تسهیل ارتباط گروههای فقیر و محروم با دولت و شنیدن مطالبات و دغدغههای آنها امکان حل مسایل و مشکلات این گروهها به وجود خواهد آمد. میتوان امیدوار بود که این نظریه در وضعیت فعلی جامعه ایران زمینه را برای تحقق اصول اقتصاد مقاومتی که بر مشارکت حداکثری آحاد جامعه با تامین شرایط و فعالسازی تمامی امکانات و منابع مالی و سرمایههای انسانی و علمی کشور تاکید دارد، فراهم کند.
در مجموع برای حرکت به سمت کاهش فقر و توسعه عدالت اقتصادی که یک مطالبه جهانی است، توانمند شدن گروههای محروم و فقیر و شنیدن دغدغههای آنها اهمیت دارد، چرا که تا زمانی که صدای گروههای حاشیهای از سوی مدیران و دولتمردان شنیده نشود، دغدغههای آنها در دستور کار دولتمردان و سیاستگذاران قرار نخواهد گرفت و بالطبع عزم ملی برای حل مسایل آنها شکل نخواهد گرفت.
منبع: ایران
فقر امروزه دامنگیر بیش از 4/1 میلیارد نفر در کشورهای در حال توسعه است، کسانی که با درآمد زیر 25/1 دلار در روز زندگی میکنند.
آمارهای بینالمللی بیانگر این است که روزانه 22 هزار کودک بر اثر فقر از بین میروند و بیش از 800 میلیون نفر در سراسر جهان دچار گرسنگی هستند که 520 میلیون نفر آنها در آسیا زندگی میکنند.
در این میان طی سالهای اخیر رویکردهای متفاوتی برای مبارزه با فقر ارایه شده است.
یکی از این رویکردها، بر ضرورت توانمندسازی حاشیهنشینان و مشارکت تاثیرگذار آنها در فرایند سیاستگذاری و تصمیمسازی تاکید میورزد.
اما چرا باید صدای گروههای حاشیهای و فقرا رساتر شود؟ چرا برای مبارزه با فقر باید گروههای حاشیهای توانمند شوند و از رهگذر توانمندی آنها، مشارکت حاشیهنشینان در فرایندهای سیاستگذاری و تصمیمسازی گسترش یابد؟
در حوزه سیاستگذاری عمومی (Public policy) که به یک سری اقدامات هدفمند و پایدار دولت در برخورد با مشکلات اطلاق میشود، معمولا سوال مهم این است که در میان انبوه مشکلات، کدام مساله باید در اولویت سیاستگذاران قرار گیرد؟ در این حوزه سیاستگذاری باید حاشیهنشینان مورد توجه قرار گیرند. از آنجا که معمولا گروههای حاشیهای بهندرت میتوانند در رقابت با گروهها و باندهای قدرتمند، ثروتمند و لابیگر پیروز شوند و به منابع قدرت و سطوح تصمیمگیر دسترسی پیدا کنند، مطالبات و دغدغههای آنها در دستور کار سیاستگذاران قرار نمیگیرد.
براین اساس امروزه گفتمانهای نوین مبارزه با فقر بویژه رویکردهای «اجتماعمحور» تاکید دارند که برای پاسخگویی به مشکلات و مطالبات گروههای محروم، بی قدرت و حاشیهای باید این گروهها حمایت و سازماندهی شوند، زمینه برای ارتباط آنها با تصمیمگیران و سیاستگذاران برقرار شود، صدای آنها بلند و رسا گردد و البته دولت هم گوش شنوا برای شنیدن داشته باشد.
وزیر کار دولت اعتدال بر تحقق همین رویکرد تاکید دارد و میگوید: «اگر امروز از کارگران و فقرا و محرومان حرف نزنیم بدون شک صدای آنان کوتاه خواهد شد... ما باید یک جنبش عظیم به وجود آوریم که صدای فقرا، محرومان و کارگران شنیده شود.»
به نظر میآید دولت یازدهم در مواجهه با مطالبات و مسایل گروههای محروم و فقیر، نگاهی را که منطبق با گفتمانهای روز دنیا است برگزیده است.
نظریه «توانمندسازی گروههای حاشیهنشین» معتقد است با تقویت و گسترش نهادهای مدنی مرتبط با فقرا، تسهیل ارتباط گروههای فقیر و محروم با دولت و شنیدن مطالبات و دغدغههای آنها امکان حل مسایل و مشکلات این گروهها به وجود خواهد آمد. میتوان امیدوار بود که این نظریه در وضعیت فعلی جامعه ایران زمینه را برای تحقق اصول اقتصاد مقاومتی که بر مشارکت حداکثری آحاد جامعه با تامین شرایط و فعالسازی تمامی امکانات و منابع مالی و سرمایههای انسانی و علمی کشور تاکید دارد، فراهم کند.
در مجموع برای حرکت به سمت کاهش فقر و توسعه عدالت اقتصادی که یک مطالبه جهانی است، توانمند شدن گروههای محروم و فقیر و شنیدن دغدغههای آنها اهمیت دارد، چرا که تا زمانی که صدای گروههای حاشیهای از سوی مدیران و دولتمردان شنیده نشود، دغدغههای آنها در دستور کار دولتمردان و سیاستگذاران قرار نخواهد گرفت و بالطبع عزم ملی برای حل مسایل آنها شکل نخواهد گرفت.
منبع: ایران