گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - این روزها کلمه «داعش» ذهن همه را به خود مشغول کرده است. صفحات تلویزیون و روزنامهها پر از خبرهای مربوط به «داعش» است. این کلمه حتی خود را به دفاتر تصمیمگیرندگان در منطقه و جهان نیز رسانده است. حاکمان، مشاوران و ژنرالها همه درباره آن حرف میزنند. چندینسال است که تقریبا هیچکلمهای تا این حد ایجاد وحشت نکرده است.
سابقه نداشته که یککلمه واحد بتواند به اینسرعت در همهجا پخش شود. همین کلمه بود که ناگهان ساکن آن دفتر بیضیشکل در واشنگتن را به خاورمیانه کشاند. این کلمه در ذهن تصمیمگیرندگان پاریس، لندن، تهران و سایر پایتختها هم میچرخد. در اینمیان دوپرسش همهجا به گوش میرسد: «داعش» چه میکند؟ ما باید با «داعش» چه کنیم؟
قطعا اگر «اسامه بنلادن» رهبر سازمان تروریستی «القاعده»، زنده بود، به «ابوبکر البغدادی» رهبر داعش افتخار میکرد. قدرت این خلیفه در گسترش و ترویج و تبلیغ و حتی ترغیب دیگران از همه استادانش پیشی گرفته است. «القاعده» باید خیلی کارها کند تا به چنینجایگاهی برسد.
وانگهی، تفاوت بین مخفیشدن در غارهای افغانستان و پاکستان با اعلامکردن یک دولتی که بلاد عباسیان و امویان هر 2 را در بر گیرد، بسیار است.
کسی چه میداند شاید تاریخ روزی روایت کند که جنگهای «موصل»؛ «رقه» و «کوبانی»، خیلی شدیدتر و هولناکتر از جنگهای «القاعده» در «نیویورک» و «واشنگتن» بوده است.
تشکیلات «داعش» همه محاسبات و برنامهها را برهم زد. اینک ائتلافی بینالمللی - عربی شامل ده ها کشور شکل گرفته و هواپیماهایشان را روانه جنگ با این تشکیلات کردهاند. میشنویم که میگویند این جنگ سالها و دههها طول خواهد کشید و باید برای پیروزی در آن بسیار صبر و تحمل داشت. از سناریوهای متعدد میشنویم روزگار بعد از «داعش» مانند قبل از آن دیگر نخواهد بود. میگویند نقشههای جغرافیایی برای اینکه سرجایشان بمانند، باید دست به جراحیهای دشواری بزنند و اقلیتها اگر بخواهند از زهر داعش نجات یابند، باید سم همزیستی با خیلیها را بچشند.
«داعش» یک تشکل تروریستی بسیار خطرناک است. تحمل یا همزیستی با آن غیرممکن خواهد بود. تنها راه، ریشهکنکردن آن است. اما ریشهکنکردن چنین تشکیلاتی نیازمند بازخوانی دوباره همه آن چیزهایی است که این حوادث را به دنبال داشت چرا که تصور اینکه مشکلات کنونی زاییده «داعش» باشد، کاملا غلط است و باید به دنبال عواملی بود که «داعش» را پدید آورده است.
پیش از سلطه «داعش» بر «موصل»، عراق به سمت واگرایی پیش رفته بود. روابط شیعه-سنی در این کشور، تنشآلود شده بود؛ مناسبات «بغداد» و «اربیل» هم به همین ترتیب. تحولات بعد از انتخابات عراق، مشکلات نهادهای دولتی عراق را آشکار کرد.
پیش از اعلام «خلافت» از سوی «داعش»، از همگسیختگی سوریه را همگان شاهد بودند. آمارهای مربوط به کشتهها و زخمیهای این کشور داشت رکورد های «گینس» را هم میشکست.
پیش از اینکه «داعش» ظهور کند، اوضاع منطقه و جهان بهشدت وخیم بود. اوایل تصور میکردیم خطر «داعش»، سیاستمداران عراقی را برآن میدارد تا از گذشته درس گرفته و به سرعت به سمت یک مشارکت جدی روی آورند و گروه بازی را به حاشیه برانند. اما این تصورات غلط بود. اگر حملات هوایی «ائتلاف»، به مواضع «داعش» را کنار بگذاریم، باید گفت چیز زیادی تغییر نکرده است.
آنچه را در عراق شاهدیم در سوریه نیز روی داده است. فقط تمسخر «داعش» و اندیشههای تکفیری و توطئه خارجی و سرمایههای بیگانگان و... از ایندست حرفها شنیده میشود. حتی از همراهشدن جریانهای میانهرو، در میان «اپوزیسیون» سوریه، خبری نمیشنویم.
نظام سوریه که شاهد حملات هوایی بدون اجازه «ائتلاف» علیه «داعش» است، دست به ابتکار عمل تازهای - حتی محدود - نمیزند. برای مثال نمیشنویم که بگوید آماده است با مخالفان غیرتکفیری خود کنار بیاید یا حاضر است بخشی از اختیارات خود را به صورتی جدی به نخستوزیر خودش واگذارد. افتضاح است. در لبنان هم اوضاع همین گونه است
شاهد صحنههای تکاندهنده هستیم. کشوری که پناهندگان سوری، تقریبا یکسوم جمعیت آن را تشکیل میدهند و حتی آتش جنگ سوریه به شهرهایش کشیده شده است، هیچ انسجام و وحدتی را در آن نمیبینیم. جز یکپارچگی ارتش که آن هم دارد فرومیریزد. زنجیره اتهامات گروههای سیاسی لبنان به همدیگر پایانی ندارد. منطق این گروهبازی چهار ماه، اجازه انتخاب رییسجمهوری را نمیدهد. دولت روزبهروز ضعیفتر میشود. فقط تمسخر داعش و تکفیریها و در همانحال، کاخی بدون ریاستجمهوری.
ظهور «داعش»، عمق بحرانهای داخلی ما را آشکار کرد؛ بحران ما با گذشته و حالمان؛ بحران رابطه ما با دیگری در جامعه؛ بحران رابطه ما با تفکر دولت و نهادهای دولتی.
ظهور «داعش» آشکار کرد که ما در برابر این ذبحکنندگان تا چه حد عریانیم! فقط «داعش» را به تمسخر میگیریم، بدون اینکه در بغداد یا دمشق یا بیروت کاری صورت دهیم.
ما فرو میرویم و شاهد آن هستیم که در سرزمینمان جنگی به راه افتاده که یکی از بزرگترین ژنرالهایش، سردرگمی های خودمان است.
ترجمه از: شرق
سابقه نداشته که یککلمه واحد بتواند به اینسرعت در همهجا پخش شود. همین کلمه بود که ناگهان ساکن آن دفتر بیضیشکل در واشنگتن را به خاورمیانه کشاند. این کلمه در ذهن تصمیمگیرندگان پاریس، لندن، تهران و سایر پایتختها هم میچرخد. در اینمیان دوپرسش همهجا به گوش میرسد: «داعش» چه میکند؟ ما باید با «داعش» چه کنیم؟
قطعا اگر «اسامه بنلادن» رهبر سازمان تروریستی «القاعده»، زنده بود، به «ابوبکر البغدادی» رهبر داعش افتخار میکرد. قدرت این خلیفه در گسترش و ترویج و تبلیغ و حتی ترغیب دیگران از همه استادانش پیشی گرفته است. «القاعده» باید خیلی کارها کند تا به چنینجایگاهی برسد.
وانگهی، تفاوت بین مخفیشدن در غارهای افغانستان و پاکستان با اعلامکردن یک دولتی که بلاد عباسیان و امویان هر 2 را در بر گیرد، بسیار است.
کسی چه میداند شاید تاریخ روزی روایت کند که جنگهای «موصل»؛ «رقه» و «کوبانی»، خیلی شدیدتر و هولناکتر از جنگهای «القاعده» در «نیویورک» و «واشنگتن» بوده است.
تشکیلات «داعش» همه محاسبات و برنامهها را برهم زد. اینک ائتلافی بینالمللی - عربی شامل ده ها کشور شکل گرفته و هواپیماهایشان را روانه جنگ با این تشکیلات کردهاند. میشنویم که میگویند این جنگ سالها و دههها طول خواهد کشید و باید برای پیروزی در آن بسیار صبر و تحمل داشت. از سناریوهای متعدد میشنویم روزگار بعد از «داعش» مانند قبل از آن دیگر نخواهد بود. میگویند نقشههای جغرافیایی برای اینکه سرجایشان بمانند، باید دست به جراحیهای دشواری بزنند و اقلیتها اگر بخواهند از زهر داعش نجات یابند، باید سم همزیستی با خیلیها را بچشند.
«داعش» یک تشکل تروریستی بسیار خطرناک است. تحمل یا همزیستی با آن غیرممکن خواهد بود. تنها راه، ریشهکنکردن آن است. اما ریشهکنکردن چنین تشکیلاتی نیازمند بازخوانی دوباره همه آن چیزهایی است که این حوادث را به دنبال داشت چرا که تصور اینکه مشکلات کنونی زاییده «داعش» باشد، کاملا غلط است و باید به دنبال عواملی بود که «داعش» را پدید آورده است.
پیش از سلطه «داعش» بر «موصل»، عراق به سمت واگرایی پیش رفته بود. روابط شیعه-سنی در این کشور، تنشآلود شده بود؛ مناسبات «بغداد» و «اربیل» هم به همین ترتیب. تحولات بعد از انتخابات عراق، مشکلات نهادهای دولتی عراق را آشکار کرد.
پیش از اعلام «خلافت» از سوی «داعش»، از همگسیختگی سوریه را همگان شاهد بودند. آمارهای مربوط به کشتهها و زخمیهای این کشور داشت رکورد های «گینس» را هم میشکست.
پیش از اینکه «داعش» ظهور کند، اوضاع منطقه و جهان بهشدت وخیم بود. اوایل تصور میکردیم خطر «داعش»، سیاستمداران عراقی را برآن میدارد تا از گذشته درس گرفته و به سرعت به سمت یک مشارکت جدی روی آورند و گروه بازی را به حاشیه برانند. اما این تصورات غلط بود. اگر حملات هوایی «ائتلاف»، به مواضع «داعش» را کنار بگذاریم، باید گفت چیز زیادی تغییر نکرده است.
آنچه را در عراق شاهدیم در سوریه نیز روی داده است. فقط تمسخر «داعش» و اندیشههای تکفیری و توطئه خارجی و سرمایههای بیگانگان و... از ایندست حرفها شنیده میشود. حتی از همراهشدن جریانهای میانهرو، در میان «اپوزیسیون» سوریه، خبری نمیشنویم.
نظام سوریه که شاهد حملات هوایی بدون اجازه «ائتلاف» علیه «داعش» است، دست به ابتکار عمل تازهای - حتی محدود - نمیزند. برای مثال نمیشنویم که بگوید آماده است با مخالفان غیرتکفیری خود کنار بیاید یا حاضر است بخشی از اختیارات خود را به صورتی جدی به نخستوزیر خودش واگذارد. افتضاح است. در لبنان هم اوضاع همین گونه است
شاهد صحنههای تکاندهنده هستیم. کشوری که پناهندگان سوری، تقریبا یکسوم جمعیت آن را تشکیل میدهند و حتی آتش جنگ سوریه به شهرهایش کشیده شده است، هیچ انسجام و وحدتی را در آن نمیبینیم. جز یکپارچگی ارتش که آن هم دارد فرومیریزد. زنجیره اتهامات گروههای سیاسی لبنان به همدیگر پایانی ندارد. منطق این گروهبازی چهار ماه، اجازه انتخاب رییسجمهوری را نمیدهد. دولت روزبهروز ضعیفتر میشود. فقط تمسخر داعش و تکفیریها و در همانحال، کاخی بدون ریاستجمهوری.
ظهور «داعش»، عمق بحرانهای داخلی ما را آشکار کرد؛ بحران ما با گذشته و حالمان؛ بحران رابطه ما با دیگری در جامعه؛ بحران رابطه ما با تفکر دولت و نهادهای دولتی.
ظهور «داعش» آشکار کرد که ما در برابر این ذبحکنندگان تا چه حد عریانیم! فقط «داعش» را به تمسخر میگیریم، بدون اینکه در بغداد یا دمشق یا بیروت کاری صورت دهیم.
ما فرو میرویم و شاهد آن هستیم که در سرزمینمان جنگی به راه افتاده که یکی از بزرگترین ژنرالهایش، سردرگمی های خودمان است.
ترجمه از: شرق