گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - دفتر هفت روزه مذاکره هستهای وین به پایان آمد. مذاکرات وین آغازی پرهیجان اما پایانی ملایم و آرام داشت. اجلاس وین به مسابقه شورانگیزی شباهت یافته بود که جهانی به تماشای آن نشسته بود اما فرجام این مسابقه پرهیجان یک نتیجه تساوی بود که گرچه تماشاگران را راضی نساخت اما همه تیمهای شرکتکننده از این نتیجه اظهار رضایت کردند.
آنچه پیداست، اجلاس وین در نقطه پایانی خود مطابق میل دو جریان پیش نرفت؛ جریانی که در پی یک اتفاق خارقالعاده از نوع آشتی کامل ایران و آمریکا بود و جریانی دیگر که برای شکست و ناکامی اجلاس لحظه شماری میکرد.
اما چرخه تصمیم دیپلماتها در میانه این 2 مطالبه به شدت خوشبینانه و کاملا بدبینانه پیش رفت و در نقطهای ایستاد که ناظران سیاسی از آن به عنوان «نتیجه واقع بینانه» تعبیر میکنند.
به هر تقدیر، سوال عمده افکار عمومی در داخل و خارج ایران در فردای مذاکرات وین این است که چرا چنین شد و چرا آن همه پیشبینی و گمانهزنی درباره وقوع یک تحول تاریخی در دوشنبه وین بهبار ننشست؟
1- واقعیت این است که برخلاف ذائقه عامه مردم، دنیای دیپلماسی میانهای با اتفاقهای معجزه آسا ندارد. اساسا دیپلمات های حرفهای یاد میگیرند که نه بر مدار احساس بلکه بر منطق خرد رفتار کنند. آنها میآموزند به جای پرواز در دنیای خیال روی زمین سخت واقعیت گام بردارند. این خصلت را محیط بینالمللی به اصحاب مذاکره تحمیل میکند زیرا بر خلاف صحنه سیاست داخلی، در عرصه بینالمللی آنها با بازیگران و قدرتهای مختلف روبهرو هستند. این محیط پیچیده در عین حال که امکانات و فرصت هایی فراروی دیپلماتها میگشاید اما محدودیت ها و موانع خاص خود را دارد. به این دلیل هر تصمیم و هرگامی که یک دیپلمات بر میدارد چنان که بدون ملاحظه این موانع و مختصات باشد لاجرم به بنبست و حتی فاجعه میانجامد. مثالهای بسیار برای این موضوع میتوان از تاریخ سالهای اخیر ایران ذکر کرد که حرکت های خارج از مدار و منطق دیپلماسی چه مشکلات و هزینههایی را بر کشور و ملت تحمیل کرده است.
بر این منوال میتوان گفت که در قضیه مذاکرات هستهای وین، ظریف یا کری میتوانستند همه آموزهها و اصول حرفهای دیپلماسی را کنار نهند و با امضای یک ورق مقابل دوربینها 36 سال جدایی ایران و آمریکا را خاتمه یافته اعلام کنند. اما آیا به راستی همه موانع پیدا و پنهانی که در مناسبات دو کشور وجود دارد با این حرکت سمبلیک فرو میریزد؟
دیپلماسی دولت اعتدال اکنون ذائقه و ذهنیت ما به دنیای دیپلماسی را تغییر میدهد. روحانی از ابتدا با چنین تعریفی از دیپلماسی رشته امور هستهای را به شماری از افراد مجرب وزارت خارجه به رهبری ظریف سپرد. دست بر قضا یکی از محورهای اختلاف تیم هستهای روحانی با بازماندگان دولت سابق بر سر انتخاب الگوی رفتار در میادین مذاکره بود. تیم سابق ظرف هشت سال به دنبال نوعی شوک درمانی در سیاست خارجی بود و بر این اساس به اتخاذ تصمیمهای محیر العقول یا اتخاذ موضعگیریهای خلاف عادات و آداب بینالمللی مبادرت میکرد. اما نتیجه آن الگوی رفتار هیجانی این شد که ایران با سختترین تحریم تاریخ خویش روبهرو شد.
در ایام مبارزه انتخاباتی بارها روحانی این واقعیت را به زبان آورد که برای معضلات پیچیده سیاست خارجی ایران مثل پرونده هستهای یا اختلاف با امریکا نباید نسخههای یک شبه تجویز کرد.
مسافران ایرانی وین نیز دقیقا با الهام از همین تفکر قبل از عزیمت به این ماموریت از دادن هر گونه وعده محیر العقول پرهیز کردند، محمدجواد ظریف بعد از حضور در میدان مذاکره در پاسخ سوال خبرنگاران همواره این جمله را با تاکید بیان کرد که دو طرف راه دشواری پیش رو دارند. پرونده هستهای ایران به گفته اغلب ناظران از پیچیدهترین موضوعات بینالمللی است که گرههای بسیار در آن افتاده است، منافع کشورها و بازیگران بسیاری به این پرونده گره خورده است، از حریفان منطقهای ایران و شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس تا لابی صهیونیستی در غرب و تل آویو. در واقع مساله هستهای ایران رشته در هم پیچیدهای را میماند که دیپلمات های دو طرف میبایست با طمانینه و تدبیر برای گشودن یکایک این گرهها تلاش کنند.
2- کار بزرگ دیپلماتها در 16 ماه گذشته از جمله در هفت روز مذاکره وین این بود که چراغ مذاکره میان ایران و غرب را فروزان نگه داشتهاند. آنها با تکیه بر توان و تجربه خویش در امر دیپلماسی موفق شدهاند غول بیرحم تحریم را از معرکه هستهای دور سازند. نکتهای که مخالفان از اقرار به آن میگریزند این است که ظرف یک سال اخیر روابط ایران و غرب از آستانه جنگ به آستانه صلح و همکاری کشیده شده است و هر گامی از ژنو تا نیویورک و از مسقط تا وین طرفین را به این هدف نزدیکتر ساخته است، اجلاس وین مهر تایید تازهای بر این مسیر انتخابی زد و طرفین همپیمان شدند تا این مناقشه را جز از راه مذاکره دنبال نکنند.
3- با این همه میتوان انتظار داشت از امروز بازار تحلیل ها و تفسیرهای وارونه به ویژه در محفل تندروها رواج یابد. برخی قرائن نشان از این دارد که یک جریان در تلاش است تا در پایان مذاکره وین خود را پیروز میدان وانمود کند.
این گروه از هر فرصتی برای زیر سوال بردن برنامه مذاکرات و تضعیف تیم دیپلماسی دولت اعتدال بهره میجوید، این جریان از چند روز قبل در رسانههای خود دو سناریو برای وین ساخته و پرداخته کرد و حتی تیتر جراید خویش را نیز از قبل مهیا ساخته است. سناریو اول آنها این بود که چنان که طرفین به توافق نهایی دست یافتند این اتفاق را نوعی سازش و عقب نشینی از اصول انقلاب معرفی کند، در سناریو دوم که امروز محور مطالب رسانه تندروها قرار گرفته است ادعا میشود که امضا نشدن توافق نهایی نشانه ادامه دشمنی طرف مقابل و حجتی است بر تعطیلی مذاکره.
جریان تندرو در فردای وین تلاش خواهد کرد تا با این تصویر وارونه دوباره توجه بخشی از افراد ساده اندیش را به سیاستهای هشت سال گذشته جلب کند و مدعی آن شود که در آستین خویش راه حلهایی برای پرونده هستهای دارد اما تندروها در این عملیات تبلیغاتی خویش با یک مانع غیر قابل عبور مواجه هستند، اینکه ظرف 16 ماه همه حقایق مربوط به عواقب خسارتبار اندیشه تندروها در سیاست خارجی برای افکارعمومی ایران عیان شد و در همان حال شهروندان ایرانی دریافتند که میتوان با همه قدرتهایی که هشت سال در جبهه تحریم ایران بودند، با زبان منطق و عقلانیت مذاکره و همکاری کرد و به جای تلاش بیحاصل برای زوال و شکست حریف بهبازی برد-برد دست زد که شکست و ناکامی بهآن راهی ندارد و این شاید مهمترین آموزه 7 روز مذاکره در وین باشد.
منبع: ایران
آنچه پیداست، اجلاس وین در نقطه پایانی خود مطابق میل دو جریان پیش نرفت؛ جریانی که در پی یک اتفاق خارقالعاده از نوع آشتی کامل ایران و آمریکا بود و جریانی دیگر که برای شکست و ناکامی اجلاس لحظه شماری میکرد.
اما چرخه تصمیم دیپلماتها در میانه این 2 مطالبه به شدت خوشبینانه و کاملا بدبینانه پیش رفت و در نقطهای ایستاد که ناظران سیاسی از آن به عنوان «نتیجه واقع بینانه» تعبیر میکنند.
به هر تقدیر، سوال عمده افکار عمومی در داخل و خارج ایران در فردای مذاکرات وین این است که چرا چنین شد و چرا آن همه پیشبینی و گمانهزنی درباره وقوع یک تحول تاریخی در دوشنبه وین بهبار ننشست؟
1- واقعیت این است که برخلاف ذائقه عامه مردم، دنیای دیپلماسی میانهای با اتفاقهای معجزه آسا ندارد. اساسا دیپلمات های حرفهای یاد میگیرند که نه بر مدار احساس بلکه بر منطق خرد رفتار کنند. آنها میآموزند به جای پرواز در دنیای خیال روی زمین سخت واقعیت گام بردارند. این خصلت را محیط بینالمللی به اصحاب مذاکره تحمیل میکند زیرا بر خلاف صحنه سیاست داخلی، در عرصه بینالمللی آنها با بازیگران و قدرتهای مختلف روبهرو هستند. این محیط پیچیده در عین حال که امکانات و فرصت هایی فراروی دیپلماتها میگشاید اما محدودیت ها و موانع خاص خود را دارد. به این دلیل هر تصمیم و هرگامی که یک دیپلمات بر میدارد چنان که بدون ملاحظه این موانع و مختصات باشد لاجرم به بنبست و حتی فاجعه میانجامد. مثالهای بسیار برای این موضوع میتوان از تاریخ سالهای اخیر ایران ذکر کرد که حرکت های خارج از مدار و منطق دیپلماسی چه مشکلات و هزینههایی را بر کشور و ملت تحمیل کرده است.
بر این منوال میتوان گفت که در قضیه مذاکرات هستهای وین، ظریف یا کری میتوانستند همه آموزهها و اصول حرفهای دیپلماسی را کنار نهند و با امضای یک ورق مقابل دوربینها 36 سال جدایی ایران و آمریکا را خاتمه یافته اعلام کنند. اما آیا به راستی همه موانع پیدا و پنهانی که در مناسبات دو کشور وجود دارد با این حرکت سمبلیک فرو میریزد؟
دیپلماسی دولت اعتدال اکنون ذائقه و ذهنیت ما به دنیای دیپلماسی را تغییر میدهد. روحانی از ابتدا با چنین تعریفی از دیپلماسی رشته امور هستهای را به شماری از افراد مجرب وزارت خارجه به رهبری ظریف سپرد. دست بر قضا یکی از محورهای اختلاف تیم هستهای روحانی با بازماندگان دولت سابق بر سر انتخاب الگوی رفتار در میادین مذاکره بود. تیم سابق ظرف هشت سال به دنبال نوعی شوک درمانی در سیاست خارجی بود و بر این اساس به اتخاذ تصمیمهای محیر العقول یا اتخاذ موضعگیریهای خلاف عادات و آداب بینالمللی مبادرت میکرد. اما نتیجه آن الگوی رفتار هیجانی این شد که ایران با سختترین تحریم تاریخ خویش روبهرو شد.
در ایام مبارزه انتخاباتی بارها روحانی این واقعیت را به زبان آورد که برای معضلات پیچیده سیاست خارجی ایران مثل پرونده هستهای یا اختلاف با امریکا نباید نسخههای یک شبه تجویز کرد.
مسافران ایرانی وین نیز دقیقا با الهام از همین تفکر قبل از عزیمت به این ماموریت از دادن هر گونه وعده محیر العقول پرهیز کردند، محمدجواد ظریف بعد از حضور در میدان مذاکره در پاسخ سوال خبرنگاران همواره این جمله را با تاکید بیان کرد که دو طرف راه دشواری پیش رو دارند. پرونده هستهای ایران به گفته اغلب ناظران از پیچیدهترین موضوعات بینالمللی است که گرههای بسیار در آن افتاده است، منافع کشورها و بازیگران بسیاری به این پرونده گره خورده است، از حریفان منطقهای ایران و شیخ نشینهای حاشیه خلیج فارس تا لابی صهیونیستی در غرب و تل آویو. در واقع مساله هستهای ایران رشته در هم پیچیدهای را میماند که دیپلمات های دو طرف میبایست با طمانینه و تدبیر برای گشودن یکایک این گرهها تلاش کنند.
2- کار بزرگ دیپلماتها در 16 ماه گذشته از جمله در هفت روز مذاکره وین این بود که چراغ مذاکره میان ایران و غرب را فروزان نگه داشتهاند. آنها با تکیه بر توان و تجربه خویش در امر دیپلماسی موفق شدهاند غول بیرحم تحریم را از معرکه هستهای دور سازند. نکتهای که مخالفان از اقرار به آن میگریزند این است که ظرف یک سال اخیر روابط ایران و غرب از آستانه جنگ به آستانه صلح و همکاری کشیده شده است و هر گامی از ژنو تا نیویورک و از مسقط تا وین طرفین را به این هدف نزدیکتر ساخته است، اجلاس وین مهر تایید تازهای بر این مسیر انتخابی زد و طرفین همپیمان شدند تا این مناقشه را جز از راه مذاکره دنبال نکنند.
3- با این همه میتوان انتظار داشت از امروز بازار تحلیل ها و تفسیرهای وارونه به ویژه در محفل تندروها رواج یابد. برخی قرائن نشان از این دارد که یک جریان در تلاش است تا در پایان مذاکره وین خود را پیروز میدان وانمود کند.
این گروه از هر فرصتی برای زیر سوال بردن برنامه مذاکرات و تضعیف تیم دیپلماسی دولت اعتدال بهره میجوید، این جریان از چند روز قبل در رسانههای خود دو سناریو برای وین ساخته و پرداخته کرد و حتی تیتر جراید خویش را نیز از قبل مهیا ساخته است. سناریو اول آنها این بود که چنان که طرفین به توافق نهایی دست یافتند این اتفاق را نوعی سازش و عقب نشینی از اصول انقلاب معرفی کند، در سناریو دوم که امروز محور مطالب رسانه تندروها قرار گرفته است ادعا میشود که امضا نشدن توافق نهایی نشانه ادامه دشمنی طرف مقابل و حجتی است بر تعطیلی مذاکره.
جریان تندرو در فردای وین تلاش خواهد کرد تا با این تصویر وارونه دوباره توجه بخشی از افراد ساده اندیش را به سیاستهای هشت سال گذشته جلب کند و مدعی آن شود که در آستین خویش راه حلهایی برای پرونده هستهای دارد اما تندروها در این عملیات تبلیغاتی خویش با یک مانع غیر قابل عبور مواجه هستند، اینکه ظرف 16 ماه همه حقایق مربوط به عواقب خسارتبار اندیشه تندروها در سیاست خارجی برای افکارعمومی ایران عیان شد و در همان حال شهروندان ایرانی دریافتند که میتوان با همه قدرتهایی که هشت سال در جبهه تحریم ایران بودند، با زبان منطق و عقلانیت مذاکره و همکاری کرد و به جای تلاش بیحاصل برای زوال و شکست حریف بهبازی برد-برد دست زد که شکست و ناکامی بهآن راهی ندارد و این شاید مهمترین آموزه 7 روز مذاکره در وین باشد.
منبع: ایران