به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) موضوع ارتباط بین عبدالعزیز آل سعود (بنیانگذار کشور عربستان سعودی) و بریتانیا همواره با ابهامات زیادی همراه بوده است
تابناک نوشت: اسناد انگلیسی به ویژه اسنادی که در بخش تاریخی بخش خلیجفارس و عمان و مرکز جزیرهالعرب قرار دارد و جان گوردون لوریمر شرقشناس و سیاستمدار انگلیسی در دو دهه اول قرن بیستم بر تهیه آن ها نظارت داشته، برای ورود به این موضوع منطقیتر و منصفانه تر از سایر منابع به نظر میرسد.
این روایات ماهیت و نقش انگلیس در تاسیس خاندان آل سعود و حاکمیت آنها بر عربستان را نشان میدهد.
ژنرال «هارولد ریچارد پاتریک دیکسون» وکیل وقت سیاسی بریتانیا در بحرین، یادداشتهای دیپلماتیک خود در سالهای متمادی خدمت به عنوان سفیر بریتانیا در دولتهای خلیج فارس که آن را در کتابی با عنوان «کویت و همسایگانش» در سال 1956 در لندن به چاپ رساند.
در لابلای این خاطرات، ماجرایی قابل توجه وجود دارد؛ گریه و عجز و لابه پادشاه سعودی در مقابل دیکسون!
دیکسون این ماجرا را که در منطقه العقیر هربستان روی داد، با جزییات کامل توضیح می دهد چرا که وی در آن زمان به عنوان مشاور و مترجم سر پرسی کاکس در هیات مذکور حضور داشت.
متن نوشتههای دیکسون در کتاب مذکور به این شرح است:
در روز ششم مذاکرات در العقیر آقای پرسی کاکس صبر خود را از دست داد و عبدالعزیز بن سعود را به انجام اقدامات بچگانه در زمینه پیشنهاد مرزی عشایری بین عراق و نجد متهم کرد. وی عربی را به خوبی بلد نبود، به همین علت من آن را ترجمه کردم. برای من عجیب بود که میدیدم سلطان نجد از سوی نماینده ارشد دولت انگلیس مانند یک شاگرد ضعیف و ذلیل مورد توبیخ قرار میگیرد. کاکس با لحنی قاطع به ابن سعود گفت که خود وی بدون توجه به هر اعتراضی مرزها را مشخص خواهد کرد.
در این لحظه بود که عبدالعزیز به التماس و اظهار دوستی با کاکس افتاد و گفت که کاکس پدر و مادرش است. او کسی است که وی را پرورش داده و از هیچ به جایی که الان در آن قرار دارد، بالا برده است . وی گفت که آمادگی دارد در صورت دستور کاکس از نیمی از کشورش و یا حتی تمام آن چشمپوشی کند. در این هنگام کاکس خودکار قرمز را برداشت و مرز شبه جزیره عربستان را رسم کرد و نقاط مختلف آن از خلیج فارس تا شرق اردن را توضیح داد.
هارولد دیکسون در ادامه روایت خود از این نشست می نویسد: حدود ساعت 9 عصر بود، من از این مناظره متعجب بودم، اما عبدالعزیز بن آل سعود بار دیگر درخواست دیدار با پرسی کاکسی را کرد، من نیز با او همراه شدم، دیدم که ابن سعود به تنهایی در مرکز خیمه اش ایستاده است. او با دیدن ما مضطرب شد.
مدتی بعد با ناراحتی شروع به حرف زدن کرد و گفت: ای دوست من نیمی از مملکت من را گرفتید و بهتر است که بقیه آن را هم بگیرید. مرا رها کن تا به تبعیدگاه بروم، لحظاتی بعد این مرد با جثه بزرگی که داشت و با ناراحتی در برابر ما ایستاده بود، به صورت ناگهانی شروع به گریه کرد.
تابناک نوشت: اسناد انگلیسی به ویژه اسنادی که در بخش تاریخی بخش خلیجفارس و عمان و مرکز جزیرهالعرب قرار دارد و جان گوردون لوریمر شرقشناس و سیاستمدار انگلیسی در دو دهه اول قرن بیستم بر تهیه آن ها نظارت داشته، برای ورود به این موضوع منطقیتر و منصفانه تر از سایر منابع به نظر میرسد.
این روایات ماهیت و نقش انگلیس در تاسیس خاندان آل سعود و حاکمیت آنها بر عربستان را نشان میدهد.
ژنرال «هارولد ریچارد پاتریک دیکسون» وکیل وقت سیاسی بریتانیا در بحرین، یادداشتهای دیپلماتیک خود در سالهای متمادی خدمت به عنوان سفیر بریتانیا در دولتهای خلیج فارس که آن را در کتابی با عنوان «کویت و همسایگانش» در سال 1956 در لندن به چاپ رساند.
در لابلای این خاطرات، ماجرایی قابل توجه وجود دارد؛ گریه و عجز و لابه پادشاه سعودی در مقابل دیکسون!
دیکسون این ماجرا را که در منطقه العقیر هربستان روی داد، با جزییات کامل توضیح می دهد چرا که وی در آن زمان به عنوان مشاور و مترجم سر پرسی کاکس در هیات مذکور حضور داشت.
متن نوشتههای دیکسون در کتاب مذکور به این شرح است:
در روز ششم مذاکرات در العقیر آقای پرسی کاکس صبر خود را از دست داد و عبدالعزیز بن سعود را به انجام اقدامات بچگانه در زمینه پیشنهاد مرزی عشایری بین عراق و نجد متهم کرد. وی عربی را به خوبی بلد نبود، به همین علت من آن را ترجمه کردم. برای من عجیب بود که میدیدم سلطان نجد از سوی نماینده ارشد دولت انگلیس مانند یک شاگرد ضعیف و ذلیل مورد توبیخ قرار میگیرد. کاکس با لحنی قاطع به ابن سعود گفت که خود وی بدون توجه به هر اعتراضی مرزها را مشخص خواهد کرد.
در این لحظه بود که عبدالعزیز به التماس و اظهار دوستی با کاکس افتاد و گفت که کاکس پدر و مادرش است. او کسی است که وی را پرورش داده و از هیچ به جایی که الان در آن قرار دارد، بالا برده است . وی گفت که آمادگی دارد در صورت دستور کاکس از نیمی از کشورش و یا حتی تمام آن چشمپوشی کند. در این هنگام کاکس خودکار قرمز را برداشت و مرز شبه جزیره عربستان را رسم کرد و نقاط مختلف آن از خلیج فارس تا شرق اردن را توضیح داد.
هارولد دیکسون در ادامه روایت خود از این نشست می نویسد: حدود ساعت 9 عصر بود، من از این مناظره متعجب بودم، اما عبدالعزیز بن آل سعود بار دیگر درخواست دیدار با پرسی کاکسی را کرد، من نیز با او همراه شدم، دیدم که ابن سعود به تنهایی در مرکز خیمه اش ایستاده است. او با دیدن ما مضطرب شد.
مدتی بعد با ناراحتی شروع به حرف زدن کرد و گفت: ای دوست من نیمی از مملکت من را گرفتید و بهتر است که بقیه آن را هم بگیرید. مرا رها کن تا به تبعیدگاه بروم، لحظاتی بعد این مرد با جثه بزرگی که داشت و با ناراحتی در برابر ما ایستاده بود، به صورت ناگهانی شروع به گریه کرد.