در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۸۷۸۵۴
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۳۹۳ - ۱۱:۳۰
یک نویسنده آلمانی که موفق به بازدید از سرزمین های تحت اشغال داعش شده است، گفت: این گروه بی رحم تر و سخت جان تر از آنچیزی است که او تصور می کرد.
نگاهی از درون به داعشبه گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) «یورگن تودنهوفر» پس از بازدیدی از شهر رقه سوریه، مقر اصلی داعش، از آنجا به شهر موصل عراق که تحت کنترل همین گروه است رفت و شش روز آنجا بود.

به نوشته فرارو، تودنهوفر گفت: که پیروان داعش انگیزه بسیار زیادی دارند و از رفتار بی رحمانه گروه حمایت می کنند.

به گفته او پراکندگی جنگجویان داعش باعث می شود که هدف گیری آنها از آسمان دشوار باشد.

تودنهوفر که قبلا سیاستمدار بوده است تنها خبرنگار خارجی است که به اعماق سرزمین های داعش سفر کرده و بازگشته است. با توجه به بریده شدن سر چند شهروند غربی توسط داعش، او با پذیرش خطراتی هولناک چنین کرده است.

او در موصل که در ماه ژوئن به سرعت به اشغال داعش درآمد، شاهد بود که این گروه چگونه برداشت تند خود از اسلام سنی را اجرا می کند.

از جمله شاهد پوسترهایی در این شهر بود که به مردان نشان می داد در چه حالت هایی نماز بخوانند و به زنان دستور می داد چطور خود را بپوشانند.

برای نمونه آنها نباید لباس هایی بپوشند که «به لباس هایی که زنان و مردان کافر تن می کنند شباهت داشته باشد».

وی می گوید که پشت ویترین یک کتابفروشی جزوه ها و کتاب های قطوری در مورد احکام اسلامی از جمله چگونگی رفتار با برده ها به نمایش گذاشته شده.

این خبرنگار آلمانی کودکانی را دید که برای «خلیفه» سلاح به دست گرفته بودند و با نیروهایی که از سراسر جهان از جمله بریتانیا، آمریکا، سوئد و ترینیداد و توباگو اجیر شده بودند برخورد کرد.

حکومت ترس
تودنهوفر گفت: او از اشتیاق آنها به بی رحمی و همچنین آرزوی آنها برای «پاکسازی مذهبی» و جهان گشایی متحیر شده است. 

وی گفت: در آنها اشتیاقی هست که من قبلا هرگز در هیچ منطقه جنگی ندیده بودم. پر از اعتماد هستند، اطمینان فوق العاده ای به خود دارند. در آغاز سال، کمتر کسی داعش را می شناخت. اما حالا ناحیه ای به وسعت بریتانیا را اشغال کرده اند. 

یورگن تودنهوفر و پسرش - که فیلمبردار او بود - با مجوزی که ایمنی آنها را تامین می کرد سفر می کردند.

تصاویر آنها گروهی را نشان می دهد که سخت مشغول برقرار کردن یک نظام اداری است و از تهدید حملات هوایی ائتلاف تحت رهبری آمریکا خیلی آشفته نشده است.

تودنهوفر می گوید:‌ برداشت من این بود که این گروه می خواهد نشان دهد که یک دولت اسلامی کارآمد است.

او می گوید که زندگی تحت حاکمیت داعش در ظاهر عادی تر از آن است که او انتظار داشت. اما همه مسیحیان و شیعیان موصل قبل از ورود داعش از ترس گریخته بودند.

تروریست ها اکنون نظام دادگستری خود را برپا کرده اند و پرچم داعش در دادگاه ها دیده می شود. پلیس داعش هم بر اجرای شریعت نظارت می کند هرچند رئیس پلیس محلی به او گفت که دیگر مجبور نیست مجازات های خشن اعمال کند.

به گفته یورگن تودنهوفر او به چشم خود دیده که ترس یک عامل بازدارنده خیلی قوی است.

خیلی بدبین
آنچه بیش از مشاهداتش برای او مایه تشویش است محاوره هایی بود که با جنگجویانی که او را همراهی می کردند داشت.

وی گفت: به جنگجویان یادآوری کرده که بیشتر سوره های قرآن با «به نام خداوند بخشنده مهربان» شروع می شود.

از آنها پرسیدم:‌ پس کجاست بخشایش؟ هیچ وقت پاسخ درستی نگرفتم.

تودنهوفر می گوید که موصل اکنون تحت کنترل چند هزار سرباز داعش است. اما او می گوید که هدف گرفتن آنها مشکل شده چون در سراسر شهر پراکنده شده اند و دیگر در کاروان ها سفر نمی کنند.

این نویسنده معتقد است که داعش در بخش هایی که در عراق کنترل می کند قوی تر از سوریه است. برای مثال در شهر رقه سوریه که مقر گروه است دولت بشار اسد هنوز حقوق کارمندان دولت را می دهد.

یورگن تودنهوفر بعد از بازگشت به مونیخ گفت:‌ آنها بی رحم ترین و خطرناک ترین دشمنی هستند که تابحال در زندگی ام دیده ام.

وی افزود:‌ بعید می دانم کسی باشد که شانسی واقعی برای متوقف کردن آنها داشته باشد. فقط اعراب می توانند داعش را متوقف کنند. من با بدبینی زیاد آنجا را ترک کردم.

تودنهوفر از طریق یک آلمانی موفق به گرفتن مجوزی از «دفتر خلیفه» شد که در چند مورد باعث حفاظت از آنها شد.

اما می گوید: در مقاطعی نگران بودم که نظرشان عوض شود.

وی در پایان به خاطر این نگرانی که داعش ممکن است تغییر عقیده دهد و او و پسرش را گروگان بگیرد، از مرز ترکیه به این کشور گریخت.
 
تودنهوفر ادامه داد: مجبور شدیم هزار متر را با همه کیف ها و وسایلی که همراه داشتیم بدویم. وقتی رسیدیم احساس شادمانی عجیبی داشتم. آن موقع بود که فهمیدم چقدر بار روی شانه هایم دارم. به خانواده ام زنگ زدم. و آن موقع بود که تشخیص دادم کاری کرده ام که خیلی هم آسان نبوده است. 

ارسال نظر