گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - نبیل رجب *: چرا حاکمان توتالیتر از تشیع و شیعه میترسند؟ چرا برخی از دولتهای خلیجفارس و حکومتهای مستبد عرب با شیعه و تفکر شیعی مبارزه میکنند؟ چرا دولت بحرین خارجیها و بیگانگان را بر ساکنان شیعی این کشور ترجیح میدهد؟ چرا بعضی از دولتهای عرب حوزه خلیجفارس با نظارت و سرمایه خودشان کتابها و جزوههایی تکفیری علیه شیعیان چاپ میکنند؟ و چرا اینگونه کتابها در مدارس دینیشان تعلیم داده میشود؟ چرا یک دولت اجازه تکفیر شیعیان را میدهد یا در مساجدی که تحت نظارتش است، اجازه میدهد از تریبون آن علیه شیعیان نفرتپراکنی شود؟ چرا هرروزه شیعیان را در نظر جهانیان و ملتهای مسلمان به صورتهای شیطانی نشان میدهند؟ چرا اینهمه با شیعیان دشمنی میشود؟
تشیع نیز یک مکتب دینی مانند بقیه مکاتب و مذاهب اسلامی است که حجم عظیمی از ارزشها و اصول دینی و اخلاقی گرانبها را با خود دارد. من در اینجا قصد ورود به بخشهای اعتقادی این مذهب را ندارم زیرا در تخصص من نیست. بلکه صرفا میخواهم به جنبههای سیاسی و حقوقی آن توجه کنم که به نظر من عامل اصلی در پشت همه تحریکهایی است که در سراسر جهان علیه این مذهب میشود.
دکتر «طه حسین» این نفرت از شیعه را توضیح داده و میگوید: «تشیع نسبت به امام علی(ع) از همان ابتدا به عنوان یک حزب سیاسی مخالف با سیاستهای ستمگرانه و اوضاع فاسد زمان شکل گرفت. این مخالفت یک زمان در قالب انقلاب و بار دیگر در قالب خشم نسبت به حاکمان بروز میکرد. به همین دلیل از روی ناآگاهی به شیعیان نسبتهای ناروا داده میشد و بارها شیعیان در معرض قتل و شکنجه قرار گرفته و قربانی میشدند».
شیعیان در دورانهای امویان و عباسیان علیه ستمگران و نظامهای فاسد شوریدند و پیوسته نماد گروه اپوزیسیون در این دولتها بودند اما در همان حال از دولت های منصف و عادل حمایت میکردند. برای مثال حمایت آنها از «عمر بن عبدالعزیز» خلیفه اموی یکی از این نمونههاست؛ زیرا او به عدالت رفتار میکرد و حقوق مردم را بهجا میآورد.
در دوره های گذشته شیعیان همواره صفت دفاع از مظلومان و مستضعفان را با خود حمل میکردند و به همین دلیل بود که در معرض انواع و اقسام ظلم و شکنجه و قتل قرار میگرفتند و همین امر آنها را نسبت به مذهب انقلابی و مکتبشان پایدارتر و وفادارتر میکرد. «جورج جرداق» متفکر لبنانی میگوید: «تشیع یک تفکر اجتماعی و راهی برای جهاد علیه ستمگران است و هدفش آن است که اجحافی که در حق مردمان عادی میشد را بردارد.» همه اینها موجب شد تا ملتهای مظلوم و ستمدیده در سراسر تاریخ به شیعه گرایش پیدا کنند.
اکنون میخواهم بگویم اختلاف واقعی با شیعیان از گذشته تاکنون، اختلافات سیاسی بوده است و دقیقا به جنبههای انقلابی این مذهب برمیگشت که برای بسیاری الهامبخش بود. تا آنجا که متفکران و رهبران انقلابهای بزرگ مانند «مهاتما گاندی» از حسین(ع) و شیعیان الهام میگیرند. گاندی میگوید: «من از حسین آموختم که چگونه مظلوم باشم و پیروز شوم».
موضعگیری شیعیان علیه ظلم و استبداد موجب شد تا این مذهب به شمایلی انقلابی علیه ستمگران تبدیل شود و همواره مکتبی مخالف این عقیده باشد که رواج پیدا کرده و میگوید اطاعت از حاکمان مسلمان حتی اگر فاسد و ستمگر باشند، امری واجب است. این فرهنگی است که دولت امویان آن را ابداع کرد و در دوران عباسیان نیز تقویت شد و همینطور استمرار پیدا کرد تا به حاکمان امروز کشورهای عربی و اسلامی رسیده است.
در واقع اختلاف بر سر نزاع دو ایدئولوژی سیاسی است؛ یکی دعوت به اطاعت از ستمگران حتی اگر فاسد و ظالم باشند و دیگری طرفداری از عصیان علیه حاکمان ستمگر و انقلاب علیه کاخهای استبدادیشان است؛ اینها در حقیقت عوامل اساسی نگرانی و هراس ستمگران از شیعه بوده و بنابراین آنان نمیخواهند چنین تفکری در بین مردمانشان رواج پیدا کند. از اینرو برای گمراهکردن تودهها حرفهای توهمآلود غریبی میزنند و میگویند شیعیان به اصحاب رسول بد میگویند یا تهمت میزنند و میگویند شیعیان کتابی غیر از قرآن دارند یا از اهلسنت بیزارند. آنها برای نشر و گسترش این فریبکاریها سعی میکنند شیعیان را در نظر اهل سنت شیطانی نشان دهند و در این راه مقادیر زیادی پول صرف کرده و کتابها و برنامههای تحریکآمیز آماده میکنند.
نگرش حاکمان ستمگر به شیعیان تغییر نکرده است. آنها همواره شیعیان را خطری برای کاخها و نظامهای خود میدانند. از اینرو همچنان به تحریک علیه شیعیان و گمراهکردن مردم ادامه میدهند و نظامهای مشابه خودشان را متحد میکنند؛ حتی در این راه برخی از گروههای تکفیری را که مروج چنین اتهاماتی هستند، با خود همراه میکنند.
*رییس مرکز حقوق بشر بحرین
منبع: شرق