به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) آیت الله عبدالله جوادی آملی پیامی خطاب به «انجمن خادمان قرآن کریم» صادر کرد که متن آن در زیر می آید:
خدمت به قرآن بعد از معرفت مخدوم آن است. ارزش خدمت به اندازه ارزش مخدوم است؛ گرچه حقیقت قرآن آنچنان که هست برای افراد عادی شناخته نمیشود و ارزش علوم وحیانی برای افراد متعارف قابل ادراک صحیح نیست لیکن آن مقداری که خود عترت طاهرین(ع) که قرآن ناطقند، قرآن را معرفی کردهاند؛ به همان اندازه هم قرآن را بشناسیم، خدمت میکنیم و همان اندازه که از ارزش مخدوممان باخبر میشویم از ارزش خدمت خود آگاه خواهیم شد.
خدای سبحان طبق بیان نورانی امام سجاد(ع) در دعای نورانی صحیفه سجادیه در «دعای ختم قرآن» حقایق ملکوتی را در قرآن کریم ذخیره کرد و قرآن را برای جامعه بشری نازل کرد به نحو «تجلی» نه به نحو «تجافی»؛ یعنی خداوند «باران» را نازل کرد به نمود تجافی و «قرآن» را نازل کرد به نحو تجلی.
فرق تجافی و تجلی این است که قرآن را نازل کرد؛ یعنی قرآن را «آویخت»، اما باران را نازل کرد؛ یعنی به زمین «انداخت». باران به نحو تجافی نزول پیدا کرد، که اگر در بالا باشد، در پایین نیست و اگر پایین آمد، دیگر در بالا نیست. ولی خداوند قرآن را به زمین نینداخت بلکه به زمین آویخت. در عین حال که قرآن در ملأ اعلا به نحو «علیٌ حکیم» مطرح است، در دست مردم به عنوان «عربی مبین» ظهور کرده است.
در آغاز سوره مبارکه «زخرف»، صدر و ساق این «حبل المتین» را مشخص کرد؛ فرمود: ما این کتاب را «عربی مبین» قرار دادیم که تعقل کنید. «و انّه فیام الکتاب لَدَیناه لعلی حکیم». ما این کتاب را آویختیم نه انداختیم. یک طرف این «حبل المتین» به دست مااست که «علیٌ حکیم» است، طرف دیگرش به دست شما است که «عربی مبین» است. وقتی این کتاب آویخته شده، انداخته نشده، لذا برکات فراوانی را به همراه دارد.
صدر و ساق، اول و آخر و همه جوانب این کتاب مانند «حبل المتین» متحد است لذا جامعه را به وحدت دعوت میکند. آن گوینده یا نویسندهای که از بیان او دعوت به وحدت صادر میشود تا خود، واحد و متحد نباشد، نه از گفتارش اثری و نه از نوشتارش بندی در جامعه ظهور میکند. کسی که قلبش با لسانش، عقیده و فکرش با رفتار و گفتار و منش و نوشتارش هماهنگ نیست، کسی که خود واحد و متحد نیست، ممکن نیست بتواند یا توفیق یابد امتی را به وحدت دعوت کند.
ذات اقدس اله اول و آخر این کتاب را در حدود 23 سال نازل کرده و هیچ گونه اختلافی در صدر و ذیل این کتاب نیست؛ «لوکان من عند غیرالله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا» نه تنها در این کتاب اختلافی نیست، بلکه این کتاب «مثانی» است، مستحضرید؛ به هر دو کلمه که در کنار هم باشند «تثنیه» نمیگویند. اثنی آن دو امری است که به یکدیگر گرایش داشته باشند و هماهنگ و هم آوا باشند. تعبیر نورانی خدا درباره قرآن این است که همه آیات شبیه همند و همه آیات نسبت به یکدیگر «اثنی» و «انعطاف» دارند، این تشابه غیر از شبهه آور بودن است، یعنی شبیه همند، یک دستند. پس اول تا آخر این کتاب هماهنگ و هم آوا و منسجم است.
این کتاب میتواند در بخشهای اجتماعی جامعه را متحد کند، در بخشهای سیاسی جامعه را هماهنگ کند، و چون بر مدار عقل و اندیشه و عدل است، از نظر انگیزه میتواند در بخش فرهنگ و اقتصاد و سایر مسایل، جامعه را به عقلانیت رهبری و به عدالت دعوت کند.
بیان نورانی امام سجاد(ع) در دعای ختم قرآن این است؛ این کتابی است که معارف الهی و همه علوم را در این کتاب نهادهایم و همه معارف این کتاب را به پیامبر اکرم(ص) آموختیم. همه معارف این کتاب را به عنوان «میراث وحیانی» به ما منتقل کرده است. این کتاب میتواند حبلالمتین باشد این حبلالمتین یعنی ریسمان مستحکم، تمسک به ریسمان مستحکم چندین برکت دارد؛ اولا انسان را از سقوط باز میدارد. مانع لغزش است چون به جای بلند بسته است. «طرفیه بیدالله سبحانه تعالی و طرف الآخر بایدیکم». یک طرف این طناب به دست خدا است، به دست بیدستی خدا است. طرف دیگر در دست جامعه بشری است. اگر کسی به این حبل المتین اعتصام کند اعتصام به حبلالمتین 1- مانع لغزش و سقوط است 2- پایه صعود و ترقی است.
چون این کتاب را خدا در دست خود دارد به زمین نینداخت، بلکه به زمین آویخت. لذا تفسیر قرآن، درجات تفسیر، معارف تفسیر علوم قرآنی، حد ندارد؛ آن مقداری که به قله معارف است مربوط به عترت طاهرین «علیهم افضل صلوات المصلین» است. آن مقداری که اهل ولا به این خاندان تمسک کردند هر کدام سهمی از این معارف قرآنی میبرند. پس تمسک به قرآن 1- از سقوط مانع است. 2- موجب صعود است. 3- از اختلاف مانع است. 4- به وحدت و اتحاد دعوت میکند.
چرا به وحدت دعوت میکند؟ برای اینکه خود هماهنگ و هم آوا است؛ گذشته از اینکه وحدتش به عنوان «واعتصموا بحبلالله جمیعا» هست، «ولا تفرقوا» هست، اهمیت مساله اتحاد اجتماعی در این است که خدا هم ما را به اتحاد دعوت کرد و هم از تفرق نهی کرد؛ این نه برای آن است که ما دو حکم به ذات داریم؛ یکی وجوب وحدت یکی حرمت اختلاف؛ بلکه آن دومی لازم اولی است «واعتصموا بحبلالله جمیعاً» لسانش اثبات است «ولا تفرقوا» لسانش نفی است. بنابراین این کتاب که تا «علیٌ حکیم» سقف بلند او است، راه دارد که هر کسی در هر عصری نیازش را به این کتاب عرضه کند و پاسخش را از این کتاب بگیرد.
پیشنهاد ما این است که این دعای 42 صحیفه سجادیه امام سجاد(ع) را تنها ایام ختم قرآن نخوانید، بلکه قبل از ورود در قرآن هم بخوانید تا بدانیم این کتاب چه معارفی را در بردارد. این کتاب یک سلسله مطالبی دارد که ممکن است بشر عادی با رنج و کوشش، اندکی از اینها را بفهمد. اما یک سلسله رهاوردی دارد که اصلا فهم آن مقدور بشر نیست. این چهار رهاورد را نگاه کنید تا ببینید فرق این چهار رهاورد چیست؟
خداوند فرمود: پیامبر به وسیله این کتاب این کارهای 4 گانه را انجام میدهد؛ 1- یعلّمه الکتاب 2- والحکمه 3-ویزکیهم، اما بخش چهارم که در بخشی از موارد و آیات الهی آمده است این است: «ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»؛ یعنی به جامعه بشری چیزی میآموزد و یادشان میدهد که نه تنها بشر نمیداند، بلکه نمیتواند یاد بگیرد. «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» غیر از «مالا تعلمون» است، تعبیر «و علم الانسان ما یعلم» غیر از تعبیر «و یعلمکم مالم تکونوا تعلمون» است. حتی درباره پیغمبر «علیه و علی آله آلاف التحیته و السلام» که عقل کلّ است و صادر اول یا ظاهر اول است، ذات اقدس اله فرمود: «و علمک ما لم تکن تعلم» و نه «ما لا تعلم»؛ یعنی فرمود: تو آن نیستی که از نزد خود بدانی.
ما نه از «ازلمان» خبر داریم و نه از «ابد مان». از این دنیا با عقلهای «تجریدی» و «تجربی» بخشی از مطالب را میفهمیم. از کجا آمدهایم به کجا میرویم، هیچ خبری نداریم، چه زمانی عهد سپردیم، خبری نداریم، در آن عهد و میعاد چه گفتهایم؟ خبری نداریم، قرآن همه معارف را برای ما بازگو کرد. قرآن به ما گفت شما جامعه بشر هرگز نمیپوسید! مرگ پوسیدن نیست، مرگ حفره و چاله نیست. بیان نورانی سیدالشهداء «صلواتالله و سلامه علیه» در روز عاشورا به شهدا و اصحابشان این بود: «صبراً بنی الکرام ماالموت الا قنطره»
فرمود: مردم، شهدا! اصحاب! مرگ گودال نیست. مرگ چاله نیست که انسان در گودال فرو برود، مرگ معبر است، پل است، از این پل میگذریم، مرگی در کار نیست. ما وارد برزخ میشویم، مرگی در کار نیست، وارد صحنه قیامت میشویم، مرگی در کار نیست، ان شاءالله وارد بهشت میشویم، مرگی در کار نیست، این چیزها را بشر نه با علوم حسی و تجربی میفهمد نه با فلسفه و کلام قابل ادراک است. فرمود: «ویعلمکم ما لم تکونوا تعلمون».
این اجمالی از آن معروف و مخدوم است که ما هر اندازه آن مخدوم را بهتر بشناسیم بیشتر به خدمتگزاری عالمانه و عاملانه او مبادرت میکنیم و ارزش مخدوم را هر چه بیشتر بشناسیم ارزش خود و خدمت به مخدوم را بهتر ارزیابی میکنیم.