گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - جعفر حق پناه *: سیاست خارجی عربستان در دوران فقدان ملک عبدالله پادشاه دهه گذشته این کشور و پادشاهی ملک سلمان چگونه خواهد بود؟ طرح این پرسش به جهت تلاقی حوزههای مختلف سیاست خارجی عربستان با امنیت منطقهای و مشخصا منافع و امنیت ایران از اهمیت فراوانی در شرایط کنونی برخوردار است.
برخلاف سیاستمداران کهنسال، ساختار قدرت در عربستان را نمیبایست چندان فرسوده فرض کرد. روندهای دیوانسالارانه ثابتی خطوط کلی سیاست خارجی این کشور را ترسیم میکند. پروندههای مهم سیاسی در اختیار نخبگان صاحب نفوذی است که این پروندهها را مدیریت میکنند. مثلا پرونده سوریه، یمن، فلسطین یا پرونده ایران هر یک بر عهده این نخبگان است که در گذشته با نظارت مستقیم شخص ملک عبدالله درباره آنها تصمیمگیری میشد.
ملک عبدالله از چهرههای بانفوذ و شناخته شده در جناح سدیریها بود که به صورت سنتی به ایجاد ثبات در منطقه و داشتن روابط با کشورهای مهم مانند ایران تمایل داشت و در دوره زمامداری عبدالله برخی موضوعات مهم مثل پرونده حج و ایجاد توافقنامه امنیتی بین دو کشور به سامان رسید. باید در نظر داشت این نگاه متمایل به حفظ روابط با ایران یک موضع مرتبط با جناحبندی قدرت در ریاض به ویژه نقش سدیریها است که عمدتامایل به تنش زدایی در روابط خارجی هستند. برخی اقدامات و رویکردهای رادیکال در سیاست خارجی عربستان به ویژه در پرونده سوریه و عراق را باید ناشی از غلبه جناح رقیب سدیریها دانست که تا حدودی به دوره بیماری و کاهش نقش ملک عبدالله برمیگشت. در این فاصله زمانی که عمدتا بعد از انقلاب های عربی را در بر میگیرد گرایشهای رادیکال توانستند تا حدی سیاستهای تندروانه خود را پیش ببرند.
به نظر میآید ملک سلمان در آینده تا حدودی راه ملک عبدالله را در پیش گیرد و با توجه به اینکه مشخص شده است سیاست گذاری سعودیها در یک فرآیند آزمون و خطا در برخی حوزهها از جمله مبارزه با افراطیگری به نوعی بنبست رسیده است (سیاستی که باعث شد این کشور پس از حمایت تندروها از امثال داعش نوعی چرخش به سمت مبارزه با جریانهای تروریستی و افراطی انجام دهد) بنابراین برخی ناظران انتظار دارند مجددا تلاش برای بهبود ارتباط با کشورهای مهم منطقه از جمله ایران و عراق در دستور کار مقامات این کشور قرار گیرد. ضمن آنکه فرزندان ملک عبدالله که ادامه دهنده راه پدر هستند در ساختار جدید از نفوذ و قدرت زیادی برخوردار هستند که میتواند در ادامه راه پدر تعیینکننده باشد.
البته روابط تهران- ریاض صرفا موضوعی مرتبط با خاص و علائق رهبران دو کشور نیست و سایر کنشگران منطقهای و فرامنطقهای نیز بر آن تأثیرگذار هستند که باید در دوره جدید نوع تأثیر این کنشگران به گونهای مدیریت شود که این مداخله جنبه حداقلی پیدا کند. بر همین مبنا دو کشور میتوانند درمیان مدت بتدریج درک متقابلی از منافع مشترک ایجاد کنند. مواردی مانند مقابله با افراطی گری و تروریسم، جریانهای اسلام ستیزانه و حتی در دراز مدت کاهش شدید قیمت نفت همه میتواند برای هر دو کشور تهدید آفرین باشد و چنانکه تفکر همکاری بر زمامداران جدید ریاض حاکم باشد طرفین باید در همین مرحله نخست محورهای مشترک برای همکاری و بهبود روابط را مشخص کنند.
در هر حال، در این مرحله حساس که دوره شکلگیری رهبری جدید در ریاض است لازم است سیاست رسمی کشور به گونهای رساتر اعلام شود تا رفتار برخی محافل و جریانهای غیر حاکمیتی که احتمالا از سوی طرفهای عربی به عنوان محافل مخالف تعامل و تنش زدایی شناخته میشود به عنوان نگاه اصلی و سیاست غالب در کشور ما تلقی نشود و متقابلا باید از طرف سعودینیز انتظار داشت که به سیاست دوره ابهام و دوگانگی در قبال ایران پایان دهد و صدای جریان طرفدار همکاری و تنش زدایی با تهران بهصورت رساتر شنیده شود.
بیسبب نیست که طرفهای دوست ایران بیش از همه واکنشهای تهران پس از مرگ ملکعبداللهرا با وسواس پیگیری میکنند و معتقدند سفر هیات عالی رتبه برای شرکت در آیینهای سوگواری درگذشت ملک عبدالله میتواند نقطه مهم و تعیینکنندهای برای شروع یک حرکت صحیح و اصولی در ترمیم رابطه دو کشور قرارگیرد.
*استاد دانشگاه و کارشناس مسایل منطقه
منبع: ایران