به گزارش خبرگزاری دانا، مغز افراد مبتلا به بیماری اسکیزوفرنی که در اواخر جوانی بروز پیدا کرده و بر چگونگی تفکر، عملکرد و درک افراد از واقعیت تاثیر میگذارد، ناهنجاریهای زیادی از جمله اتصالات عصبی معیوب و یا عدم تعادل مواد شیمیایی خاص مغز را نشان میدهد. اما هنوز مشخص نشده که آیا این مشاهدات مغزی ممکن است به یکدیگر مربوط باشند یا میتوانند انواع مختلف اسکیزوفرنی را توضیح دهند یا خیر.
اسکیزوفرنی در همه سطوح آن از ژنها گرفته تا مغز و رفتار، بسیار پیچیده است. مبتلایان به این بیماری، طیف گستردهای از علائم را نشان میدهند که شدت آنها متغیر است. مطالعات مرتبط با ژنوم، صدها جهش را با خطر ابتلا به این بیماری مرتبط شمردهاند.
این محققان در سال 2013 یکی از این ژنها موسوم به Arp2/3 را بر اساس اهمیت آن در کنترل شکلگیری سیناپسها و ارتباط آن با اختلالات عصبی روانی چندگانه انتخاب کردند. آنها این ژن را از نرونهای تحریککننده در جلو مغز موشها پاک کرده و در نهایت تعجب دریافتند که موشهای عاری از Arp2/3 چندین رفتار یادآور اسکیزوفرنی را نمایش میدادند.
همچنین مانند موارد انسانی، این بیماری با گذشت زمان در موشها وخیمتر میشد و برخی علائم حیوانات با مصرف داروهای ضد روانپریشی کاهش یافت.
در تحقیق جدید، محققان سه اختلال مغزی را در موشهای بدون ژن Arp2/3 تشخیص دادند که در انسانهای مبتلا به اسکیزوفرنی هم وجود داشت. یکی از آنها، فرضیهای است که بر اساس آن، مناطق جلوی مغزی مبتلایان به اسکیزوفرنی از خارهای دندریتیک کمتری برخوردارند.
به گفته محققان، این موشها که حذف ژنتیکی بطور طبیعی در آنها انجام شده، با بالاتر رفتن سن این خارهای دندریتی را از دست دادند.
مشاهده دوم در مبتلایان اسکیزوفرنی، نورونهای فوق فعال است که در جلوی مغز – منطقه مسئول برنامهریزی و تصمیمگیری - قرار دارند. محققان با کمال تعجب دریافتند که موشهای عاری از Arp2/3 نیز این ویژگی را داشتند. شاید در ابتدا بنظر برسد که یک ناحیه مغزی با خارهای کمتر نمیتواند فوق فعال باشد، اما محققان با استفاده از میکروسکوپ وضوح بالا دریافتند که نورونها برای دورزدن خارهای دندریتی که مانند فیلتر الکتریکی عمل میکند، مجددا برنامهریزی شدند. عدم وجود این فیلتر باعث فوق فعال شدن سلولها میشود.
نظریه سوم که فرضیه دوپامین نام دارد، به افزایش سطوح ماده شیمیایی دوپامین در مغز اشاره میکند. بر اساس مشاهدات بدست آمده، داروهای ضدجنون باعث کاهش بیقراری روانی در افراد میشود. موشهای عاری از ژن مذکور که بیقراری روانی هم نشان میدادند و با دریافت داروی آنتیسایکوتیک هالوپریدول بهتر میشدند، از دوپامین بسیار زیادی در مغزشان برخوردار بودند.
اما پژوهش جدید نشان داده که نورونهای فوق فعال در جلوی مغز موشها به نورونهای ازادساز دوپامین مرتبط شده و آنها را تحریک میکنند.
محققان برای مرتبط کردن این سه فرضیه، از روشهای پیشرفته در مهندسی ژنتیک و انتقال ژنهای ویروسی برای فعالسازی نورونها در جلوی مغز موشهای سالم استفاده کردند. این حیوانات به سرعت شروع به حرکت کرده و مغز آنها مملو از دوپامین شد. داروی هالوپریدول این علائم را تسکین داد. اگرچه این دارو تنها حرکات غیرعادی را کاهش داد، اما نتوانست خارهای از دست رفته در مغز موشهای عاری از ژن Arp2/3 را بازیابی کند.
محققان قصد دارند نقش این ژن را در بخشهای مختلف مغز و در سایر علائم موشها مانند نقص جامعه پذیری و اختلالات شناختی مورد بررسی قرار دهند. آنها همچنین میخواهند اثر بالقوه عوامل محیطی مانند استرس را روی مغز موشها و علائم آنها بررسی کنند.
این یافتهها در مجله Nature Neuroscience منتشر شده است.