به گزارش پایگاه خبری دانا، جامعهای را تصور کنید که در آن افراد از بیان نظرات خود هراس ندارند، در برابر ناعدالتی میایستند و با اطمینان از عهده تصمیمگیریهای مهم زندگی برمیآیند. چنین جامعهای تنها با پرورش کودکانی شجاع و مستقل ممکن میشود. اما واقعیت این است که بسیاری از ما، ناخواسته و از روی دلسوزی، در حال از بین بردن قوه تصمیمگیری و شجاعت در کودکان هستیم.
ریشه این مشکل در کجاست؟ پاسخ را باید در رفتارهای روزمره ما جستجو کرد. وقتی کودک سه سالهای را در نظر بگیرید که میخواهد لباسش را خودش انتخاب کند، اما ما به دلیل عجله یا این باور که "هنوز بچه است و نمیداند"، این فرصت را از او میگیریم. یا وقتی دانشآموز کلاس سومی که در تکالیفش اشتباه میکند، به جای اینکه به او فرصت تفکر و تصحیح داده شود، بلافاصله پاسخ صحیح را از ما دریافت میکند. این رفتارها در طول زمان تبدیل به الگویی میشوند که به کودک میآموزد: "تصمیمگیری کار تو نیست"، "اشتباه کردن بسیار بد است" و "همیشه باید منتظر تأیید دیگران باشی".
پیامدهای این رویکرد در درازمدت خود را نشان میدهد. نوجوانی که در کودکی اجازه انتخاب نداشته، اکنون در انتخاب رشته تحصیلی دچار تردید میشود. جوانی که همیشه تحت حمایت افراطی والدین بوده، از پذیرش مسئولیتهای جدید میترسد. بزرگسالی که قادر به ابراز وجود در محیط کار نیست و همیشه منتظر میماند تا دیگران برایش تصمیم بگیرند. اینها همه نتیجه طبیعی همان تربیت نادرست در سالهای اولیه زندگی است.
اما راه حل چیست؟ چگونه میتوانیم نسلی شجاع و مسئولیتپذیر پرورش دهیم؟
نخستین گام، ایجاد فضای امن برای تجربه و خطاست. کودکان باید بیاموزند که اشتباه کردن بخش طبیعی از فرآیند یادگیری است. وقتی کودک در چیدن میز شام اشتباه میکند، به جای سرزنش، میتوانیم با همراهی او راه صحیح را نشان دهیم. وقتی در حل مسئلهای ریاضی دچار مشکل میشود، بهتر است به جای دادن پاسخ آماده، او را در مسیر یافتن راه حل همراهی کنیم.
گام دوم، دادن حق انتخاب در مسائل متناسب با سن کودک است. یک کودک چهارساله میتواند انتخاب کند که کدام لباس را بپوشد یا کدام میوه را برای دسر بخواهد. یک کودک ده ساله میتواند در برنامهریزی برای گردش خانوادگی نظر دهد. یک نوجوان میتواند در مورد نحوه مدیریت هزینههای شخصی خود تصمیم بگیرد. این انتخابهای کوچک، سنگ بنای تصمیمگیریهای بزرگتر در آینده خواهند بود.
گام سوم، تشویق کودکان به ابراز نظر و احترام گذاشتن به دیدگاههای آنهاست. وقتی کودک نظری بیان میکند، حتی اگر با دیدگاه ما متفاوت باشد، باید به آن توجه کنیم و با استدلال پاسخ دهیم. این کار نه تنها اعتماد به نفس کودک را تقویت میکند، بلکه مهارت تفکر انتقادی را در او پرورش میدهد.
گام چهارم، ایجاد فرصت برای مواجهه با چالشهای کنترلشده است. کودکان باید بیاموزند که چگونه با مشکلات مقابله کنند. بگذاریم گاهی اوقات در بازی ببازند، در انجام کاری شکست بخورند و با عواقب انتخابهایشان روبرو شوند. البته این به معنای رها کردن آنها نیست، بلکه به معنای همراهی و حمایت در مسیر یادگیری است.
در نهایت، باید به خاطر داشت که شجاعت یک ویژگی ذاتی نیست، بلکه مهارتی است که باید آموخته و پرورش داده شود. همانطور که عضلات بدن با تمرین قوی میشوند، شجاعت نیز با تمرین و تجربه تقویت میشود.
ما به عنوان والدین، معلمان و مربیان، مسئولیت سنگینی در قبال پرورش نسل آینده داریم. اگر میخواهیم جامعهای داشته باشیم که در آن افراد با شهامت از حقوق خود دفاع میکنند، در برابر نادرستیها میایستند و با اطمینان تصمیمگیری میکنند، باید از امروز و از کودکان خود شروع کنیم. پرورش کودکان شجاع نه تنها برای موفقیت فردی آنها ضروری است، بلکه سرمایهگذاری برای ساختن جامعهای بهتر و آیندهای روشن است.