به گزارش خبرگزاری دانا، به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 31 شهریور ماه سال 1359 صدام حسین، دیکتاتور مخلوع عراق با چند لشکر زرهی و با پشتیبانی توپخانه و یگانهای هوایی خود به چندین فرودگاه و منطقه مرزی ایران حمله کرد تا این کار او ، آغازی باشد بر جنگی نابرابر که 8 سال طول کشید.
صدام که آن روزها سر خوش از حمایتهای مستقیم آمریکا، شوروی و غرب بود، فکر میکرد که میتواند چند روزه تهران را فتح کرده و بخش اعظمی از خاک ایران اسلامی را اشغال کند. او بر همین اساس یکی از اولین گلولههای توپخانه ارتش مجهزش را خودش به سوی ایران شلیک کرد تا این جنگ نابرابر آغاز شود.
انقلاب نوپای اسلامی که حدود 19 ماه از تولدش میگذشت، هنوز در گرما گرم تحولات داخلی و تحرکات گروههای تجزیه طلب و کمونیست و درگیریهای داخلی و مسلحانه بود که به ناگاه رژیم بعث را در خانه خود و در بخشهای غربی کشور دید.
این باعث شد که امام (ره) از همه برای دفاع از کشور و میهن اسلامی دعوت کند و این بود که اولین موج عمومی برای دفاع از کشور شکل گرفته و تعداد زیادی از مردم برای دفاع از مرزها، بسیج شوند.
در 15 روز اول جنگ تحمیلی، مقاومتهای خوبی توسط نیروهای ارتش و سپاه صورت گرفت ولی به ناگاه، ارتش مجهز عراق دست به اقدامی جنایتکارانه زد و بسیاری از شهرهای کشورمان را با موشک و راکت هدف قرار داد.
در اولین گام، ارتش بعثی شهر دزفول را تنها 17 روز پس از آغاز جنگ (16 مهر ماه سال 1359) هدف راکتهای فراگ 7 قرار داد.
فراگ 7 (FROG-7 یا Free-Rocket-Over-Ground)، یک راکت غیر هدایت شونده و کوتاه برد است که در سال 1969 در ارتش شوروی وارد خدمت شد.
این راکت که به روزترین راکت خانواده راکتهای فراگ 1 تا 7 بود، آن روزها اگر چه چندان پیشرفته نبود، اما برای نابودی اهداف ارتش عراق پیش از آغاز حمله زمینی، کفایت میکرد.
این راکت حدود 70 کیلومتر برد داشت و میتوانست در بهترین نمونهها حدود 200 کیلو مواد منفجره را با راکتی حدود 9 متری، با خود حمل کرده و به هدف اصابت دهد.
ارتش بعث پیش از آغاز جنگ تحمیلی این راکتها را از شوروی خریداری کرده بود، راکتهایی که در همان روزهای آغاز جنگ باعث کشته شدن تعداد قابل توجهی انسان بیگناه شد.
با اصابت اولین راکت کوتاه برد فراگ-7 به شهر دزفول، 70 نفر شهید و بیش از 300 نفر زخمی شدند تا صدام در همان وهله نخست، جنگ را وارد فاز نابرابر کند.
روند موشکباران و راکتباران شهرهای مختلف کشورمان تا سال 62 یعنی 3 سال پس از آغاز جنگ تحمیلی ادامه داشت و در طی این مدت، بیش از 65 فروند راکت و موشک در انواع مختلف فقط به شهر کوچک دزفول اصابت کرد تا جایی که دیگر رمقی برای این شهر باقی نمانده بود.
در این شرایط و در طول این سالها، شهرهای مختلف کشورمان زیر آتش وقت و بیوقت موشکها و راکتهای عراقی بود، گاهی اوقات موشک بالستیک اسکاد شلیک میکردند، گاهی اوقات هم با راکت و آتش سنگین توپخانههای برد بلند، شهرها و مناطق مرزی کشورمان را تخریب کرده و بسیاری را به شهادت رسانده و جمع کثیری را هم مجروح و زخمی میکردند.
همزمان با موشک بارانها و راکتبارانهای شهرهای مختلف مرزی و غربی کشورمان، توپخانه سپاه هم اگر چه برد خمپارهها و توپهایش آنقدر بلند نبود، اما هر از گاهی با توانی که در اختیار داشت، پاسخ موشک بارانها را میداد اما این پاسخ صرفا معطوف به مواضع نظامی طرف مقابل میشد.
اما این برای پایان دادن به حملات موشکی گسترده بعثیها کافی نبود لذا باید فکری اساسیتر برای پاسخ به این موشکبارانها میشد.
ماجرا ادامه داشت تا اینکه در 26 بهمن ماه سال 62، برای نخستین بار و پس از ماهها شلیک منور بر فراز شهرهای بصره، خانقین و برخی دیگر نقاط شهری در مرز دو کشور، توپخانه سپاه پاسداران با موافقت امام راحل و مشروط بر اینکه قبل از آتش گشودن به سوی مراکز نظامی ارتش بعثی در برخی شهرها، چند روز قبل موضوع حمله در روزهای آتی را به مردم آن شهرها در عراق اطلاع رسانی کند، به سوی مراکز نظامی عراق در شهرهای مرزی به خصوص بصره و خانقین آتش گشود تا اولین پاسخ ایران به راکتبارانها و موشکبارانهای رژیم بعث داده شود.
اما این اقدام هم باعث توقف کامل موشک بارانها نشد تا اینکه مقامات عالی رتبه نظامی کشور و شورای عالی امنیت ملی تصمیم بزرگ و مهمی گرفتند که سرنوشت جنگ و حتی سرنوشت آینده توان نظامی ایران را تغییر داد.
فرمانده هان سپاه پیشنهاد دادند که موضوع موشکبارانها باید در همان سطحی که عراق کار میکند، پاسخ داده شود اما وقتی به داخل کشور نگاه میکردند، هیچ موشک و یا حتی راکت درخوری برای شلیک به سوی عراق در کشور پیدا نمیشد و حتی زیرساختی هم برای این کار وجود نداشت چرا که آمریکا و غرب که متحد اصلی ایران در دوران شاه مخلوع بودند، هیچ گونه فناوری و امکانی در زمینه موشکی و راکتی به ایران نداده بودند.
بر همین اساس بود که شورای عالی امنیت ملی وقت تصمیم گرفت، 13 نفر از یگان توپخانه سپاه به فرماندهی چهره نه چندان مشهوری که «حسن طهرانی مقدم» نام داشت، جدا شده و برای گذراندن آموزش نظامی عازم کشور سوریه شوند تا بتوانند پس از گذراندن دورههای آموزشی، اولین یگان موشکی ایران را راهاندازی کنند.
طبق آن تصمیم، محسن رفیقدوست نیز به عنوان وزیر وقت سپاه، مسئولیت تجهیز اولین هسته یگان موشکی سپاه را برعهده گرفت تا این گونه، اولین قدم برای تشکیل یگان موشکی با هدف آموزش شلیک و بهکارگیری موشک به منظور دادن پاسخ موشکی به حملات موشکی و راکتی ارتش بعثی صدام به شهرها، در ایران برداشته شود و این سرآغازی شد بر یک پرونده قطور از رشادتها و ابتکارات برای دفاع از ذره ذره خاک میهن اسلامی.