به گزارش خبرگزاری دانا، احمد فرامرز قراملکی با بیان اینکه «ما در فهم فلسفی از قرآن کریم گاه بحث چیستی آن را داریم و اینکه دارای چه ماهیتی است؟» افزود: گاه نیز بحث در امکان فهم فلسفی از قرآن است که آیا بالجمله یا فالجمله وجود دارد، گاه بحث ما چگونگی و شرایط آن است و گاه مسأله ما ناروا و روا بودن این موضوع است که آیا فهم فلسفی از قرآن رواست یا ناروا؟
وی تاکید کرد: برای روا یا ناروا بودن آن نیز ملاک میخواهد گاه ملاک میتواند فقهی باشد و موضوع شرعی بیان شود اما ملاک بنده برای روا بودن آن مقرب بودن آن است. فهمی را روا میدانم که من را به مراد قرآن نزدیک کند.
فرامرز قراملکی با اشاره به اینکه «در میان مسائل متعدد در این موضوع چهار مسأله مهم است، برای پاسخگویی به این سوال که آیا فهم فلسفی از قرآن کریم تهدید است یا فرصت و آیا دور کننده است یا نزدیک کننده» اظهار کرد: برای این موضوع باید تلقی فهم قرآن و فهم فلسفی روشن شود. فهم قرآن برای من چیزی ژرفتر از ترجمه است بی آنکه ترجمه را نفی کنم، یعنی اندکی بیش از ظاهر الفاظ اندکی بیش از قالب ترجمه است. البته خود مسأله مرز ترجمه و تفسیر غامض است که نمیخواهم وارد آن شوم.
وی با طرح مثالی گفت: به عنوان نمونه آیه فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً ( 96 سوره نحل) را در نظر بگیرید. این آیه یک ترجمه دارد به معنای "ما او را به زندگی پاکیزه زنده میکنیم". حال میگویم ماهیت این حیات طیبه چیست؟ این زندگی آخرت است یا دنیا؟ بنابراین نیاز به تفسیر پیدا میکنیم. مراد ما فهم بالاتر از ترجمه ظاهری قرآن است ما در اینجا درگیر مسأله هستیم که ترجمه به تنهایی نمیتواند آن را حل کند.
این استاد دانشگاه تهران با بیان اینکه «تفسیر به مثابه یک دانش واسطهای است و یک امر مهم تلقی میشود» افزود: وحی در معنای اسلامی آن به معنای پیام است و وقتی کسی پیامی داده است دو حق را به مخاطب داده است اینکه مخاطب بگوید قصد چه گفتهای داری و اینکه چرا این پیام را دادهای. این فضولی نیست. وقتی وحی را پیام تلقی میکنیم یعنی میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که چه میگوید و چرا میگوید برای این موضوع نیاز به دانش واسطهای تفسیر داریم.
به گزارش ایسنا، این استاد فلسفه اسلامی دانشکده الهیات دانشگاه تهران با بیان اینکه «تفسیر باید بتواند هم قرآن را نگه دارد و هم مخاطب را حفظ کند» گفت: حال این پرسش به وجود میآید که آیا فهم فلسفی قرآن هویت تفسیر را حفظ میکند؟ اگر حفظ کند رواست و اگر حفظ نکند ناروا. تفسیر در مقام تحقق یعنی همان تاریخ تفسیر و انواع تفسیرهایی که داریم و در مقام تعریف یعنی دارای یک چارچوب نظری و فرایندهای آن است.
وی با اشاره به اینکه «نیاز است به گفتمانهای مختلف در تعریف فلسفه نیز بپردازیم» گفت: در تاریخ اسلام کندی نخستین کسی است که در تاریخ اسلام تعاریف گوناگون فلسفه یونانی را بیان کرد. اخوان الصفا پس از کندی آن تعاریف گوناگون را در طی سه مرحله فرایندی برای ما بیان کردهاند. میگوید ای برادر بدان که فلسفه آغازش دوستداری علم، میانهاش علم حقایق اشیاء و فرجامش موافقت گفتار و کردار است.
فرامرز قراملکی با بیان تلقیاش از فهم فلسفه گفت: مراد من این است که واژه فلسفه کاربردهای مختلف دارد گاه آن را به عنوان رشته تحصیلی در نظر میگیریم و گاهی به عنوان دستگاه و نظام معین فلسفی به کار میبریم و مثلا میگوییم فلسفه هگل، فلسفه ملاصدرا و ... گاهی نیز فلسفه را به مثابه یک نوع فعالیت میبینیم.
وی با اشاره به اینکه «فلسفه در مقام رشته تحصیلی نیز خود تفاوتهایی دارد» گفت: فلسفیدن یا فلسفه ورزی هویت فردی دارد و با فلسفه پژوهی که هویت جمعی دارد متفاوت است. فلسفه ورزی دو بال دارد یک بال آن تفکر فلسفی و یک بال دیگر آن تجربه فلسفی است. تفکر فلسفی یعنی حل مسأله و از ذهن بی مسأله انتظار فلسفه ورزی نمیتوان داشت.
وی در ادامه افزود: بال دوم نیز تجربه فلسفی است که مورد غفلت ما واقع شده ما در باب تجارب فلسفی چیزی ننوشتهایم. من تجربه فلسفی را یک نوع تماس بین خود و پیرامون میدانم که ذهن در آن واسطه نیست.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «فلسفه به مثابه دانش نیز در مقام تعریف و تحقق وجود دارد» گفت: مقام تحقق فلسفه هم کتب فلسفی است.
به گزارش ایسنا، فرامرز قراملکی با بیان اینکه «در تحلیل فهم فلسفی از قرآن دو مسأله وجود دارد» افزود: موضوع اول این است که فهم استوار بر فلسفیدن در قرآن تهدید است یا فرصت و موضوع دوم این است که تعامل دو دانش تفسیر و فلسفه چیست؟ که ما در حال حاضر به بحث اول میپردازیم.
این استاد دانشکده الهیات دانشگاه تهران با اشاره به اینکه «در طول تاریخ در موضوع فهم فلسفی از قرآن کریم مخالف و موافقان زیادی وجود داشته است» اظهار کرد: عدهای فهم فلسفی از قرآن را مطابق با آن نمیدانند و عدهای میگویند این موضوع فرصتی است برای درک بهتر قرآن.
وی با بیان اینکه «فیلسوف نمیتواند خود را از دیدگاههای فلسفیاش جدا کند و از طرفی نمیتوان فیلسوفان را به فهم قرآن دعوت نکرد» خاطرنشان کرد: از دیدگاههای فلسفی نمیتوان گریخت. حال چاره چیست؟ با قرآن قطع ارتباط کنیم یا خیر؟
این استاد دانشگاه با بیان اینکه «به نظر من در مواجهه با قرآن از منظر فلسفی دو تمایز وجود دارد» گفت: مواجهه اول مواجهه دیدگاه محورانه با قرآن است. اگر من برای رد یا تایید دیدگاههای خود به قرآن رجوع کنم، این موضوع میتواند تهدید باشد. اما مواجهه دیگر با قرآن مسأله محور است.
وی تاکید کرد: در بیان دیگر فهم فلسفی قرآن دو گونه است. یکی با دیدگاه فلسفی که به گونهای که نقش پرده را دارد و میتواند باعث شود که خیلی چیزهای دیگر را نبینیم. مثلا واژه نور در آیهای از قرآن برای شیخ اشراق با فهم فلسفی خودش هم همراه است. دوم این است که ما میتوانیم با مسأله فلسفی سراغ قرآن برویم با نگاه حقیقت جویانه که به گونهای که نقش سمعک را دارد. این مسأله فلسفی میتواند نوعی حقیقت جویی باشد.
به گزارش ایسنا، این استاد دانشگاه تهران با اشاره به مثالی درباره فهم مسأله محور و فلسفی از قرآن افزود: آیه 84 سوره اسراء را در نظر بگیرید: «قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ...» با نگاهی مسأله محور و فلسفی از این آیه میتوانیم این گونه سوالات را بپرسیم. مثلا تاثیر معناشناختی و فلسفه آغاز آیه با واژه «قل» چیست؟ یا سر منقطع آمدن واژه «کل» و به صورت مضافعلیه نیامدن چیست؟ وجه تمایز «یعمل» از واژه عمل چیست؟ آیا سر و حکمتی وجود دارد؟ تحلیل ساختار منطقی این آیه چیست؟ تحلیل مفهومی «شاکلته» چیست؟
وی در جمع بندی سخنان خود گفت: تامل فهم فلسفی قرآن هم میتواند تهدید باشد و من را از قرآن دور کند و هم میتواند فرصتی باشد برای نزدیک شدن به قرآن و لایههای درونی آن. مرز این دو در این است که یکی دیدگاه محورانه و برای رد یا تائید آن دیدگاه به قرآن رجوع میکند. اما مواجههای دیگر مسأله محور است که میتواند فرصتی باشد برای نزدیک شدن به قرآن.
به گزارش ایسنا، نشست تخصصی « فهم فلسفی در قرآن کریم، تهدید یا فرصت» توسط جهاد دانشگاهی دانشکده الهیات دانشگاه تهران با حضور دانشجویان این دانشکده برگزار شد.