به گزارش خبرگزاری دانا،به مناسبت 21 فوریه ( امروز ) ، روز جهانی زبان مادری، برای آگاهی از تاثیر
زبان بر حوزه فرهنگی ایران، نزد آندرانیک سیمونی زبانشناس و مدیر گروه
ادبیات ارمنی در دانشگاه آزاد اسلامی رفتیم. انتظار داشتیم گفت و گوی ما
کوتاه و متمرکز بر «زبان» باشد،اما استاد سیمونی پنجره هایی تازه از مفهوم
«حوزه فرهنگی ایران» را به روی ما گشود.
آندرانیک سیمونی معتقد است: ما زمانی که از ایران سخن می گوییم، با پنج مفهوم رو به رو هستیم: ایران سیاسی، ایران تباری، ایران آیینی، ایران فرهنگی و ایران اعتباری. این پنج مفهوم، مانند دایره هایی هستند که بزرگت و بزرگتر می شوند و مفاهیم پیش از خود را در بر می گیرند.
بر این اساس، ایران سیاسی شامل جغرافیای امروز کشور است. ایران تباری شامل ایران سیاسی است، به علاوه سرزمین هایی که تبار ایرانی دارند، اما امروز خارج از جغرافیای ایران هستند. افغانستان و تاجیکستان دو کشوری هستند که در ایرانِ تباری می گنجند. بلوچ های سرزمین های شرقی و کردهای ساکن در سرزمین های غرب ایران هم در گستره ایرانِ تباری جای می گیرند.
«ایران آیینی» شامل سرزمین هایی است که مردمانش زبان و تبار ایرانی ندارند اما با ایرانیان آیین ها و آداب و رسوم مشترک دارند. برای مثال، قفقاز و آسیای میانه در گروه سرزمین های ایران آیینی دسته بندی می شود.
مجموع سرزمین هایی که در حوزه ایران سیاسی، تباری و آیینی قرار دارند را می توانیم «ایران فرهنگی» بنامیم.
بنابراین، ایران فرهنگی یک پدیده معاصر است و شامل بخش های گوناگونی از جهان معاصر می شود که به نحوی در ارتباط معنوی، آیینی و سنتی با ایران است.
سیمونی تاکید می کند: «ایران فرهنگی از جنوبِ چین و هندوستان یعنی حوزه رود گنگ تا حوزه رود نیل در غرب را دربر می گیرد. مرزهای شمالی ایران فرهنگی هم تا رشته کوه اورال ادامه می یابد. بهدینان و پارسیان هند، تبلور ایران فرهنگی در هندوستان هستند و در قفقاز هم این پدیده در قالب گویشوران زبان های ایرانی، خود را نشان می دهد.»
برآیند ایران فرهنگی روی ذهن مردم جهان تاثیری می گذارد که می توان از آن با نام «ایران اعتباری» یاد کرد. مثلا حضور فرهنگی و اعتباری ایران در یمن زمانی آشکار می شود که به تصویری که ملت یمن از ایران در ذهن خود دارد، توجه کنیم.
در زیر، چکیده ای از گفت و گوی طولانی ایرنا با آندرانیک سیمونی را می خوانید:
امروز ایران نه تنها کشوری اسلامی است، بلکه به یک معنا ام القرای جهان اسلام شمرده می شود. علاقه مردم ایران به خاندان پیامبر، شاید گاهی از علاقه خود عرب ها به این خاندان بیشتر باشد. در جاهایی مثل فلسطین که عرب ها گاهی از مسئولیت شانه خالی کرده اند، ایران بی هیچ قید و شرطی به مردم آن سرزمین کمک کرده است.
** اقتصاد یکی از ریشه های پیدایش ایران فرهنگی است
ایران در تاریخ، تنها یک ارتش قدرتمند نبوده است. بلکه تاجرانی که می خواستند در حوزه گسترده جغرافیایی و اقتصادی ایران بازرگانی کنند نیز بناچار می بایست با زبان و فرهنگ ایران آشنا می شدند. در دوره ای، مالک اصلی جاده ابریشم نیز ایرانیان بودند. این جاده ای بود که دو سوی دنیای قدیم را به هم وصل می کرد و ایران قدرتی بود که می توانست امنیت تجاری را در این جاده تامین کند.
در دوره اشکانی، تصویر برخی الهه های یونانی را روی سکه های ایران ضرب می کردند و سلوکی هایی که در مرز ایران و یونان بودند هم این سکه ها را به رسمیت می شناختند. یعنی مفهوم ارز بین المللی را ایرانیان در آن دوره پیاده کرده بودند.
** سیاست یکی از ریشه های پیدایش ایران فرهنگی است
ایران با اتخاذ سیاست های مناسب در برهه هایی از تاریخ، باعث تثبیت ایران فرهنگی شده است. برای مثال به طور سنتی، رسم بر این بود که پادشاه ایران یک ولیعهد خود را به ارمنستان می فرستاد و ولیعهد دیگر را روانه کوشان (افغانستان امروز) می کرد. وقتی شاه در تیسفون از دنیا می رفت، آنکه در ارمنستان بود به تیسفون می آمد و آنکه در کوشان بود، به ارمنستان می رفت و باز یک شاهزاده جوانتر به کوشان می رفت. اشکانیان این دور تسلسل را بریدند و نظام حاکمیتی ایران را تقویت کردند. آنها یک شاهزاده اشکانی را برای تاسیس پادشاهی ارمنستان به آنجا فرستادند و خاندان اشکانی را در ارمنستان بومی کردند. یعنی ما در تاریخ ارمنستان، «اشکانیان ارمنی» داریم. این بنیاد آنچنان استوار شد که ارمنی ها در دوره های بعد همچنان تعصب اشکانی داشتند.
سیاست های اشکانیان که ایرانی های پارتی تبار بودند، در ارمنستان آنچنان موثر بود که ارمنی ها هرکس که کنیه ای پارتی داشت را به اصطلاح، روی سرشان می گذاشتند و از او پشتیبانی می کردند. جالب است بدانید «گریگور مقدس» که ارمنی ها را مسیحی کرد هم پارتی بود.
تاثیر سیاست در گسترش ایران فرهنگی را در منش و کنش کوروش نیز می بینیم. سیاستی که کوروش پس از تسخیر بابل به کار برد و به فرهنگ طرف مقابل احترام گذاشت، باعث شد نام او در کتاب های مقدس، تکریم شود.
** نمادهای آیینی در ایران فرهنگی
نمادهای آیینی در ایران فرهنگی، الزاما ریشه در دین زرتشتی ندارد؛ هرچند بنیاد دین زرتشتی، بر این آیین ها استوار است. اما چون ساسانیان برای سالهای زیاد از این دین پاسداری کردند، میراث دار آیین هایی شدند که قدمت آنها طولانی تر از خود مذهب زرتشتی است.
نوروز یکی از بزرگترین نمادهای آیینی در ایران فرهنگی است. یلدا نمادی دیگر است که اتفاقا با نوروز ارتباط دارد. «یلدا سلام خورشید است به بهار». بزرگداشت طبیعت یا همان «13 به در» یکی دیگر از نمادهاست که اتفاقا از طریق ایران وارد باورهای مسیحیان هم شد. در ارمنستان در عید معراجِ حضرت مسیح که از نظر زمانی به 13 بدر هم نزدیک است، مردم به دشت و هامون می روند. جشن سده، جشنی است که زرتشتی ها در ایران برگزار می کنند و در آن آتش روشن می کنند؛ اندکی پس از آن در 13 فوریه، ارامنه جشن آتش افروزی دارند. در آستانه پاییز، ارمنی ها عید Navasard را دارند و فارسی اش دقیقا «نو سرد» است که یعنی سرمای نو یا ورود به سرما. در این دوره به تبرکِ برکات پرداخته می شود. نوسرد، تقریبا معادل همان جشن مهرگان است.
** زبان، عاملی تاثیرگذار در ایران فرهنگی
همه ذخیره فرهنگی یک تمدن در زبانش نهفته است. زبان آینه تاریخ یک ملت است.
ما شاهد نفوذ زبان های ایرانی در سرزمین هایی هستیم که از نظر تباری ایرانی نیستند، اما در حوزه ایران فرهنگی قرار دارند. مثلا در ارمنستان، بر اساس پژوهش «آجاریان»، هزار و 405 واژه ایرانی وام گرفته شده و وارد زبان و ادبیات ارمنی شده است. به روایت پروفسور «سوکاسیان» 570 واژه همچنان در ارمنی معاصر کاربرد دارد.
همین امروز در ارمنستان، مردم نام هایی مانند سهراب، رستم، فردوس، تهمینه و... روی فرزاندانشان می گذارند. شاهنامه فردوسی که سرگئی اوماریان به ارمنی ترجمه کرده، یکی از محبوب ترین مجموعه های ادبی در ارمنستان است.
در گذشته، زبان فارسی در دانشگاه های مصر، قطعا به عنوان زبان دوم حضور داشت. این تاثیر در مصر به شدت کاهش یافته است. شاید البته ناسیونالیسم جمال عبدالناصر در این گسست فرهنگی بی تاثیر نبوده است.
امپراتوری عثمانی در غرب ایران، جولانگاه زبان فارسی بود. پس از تشکیل جمهوری ترکیه، آتاتورک از زبانشناسان خواست تا پیوندهای زبان ترکی را با فارسی و عربی قطع کنند. شما اگر اسناد حکومتی عثمانی را نگاه کنید از حضور و نفوذِ زبانیِ ایران در آن شگفت زده می شوید.
دین اسلام از طریق ایرانیان به چین رسید و به همین دلیل بخش بزرگی از واژگان مذهبی که حتی شاید خود ما اصطلاح عربی آن را به کار می بریم، مسلمانان چین فارسی اش را استفاده می کنند.
«گسان ها» (Gosan) که از قرن هفدهم به بعد حضوری چشمگیر در قفقاز داشته اند، به سه زبان بداهه سرایی می کردند و آواز می خواندند. این سه زبان، ارمنی، ترکی آذربایجانی و گرجی بوده است. اما در ترانه هایی که گسان ها به هر سه زبان سرودند، ما شاهد تاثیر بسیار گسترده زبان فارسی هستیم.
** تقویت ایران فرهنگی، باعث سربلندی جهان اسلام است
وقتی مردم دنیا بدانند ملتی با چنین تمدن و اعتبار فرهنگی، مسلمان است؛ مسلما روی نگاه آنها به اسلام اثر مثبت می گذارد. این را مقایسه کنید با برخی کشورها که وقتی گفته می شود اسلامی هستند، هیچ اعتباری برای جهان اسلام کسب نمی شود.
** راهکارهایی برای تقویت ایران فرهنگی
1 - ما می توانیم با دانشگاه هایی که در حوزه ایران فرهنگی کرسی های زبان فارسی دارند، ارتباط منسجم و سامانمند به وجود آوریم.
2 - باید همایش های سالانه با موضوعات مربوط به فرهنگ ایران برگزار کنیم.
3 - ادبیات و بویژه شعر فارسی در جهان دارای اعتبار است. امروز می بینیم که برخی کشورهای دیگر هم دارند از اعتبار شعر فارسی برای خود استفاده می کنند. ما می توانیم برای شناساندن ادبیات خودمان به جهان، سرمایه گذاری بهتری کنیم.
آندرانیک سیمونی معتقد است: ما زمانی که از ایران سخن می گوییم، با پنج مفهوم رو به رو هستیم: ایران سیاسی، ایران تباری، ایران آیینی، ایران فرهنگی و ایران اعتباری. این پنج مفهوم، مانند دایره هایی هستند که بزرگت و بزرگتر می شوند و مفاهیم پیش از خود را در بر می گیرند.
بر این اساس، ایران سیاسی شامل جغرافیای امروز کشور است. ایران تباری شامل ایران سیاسی است، به علاوه سرزمین هایی که تبار ایرانی دارند، اما امروز خارج از جغرافیای ایران هستند. افغانستان و تاجیکستان دو کشوری هستند که در ایرانِ تباری می گنجند. بلوچ های سرزمین های شرقی و کردهای ساکن در سرزمین های غرب ایران هم در گستره ایرانِ تباری جای می گیرند.
«ایران آیینی» شامل سرزمین هایی است که مردمانش زبان و تبار ایرانی ندارند اما با ایرانیان آیین ها و آداب و رسوم مشترک دارند. برای مثال، قفقاز و آسیای میانه در گروه سرزمین های ایران آیینی دسته بندی می شود.
مجموع سرزمین هایی که در حوزه ایران سیاسی، تباری و آیینی قرار دارند را می توانیم «ایران فرهنگی» بنامیم.
بنابراین، ایران فرهنگی یک پدیده معاصر است و شامل بخش های گوناگونی از جهان معاصر می شود که به نحوی در ارتباط معنوی، آیینی و سنتی با ایران است.
سیمونی تاکید می کند: «ایران فرهنگی از جنوبِ چین و هندوستان یعنی حوزه رود گنگ تا حوزه رود نیل در غرب را دربر می گیرد. مرزهای شمالی ایران فرهنگی هم تا رشته کوه اورال ادامه می یابد. بهدینان و پارسیان هند، تبلور ایران فرهنگی در هندوستان هستند و در قفقاز هم این پدیده در قالب گویشوران زبان های ایرانی، خود را نشان می دهد.»
برآیند ایران فرهنگی روی ذهن مردم جهان تاثیری می گذارد که می توان از آن با نام «ایران اعتباری» یاد کرد. مثلا حضور فرهنگی و اعتباری ایران در یمن زمانی آشکار می شود که به تصویری که ملت یمن از ایران در ذهن خود دارد، توجه کنیم.
در زیر، چکیده ای از گفت و گوی طولانی ایرنا با آندرانیک سیمونی را می خوانید:
امروز ایران نه تنها کشوری اسلامی است، بلکه به یک معنا ام القرای جهان اسلام شمرده می شود. علاقه مردم ایران به خاندان پیامبر، شاید گاهی از علاقه خود عرب ها به این خاندان بیشتر باشد. در جاهایی مثل فلسطین که عرب ها گاهی از مسئولیت شانه خالی کرده اند، ایران بی هیچ قید و شرطی به مردم آن سرزمین کمک کرده است.
** اقتصاد یکی از ریشه های پیدایش ایران فرهنگی است
ایران در تاریخ، تنها یک ارتش قدرتمند نبوده است. بلکه تاجرانی که می خواستند در حوزه گسترده جغرافیایی و اقتصادی ایران بازرگانی کنند نیز بناچار می بایست با زبان و فرهنگ ایران آشنا می شدند. در دوره ای، مالک اصلی جاده ابریشم نیز ایرانیان بودند. این جاده ای بود که دو سوی دنیای قدیم را به هم وصل می کرد و ایران قدرتی بود که می توانست امنیت تجاری را در این جاده تامین کند.
در دوره اشکانی، تصویر برخی الهه های یونانی را روی سکه های ایران ضرب می کردند و سلوکی هایی که در مرز ایران و یونان بودند هم این سکه ها را به رسمیت می شناختند. یعنی مفهوم ارز بین المللی را ایرانیان در آن دوره پیاده کرده بودند.
** سیاست یکی از ریشه های پیدایش ایران فرهنگی است
ایران با اتخاذ سیاست های مناسب در برهه هایی از تاریخ، باعث تثبیت ایران فرهنگی شده است. برای مثال به طور سنتی، رسم بر این بود که پادشاه ایران یک ولیعهد خود را به ارمنستان می فرستاد و ولیعهد دیگر را روانه کوشان (افغانستان امروز) می کرد. وقتی شاه در تیسفون از دنیا می رفت، آنکه در ارمنستان بود به تیسفون می آمد و آنکه در کوشان بود، به ارمنستان می رفت و باز یک شاهزاده جوانتر به کوشان می رفت. اشکانیان این دور تسلسل را بریدند و نظام حاکمیتی ایران را تقویت کردند. آنها یک شاهزاده اشکانی را برای تاسیس پادشاهی ارمنستان به آنجا فرستادند و خاندان اشکانی را در ارمنستان بومی کردند. یعنی ما در تاریخ ارمنستان، «اشکانیان ارمنی» داریم. این بنیاد آنچنان استوار شد که ارمنی ها در دوره های بعد همچنان تعصب اشکانی داشتند.
سیاست های اشکانیان که ایرانی های پارتی تبار بودند، در ارمنستان آنچنان موثر بود که ارمنی ها هرکس که کنیه ای پارتی داشت را به اصطلاح، روی سرشان می گذاشتند و از او پشتیبانی می کردند. جالب است بدانید «گریگور مقدس» که ارمنی ها را مسیحی کرد هم پارتی بود.
تاثیر سیاست در گسترش ایران فرهنگی را در منش و کنش کوروش نیز می بینیم. سیاستی که کوروش پس از تسخیر بابل به کار برد و به فرهنگ طرف مقابل احترام گذاشت، باعث شد نام او در کتاب های مقدس، تکریم شود.
** نمادهای آیینی در ایران فرهنگی
نمادهای آیینی در ایران فرهنگی، الزاما ریشه در دین زرتشتی ندارد؛ هرچند بنیاد دین زرتشتی، بر این آیین ها استوار است. اما چون ساسانیان برای سالهای زیاد از این دین پاسداری کردند، میراث دار آیین هایی شدند که قدمت آنها طولانی تر از خود مذهب زرتشتی است.
نوروز یکی از بزرگترین نمادهای آیینی در ایران فرهنگی است. یلدا نمادی دیگر است که اتفاقا با نوروز ارتباط دارد. «یلدا سلام خورشید است به بهار». بزرگداشت طبیعت یا همان «13 به در» یکی دیگر از نمادهاست که اتفاقا از طریق ایران وارد باورهای مسیحیان هم شد. در ارمنستان در عید معراجِ حضرت مسیح که از نظر زمانی به 13 بدر هم نزدیک است، مردم به دشت و هامون می روند. جشن سده، جشنی است که زرتشتی ها در ایران برگزار می کنند و در آن آتش روشن می کنند؛ اندکی پس از آن در 13 فوریه، ارامنه جشن آتش افروزی دارند. در آستانه پاییز، ارمنی ها عید Navasard را دارند و فارسی اش دقیقا «نو سرد» است که یعنی سرمای نو یا ورود به سرما. در این دوره به تبرکِ برکات پرداخته می شود. نوسرد، تقریبا معادل همان جشن مهرگان است.
** زبان، عاملی تاثیرگذار در ایران فرهنگی
همه ذخیره فرهنگی یک تمدن در زبانش نهفته است. زبان آینه تاریخ یک ملت است.
ما شاهد نفوذ زبان های ایرانی در سرزمین هایی هستیم که از نظر تباری ایرانی نیستند، اما در حوزه ایران فرهنگی قرار دارند. مثلا در ارمنستان، بر اساس پژوهش «آجاریان»، هزار و 405 واژه ایرانی وام گرفته شده و وارد زبان و ادبیات ارمنی شده است. به روایت پروفسور «سوکاسیان» 570 واژه همچنان در ارمنی معاصر کاربرد دارد.
همین امروز در ارمنستان، مردم نام هایی مانند سهراب، رستم، فردوس، تهمینه و... روی فرزاندانشان می گذارند. شاهنامه فردوسی که سرگئی اوماریان به ارمنی ترجمه کرده، یکی از محبوب ترین مجموعه های ادبی در ارمنستان است.
در گذشته، زبان فارسی در دانشگاه های مصر، قطعا به عنوان زبان دوم حضور داشت. این تاثیر در مصر به شدت کاهش یافته است. شاید البته ناسیونالیسم جمال عبدالناصر در این گسست فرهنگی بی تاثیر نبوده است.
امپراتوری عثمانی در غرب ایران، جولانگاه زبان فارسی بود. پس از تشکیل جمهوری ترکیه، آتاتورک از زبانشناسان خواست تا پیوندهای زبان ترکی را با فارسی و عربی قطع کنند. شما اگر اسناد حکومتی عثمانی را نگاه کنید از حضور و نفوذِ زبانیِ ایران در آن شگفت زده می شوید.
دین اسلام از طریق ایرانیان به چین رسید و به همین دلیل بخش بزرگی از واژگان مذهبی که حتی شاید خود ما اصطلاح عربی آن را به کار می بریم، مسلمانان چین فارسی اش را استفاده می کنند.
«گسان ها» (Gosan) که از قرن هفدهم به بعد حضوری چشمگیر در قفقاز داشته اند، به سه زبان بداهه سرایی می کردند و آواز می خواندند. این سه زبان، ارمنی، ترکی آذربایجانی و گرجی بوده است. اما در ترانه هایی که گسان ها به هر سه زبان سرودند، ما شاهد تاثیر بسیار گسترده زبان فارسی هستیم.
** تقویت ایران فرهنگی، باعث سربلندی جهان اسلام است
وقتی مردم دنیا بدانند ملتی با چنین تمدن و اعتبار فرهنگی، مسلمان است؛ مسلما روی نگاه آنها به اسلام اثر مثبت می گذارد. این را مقایسه کنید با برخی کشورها که وقتی گفته می شود اسلامی هستند، هیچ اعتباری برای جهان اسلام کسب نمی شود.
** راهکارهایی برای تقویت ایران فرهنگی
1 - ما می توانیم با دانشگاه هایی که در حوزه ایران فرهنگی کرسی های زبان فارسی دارند، ارتباط منسجم و سامانمند به وجود آوریم.
2 - باید همایش های سالانه با موضوعات مربوط به فرهنگ ایران برگزار کنیم.
3 - ادبیات و بویژه شعر فارسی در جهان دارای اعتبار است. امروز می بینیم که برخی کشورهای دیگر هم دارند از اعتبار شعر فارسی برای خود استفاده می کنند. ما می توانیم برای شناساندن ادبیات خودمان به جهان، سرمایه گذاری بهتری کنیم.