نتیجه یک پژوهش در شهر تهران نشان می دهد
به گزارش خبرگزاری دانا، در این شهر آدم گم می شود میان چهره های ناآشنا. حتی داستان آدمهایی که روز از کنارشان می گذریم و به عادت و احترام سری برایشان تکان می دهیم را هم نمی دانیم. آدم هایی که تنها به فاصله یک دیوار از ما فاصله دارند. در این لانه های کوچک به هم فشرده که برایمان نقش خوابگاه را بازی می کنند هرکس به فکر انبوه کارهای عقب افتاده است که تمامی ندارد.
دیگر نه همسایگی مفهوم واقعی خودش را دارد و نه محله ها مثل قدیم است. محله برای قدیمی ها حکم وطن را داشت اما حالا دیگر چیزی به نام محله باقی نمانده است. دیگر کسی از کسی نمی پرسد. بچه کدام محله هستی. هر سال با گران و ارزان شدن قیمت اجاره و مسکن، محل زندگی آدمها مشخص می شود.در این شهر پر از شتاب، روابط انسانی هر روز کم رنگ تر از گذشته می شود. این موضوع را پژوهش های اجتماعی هم تایید می کند.
پژوهش های اجتماعی با موضوع شهر تهران نشان می دهد، غریبگی در شهر تهران به خصوص در بین اعضای طبقات بالا و متوسط جدید، رشد داشته و میتواند به عنوان یک مسئله اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. غریبگی اجتماعی مسئله مخربی است که میتواند موجب گسترش تنهایی، عدم صمیمیت اجتماعی، بی احساسی، پوچگرایی، بی هویتی، کاهش همبستگی اجتماعی، تضعیف مسئولیتپذیری اجتماعی و کاهش مشارکت اجتماعی شود.
جامعه شناسان غریبگی اجتماعی را یکی از موضوعات مهم شهرهای بزرگ کشور از جمله شهر تهران می دانند. وجود مسئله غریبگی اجتماعی و اثرات مخرب آن مانند حس تنهایی، اختلال هویتی، گسست اجتماعی و... را می توان در لیست عیب های مهم این شهر و تمام کلان شهرها قرار داد. آسیبی که نتیجه گسترش بیش از حد شهرنشینی است.
امان الله قرایی مقدم جامعه شناس معتقد است: زندگی وتعاملات اجتماعی، در شهرهای بزرگ چون تهران، کرج و امثالهم از یک همزیستی بیمارگونه برخوردار است. یعنی علاوه برآنکه فروریختگی فرهنگی صورت گرفته و دچار آنومی اجتماعی است گرفتار انواع آسیب های اجتماعی نیز شده است. شهر تهران دنیای بیگانه ها ، دنیای تنهایی وبی کسی و هر کس در لاک خود فرو رفته ،خودکنترلی و تعاملات اجتماعی ضعیف شده و از «بی سازمانی اجتماعی» رنج می برد و گرفتار نظام گسیختی است .به همین سبب ماّمن متکدیان ، معتادان ، خلافکاران و... گردیده و آنان به قول: «شاو»(Shaw) و«مک کی»(Henry Mackey)جامعه شناسان مکتب شیکاگو، بدون کمترین ترس ونگرانی در انبوه جمعیت گم می شوند. درچنین جامعه ای که به نظر «فردیناند تونیس» جامعه شناس و اندیشمند آلمانی «جامعه صوری» در مقابل «جامعه معنوی» است . فرد به عنوان عنصری منفک از جامعه و در پیوندی قراردادی با آن صرفا مصالح خویش را به هنگام ارزیابی سود و زیان هراقدام و اخذ تصمیم در نظر دارد . چنین فردی عنصری از کل یک ارگانیسم به هم پیوسته فعال وکاراست. روابطی شکننده او را با دیگران پیوند میدهد و مصلحت گرایی ،خود گرایی،خودخواهی ( خودمحوری و بالاخره از خود بیگانگی مدار اندیشه و عمل او را تشکیل می دهد.
به اعتقاد او در چنین جامعه ای انسان در جمع همچون شبحی متحرک است. هویتش ناشناخته ، نام و سوابقش نامشخص و به طور کلی موجودی مرموز در برابر دیگران است .از همین روست که به زعم «شاو» شهرهای بزرگ مامن جنایتکاران است و آنان بی هیچ نگرانی در انبوه انسان ها پنهان میشوند . باز از همین روست که در شهر تهران انسان منزلتی ناشناخته دارد و باید در هر آن دربرابر دیگران منزلت خاص خود را به اثبات برساند و بی نامی بر جامعه حاکم است .تعاملات اجتماعی در شهرتهران به علت الگوهای کنترل نشده مهاجرت، آنکه افراد مهاجر از خرده فرهنگ خود جدا افتاده و خودکنترلی ضعیف شده و از بی سازمانی اجتماعی رنج می برد همانند گیاهانی که در خاک به طور طبیعی رشد می کنند به اجبار در کنار یکدیگر قرار گرفته و تحت تاثیر جریانهایی هستند که در اختیارشان نیست افراد مرتبا در معرض یادگیری الگوهای موافق قانون شکنی هستند ؛ از لحاظ تعاملات اجتماعی دچار یک «همزیستی بیمار گونه» هستند و از معیارها ، رفتار ها ،هنجارها و ارزشهایی پیروی میکنند که با فرهنگ مسلط در شهر در تضاد است.
به گفته این جامعه شناس ازنمونه های این بی تفاوتی نسبت به یکدیگر ماجراهای شرمآوری است که در گوشه وکنار شهر تهران هر روز به وسیله روزنامه ها گزارش می شود که پدری در تنهایی و بی کسی جان سپرد و بعد از سه روز به وسیله همسایگان به پلیس اعلام شد . همسایه از همسایه بی خبر است.در شهر تهران ،هر کسی به فکر خویش است به همین جهت بسیاری از برخوردها غیرشخصی است . دنیایی است که هر کس در لاک خود فرو رفته و به فکر خویش است .تخم مرغ شهر تهران ،پوسته ای سخت دارد که شکستنش دشوار است . بسیاری از افراد در ایستگاههای اتوبوس یا مترو و در رستوران و غذاخوری ها یا هنگام عبور از راهروهای محل کار هرگز چیزی بیشتر از بیگانه های آشنا نیستند ، مردم در کوچه و خیابان از کنار هم میگذرند ،بدون آنکه یکدیگر را احساس کنند و روابط صوری و مکانیکی و ربوتیک است.
تعلقات اجتماعی و محله ای در کلان شهرها شکننده است
بر اساس پژوهشی که مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران به تازگی در خصوص غریبگی در شهر تهران انجام داده است، بخش قابل توجهی از ساکنان شهر تهران را مهاجرین تشکیل میدهند و تعداد افرادی که چند نسل پی در پی در تهران به دنیا آمدهاند و در آن سکونت دارند چندان چشمگیر نیست. این در حالی است که مطالعات مختلف، مدت زمان سکونت را بر ایجاد تعلق مکانی ساکنین مؤثر میدانند، به نحوی که هرچه مدت زمان سکونت فرد در شهر بیشتر شود تعلق مکانی وی نیز افزایش مییابد، بنابراین تحرکات جغرافیایی شدید و سکونت تعداد زیادی از مهاجران در شهر تهران، نشانگر عدم مکانمندی و شکننده بودن تعلقات اجتماعی و محلهای در این شهر است.
این پدیده میتواند بر ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی تأثیرگذار باشد. هرچند مهاجرتهای صورت گرفته به شهر تهران، بیشتر گروهی و قومی است، به نحوی که معمولاً مهاجران یک روستا یا یک شهرستان در جوار هم و در منطقهی جغرافیایی مشترکی زندگی میکنند اما، هماهنگی و همنوایی خرده فرهنگهای قومی با فرهنگ شهری به سختی صورت میپذیرد و احساس تعلق به شهر میزبان به عنوان شهر خویش زمان بر است. در نتیجه این پدیده میتواند به ایجاد غریبگی با شهر و شهرنشینان و کاهش مشارکت اجتماعی در آن منجر شود.
نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در مهاجرت بیش از عوامل اقتصادی است
یکی از مهمترین علل مهاجرت به تهران میل به گم شدگی در شهر و تعقیب سبک زندگی فردی است
به اعتقاد جامعه شناسان شهری، یکی از مهمترین علل مهاجرت به تهران میل به گم شدگی در شهر و تعقیب سبک زندگی فردی است که در بسیاری از شهرستانهای کوچک و روستاها امکانپذیر نیست. در نتیجه برخلاف بسیاری از تحقیقات که عامل اقتصادی را مهمترین علت مهاجرت به تهران میدانند می توان بر نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز در بررسی پدیده مهاجرت تاکید کرد. این نکته خود میتواند موید وجود غریبگی در شهر تهران باشد.
همچنین پدیده مهاجرت گسترده درون شهری که میتوان آن را «خانه به دوشی» نامید افراد بسیاری را از خانه و محله خویش دور ساخته است. فردی که مجبور است هر روز برای رسیدن به محل کار خود، مسافت زیادی را طی کند و بخش مهمی از وقت خویش را در این راه سپری کند وقت کمتری برای حضور در خانه و محله خویش دارد. در نتیجه امکان هم نشینی با اعضای خانواده، خویشاوندان و تعامل و مشارکت در مسائل محلهای به شدت کاهش خواهد یافت. حاصل این وضعیت ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی است. این شرایط تضعیف هویت و صمیمیت خانوادگی و محلهای را به همراه خواهد آورد و پیوندهای اجتماعی افراد را سست خواهد کرد. علاوه بر این رواج پدیدهی اجاره نشینی در شهر تهران نیز موجب کاهش دلبستگی و پیوند اجتماعی افراد با محله و محیط زندگی خویش شده است.
رواج خانوادهگرایی در تهران نسبت به بسیاری از شهرستانها کمتر است
به گزارش مهر، بر اساس تحقیقات مختلف انجام شده رواج خانوادهگرایی در تهران نسبت به بسیاری از شهرستانها کمتر است. همچنین امروزه در تهران شاهد ظهور خانوادههای جدیدی هستیم
امروزه در تهران شاهد ظهور خانوادههای جدیدی هستیم که کمتر سابقهای در تاریخ خانواده در ایران داشتهاند مانند: خانوادههای کم یا بدون فرزند، خانوادههای بدون سالمند، خانوادههای همبالین، خانوادههای تک والد و.... همچنین، یکی از الگوهای در حال رشد در جامعه شهر تهران، گسترش خانوادههای تک نفره است
که کمتر سابقهای در تاریخ خانواده در ایران داشتهاند مانند: خانوادههای کم یا بدون فرزند، خانوادههای بدون سالمند، خانوادههای همبالین، خانوادههای تک والد و.... همچنین، یکی از الگوهای در حال رشد در جامعه شهر تهران، گسترش خانوادههای تک نفره است. جوانان مجردی که به ادامه زندگی با پدر و مادر و اعضای خانواده تمایل ندارند. از جمله دلایل رشد این پدیده در شهر تهران، افزایش آمار طلاق، افزایش آمار درگیریهای خانوادگی و افزایش شکاف بین نسلی است. این پدیده نیز بیشتر در رابطه با سبک زندگی طبقات بالا و متوسط جدید جامعه تهران قابل توجه است.
در نتیجه، نسبت ازدواج به طلاق در استان و شهر تهران بسیار نگران کننده است. این نسبت نشانگر تعداد قابل توجه طلاقهای ثبت شده است که میتواند عواقب وخیم خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی به همراه آورد.
همچنین وجود نزاعهای خانوادگی، بخش دیگری از واقعیت نامطلوب موجود را منعکس میکند. تحرکات خانوادگی و واقعیتهای مربوط به نرخ ازدواج و طلاق و نزاعهای خانوادگی نیز نشانگر وجود مشکلات اجتماعی وخیمی است. با توجه به نقش مهم خانواده در ایجاد صمیمیت بین افراد و همچنین انتقال آداب و رسوم و سنتها به فرزندان، نرخ بالای طلاق و وجود نسبت قابل توجهی از درگیریهای خانوادگی در شهر تهران بسیار هشداردهنده است. اگر خانواده نتواند کارکرد آرامش بخش و صمیمیتساز خود را به خوبی ایفا کند، وقوع پدیده غریبگی در شهر به هیچ وجه غیرمنتظره نیست. «خانههای از هم گسسته»، مردان و زنانی تنها و فرزندانی آسیب دیده را تولید میکنند که تعلقات اجتماعی آنها بریده شده، با یکدیگر غریبه هستند و از معضلات روحی و روانی رنج میبرند. همچنین، گسترش خانوادههای تک نفره میتواند نشانگر رواج تنهایی و غریبگی در شهر تهران باشد.
ننیجه تحقیقات غریبگی در شهر تهران نشان می دهد همبستگی، تعامل و مشارکت اجتماعی در شهر تهران از وضعیت نامطلوب و نگران کنندهای برخوردار است. تحرکات جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگی و سیاسی از جمله علل مؤثر در ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی در شهر تهران هستند و هر یک جنبهای از وضعیت نابسامان موجود را منعکس میکنند.
گسترش تمایزات اجتماعی در شهر تهران، به پیدایش منشهای فردی منجر شده است و فردگرایی در بین شهرنشینان گسترش یافته است. در این وضعیت، بسیاری سنتها و آداب و رسوم جمعی به فراموشی سپرده شدهاند، نمادها و مکانهای محلی کارکرد اجتماعی خویش در جهت ایجاد هویت محلهای را از دست دادهاند، از میزان دید و بازدیدها و مراسم خویشاوندی جمعی کاسته شده است و روابط همسایگی رنگ و بوی صمیمانه و دوستانه خود را از دست داده است. فردگرایی موجود در بسیاری موارد حالت خودخواهانه و منفعت جویانه پیدا کرده و افراد جامعه مانند ذرههایی خودبسنده و تنها روابط خود با دیگری را تا حد ممکن محدود کرده اند.
اگرچه غریبگی امروزه بیشتر در رابطه با سبک زندگی طبقات بالا و متوسط جدید شهر تهران مطرح است، اما در صورت عدم توجه به آن و عدم برنامهریزی در جهت کاهش و درمان آن میتواند در بین دیگر طبقات اجتماعی شهر تهران نیز بیش از پیش گسترش یابد.
منظور از مقابله با مسئله غریبگی به هیچ وجه محدود کردن حریم شخصی فرد و دخالت در حوزهی خصوصی فردی نیست؛ به عبارت دیگر باید توجه داشت که در جهت مقابله با غریبگی اجتماعی و افزایش همبستگی و مشارکت اجتماعی نباید در دام ایجاد جامعهای کنترل شده افتاد.
احساس تنهایی افراد درشهرهای بزرگ به آنها آسیب می رساند
موضوع این پژوهش دغدغه بسیاری از فعالان اجتماعی و اسیب شناسان است. احمد خردمند جامعه شناس با اشاره به کاهش ارتباطات اجتماعی میان اعضای جوامع شهری به نحوی که حتی همسایهها اسم همدیگر را هم نمیدانند، گفت : این مسئله که افراد در شهرهای بزرگ احساس تنهایی میکنند از نظر روانی به آنها آسیب وارد میکند.
او ادامه داد: انسانها نیاز به حمایت، پشتیبانی، ارتباط و صمیمیت دارند ولی هرچه به سمت صنعتی شدن گام بر میداریم مسائل انسانی، عاطفی و اجتماعی کمتر میشود و همه به جای همدلی از مراجع رسمی و معتبر دولتی انتظار دارند که مسئولیتهای اجتماعی را برعهده بگیرند.
خردمند توضیح داد: اگر در یک محله یک نفر موادفروش بود، در دهههای قبل، خود اهل محل به تلاطم میافتادند که جلوی این کار را بگیرند ولی اکنون همه تلاش میکنند خود را کنار بکشند و از دولت و نیروی انتظامی بخواهند که وارد عمل شود.
این مسئله ناراحت کننده است و به رشد آسیبها کمک میکند. باید سعی کنیم که تمام آحاد مردم خودجوش احساس مسئولیت کنند و در برابر آسیبهای اجتماعی و بحرانهای رو به رشدی که جامعه با آن مواجه است خودشان را چه از طریق سازمانهای مردمنهاد و چه کارهای فردی و اجتماعی و محلهای فعال کنند.
نقش مدیریت شهری در بی قراری شهرها
سعید معیدفر ، جامعه شناس نیز با بیان اینکه تمدن امروز ویژگی های خاص خودش را دارد قاعدتا در چارچوب تمدن جدید جوامع از یک ساختار قدیمی به تدریج به ساختار جدیدی تغییر شکل می دهند. اگر در ساختار قدیمی روابط فامیلی و خویشاوندی و قبیله ای اهمیت داشته و محلات رنگ و بوی خویشاوندی و طایفه ای داشته اند طبیعی است در کلان شهرهای جدید با جمعیت بالا این ارزشهای اولیه مانند قدیم اهمیت خود را از دست بدهند.در قدیم اگر مهاجرت هم به تهران وجود داشت طایفه های مختلف تلاش می کردند در یک مکان متمرکز شوند اما در حال حاضرتنوع جمعیتی در مکان های مختلف بوجود آمده و می توان گفت تهران، یک ایران است و از همه اقوام ملل و حتی از کشورهای دیگر هم در آن جمع شده اند.
وی ادامه داد : ایجاد شهرک هایی در دل این کلانشهر تا حد زیادی با این انگیزه بود که هویت مشترک منطقه ای شکل بگیرد که متاسفانه آن هم در حال رنگ باختن است و تلاش می شود تعلق به مکان از بین برود. در همین تهران کسانی بودند که خیلی به منطقه مورد سکونت خود علاقهمند بودند ساکنان منطقه ۶ یا شمیران. اما به تدریج با افزایش ساخت و سازها محلات قدیمی تخریب شد و یک نوع نامکانی رواج پیدا کرد.
کاهش عمر سکونت در محلات تهران
معیدفربا اشاره به برخی از پژوهشها در خصوص طول اقامت افراددر محلات گفت: بر اساس یکی از این پژوهشها عمر سکونت در یک منطقه به زیر ۵ سال رسیده که بسیار قابل تامل است و نشان می دهد جمعیت دائما در حال حرکت و مهاجرت هستند و همین موضوع باعث جدا افتادگی انسانها از هم و تنهایی بیشتر انسانها می شود. در کشورهای در حال توسعه برای پیشگیری از چنین مشکلاتی تلاش می شود مشارکت مردم در سرنوشت محلات افزایش پیدا کند. پارلمان های محلی تصمیم گیری ها را در خصوص محل زندگی بر عهده شهروندان می گذارند.
این جامعه شناس با اشاره به وجود شهرک های قدیمی در تهران تصریح کرد: شهرکی مانند اکباتان می توانست همین نقش را که کشورهای توسعه یافته برای تعلق به مکان زندگی پیشنهاد می کنند، ایفا کند اما می بینیم مدیریت شهری با بر هم زدن طبیعت این شهرک ها و از بین بردن فضاهای تعامل بین آدمها، تخریب محیط زیست، ایجاد مال ها (مجتمع های تجاری) ساختار این شهرک ها را بر هم می زنند و هویت شهر را از بین می برد.
او نحوه مدیریت بر شهر را در بی قراری و بی ثباتی شهر تاثیرگذار دانست و گفت: در کشورهای در حال توسعه با پررنگ کردن نقش انجمن ها و نهادهای مدنی، صنوف، مشارکت مردم را در اداره محل زندگی افزایش می دهند اما در تهران، ما نهادهای مشابه مان مانند شوراهای محله بیشتر نقش تزئینی دارند و نه واقعی. محلات ما به واقع محله نیستند دور یک سری پلاک خط کشیده اند و مثلا اسمش را گذاشته اند محله شماره ۳۷۴ و یک اسمی هم برای آن تعیین کرده اند اما این محله هویت محلی ندارد. هویت محلی زمانی واقعی است که آدمهای آن محله به هم پیوند بخورند و در مسائل محله مشارکت فعال داشته باشند در حالی که می بینیم در شهری مثل تهران، افراد زمانی که از خانه هایشان بیرون می آیند با محیط اطراف حس غریبگی دارند و هیچ تعلق خاطری به آن ندارند. در مثالی ساده تر ما می بینیم همه ما به پاکیزگی داخل خانه که خود چقدر اهمیت می دهیم اما در خصوص پاکیزگی شهر نگرانی چندانی نداریم. حریم پیاده روها، فضای سبز به راحتی مورد تعرض قرار می گیرد. اعتراض شهروندان نیز به جایی نمی رسد. در همین شهرک اکباتان دیدیم که چگونه در محوطه باز آن ساخت و ساز کردند و صدای اعتراض مردم نیز به جایی نرسید. این با محله محوری در تضاد است.
این جامعه شناس با بیان اینکه به نظر می رسد مدیریت شهری نیز تمایل دارد مردم نسبت به محیط اطرافشان بی تفاوت باشند زیرا آسان تر انجام می دهد بدون آنکه اعتراضی به برنامه و کارهایی می دهد شود.
به گفته معیدفر برای کاهش حس غریبگی مشارکت مردم را افزایش داد و بدنبال نظم اجتماعی پایدار بود و با مدیریت متمرکز تنها نظم شکننده ای ایجاد می شود که محصول آن در آینده بی تفاوتی مردم به شهر و محیط اطرافشان است.
کارشناسان و پژوهشگران اجتماعی برای پیشگیری از این بحران در کلان شهرها پیشنهاد می کنند، تمهیدات مناسب در جهت تقویت پیوندهای خانوادگی و افزایش عاطفه و صمیمیت در بین اعضای خانواده و تقویت فرهنگ دید و بازدیدهای خویشاوندی و خانوادگی اندیشیده شود. همچنین در جهت افزایش نزدیکی و صمیمیت در بین همسایهها و هم محلیها، توسعه طرح مدیریت محله و بازسازی هویت محلات از راههای مختلف از جمله ایجاد نمادها و شاخصهای محلی و تلاش در راه افزایش مشارکت اجتماعی ساکنین در حل مشکلات محله، برنامهریزی و ایجاد تمهیدات مناسب برای جلوگیری از مهاجرت بیش از حد ساکنین دیگر مناطق به تهران و جلوگیری از مهاجرت درون شهری افسار گسیخته، تقویت احزاب و تشکلهای سیاسی به منظور گسترش هویت اجتماعی و سیاسی، تقویت فرهنگ عضویت و فعالیت در انجمنهای داوطلبانه و حمایت همه جانبه دولت از آنها و تقویت حوزه عمومی و فضاهای عمومی شهری برنامه ریزی های لازم انجام شود.
دیگر نه همسایگی مفهوم واقعی خودش را دارد و نه محله ها مثل قدیم است. محله برای قدیمی ها حکم وطن را داشت اما حالا دیگر چیزی به نام محله باقی نمانده است. دیگر کسی از کسی نمی پرسد. بچه کدام محله هستی. هر سال با گران و ارزان شدن قیمت اجاره و مسکن، محل زندگی آدمها مشخص می شود.در این شهر پر از شتاب، روابط انسانی هر روز کم رنگ تر از گذشته می شود. این موضوع را پژوهش های اجتماعی هم تایید می کند.
پژوهش های اجتماعی با موضوع شهر تهران نشان می دهد، غریبگی در شهر تهران به خصوص در بین اعضای طبقات بالا و متوسط جدید، رشد داشته و میتواند به عنوان یک مسئله اجتماعی مورد توجه قرار گیرد. غریبگی اجتماعی مسئله مخربی است که میتواند موجب گسترش تنهایی، عدم صمیمیت اجتماعی، بی احساسی، پوچگرایی، بی هویتی، کاهش همبستگی اجتماعی، تضعیف مسئولیتپذیری اجتماعی و کاهش مشارکت اجتماعی شود.
جامعه شناسان غریبگی اجتماعی را یکی از موضوعات مهم شهرهای بزرگ کشور از جمله شهر تهران می دانند. وجود مسئله غریبگی اجتماعی و اثرات مخرب آن مانند حس تنهایی، اختلال هویتی، گسست اجتماعی و... را می توان در لیست عیب های مهم این شهر و تمام کلان شهرها قرار داد. آسیبی که نتیجه گسترش بیش از حد شهرنشینی است.
امان الله قرایی مقدم جامعه شناس معتقد است: زندگی وتعاملات اجتماعی، در شهرهای بزرگ چون تهران، کرج و امثالهم از یک همزیستی بیمارگونه برخوردار است. یعنی علاوه برآنکه فروریختگی فرهنگی صورت گرفته و دچار آنومی اجتماعی است گرفتار انواع آسیب های اجتماعی نیز شده است. شهر تهران دنیای بیگانه ها ، دنیای تنهایی وبی کسی و هر کس در لاک خود فرو رفته ،خودکنترلی و تعاملات اجتماعی ضعیف شده و از «بی سازمانی اجتماعی» رنج می برد و گرفتار نظام گسیختی است .به همین سبب ماّمن متکدیان ، معتادان ، خلافکاران و... گردیده و آنان به قول: «شاو»(Shaw) و«مک کی»(Henry Mackey)جامعه شناسان مکتب شیکاگو، بدون کمترین ترس ونگرانی در انبوه جمعیت گم می شوند. درچنین جامعه ای که به نظر «فردیناند تونیس» جامعه شناس و اندیشمند آلمانی «جامعه صوری» در مقابل «جامعه معنوی» است . فرد به عنوان عنصری منفک از جامعه و در پیوندی قراردادی با آن صرفا مصالح خویش را به هنگام ارزیابی سود و زیان هراقدام و اخذ تصمیم در نظر دارد . چنین فردی عنصری از کل یک ارگانیسم به هم پیوسته فعال وکاراست. روابطی شکننده او را با دیگران پیوند میدهد و مصلحت گرایی ،خود گرایی،خودخواهی ( خودمحوری و بالاخره از خود بیگانگی مدار اندیشه و عمل او را تشکیل می دهد.
به اعتقاد او در چنین جامعه ای انسان در جمع همچون شبحی متحرک است. هویتش ناشناخته ، نام و سوابقش نامشخص و به طور کلی موجودی مرموز در برابر دیگران است .از همین روست که به زعم «شاو» شهرهای بزرگ مامن جنایتکاران است و آنان بی هیچ نگرانی در انبوه انسان ها پنهان میشوند . باز از همین روست که در شهر تهران انسان منزلتی ناشناخته دارد و باید در هر آن دربرابر دیگران منزلت خاص خود را به اثبات برساند و بی نامی بر جامعه حاکم است .تعاملات اجتماعی در شهرتهران به علت الگوهای کنترل نشده مهاجرت، آنکه افراد مهاجر از خرده فرهنگ خود جدا افتاده و خودکنترلی ضعیف شده و از بی سازمانی اجتماعی رنج می برد همانند گیاهانی که در خاک به طور طبیعی رشد می کنند به اجبار در کنار یکدیگر قرار گرفته و تحت تاثیر جریانهایی هستند که در اختیارشان نیست افراد مرتبا در معرض یادگیری الگوهای موافق قانون شکنی هستند ؛ از لحاظ تعاملات اجتماعی دچار یک «همزیستی بیمار گونه» هستند و از معیارها ، رفتار ها ،هنجارها و ارزشهایی پیروی میکنند که با فرهنگ مسلط در شهر در تضاد است.
به گفته این جامعه شناس ازنمونه های این بی تفاوتی نسبت به یکدیگر ماجراهای شرمآوری است که در گوشه وکنار شهر تهران هر روز به وسیله روزنامه ها گزارش می شود که پدری در تنهایی و بی کسی جان سپرد و بعد از سه روز به وسیله همسایگان به پلیس اعلام شد . همسایه از همسایه بی خبر است.در شهر تهران ،هر کسی به فکر خویش است به همین جهت بسیاری از برخوردها غیرشخصی است . دنیایی است که هر کس در لاک خود فرو رفته و به فکر خویش است .تخم مرغ شهر تهران ،پوسته ای سخت دارد که شکستنش دشوار است . بسیاری از افراد در ایستگاههای اتوبوس یا مترو و در رستوران و غذاخوری ها یا هنگام عبور از راهروهای محل کار هرگز چیزی بیشتر از بیگانه های آشنا نیستند ، مردم در کوچه و خیابان از کنار هم میگذرند ،بدون آنکه یکدیگر را احساس کنند و روابط صوری و مکانیکی و ربوتیک است.
تعلقات اجتماعی و محله ای در کلان شهرها شکننده است
بر اساس پژوهشی که مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران به تازگی در خصوص غریبگی در شهر تهران انجام داده است، بخش قابل توجهی از ساکنان شهر تهران را مهاجرین تشکیل میدهند و تعداد افرادی که چند نسل پی در پی در تهران به دنیا آمدهاند و در آن سکونت دارند چندان چشمگیر نیست. این در حالی است که مطالعات مختلف، مدت زمان سکونت را بر ایجاد تعلق مکانی ساکنین مؤثر میدانند، به نحوی که هرچه مدت زمان سکونت فرد در شهر بیشتر شود تعلق مکانی وی نیز افزایش مییابد، بنابراین تحرکات جغرافیایی شدید و سکونت تعداد زیادی از مهاجران در شهر تهران، نشانگر عدم مکانمندی و شکننده بودن تعلقات اجتماعی و محلهای در این شهر است.
این پدیده میتواند بر ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی تأثیرگذار باشد. هرچند مهاجرتهای صورت گرفته به شهر تهران، بیشتر گروهی و قومی است، به نحوی که معمولاً مهاجران یک روستا یا یک شهرستان در جوار هم و در منطقهی جغرافیایی مشترکی زندگی میکنند اما، هماهنگی و همنوایی خرده فرهنگهای قومی با فرهنگ شهری به سختی صورت میپذیرد و احساس تعلق به شهر میزبان به عنوان شهر خویش زمان بر است. در نتیجه این پدیده میتواند به ایجاد غریبگی با شهر و شهرنشینان و کاهش مشارکت اجتماعی در آن منجر شود.
نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در مهاجرت بیش از عوامل اقتصادی است
یکی از مهمترین علل مهاجرت به تهران میل به گم شدگی در شهر و تعقیب سبک زندگی فردی است
به اعتقاد جامعه شناسان شهری، یکی از مهمترین علل مهاجرت به تهران میل به گم شدگی در شهر و تعقیب سبک زندگی فردی است که در بسیاری از شهرستانهای کوچک و روستاها امکانپذیر نیست. در نتیجه برخلاف بسیاری از تحقیقات که عامل اقتصادی را مهمترین علت مهاجرت به تهران میدانند می توان بر نقش عوامل اجتماعی و فرهنگی نیز در بررسی پدیده مهاجرت تاکید کرد. این نکته خود میتواند موید وجود غریبگی در شهر تهران باشد.
همچنین پدیده مهاجرت گسترده درون شهری که میتوان آن را «خانه به دوشی» نامید افراد بسیاری را از خانه و محله خویش دور ساخته است. فردی که مجبور است هر روز برای رسیدن به محل کار خود، مسافت زیادی را طی کند و بخش مهمی از وقت خویش را در این راه سپری کند وقت کمتری برای حضور در خانه و محله خویش دارد. در نتیجه امکان هم نشینی با اعضای خانواده، خویشاوندان و تعامل و مشارکت در مسائل محلهای به شدت کاهش خواهد یافت. حاصل این وضعیت ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی است. این شرایط تضعیف هویت و صمیمیت خانوادگی و محلهای را به همراه خواهد آورد و پیوندهای اجتماعی افراد را سست خواهد کرد. علاوه بر این رواج پدیدهی اجاره نشینی در شهر تهران نیز موجب کاهش دلبستگی و پیوند اجتماعی افراد با محله و محیط زندگی خویش شده است.
رواج خانوادهگرایی در تهران نسبت به بسیاری از شهرستانها کمتر است
به گزارش مهر، بر اساس تحقیقات مختلف انجام شده رواج خانوادهگرایی در تهران نسبت به بسیاری از شهرستانها کمتر است. همچنین امروزه در تهران شاهد ظهور خانوادههای جدیدی هستیم
امروزه در تهران شاهد ظهور خانوادههای جدیدی هستیم که کمتر سابقهای در تاریخ خانواده در ایران داشتهاند مانند: خانوادههای کم یا بدون فرزند، خانوادههای بدون سالمند، خانوادههای همبالین، خانوادههای تک والد و.... همچنین، یکی از الگوهای در حال رشد در جامعه شهر تهران، گسترش خانوادههای تک نفره است
که کمتر سابقهای در تاریخ خانواده در ایران داشتهاند مانند: خانوادههای کم یا بدون فرزند، خانوادههای بدون سالمند، خانوادههای همبالین، خانوادههای تک والد و.... همچنین، یکی از الگوهای در حال رشد در جامعه شهر تهران، گسترش خانوادههای تک نفره است. جوانان مجردی که به ادامه زندگی با پدر و مادر و اعضای خانواده تمایل ندارند. از جمله دلایل رشد این پدیده در شهر تهران، افزایش آمار طلاق، افزایش آمار درگیریهای خانوادگی و افزایش شکاف بین نسلی است. این پدیده نیز بیشتر در رابطه با سبک زندگی طبقات بالا و متوسط جدید جامعه تهران قابل توجه است.
در نتیجه، نسبت ازدواج به طلاق در استان و شهر تهران بسیار نگران کننده است. این نسبت نشانگر تعداد قابل توجه طلاقهای ثبت شده است که میتواند عواقب وخیم خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی به همراه آورد.
همچنین وجود نزاعهای خانوادگی، بخش دیگری از واقعیت نامطلوب موجود را منعکس میکند. تحرکات خانوادگی و واقعیتهای مربوط به نرخ ازدواج و طلاق و نزاعهای خانوادگی نیز نشانگر وجود مشکلات اجتماعی وخیمی است. با توجه به نقش مهم خانواده در ایجاد صمیمیت بین افراد و همچنین انتقال آداب و رسوم و سنتها به فرزندان، نرخ بالای طلاق و وجود نسبت قابل توجهی از درگیریهای خانوادگی در شهر تهران بسیار هشداردهنده است. اگر خانواده نتواند کارکرد آرامش بخش و صمیمیتساز خود را به خوبی ایفا کند، وقوع پدیده غریبگی در شهر به هیچ وجه غیرمنتظره نیست. «خانههای از هم گسسته»، مردان و زنانی تنها و فرزندانی آسیب دیده را تولید میکنند که تعلقات اجتماعی آنها بریده شده، با یکدیگر غریبه هستند و از معضلات روحی و روانی رنج میبرند. همچنین، گسترش خانوادههای تک نفره میتواند نشانگر رواج تنهایی و غریبگی در شهر تهران باشد.
ننیجه تحقیقات غریبگی در شهر تهران نشان می دهد همبستگی، تعامل و مشارکت اجتماعی در شهر تهران از وضعیت نامطلوب و نگران کنندهای برخوردار است. تحرکات جغرافیایی، اجتماعی، خانوادگی و سیاسی از جمله علل مؤثر در ایجاد و گسترش غریبگی اجتماعی در شهر تهران هستند و هر یک جنبهای از وضعیت نابسامان موجود را منعکس میکنند.
گسترش تمایزات اجتماعی در شهر تهران، به پیدایش منشهای فردی منجر شده است و فردگرایی در بین شهرنشینان گسترش یافته است. در این وضعیت، بسیاری سنتها و آداب و رسوم جمعی به فراموشی سپرده شدهاند، نمادها و مکانهای محلی کارکرد اجتماعی خویش در جهت ایجاد هویت محلهای را از دست دادهاند، از میزان دید و بازدیدها و مراسم خویشاوندی جمعی کاسته شده است و روابط همسایگی رنگ و بوی صمیمانه و دوستانه خود را از دست داده است. فردگرایی موجود در بسیاری موارد حالت خودخواهانه و منفعت جویانه پیدا کرده و افراد جامعه مانند ذرههایی خودبسنده و تنها روابط خود با دیگری را تا حد ممکن محدود کرده اند.
اگرچه غریبگی امروزه بیشتر در رابطه با سبک زندگی طبقات بالا و متوسط جدید شهر تهران مطرح است، اما در صورت عدم توجه به آن و عدم برنامهریزی در جهت کاهش و درمان آن میتواند در بین دیگر طبقات اجتماعی شهر تهران نیز بیش از پیش گسترش یابد.
منظور از مقابله با مسئله غریبگی به هیچ وجه محدود کردن حریم شخصی فرد و دخالت در حوزهی خصوصی فردی نیست؛ به عبارت دیگر باید توجه داشت که در جهت مقابله با غریبگی اجتماعی و افزایش همبستگی و مشارکت اجتماعی نباید در دام ایجاد جامعهای کنترل شده افتاد.
احساس تنهایی افراد درشهرهای بزرگ به آنها آسیب می رساند
موضوع این پژوهش دغدغه بسیاری از فعالان اجتماعی و اسیب شناسان است. احمد خردمند جامعه شناس با اشاره به کاهش ارتباطات اجتماعی میان اعضای جوامع شهری به نحوی که حتی همسایهها اسم همدیگر را هم نمیدانند، گفت : این مسئله که افراد در شهرهای بزرگ احساس تنهایی میکنند از نظر روانی به آنها آسیب وارد میکند.
او ادامه داد: انسانها نیاز به حمایت، پشتیبانی، ارتباط و صمیمیت دارند ولی هرچه به سمت صنعتی شدن گام بر میداریم مسائل انسانی، عاطفی و اجتماعی کمتر میشود و همه به جای همدلی از مراجع رسمی و معتبر دولتی انتظار دارند که مسئولیتهای اجتماعی را برعهده بگیرند.
خردمند توضیح داد: اگر در یک محله یک نفر موادفروش بود، در دهههای قبل، خود اهل محل به تلاطم میافتادند که جلوی این کار را بگیرند ولی اکنون همه تلاش میکنند خود را کنار بکشند و از دولت و نیروی انتظامی بخواهند که وارد عمل شود.
این مسئله ناراحت کننده است و به رشد آسیبها کمک میکند. باید سعی کنیم که تمام آحاد مردم خودجوش احساس مسئولیت کنند و در برابر آسیبهای اجتماعی و بحرانهای رو به رشدی که جامعه با آن مواجه است خودشان را چه از طریق سازمانهای مردمنهاد و چه کارهای فردی و اجتماعی و محلهای فعال کنند.
نقش مدیریت شهری در بی قراری شهرها
سعید معیدفر ، جامعه شناس نیز با بیان اینکه تمدن امروز ویژگی های خاص خودش را دارد قاعدتا در چارچوب تمدن جدید جوامع از یک ساختار قدیمی به تدریج به ساختار جدیدی تغییر شکل می دهند. اگر در ساختار قدیمی روابط فامیلی و خویشاوندی و قبیله ای اهمیت داشته و محلات رنگ و بوی خویشاوندی و طایفه ای داشته اند طبیعی است در کلان شهرهای جدید با جمعیت بالا این ارزشهای اولیه مانند قدیم اهمیت خود را از دست بدهند.در قدیم اگر مهاجرت هم به تهران وجود داشت طایفه های مختلف تلاش می کردند در یک مکان متمرکز شوند اما در حال حاضرتنوع جمعیتی در مکان های مختلف بوجود آمده و می توان گفت تهران، یک ایران است و از همه اقوام ملل و حتی از کشورهای دیگر هم در آن جمع شده اند.
وی ادامه داد : ایجاد شهرک هایی در دل این کلانشهر تا حد زیادی با این انگیزه بود که هویت مشترک منطقه ای شکل بگیرد که متاسفانه آن هم در حال رنگ باختن است و تلاش می شود تعلق به مکان از بین برود. در همین تهران کسانی بودند که خیلی به منطقه مورد سکونت خود علاقهمند بودند ساکنان منطقه ۶ یا شمیران. اما به تدریج با افزایش ساخت و سازها محلات قدیمی تخریب شد و یک نوع نامکانی رواج پیدا کرد.
کاهش عمر سکونت در محلات تهران
معیدفربا اشاره به برخی از پژوهشها در خصوص طول اقامت افراددر محلات گفت: بر اساس یکی از این پژوهشها عمر سکونت در یک منطقه به زیر ۵ سال رسیده که بسیار قابل تامل است و نشان می دهد جمعیت دائما در حال حرکت و مهاجرت هستند و همین موضوع باعث جدا افتادگی انسانها از هم و تنهایی بیشتر انسانها می شود. در کشورهای در حال توسعه برای پیشگیری از چنین مشکلاتی تلاش می شود مشارکت مردم در سرنوشت محلات افزایش پیدا کند. پارلمان های محلی تصمیم گیری ها را در خصوص محل زندگی بر عهده شهروندان می گذارند.
این جامعه شناس با اشاره به وجود شهرک های قدیمی در تهران تصریح کرد: شهرکی مانند اکباتان می توانست همین نقش را که کشورهای توسعه یافته برای تعلق به مکان زندگی پیشنهاد می کنند، ایفا کند اما می بینیم مدیریت شهری با بر هم زدن طبیعت این شهرک ها و از بین بردن فضاهای تعامل بین آدمها، تخریب محیط زیست، ایجاد مال ها (مجتمع های تجاری) ساختار این شهرک ها را بر هم می زنند و هویت شهر را از بین می برد.
او نحوه مدیریت بر شهر را در بی قراری و بی ثباتی شهر تاثیرگذار دانست و گفت: در کشورهای در حال توسعه با پررنگ کردن نقش انجمن ها و نهادهای مدنی، صنوف، مشارکت مردم را در اداره محل زندگی افزایش می دهند اما در تهران، ما نهادهای مشابه مان مانند شوراهای محله بیشتر نقش تزئینی دارند و نه واقعی. محلات ما به واقع محله نیستند دور یک سری پلاک خط کشیده اند و مثلا اسمش را گذاشته اند محله شماره ۳۷۴ و یک اسمی هم برای آن تعیین کرده اند اما این محله هویت محلی ندارد. هویت محلی زمانی واقعی است که آدمهای آن محله به هم پیوند بخورند و در مسائل محله مشارکت فعال داشته باشند در حالی که می بینیم در شهری مثل تهران، افراد زمانی که از خانه هایشان بیرون می آیند با محیط اطراف حس غریبگی دارند و هیچ تعلق خاطری به آن ندارند. در مثالی ساده تر ما می بینیم همه ما به پاکیزگی داخل خانه که خود چقدر اهمیت می دهیم اما در خصوص پاکیزگی شهر نگرانی چندانی نداریم. حریم پیاده روها، فضای سبز به راحتی مورد تعرض قرار می گیرد. اعتراض شهروندان نیز به جایی نمی رسد. در همین شهرک اکباتان دیدیم که چگونه در محوطه باز آن ساخت و ساز کردند و صدای اعتراض مردم نیز به جایی نرسید. این با محله محوری در تضاد است.
این جامعه شناس با بیان اینکه به نظر می رسد مدیریت شهری نیز تمایل دارد مردم نسبت به محیط اطرافشان بی تفاوت باشند زیرا آسان تر انجام می دهد بدون آنکه اعتراضی به برنامه و کارهایی می دهد شود.
به گفته معیدفر برای کاهش حس غریبگی مشارکت مردم را افزایش داد و بدنبال نظم اجتماعی پایدار بود و با مدیریت متمرکز تنها نظم شکننده ای ایجاد می شود که محصول آن در آینده بی تفاوتی مردم به شهر و محیط اطرافشان است.
کارشناسان و پژوهشگران اجتماعی برای پیشگیری از این بحران در کلان شهرها پیشنهاد می کنند، تمهیدات مناسب در جهت تقویت پیوندهای خانوادگی و افزایش عاطفه و صمیمیت در بین اعضای خانواده و تقویت فرهنگ دید و بازدیدهای خویشاوندی و خانوادگی اندیشیده شود. همچنین در جهت افزایش نزدیکی و صمیمیت در بین همسایهها و هم محلیها، توسعه طرح مدیریت محله و بازسازی هویت محلات از راههای مختلف از جمله ایجاد نمادها و شاخصهای محلی و تلاش در راه افزایش مشارکت اجتماعی ساکنین در حل مشکلات محله، برنامهریزی و ایجاد تمهیدات مناسب برای جلوگیری از مهاجرت بیش از حد ساکنین دیگر مناطق به تهران و جلوگیری از مهاجرت درون شهری افسار گسیخته، تقویت احزاب و تشکلهای سیاسی به منظور گسترش هویت اجتماعی و سیاسی، تقویت فرهنگ عضویت و فعالیت در انجمنهای داوطلبانه و حمایت همه جانبه دولت از آنها و تقویت حوزه عمومی و فضاهای عمومی شهری برنامه ریزی های لازم انجام شود.