به گزارش خبرگزاری دانا،بچه است دیگر؛ میگویند پایش به خانه که باز شود عطر و بوی زندگی تغییر میکند. برای همین همه ما وقتی ازدواج میکنیم بخش عمدهای از رویاهایمان را برای بچهدار شدن کنار میگذاریم اما هستند زوجهایی که به دلایل گوناگون از نعمت بچهدارشدن محروم میشوند و نمیتوانند صاحب فرزند شوند.
متأسفانه در زندگی زناشویی از وقوع بعضی مشكلات گریزی نیست ولی مهمترین نكته این است كه فراموش نكنیم چگونه میتوانیم برای كنارآمدن با مشكلی كه هیچ مقصری ندارد، راهحل مناسب بیابیم. دكتر ابوطالبی، مشاور خانواده توضیح میدهد كه دقیقا از لحظهای كه فهمیدیم همسرمان نمیتواند بچهدار شود چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی كنیم.
اگر زن ناتوان باشد چه كنیم؟
این مشكل در مورد زنان كمی متفاوت است. آنها اغلب زودتر ناتوانی خود را میپذیرند و سعی میكنند بهگونهای با آن كنار بیایند و معمولا به همسر خود حق انتخاب میدهند تا خودش تصمیم بگیرد چه راهی را انتخاب كند. البته در این هنگام مردان نیز نباید همسرانشان را تنها بگذارند و باید به آنها ثابت كنند كه مایل نیستند آنها را ترك كنند و به آنها اطمینان بدهند كه میتوانند مشكل موجود را درك كنند و راهحل مناسبی برای آن بیابند.
چه بگوییم؟
چهكسی است كه نداند زنها همیشه كسی را در زندگیشان ستایش میكنند كه مطمئن باشند مثل كوه پشت سرشان ایستاده است. اگر مرد چنین نقشی را در زندگی زناشوییاش بر عهده بگیرد مطمئنا زنها قوت قلب بیشتری پیدا خواهند كرد. در مشكلاتی در این سطح، زنها معمولا میترسند كه همسرشان در مقابل حرف افراد دیگر یا علاقه بیاندازه به بچهدار شدن كم بیاورد، بنابراین مرد وظیفه دارد با گفتن جملاتی تسكیندهنده مانند اینكه «عزیزم ما همه تلاشمان را میكنیم تا با روشهای درمانی مشكلمان را حل كنیم» یا اینكه« هر چه بشود من كنارت هستم.» و یا حتی اینكه «زندگی ما از این لحظه به بعد هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت.» همسرش را برای تداوم زندگی زناشویی تشویق كند.
وقتی فهمیدیم نمیتوانیم صاحب فرزند شویم چه كنیم؟
انسانها در ارتباطات موفق معمولا براساس دلبستگی معقول و متعهدانه و نه چسبندگی عاطفی (كه نوعی اختلال محسوب میشود) جذب یكدیگر میشوند و بدینترتیب میتوانند در كنار هم به آرامش بیشتری برسند و در سایه ازدواج است كه دلبستگی واقعی و پیوند سالم شكل میگیرد و به انسان آرامش و امنیت میبخشد اما گاهی بر اثر بود و نبود بعضی محركها این امنیت و آرامش با نوساناتی مواجه میشود. در اینجا اگر عشق واقعی بر پایه تعهد و وفاداری باشد، حتی حذف بعضی عوامل مهم دوام و بقای ازدواج هم نمیتواند خللی در آن بهوجود بیاورد؛ در واقع یكی از عوامل تقویتكننده دلبستگی در ازدواج، داشتن فرزند است اما اگر به دلایلی هم این امر نتواند محقق شود چون اصل و اساس زندگی بر بنای عشق صمیمی است، باز هم ازدواج دوام و بقا خواهد یافت و نمیتواند از شدت و علاقه دوطرف به یكدیگر چیزی كم كند؛ یعنی اگر افراد براساس اصول صحیح و از روی تعهد با یكدیگر ازدواج كرده باشند، بروز مشكلات نمیتواند هیچگونه خللی در زندگی آنها بهوجود بیاورد. به همین دلیل همه ما باید بدانیم كه وجود فرزند میتواند برای تحكیم زندگی مشترك مؤثر باشد؛ اما شرط كافی نیست زیرا چه بسیاری از خانوادهها با داشتن فرزند هم نمیتوانند در كنار هم آرامش داشته باشند و پیوسته در اندیشه جدایی و طلاق هستند. رابطه دلبستگی صحیح نیرویی در دوطرف بهوجود میآورد تا امیدوارانه در كنار هم زندگی كنند، با مشكلات كنار بیایند و عوامل ناراحتی و ناامیدی ازجمله نداشتن فرزند را نادیده بگیرند زیرا اگر 2نفر میتوانند در كنار یكدیگر به خوبی زندگی كنند نباید بهخاطر فرزندی كه هنوز وجود ندارد ارتباط خود را كه از سالها قبل وجود داشته نادیده بگیرند؛ یعنی چیزی را كه نیست فدای چیزی كه هست و وجود دارد بكنند. یكی از كارشناسان سرشناس حوزه ازدواج و خانواده در این خصوص عقیده دارد كه هیچگاه نباید براساس رابطههای بیمنطق عشقی با یكدیگر ازدواج كنید زیرا زهرآگینترین نوع ازدواج است. اما هنگامی كه عشق معنا پیدا میكند با هر مشكلی ازهم نمیپاشد. نداشتن فرزند در میان زوجهایی كه در زندگی آنها تعهد و عشق پایدار حكمفرماست، نمیتواند از عوامل مهم شكست باشد؛ یعنی اگر انتخاب براساس منطق و نه هیجانات زود گذر باشد، هنگام بروز ناملایمات و مثلا نداشتن توانایی باروری مشكل جدی پیش نمیآید.
چه بگوییم؟
«تمام راه به این فكر میكند كه چطور میتواند به همسرش بگوید، چه بگوید و اگر بگوید چه خواهد شنید. از زمانی كه فهمیده نمیتواند بچهدار شود، هزار و یك فكر به ذهنش خطور كرده؛ نكند مرا بگذارد و برود، شاید بهنظرش آدم ناتوانی برسم، شاید هم دیگر نتواند مرا دوست داشته باشد، تركم كند و...». معمولا فردی كه متوجه میشود نمیتواند صاحب فرزند شود ابتدا دچار یأس و ناامیدی میشود. گاهی هم حس ناتوانی تمام بدنش را فرا میگیرد و احساس میكند نمیتواند موضوع را با كسی در میان بگذارد. از ترس اینكه همسرش یا دیگران به او چه میگویند و چگونه با او برخورد میكنند، گاهی ترجیح میدهد مدتها این غم را در سینهاش نگه دارد ولی عاقبت باید بتواند شجاعانه موضوع را مطرح كند. در این هنگام بهترین كار این است كه مشكل را صادقانه به همسرمان بگوییم و به او حق بدهیم و او را آزاد بگذاریم كه بهترین انتخاب را داشته باشد. این كار باعث میشود طرف مقابل بیشتر احساس همدردی بكند و تمام تلاش خود را برای حل مشكل بهكار ببندد. بهترین كار این است كه با شنیدن خبر بچهدار نشدن همسرمان صمیمانه به او بگوییم: «این مشكلی است كه برای هر دوی ما پیش آمده. ما هر دو میتوانیم به كمك هم از پس این مشكل بر آییم. ما تمام تلاشمان را میكنیم و اجازه نمیدهیم هیچكس بتواند خللی در رابطه ما بهوجود بیاورد. در نهایت اگر تمام راهها را امتحان كردیم و نتوانستیم به نتیجه برسیم، میتوانیم كودكی را به فرزندی بپذیریم. مهم این است كه ما یكدیگر را داریم. اگر بتوانیم حساسیتمان را نسبت به این موضوع كمتر كنیم، به نتیجه بهتری هم خواهیم رسید.»
اگر مرد ناتوان باشد چه كنیم؟
معمولا واكنش زنان و مردان در مورد ناتوانی از بچهدار شدن متفاوت است. مردان اغلب مقاومت بالایی برای پذیرفتن ناتوانی خود از صاحب فرزند شدن دارند ولی معمولا خیلی زود احساس اضطراب، ناتوانی و افسردگی میكنند، در لاك خود فرو میروند و دوست ندارند درباره مشكلشان با كسی صحبت كنند و یا كلنجار بروند. مردها همچنین دربرابر راههای درمانی برای حل مشكلشان تا حدودی مقاومت میكنند. در این هنگام زنان میتوانند همراهیشان كنند، تنهایشان نگذارند و به آنها خاطرنشان كنند كه آنقدر برایشان عزیز هستند و اگر هم نتوانند بچهدار شوند در كنارشان میمانند.
چه بگوییم؟
زنان در این هنگام میتوانند به همسرانشان بگویند:«مهم نیست كه نمیتوانیم بچهدار شویم. هیچ تقصیری به گردن تو نیست و خودت را سرزنش نكن. ما میتوانیم از جنبههای دیگر زندگی خود لذت ببریم. بیشتر برای همدیگر وقت بگذاریم، به سفر برویم و در كنار هم اوقات خوشی داشته باشیم؛ درست مانند زمانی كه تازه با یكدیگر آشنا شده بودیم. «علت تصمیم من برای زندگی كردن با تو تنها بچهدار شدن نبود. اخلاق، معرفت، منش و رفتار و شخصیت تو بیش از هر چیز برای من مهم است»؛ یعنی به نوعی میتوان تواناییها و داشتههای فرد را برجسته و پررنگ و به او خاطرنشان كرد كه تنها نخواهد ماند. در واقع باید زاویه دید خود را به جای تمركز بر ناتوانیهای فرد مقابل بر تواناییهای او معطوف ساخت. فراموش نكنیم اگر نتوانیم خلأهای وجودی فرد ناتوان را پر كنیم و دائم ضعف او را به رویش بیاوریم، باعث كوتاه شدن هر چه بیشتر رابطه خود خواهیم شد.
اگر اطرافیان دخالت كردند چه كنیم؟
هنگامی كه مشكلی مانند بچهدارشدن برای زوجی بهوجود میآید، علاوه بر تحمل بار مشكل خودشان، یكی از دغدغههای مهم آنها چگونگی برخورد اطرافیان با آنهاست؛ «حالا باید چگونه به خانواده خود یا همسرم بگویم كه نمیتوانیم بچهدار شویم. آنها در مورد من چه فكر میكنند. حتما میگویند فرد ناتوانی هستم و...». این بیشترین ترسی است كه زوجین از مطرح كردن آن با آشنایان دارند و البته حق هم دارند كه چنین اضطرابی را تحمل كنند.
چه بگوییم؟
بهترین كار این است كه اطرافیان و بهویژه والدین اجازه بدهند زوجها خودشان در مورد بچهدار شدنشان یا ماندن و نماندن در كنار همسرشان یا هر راه دیگری مانند فرزندخواندگی تصمیم بگیرند چون زوجها با وجود این مشكل، خودشان آنقدر مضطرب و نگران هستند كه درست نیست هیچگونه فشار و تحمیل نظر دیگری از بیرون بر آنها وارد شود. بهتر است اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند. البته میتوانیم آنها را تنها نگذاریم و طوری رفتار كنیم تا بدانند همیشه در كنارشان هستیم و از هیچ كمكی به آنها دریغ نمیكنیم ولی اصراری هم بر تحمیل نظر خود به آنها نداریم. باید توجه داشته باشید كه درگیر شدن اضطرابهای ناشی از ناتوانی از صاحب فرزند شدن میتواند زمینه بروز مشكلات روحی را در فرد بهوجود بیاورد؛ بنابراین باید آن را جدی گرفت و از هیچ كمكی در این خصوص به فرد ناتوان دریغ نكرد.
منبع :hamshahrionline.ir
متأسفانه در زندگی زناشویی از وقوع بعضی مشكلات گریزی نیست ولی مهمترین نكته این است كه فراموش نكنیم چگونه میتوانیم برای كنارآمدن با مشكلی كه هیچ مقصری ندارد، راهحل مناسب بیابیم. دكتر ابوطالبی، مشاور خانواده توضیح میدهد كه دقیقا از لحظهای كه فهمیدیم همسرمان نمیتواند بچهدار شود چه رفتاری داشته باشیم و چگونه به لحاظ روحی و روانی خودمان را آماده چنین شرایطی كنیم.
اگر زن ناتوان باشد چه كنیم؟
این مشكل در مورد زنان كمی متفاوت است. آنها اغلب زودتر ناتوانی خود را میپذیرند و سعی میكنند بهگونهای با آن كنار بیایند و معمولا به همسر خود حق انتخاب میدهند تا خودش تصمیم بگیرد چه راهی را انتخاب كند. البته در این هنگام مردان نیز نباید همسرانشان را تنها بگذارند و باید به آنها ثابت كنند كه مایل نیستند آنها را ترك كنند و به آنها اطمینان بدهند كه میتوانند مشكل موجود را درك كنند و راهحل مناسبی برای آن بیابند.
چه بگوییم؟
چهكسی است كه نداند زنها همیشه كسی را در زندگیشان ستایش میكنند كه مطمئن باشند مثل كوه پشت سرشان ایستاده است. اگر مرد چنین نقشی را در زندگی زناشوییاش بر عهده بگیرد مطمئنا زنها قوت قلب بیشتری پیدا خواهند كرد. در مشكلاتی در این سطح، زنها معمولا میترسند كه همسرشان در مقابل حرف افراد دیگر یا علاقه بیاندازه به بچهدار شدن كم بیاورد، بنابراین مرد وظیفه دارد با گفتن جملاتی تسكیندهنده مانند اینكه «عزیزم ما همه تلاشمان را میكنیم تا با روشهای درمانی مشكلمان را حل كنیم» یا اینكه« هر چه بشود من كنارت هستم.» و یا حتی اینكه «زندگی ما از این لحظه به بعد هیچ تفاوتی با گذشته نخواهد داشت.» همسرش را برای تداوم زندگی زناشویی تشویق كند.
وقتی فهمیدیم نمیتوانیم صاحب فرزند شویم چه كنیم؟
انسانها در ارتباطات موفق معمولا براساس دلبستگی معقول و متعهدانه و نه چسبندگی عاطفی (كه نوعی اختلال محسوب میشود) جذب یكدیگر میشوند و بدینترتیب میتوانند در كنار هم به آرامش بیشتری برسند و در سایه ازدواج است كه دلبستگی واقعی و پیوند سالم شكل میگیرد و به انسان آرامش و امنیت میبخشد اما گاهی بر اثر بود و نبود بعضی محركها این امنیت و آرامش با نوساناتی مواجه میشود. در اینجا اگر عشق واقعی بر پایه تعهد و وفاداری باشد، حتی حذف بعضی عوامل مهم دوام و بقای ازدواج هم نمیتواند خللی در آن بهوجود بیاورد؛ در واقع یكی از عوامل تقویتكننده دلبستگی در ازدواج، داشتن فرزند است اما اگر به دلایلی هم این امر نتواند محقق شود چون اصل و اساس زندگی بر بنای عشق صمیمی است، باز هم ازدواج دوام و بقا خواهد یافت و نمیتواند از شدت و علاقه دوطرف به یكدیگر چیزی كم كند؛ یعنی اگر افراد براساس اصول صحیح و از روی تعهد با یكدیگر ازدواج كرده باشند، بروز مشكلات نمیتواند هیچگونه خللی در زندگی آنها بهوجود بیاورد. به همین دلیل همه ما باید بدانیم كه وجود فرزند میتواند برای تحكیم زندگی مشترك مؤثر باشد؛ اما شرط كافی نیست زیرا چه بسیاری از خانوادهها با داشتن فرزند هم نمیتوانند در كنار هم آرامش داشته باشند و پیوسته در اندیشه جدایی و طلاق هستند. رابطه دلبستگی صحیح نیرویی در دوطرف بهوجود میآورد تا امیدوارانه در كنار هم زندگی كنند، با مشكلات كنار بیایند و عوامل ناراحتی و ناامیدی ازجمله نداشتن فرزند را نادیده بگیرند زیرا اگر 2نفر میتوانند در كنار یكدیگر به خوبی زندگی كنند نباید بهخاطر فرزندی كه هنوز وجود ندارد ارتباط خود را كه از سالها قبل وجود داشته نادیده بگیرند؛ یعنی چیزی را كه نیست فدای چیزی كه هست و وجود دارد بكنند. یكی از كارشناسان سرشناس حوزه ازدواج و خانواده در این خصوص عقیده دارد كه هیچگاه نباید براساس رابطههای بیمنطق عشقی با یكدیگر ازدواج كنید زیرا زهرآگینترین نوع ازدواج است. اما هنگامی كه عشق معنا پیدا میكند با هر مشكلی ازهم نمیپاشد. نداشتن فرزند در میان زوجهایی كه در زندگی آنها تعهد و عشق پایدار حكمفرماست، نمیتواند از عوامل مهم شكست باشد؛ یعنی اگر انتخاب براساس منطق و نه هیجانات زود گذر باشد، هنگام بروز ناملایمات و مثلا نداشتن توانایی باروری مشكل جدی پیش نمیآید.
چه بگوییم؟
«تمام راه به این فكر میكند كه چطور میتواند به همسرش بگوید، چه بگوید و اگر بگوید چه خواهد شنید. از زمانی كه فهمیده نمیتواند بچهدار شود، هزار و یك فكر به ذهنش خطور كرده؛ نكند مرا بگذارد و برود، شاید بهنظرش آدم ناتوانی برسم، شاید هم دیگر نتواند مرا دوست داشته باشد، تركم كند و...». معمولا فردی كه متوجه میشود نمیتواند صاحب فرزند شود ابتدا دچار یأس و ناامیدی میشود. گاهی هم حس ناتوانی تمام بدنش را فرا میگیرد و احساس میكند نمیتواند موضوع را با كسی در میان بگذارد. از ترس اینكه همسرش یا دیگران به او چه میگویند و چگونه با او برخورد میكنند، گاهی ترجیح میدهد مدتها این غم را در سینهاش نگه دارد ولی عاقبت باید بتواند شجاعانه موضوع را مطرح كند. در این هنگام بهترین كار این است كه مشكل را صادقانه به همسرمان بگوییم و به او حق بدهیم و او را آزاد بگذاریم كه بهترین انتخاب را داشته باشد. این كار باعث میشود طرف مقابل بیشتر احساس همدردی بكند و تمام تلاش خود را برای حل مشكل بهكار ببندد. بهترین كار این است كه با شنیدن خبر بچهدار نشدن همسرمان صمیمانه به او بگوییم: «این مشكلی است كه برای هر دوی ما پیش آمده. ما هر دو میتوانیم به كمك هم از پس این مشكل بر آییم. ما تمام تلاشمان را میكنیم و اجازه نمیدهیم هیچكس بتواند خللی در رابطه ما بهوجود بیاورد. در نهایت اگر تمام راهها را امتحان كردیم و نتوانستیم به نتیجه برسیم، میتوانیم كودكی را به فرزندی بپذیریم. مهم این است كه ما یكدیگر را داریم. اگر بتوانیم حساسیتمان را نسبت به این موضوع كمتر كنیم، به نتیجه بهتری هم خواهیم رسید.»
اگر مرد ناتوان باشد چه كنیم؟
معمولا واكنش زنان و مردان در مورد ناتوانی از بچهدار شدن متفاوت است. مردان اغلب مقاومت بالایی برای پذیرفتن ناتوانی خود از صاحب فرزند شدن دارند ولی معمولا خیلی زود احساس اضطراب، ناتوانی و افسردگی میكنند، در لاك خود فرو میروند و دوست ندارند درباره مشكلشان با كسی صحبت كنند و یا كلنجار بروند. مردها همچنین دربرابر راههای درمانی برای حل مشكلشان تا حدودی مقاومت میكنند. در این هنگام زنان میتوانند همراهیشان كنند، تنهایشان نگذارند و به آنها خاطرنشان كنند كه آنقدر برایشان عزیز هستند و اگر هم نتوانند بچهدار شوند در كنارشان میمانند.
چه بگوییم؟
زنان در این هنگام میتوانند به همسرانشان بگویند:«مهم نیست كه نمیتوانیم بچهدار شویم. هیچ تقصیری به گردن تو نیست و خودت را سرزنش نكن. ما میتوانیم از جنبههای دیگر زندگی خود لذت ببریم. بیشتر برای همدیگر وقت بگذاریم، به سفر برویم و در كنار هم اوقات خوشی داشته باشیم؛ درست مانند زمانی كه تازه با یكدیگر آشنا شده بودیم. «علت تصمیم من برای زندگی كردن با تو تنها بچهدار شدن نبود. اخلاق، معرفت، منش و رفتار و شخصیت تو بیش از هر چیز برای من مهم است»؛ یعنی به نوعی میتوان تواناییها و داشتههای فرد را برجسته و پررنگ و به او خاطرنشان كرد كه تنها نخواهد ماند. در واقع باید زاویه دید خود را به جای تمركز بر ناتوانیهای فرد مقابل بر تواناییهای او معطوف ساخت. فراموش نكنیم اگر نتوانیم خلأهای وجودی فرد ناتوان را پر كنیم و دائم ضعف او را به رویش بیاوریم، باعث كوتاه شدن هر چه بیشتر رابطه خود خواهیم شد.
اگر اطرافیان دخالت كردند چه كنیم؟
هنگامی كه مشكلی مانند بچهدارشدن برای زوجی بهوجود میآید، علاوه بر تحمل بار مشكل خودشان، یكی از دغدغههای مهم آنها چگونگی برخورد اطرافیان با آنهاست؛ «حالا باید چگونه به خانواده خود یا همسرم بگویم كه نمیتوانیم بچهدار شویم. آنها در مورد من چه فكر میكنند. حتما میگویند فرد ناتوانی هستم و...». این بیشترین ترسی است كه زوجین از مطرح كردن آن با آشنایان دارند و البته حق هم دارند كه چنین اضطرابی را تحمل كنند.
چه بگوییم؟
بهترین كار این است كه اطرافیان و بهویژه والدین اجازه بدهند زوجها خودشان در مورد بچهدار شدنشان یا ماندن و نماندن در كنار همسرشان یا هر راه دیگری مانند فرزندخواندگی تصمیم بگیرند چون زوجها با وجود این مشكل، خودشان آنقدر مضطرب و نگران هستند كه درست نیست هیچگونه فشار و تحمیل نظر دیگری از بیرون بر آنها وارد شود. بهتر است اجازه بدهیم خودشان تصمیم بگیرند. البته میتوانیم آنها را تنها نگذاریم و طوری رفتار كنیم تا بدانند همیشه در كنارشان هستیم و از هیچ كمكی به آنها دریغ نمیكنیم ولی اصراری هم بر تحمیل نظر خود به آنها نداریم. باید توجه داشته باشید كه درگیر شدن اضطرابهای ناشی از ناتوانی از صاحب فرزند شدن میتواند زمینه بروز مشكلات روحی را در فرد بهوجود بیاورد؛ بنابراین باید آن را جدی گرفت و از هیچ كمكی در این خصوص به فرد ناتوان دریغ نكرد.
منبع :hamshahrionline.ir