به گزارش خبرگزاری دانا، از زمان اکتشاف نخستین چاه نفت جهان در ایالت پنسیلوانیا اقتصاد مرتبط با این منبع انرژی پر سود تاکنون نوسان زیادی را تجربه کرده است که از این دست می توان به افزایش و یا کاهش ناگهانی قیمت طلای سیاه بر اثر جنگ، رکود اقتصادی، صنعتی شدن جوامع، پیدایش و قوت گرفتن کشورهای در حال توسعه و بسیاری از مسائل مهم اقتصادی و سیاسی دیگر اشاره کرد.
به طور معمول خاورمیانه از زمان اکتشاف نفت در این منطقه تاکنون همواره به عنوان منبع اصلی تامین انرژی و سوخت فسیلی جهان مطرح به حساب آمده و کشورهای صنعتی اروپایی و البته آمریکا همواره از بزرگترین مشتریان نفت کشورهای خاورمیانه بوده اند.
اما از زمان دستیابی آمریکای شمالی به نفت شیل (Shale oil)، نه تنها اقتصاد نفت بلکه تا حد زیادی سیاست بین الملل نیز در سایه این اکتشاف بزرگ دچار دگرگونی شد. به عنوان مثال آمریکا در سال ۲۰۱۶، بزرگترین مشتری نفت کانادا به عنوان بزرگترین صاحب نفت شیل در جهان بود که در همین سال مجموع خرید نفت ایالات متحده از کانادا به ۳.۶ میلیون بشکه در روز رسید که این رقم بیش از رقم فروش نفت اوپک به آمریکا به حساب می آید.
اما هفته گذشته همانطور که در اخبار نیز ملاحظه فرمودید، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در مکالمه تلفنی با «نارندرا مودی» نخست وزیر هند ضمن ارائه تضمین های لازم به دهلی نو در راستای تامین بلند مدت نفت این کشور، از راهی شدن نخستین محموله نفتی صادراتی ایلات متحده به سمت هند در ماه جاری میلادی خبر داد.
سوال اینجاست که چرا کشوری همچون آمریکا که خود سالانه رقم بالایی نفت را از دیگر کشورهای جهان وارد می کند، اکنون به فکر فروش نفت خود به کشورهای دیگر افتاده است؟ در نوشتار حاضر سعی خواهیم کرد تا اهداف پشت پرده فروش نفت از سوی آمریکا به کشورهای دیگر از جمله هند را بررسی کنیم:
کسری بودجه آمریکا و لزوم تامین آن
یکی از مهمتریت دلایل آمریکا برای فروش نفت به دیگر کشورها لزوم کسب منابع مالی کلان برای جبران کسر بودجه خود است. فروش آنچه آمریکا از آن تحت عنوان ذخایر «استراتژیک نفتی» خود می کند از زمان دولت باراک اوباما در سال ۲۰۱۵ آغاز شد. بر اساس گزارش های منتشر شده از سوی مقام های آمریکایی ذخایر استراتژیک نفتی آمریکا در حال حاضر قمی حدود ۶۸۸ میلیون بشکه است که دولت اوباما فروش یک چهارم این میزان نفت را به تصویب رساند و اجرایی کرد.
اما دونالد ترامپ به تازگی اعلام کرده که برای تامین کسری بودجه کشورش باید نیمی از ذخایر نفتی استراتژیک آمریکا را به فروش برساند به گفته وی انجام چنین کاری به تصویب و رای کنگره نیاز ندارد. البته کنگره آمریکا در دسامبر سال گذشته میلادی مجوز فروش ۲ میلیارد دلار ذخایر نفتی این کشور را به کاخ سفید داد و همین امر موجب شد تا فروش نفت آمریکا در بازارهای جهانی در فوریه گذشته به ۱۰ میلیون بشکه برسد.
به گفته دولت آمریکا این کشور تا ۱۰ سال آینده با کسری بودجه ۱۶.۶ میلیارد دلاری روبرو خواهد بود که مجبور است برای جبران این میزان کسری نفت خود را در بازارهای جهانی به فروش برساند.
تلاش برای کاهش توان کانون های قدرت در خاورمیانه
بدون شک یکی از اهداف پشت پرده دولت آمریکا از فروش نفت این کشور به متحدین این کشور مانند هند، کاهش وابستگی آنها به نفت اوپک و کاهش درآمدهای نفتی قدرت های خاورمیانه است. از نگاه آمریکا آنچه منجر به عدم ثبات قیمت در بازار نفت جهان شده، جنگ های پی در پی و کشمکش های سیاسی در خاورمیانه است که دلارهای نفتی بزرگترین نقش را در تامین مخارج آنها به دوش می کشند. با آغاز جنگ عربستان علیه یمن قیمت نفت که دستکم از سال ۱۳۹۰ به رکود فرو رفته بود مجددا رو به افزایش گذاشت و بدون شک خسارت دیدگان اصلی این افزایش قیمت کشورهای صنعتی توسعه یافته ای بودند که بیشترین نیاز را به منابع انرژی داشته و بزرگترین وارد کنندگان نفتی جهان به حساب می آیند. از سوی دیگر، ایران به عنوان بزرگترین قدرت مخالف آمریکا در خاورمیانه با استفاده از درآمدهای نفتی خود نه تنها به سرعت در جهت توسعه نظامی خود گام بر می دارد، بلکه بزرگترین حامی گروه های نظامی شیعه منطقه مانند حزب الله به حساب می آید.
بدون شک حمایت های تهران از دمشق بدون وجود درآمدهای نفتی این کشور ممکن نبود. در مجموع می توان گفت که کاهش توان فروش نفت در خاورمیانه می تواند تا حد زیادی به مهار قدرت های منطقه کمک کرده و تا حد زیادی آنها را تحت فشار مالی قرار دهد. شاید این مساله بیش از هر نوع تحریم دیگری بتواند توان این کشورها را در رسیدن به اهداف و مقاصد توسعه طلبانه خود محدود سازد.
به عنوان مثال می توان به همین مکالمه تلفنی دونالد ترامپ با نخست وزیر هند و قول مساعد رئیس جمهوری آمریکا به وی در خصوص تامین بلند مدت منابع نفتی مورد نیاز هند اشاره کرد. همانطور که می دانیم هند دومین مشتری نفت ایران پس از چین به حساب آمده و با توجه به مشکلات ناشی از واریز دلارهای حاصل از فروش نفت ایران به حساب این کشور طی سالهای اخیر و در سایه تحریم های آمریکا علیه تهران، در صورت پیشنهاد قیمت کمتر نفت صادراتی آمریکا به هند ، بدون شک دهلی نو مایل به جایگزین کردن آمریکا به عنوان تامین کننده اصلی نفت خود به جای ایران خواهد بود. در چنین شرایطی ایران مجبور به فروش نفت با قیمتی پایین تر از نرخ فعلی به هند خواهد بود و یا می بایست به طور کل فروش نفت خود به هند را بر اثر ناتوانی در رقابت با آمریکا متوقف کند که البته در هر دو صورت، چنین امری تنها منجر به متضرر شدن تهران در فروش نفت خود خواهد شد.
نفت شیل، برهم زننده رژیم کهنه تامین انرژی در جهان
بدون شک دستیابی آمریکا و کانادا به نفت شیل، یکی از دلایل صادرات نفت ذخیره این کشور به دیگر کشورهای جهان است. «روبرتو اف. آگویلرا»، استاد دانشگاه کورتین استرالیا و نویسنده کتاب «قیمت نفت» که چندی پیش توسط «انتشارات دانشگاه کمبریج» منتشر شده در مصاحبه اختصاصی خود با خبرنگار مهر می گوید: تقریبا از ده سال قبل، انقلاب کشف نفت های شیل (نفت شنی) منجر به ایجاد دگرگونی عظیمی در شیوه تولید متداول تولید نفت شد. در آمریکا، کشف این شکل جدید از نفت منجر به افزایش ۷۳% تولید نفت بین سالهای ۲۰۱۴ – ۲۰۱۰ شد. البته مشکلاتی هم بر سر استخراج نفت شیل از جمله نوپا بودن این صنعت و مقررات زیست محیطی وجود دارند. اما توان تولید زیاد این نوع نفت می تواند منجر به توانا شدن این صنعت جدید در رقابت با شیوه متداول تولید آن در آینده شود.
وی همچنین در ادامه سخنان خود افزود: به لحاظ زمین شناختی، آمریکا تنها دارنده این منابع نفتی نیست. نقشه فعلی و البته ناقص زمین شناسی این منابع نفتی نشان می دهد که آمریکا تنها ۱۷% از این نوع منبع نفتی را در اختیار دارد. و بخش اعظمی از این منابع نفتی در مناطق مختلف جهان پراکنده است. از آنجا که اساسا منابع تولید این نوع نفت انحصاری نبوده و بسیاری از کشورهای دیگر هم دارای این منابع نفتی هستند، دامنه این انقلاب (نفتی) به برون از مرزهای آمریکا نیز خواهد کشیده شد. بر اساس محاسبات ساده و روش های علمی، ما به این نتیجه رسیده ایم که ظرفیت تولید این نوع نفت در خارج از مرزهای آمریکا تا سال ۲۰۳۵ به ۲۰ میلیون بشکه در روز برسد. خروجی این شیوه جدید در تولید نفت منجر به ایجاد یک رکود و کاهش قیمت زیاد در قیمت این ماده طی سالهای آینده خواهد شد.
این استاد دانشگاه کورتین در خصوص تاثیر اکشتاف نفت شیل بر اقتصاد کشورهای نفتی جهان تاکید کرد: گسترش این انقلاب به سراسر جهان و ادامه کاهش قیمت نفت، آنطور که ما بررسی کرده ایم، منجر به کاهش درآمد عمومی کشورهای نفتی شده و در مقیاس کلان نیز اقتصاد جهانی را نیز متحول خواهد کرد.... وفور نفت ناشی از این انقلاب جدید منجر به ایجاد تغییرات وسیعی در روابط سیاسی بین المللی خواهد داشت. به نظر من مداخله سیاسی خارجی در امور کشورهای نفتی و لزوم کنترل شرایط سیاسی آنها به شدت کاهش خواهد یافت. به عنوان مثال، حضور دیپلماتیک و نظامی آمریکا در خاورمیانه زیر سوال خواهد رفت و وابستگی این کشور به نفت منطقه نیز به شدت کاهش خواهد یافت.
مقصود اینکه سیاستهای نفتی دولت آمریکا از سال ۲۰۱۵ به این سو، بر اصولی همچون لزوم کاهش وابستگی به نقفت خاورمیانه و تامین منابع مورد نیاز نفتی خود و متحدین واشنگتن از منبعی غیر از خاورمیانه و نفت تولیدی اوپک استوار است. پیگیری این سیاست ها، با توسعه فناوری استخراج نفت شیل در آمریکای شمالی دوچندان شد. آمریکا از زمان تحریم اعمال شده نفتی اوپک علیه این کشور که در دهه ۱۹۷۰ میلادی رخ داد، اقدام به ایجاد منابع ذخیره سازی نفتی در جهت مقابله با شوک های این چنین ناشی از بی ثباتی در بازار نفت به خصوص در مورد نفت اوپک کرد. واشنگتن از آن زمان تاکنون سه مرتبه اقدام به فروش نفت ذخیره خود در بازارهای جهانی با هدف تنظیم این بازار کرد که عبارتند از: شکل گیری جنگ خلیج فارس میان عراق و کویت در سال ۱۹۹۱، رخ دادن توفان فاجعه بار «کاترینا» در خلیج مکزیک در سال ۲۰۰۵ و نهایتا شکل گیری انقلاب های عربی در منطقه در سال ۲۰۱۱.
از سوی دیگر شاید کاهش درآمدهای نفتی کشورهای خاورمیانه به خصوص ایران بهترین و ساده ترین راه برای به عقب راندن برنامه های توسعه طلبانه این کشورها باشد. تجربه نشان داده که علیرغم وضع تمامی تحریم های سخت و استخوان شکن آمریکا علیه ایران و دیگر کشورهای نفتی مخالف واشنگتن همچون ونزوئلا، سطخ استانداردهای اقتصادی مردم و دولتهای این کشورها به دلیل وجود پشتوانه نفتی همواره از حدی پاییین تر نیامده است. به عنوان مثال هیچگاه نمی توان حتی تصور کرد که سطح استانداردهای معیشتی مردم یک کشور نفتی مانند ایران به حد و اندازه کشوری مانند ویتنام برسد.
اما شاید تصمیم ترامپ برای جذب مشتری های نفتی ایران به سمت بازار آمریکا بتواند نسبت به هر نوع تحریم دیگری موفق تر عمل کرده و به خیال واشنگتن، این کشورها را به کرنش در برابر ایالات متحده و عقب نشینی از اهداف بلند پروزانه خود در عرصه های مختلف وادار کند.
به طور معمول خاورمیانه از زمان اکتشاف نفت در این منطقه تاکنون همواره به عنوان منبع اصلی تامین انرژی و سوخت فسیلی جهان مطرح به حساب آمده و کشورهای صنعتی اروپایی و البته آمریکا همواره از بزرگترین مشتریان نفت کشورهای خاورمیانه بوده اند.
اما از زمان دستیابی آمریکای شمالی به نفت شیل (Shale oil)، نه تنها اقتصاد نفت بلکه تا حد زیادی سیاست بین الملل نیز در سایه این اکتشاف بزرگ دچار دگرگونی شد. به عنوان مثال آمریکا در سال ۲۰۱۶، بزرگترین مشتری نفت کانادا به عنوان بزرگترین صاحب نفت شیل در جهان بود که در همین سال مجموع خرید نفت ایالات متحده از کانادا به ۳.۶ میلیون بشکه در روز رسید که این رقم بیش از رقم فروش نفت اوپک به آمریکا به حساب می آید.
اما هفته گذشته همانطور که در اخبار نیز ملاحظه فرمودید، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا در مکالمه تلفنی با «نارندرا مودی» نخست وزیر هند ضمن ارائه تضمین های لازم به دهلی نو در راستای تامین بلند مدت نفت این کشور، از راهی شدن نخستین محموله نفتی صادراتی ایلات متحده به سمت هند در ماه جاری میلادی خبر داد.
سوال اینجاست که چرا کشوری همچون آمریکا که خود سالانه رقم بالایی نفت را از دیگر کشورهای جهان وارد می کند، اکنون به فکر فروش نفت خود به کشورهای دیگر افتاده است؟ در نوشتار حاضر سعی خواهیم کرد تا اهداف پشت پرده فروش نفت از سوی آمریکا به کشورهای دیگر از جمله هند را بررسی کنیم:
کسری بودجه آمریکا و لزوم تامین آن
یکی از مهمتریت دلایل آمریکا برای فروش نفت به دیگر کشورها لزوم کسب منابع مالی کلان برای جبران کسر بودجه خود است. فروش آنچه آمریکا از آن تحت عنوان ذخایر «استراتژیک نفتی» خود می کند از زمان دولت باراک اوباما در سال ۲۰۱۵ آغاز شد. بر اساس گزارش های منتشر شده از سوی مقام های آمریکایی ذخایر استراتژیک نفتی آمریکا در حال حاضر قمی حدود ۶۸۸ میلیون بشکه است که دولت اوباما فروش یک چهارم این میزان نفت را به تصویب رساند و اجرایی کرد.
اما دونالد ترامپ به تازگی اعلام کرده که برای تامین کسری بودجه کشورش باید نیمی از ذخایر نفتی استراتژیک آمریکا را به فروش برساند به گفته وی انجام چنین کاری به تصویب و رای کنگره نیاز ندارد. البته کنگره آمریکا در دسامبر سال گذشته میلادی مجوز فروش ۲ میلیارد دلار ذخایر نفتی این کشور را به کاخ سفید داد و همین امر موجب شد تا فروش نفت آمریکا در بازارهای جهانی در فوریه گذشته به ۱۰ میلیون بشکه برسد.
به گفته دولت آمریکا این کشور تا ۱۰ سال آینده با کسری بودجه ۱۶.۶ میلیارد دلاری روبرو خواهد بود که مجبور است برای جبران این میزان کسری نفت خود را در بازارهای جهانی به فروش برساند.
تلاش برای کاهش توان کانون های قدرت در خاورمیانه
بدون شک یکی از اهداف پشت پرده دولت آمریکا از فروش نفت این کشور به متحدین این کشور مانند هند، کاهش وابستگی آنها به نفت اوپک و کاهش درآمدهای نفتی قدرت های خاورمیانه است. از نگاه آمریکا آنچه منجر به عدم ثبات قیمت در بازار نفت جهان شده، جنگ های پی در پی و کشمکش های سیاسی در خاورمیانه است که دلارهای نفتی بزرگترین نقش را در تامین مخارج آنها به دوش می کشند. با آغاز جنگ عربستان علیه یمن قیمت نفت که دستکم از سال ۱۳۹۰ به رکود فرو رفته بود مجددا رو به افزایش گذاشت و بدون شک خسارت دیدگان اصلی این افزایش قیمت کشورهای صنعتی توسعه یافته ای بودند که بیشترین نیاز را به منابع انرژی داشته و بزرگترین وارد کنندگان نفتی جهان به حساب می آیند. از سوی دیگر، ایران به عنوان بزرگترین قدرت مخالف آمریکا در خاورمیانه با استفاده از درآمدهای نفتی خود نه تنها به سرعت در جهت توسعه نظامی خود گام بر می دارد، بلکه بزرگترین حامی گروه های نظامی شیعه منطقه مانند حزب الله به حساب می آید.
بدون شک حمایت های تهران از دمشق بدون وجود درآمدهای نفتی این کشور ممکن نبود. در مجموع می توان گفت که کاهش توان فروش نفت در خاورمیانه می تواند تا حد زیادی به مهار قدرت های منطقه کمک کرده و تا حد زیادی آنها را تحت فشار مالی قرار دهد. شاید این مساله بیش از هر نوع تحریم دیگری بتواند توان این کشورها را در رسیدن به اهداف و مقاصد توسعه طلبانه خود محدود سازد.
به عنوان مثال می توان به همین مکالمه تلفنی دونالد ترامپ با نخست وزیر هند و قول مساعد رئیس جمهوری آمریکا به وی در خصوص تامین بلند مدت منابع نفتی مورد نیاز هند اشاره کرد. همانطور که می دانیم هند دومین مشتری نفت ایران پس از چین به حساب آمده و با توجه به مشکلات ناشی از واریز دلارهای حاصل از فروش نفت ایران به حساب این کشور طی سالهای اخیر و در سایه تحریم های آمریکا علیه تهران، در صورت پیشنهاد قیمت کمتر نفت صادراتی آمریکا به هند ، بدون شک دهلی نو مایل به جایگزین کردن آمریکا به عنوان تامین کننده اصلی نفت خود به جای ایران خواهد بود. در چنین شرایطی ایران مجبور به فروش نفت با قیمتی پایین تر از نرخ فعلی به هند خواهد بود و یا می بایست به طور کل فروش نفت خود به هند را بر اثر ناتوانی در رقابت با آمریکا متوقف کند که البته در هر دو صورت، چنین امری تنها منجر به متضرر شدن تهران در فروش نفت خود خواهد شد.
نفت شیل، برهم زننده رژیم کهنه تامین انرژی در جهان
بدون شک دستیابی آمریکا و کانادا به نفت شیل، یکی از دلایل صادرات نفت ذخیره این کشور به دیگر کشورهای جهان است. «روبرتو اف. آگویلرا»، استاد دانشگاه کورتین استرالیا و نویسنده کتاب «قیمت نفت» که چندی پیش توسط «انتشارات دانشگاه کمبریج» منتشر شده در مصاحبه اختصاصی خود با خبرنگار مهر می گوید: تقریبا از ده سال قبل، انقلاب کشف نفت های شیل (نفت شنی) منجر به ایجاد دگرگونی عظیمی در شیوه تولید متداول تولید نفت شد. در آمریکا، کشف این شکل جدید از نفت منجر به افزایش ۷۳% تولید نفت بین سالهای ۲۰۱۴ – ۲۰۱۰ شد. البته مشکلاتی هم بر سر استخراج نفت شیل از جمله نوپا بودن این صنعت و مقررات زیست محیطی وجود دارند. اما توان تولید زیاد این نوع نفت می تواند منجر به توانا شدن این صنعت جدید در رقابت با شیوه متداول تولید آن در آینده شود.
وی همچنین در ادامه سخنان خود افزود: به لحاظ زمین شناختی، آمریکا تنها دارنده این منابع نفتی نیست. نقشه فعلی و البته ناقص زمین شناسی این منابع نفتی نشان می دهد که آمریکا تنها ۱۷% از این نوع منبع نفتی را در اختیار دارد. و بخش اعظمی از این منابع نفتی در مناطق مختلف جهان پراکنده است. از آنجا که اساسا منابع تولید این نوع نفت انحصاری نبوده و بسیاری از کشورهای دیگر هم دارای این منابع نفتی هستند، دامنه این انقلاب (نفتی) به برون از مرزهای آمریکا نیز خواهد کشیده شد. بر اساس محاسبات ساده و روش های علمی، ما به این نتیجه رسیده ایم که ظرفیت تولید این نوع نفت در خارج از مرزهای آمریکا تا سال ۲۰۳۵ به ۲۰ میلیون بشکه در روز برسد. خروجی این شیوه جدید در تولید نفت منجر به ایجاد یک رکود و کاهش قیمت زیاد در قیمت این ماده طی سالهای آینده خواهد شد.
این استاد دانشگاه کورتین در خصوص تاثیر اکشتاف نفت شیل بر اقتصاد کشورهای نفتی جهان تاکید کرد: گسترش این انقلاب به سراسر جهان و ادامه کاهش قیمت نفت، آنطور که ما بررسی کرده ایم، منجر به کاهش درآمد عمومی کشورهای نفتی شده و در مقیاس کلان نیز اقتصاد جهانی را نیز متحول خواهد کرد.... وفور نفت ناشی از این انقلاب جدید منجر به ایجاد تغییرات وسیعی در روابط سیاسی بین المللی خواهد داشت. به نظر من مداخله سیاسی خارجی در امور کشورهای نفتی و لزوم کنترل شرایط سیاسی آنها به شدت کاهش خواهد یافت. به عنوان مثال، حضور دیپلماتیک و نظامی آمریکا در خاورمیانه زیر سوال خواهد رفت و وابستگی این کشور به نفت منطقه نیز به شدت کاهش خواهد یافت.
مقصود اینکه سیاستهای نفتی دولت آمریکا از سال ۲۰۱۵ به این سو، بر اصولی همچون لزوم کاهش وابستگی به نقفت خاورمیانه و تامین منابع مورد نیاز نفتی خود و متحدین واشنگتن از منبعی غیر از خاورمیانه و نفت تولیدی اوپک استوار است. پیگیری این سیاست ها، با توسعه فناوری استخراج نفت شیل در آمریکای شمالی دوچندان شد. آمریکا از زمان تحریم اعمال شده نفتی اوپک علیه این کشور که در دهه ۱۹۷۰ میلادی رخ داد، اقدام به ایجاد منابع ذخیره سازی نفتی در جهت مقابله با شوک های این چنین ناشی از بی ثباتی در بازار نفت به خصوص در مورد نفت اوپک کرد. واشنگتن از آن زمان تاکنون سه مرتبه اقدام به فروش نفت ذخیره خود در بازارهای جهانی با هدف تنظیم این بازار کرد که عبارتند از: شکل گیری جنگ خلیج فارس میان عراق و کویت در سال ۱۹۹۱، رخ دادن توفان فاجعه بار «کاترینا» در خلیج مکزیک در سال ۲۰۰۵ و نهایتا شکل گیری انقلاب های عربی در منطقه در سال ۲۰۱۱.
از سوی دیگر شاید کاهش درآمدهای نفتی کشورهای خاورمیانه به خصوص ایران بهترین و ساده ترین راه برای به عقب راندن برنامه های توسعه طلبانه این کشورها باشد. تجربه نشان داده که علیرغم وضع تمامی تحریم های سخت و استخوان شکن آمریکا علیه ایران و دیگر کشورهای نفتی مخالف واشنگتن همچون ونزوئلا، سطخ استانداردهای اقتصادی مردم و دولتهای این کشورها به دلیل وجود پشتوانه نفتی همواره از حدی پاییین تر نیامده است. به عنوان مثال هیچگاه نمی توان حتی تصور کرد که سطح استانداردهای معیشتی مردم یک کشور نفتی مانند ایران به حد و اندازه کشوری مانند ویتنام برسد.
اما شاید تصمیم ترامپ برای جذب مشتری های نفتی ایران به سمت بازار آمریکا بتواند نسبت به هر نوع تحریم دیگری موفق تر عمل کرده و به خیال واشنگتن، این کشورها را به کرنش در برابر ایالات متحده و عقب نشینی از اهداف بلند پروزانه خود در عرصه های مختلف وادار کند.