به گزارش خبرگزاری دانا، معضلی به نام فرار از خانه به عنوان یک آسیب بزرگ اجتماعی دختر و پسر نمی شناسد، هر چند که شاید بتوان ناخوشایندی های اجتماعی و اقتصادی را علت آن برشمرد اما در واقع ناشی از بی هویتی فرهنگی است .
به بیانی فرار از خانه نقطه آغازین بسیاری از مسائل و اختلالات رفتاری و عاطفی است ، فرد فراری با انتخاب مکانی غیر از خانواده وارد دنیایی از واقعیات تلخ می شود که با گرفتاری در آن تصور می کند دیگر راه بازگشتی نیست .
فرار، مسئله ای که تنها به ایران اختصاص ندارد ، طبق آمار سازمان بهداشت جهانی سالانه یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند.
به طور کلی، علت خانه گریزی فرزندان را باید در ابعاد شخصیتی و محیط اطراف آنان جست و جو کرد که به باور تحلیل گران اجتماعی، مسایل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر فضای خانواده و جامعه، بسترساز جزیره ای شدن رفتار و در نتیجه تلاش برای یافتن روزنه فرار از این وضعیت است.
**فرار رو به سراب
برخوردهای جبری، محدود کردن و تحمیل عقاید و نظرات از جمله شیوه های سنتی تربیت و رفتار با فرزندان است که سبب گریزآنان از تنگناهای جبری خانواده و فرار می شود، رفتار ناسازگارانه ای با توجه به پیامدهای سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه شناخته می شود. آسیبی که می تواند بهداشت روانی فرد و جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.
حال با در نظر گرفتن این موضوع که انگیزه فرار هم بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است می توان گفت: اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آن ها برای اجرای مطالبات از جمله انگیزه هایی است که در میان تمامی افراد خانه گریز عمومیت دارد.
هنجارها، فشارها، تحمیل ها، خشونت ها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی هم موجب لجاجت فرزندان با خانواده می شود که در مواردی آستانه این لجاجت به مشکل آفرینی برای تک تک اعضای خانواده و ایجاد بدنامی و تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی کشیده می شود.
موقعیتی که سرانجام به خانه گریزی ختم و آغازگر شروع مشکلات بزرگتر و سخت تر در پشت درهای خانه می شود و فرد فراری می ماند و روی نداشته برای بازگشت به خانه.
**تفاوت جنس فرار دختران با پسران
طبق آخرین گزارش های رسمی به نقل از «حسن اسد بیگی» رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی در 6 ماهه نخست امسال ، 644 دخترفراری در بهزیستی پذیرش شدهاند که نسبت 100 مورد فرار پسران قابل تامل است.
براین اساس فرار دختران از خانه 6 برابر پسران است، موضوعی که ذهن را به سمت این پرسش سوق می دهد که چرا یک دختر زندگی خانوادگی و امن خود را با آیندهای نامشخص رها می کند؟ در پاسخ می توان گفت در میان دختران، میزان محبت، صمیمیت، حمایت عاطفی و وابستگی، از جمله مسایل مهمی است که در صورت فقدان آن در دوران اولیه زندگی، در بروز رفتارهای بهنجار یا نابهنجار آنان در آینده موثر است .
تبعیض میان فرزندان و برتری دادن فرزند پسر ، محدود کردن دختر در چاردیواری خانه، اعتیاد و احتمال تعرض جنسی از سوی یکی از اطرافیان، خشونت فیزیکی پدر و مادر و در نهایت کم اطلاعی خانوادهها در مورد نحوه رفتار با دختران و اجبار آنان به ازدواج از دیگر موارد زمینه ساز فرار و گریز دختران از خانه به مقصدی بی بازگشت است.
در مواردی هم شاهد هستیم خـانـواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند و شناخت نسبت به اوضاع اجتماعی، میکوشد دختر را از حیطه خطر دور سازد، اما برخی دختران به دلیل حساسیت های روحی ، دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر کرده و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می کنند.
در مورد پسران، وضعیت متفاوت تر است به این معنا که گاه تصمیم فرار از سر لجبازی با والدین یا هیجان طلبی یا یافتن زندگی بهتر همراه با آرمان های غیرواقع گرایانه شکل می گیرد و با این وجود، بازگشت به خانه با گذشت چند روز، ماه یا سال هم سهل و آسان است. چرا که قضاوت منفی از فرار پسران به تناسب سن و رویکرد تفکری خانواده خیلی کمتر است .
**جذب فرزندان با حمایت درست آنان
زمانی که شرایط نامساعد و تا حد زیادی غیر قابل تحمل می شود، فرار از خانه و اقدام به دوری و ترک اعضای خانواده بدون اجازه از والدین و عدم بازگشت به منزل شکل می گیرد. با فرض این احتمال، مهیا شدن فضای حمایتی مناسب با چارچوب عرفی جامعه می تواند پادزهری بر فضای مسموم ایجاد شده در افکار جوانان و نوجوانان نسبت به خانواده باشد.
می توان چتری حمایتی را با استفاده از مددکاران و مشاوران با تجربه در مدارس ایجاد کرد ضمن اینکه برپایی مراکز مددکاری یا مشاوره خانواده به صورت رایگان با هزینه های خیلی اندک در مناطق آسیب پذیر به شناخت درست فرزندان از خانواده و جهان اطراف آنها می دهد .
از سویی حمایت های قانون از برخی فرزندانی که مورد آزار و اذیت والدین خود قرار می گیرند و تلاش برای رفع مشکلات مختلف تربیتی، اقتصادی، فرهنگی آنها ، آموزش مهارتهای زندگی به خانوادهها و نوجوانان، آموزش راههای تربیت نوجوانان و تربیت فرزند که منجر به هویت یابی صحیح آنان می شود ، در کاهش چنین معضلی بسیار موثر است .
به بیانی فرار از خانه نقطه آغازین بسیاری از مسائل و اختلالات رفتاری و عاطفی است ، فرد فراری با انتخاب مکانی غیر از خانواده وارد دنیایی از واقعیات تلخ می شود که با گرفتاری در آن تصور می کند دیگر راه بازگشتی نیست .
فرار، مسئله ای که تنها به ایران اختصاص ندارد ، طبق آمار سازمان بهداشت جهانی سالانه یک میلیون نوجوان 13 تا 19 ساله از خانه فرار میکنند که 74 درصد آنها دختر هستند.
به طور کلی، علت خانه گریزی فرزندان را باید در ابعاد شخصیتی و محیط اطراف آنان جست و جو کرد که به باور تحلیل گران اجتماعی، مسایل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی حاکم بر فضای خانواده و جامعه، بسترساز جزیره ای شدن رفتار و در نتیجه تلاش برای یافتن روزنه فرار از این وضعیت است.
**فرار رو به سراب
برخوردهای جبری، محدود کردن و تحمیل عقاید و نظرات از جمله شیوه های سنتی تربیت و رفتار با فرزندان است که سبب گریزآنان از تنگناهای جبری خانواده و فرار می شود، رفتار ناسازگارانه ای با توجه به پیامدهای سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه شناخته می شود. آسیبی که می تواند بهداشت روانی فرد و جامعه را تحت تاثیر قرار دهد.
حال با در نظر گرفتن این موضوع که انگیزه فرار هم بر حسب جنس، سن، تحصیلات و محیط زندگی متفاوت است می توان گفت: اثبات وجود و جلب توجه اطرافیان و اجبار آن ها برای اجرای مطالبات از جمله انگیزه هایی است که در میان تمامی افراد خانه گریز عمومیت دارد.
هنجارها، فشارها، تحمیل ها، خشونت ها و آزارهای خانواده و کسب آزادی عمل در رفتارهای فردی و اجتماعی هم موجب لجاجت فرزندان با خانواده می شود که در مواردی آستانه این لجاجت به مشکل آفرینی برای تک تک اعضای خانواده و ایجاد بدنامی و تحت فشار قرار دادن دیگران برای تحقق خواسته های خود درخصوص زندگی آینده و موقعیت بهتر اقتصادی کشیده می شود.
موقعیتی که سرانجام به خانه گریزی ختم و آغازگر شروع مشکلات بزرگتر و سخت تر در پشت درهای خانه می شود و فرد فراری می ماند و روی نداشته برای بازگشت به خانه.
**تفاوت جنس فرار دختران با پسران
طبق آخرین گزارش های رسمی به نقل از «حسن اسد بیگی» رییس اورژانس اجتماعی سازمان بهزیستی در 6 ماهه نخست امسال ، 644 دخترفراری در بهزیستی پذیرش شدهاند که نسبت 100 مورد فرار پسران قابل تامل است.
براین اساس فرار دختران از خانه 6 برابر پسران است، موضوعی که ذهن را به سمت این پرسش سوق می دهد که چرا یک دختر زندگی خانوادگی و امن خود را با آیندهای نامشخص رها می کند؟ در پاسخ می توان گفت در میان دختران، میزان محبت، صمیمیت، حمایت عاطفی و وابستگی، از جمله مسایل مهمی است که در صورت فقدان آن در دوران اولیه زندگی، در بروز رفتارهای بهنجار یا نابهنجار آنان در آینده موثر است .
تبعیض میان فرزندان و برتری دادن فرزند پسر ، محدود کردن دختر در چاردیواری خانه، اعتیاد و احتمال تعرض جنسی از سوی یکی از اطرافیان، خشونت فیزیکی پدر و مادر و در نهایت کم اطلاعی خانوادهها در مورد نحوه رفتار با دختران و اجبار آنان به ازدواج از دیگر موارد زمینه ساز فرار و گریز دختران از خانه به مقصدی بی بازگشت است.
در مواردی هم شاهد هستیم خـانـواده به دلیل آینده نگری و مصلحت اندیشی فرزند و شناخت نسبت به اوضاع اجتماعی، میکوشد دختر را از حیطه خطر دور سازد، اما برخی دختران به دلیل حساسیت های روحی ، دلسوزی والدین را به معنای سلب آزادی تعبیر کرده و در نتیجه اقدام به فرار از خانه می کنند.
در مورد پسران، وضعیت متفاوت تر است به این معنا که گاه تصمیم فرار از سر لجبازی با والدین یا هیجان طلبی یا یافتن زندگی بهتر همراه با آرمان های غیرواقع گرایانه شکل می گیرد و با این وجود، بازگشت به خانه با گذشت چند روز، ماه یا سال هم سهل و آسان است. چرا که قضاوت منفی از فرار پسران به تناسب سن و رویکرد تفکری خانواده خیلی کمتر است .
**جذب فرزندان با حمایت درست آنان
زمانی که شرایط نامساعد و تا حد زیادی غیر قابل تحمل می شود، فرار از خانه و اقدام به دوری و ترک اعضای خانواده بدون اجازه از والدین و عدم بازگشت به منزل شکل می گیرد. با فرض این احتمال، مهیا شدن فضای حمایتی مناسب با چارچوب عرفی جامعه می تواند پادزهری بر فضای مسموم ایجاد شده در افکار جوانان و نوجوانان نسبت به خانواده باشد.
می توان چتری حمایتی را با استفاده از مددکاران و مشاوران با تجربه در مدارس ایجاد کرد ضمن اینکه برپایی مراکز مددکاری یا مشاوره خانواده به صورت رایگان با هزینه های خیلی اندک در مناطق آسیب پذیر به شناخت درست فرزندان از خانواده و جهان اطراف آنها می دهد .
از سویی حمایت های قانون از برخی فرزندانی که مورد آزار و اذیت والدین خود قرار می گیرند و تلاش برای رفع مشکلات مختلف تربیتی، اقتصادی، فرهنگی آنها ، آموزش مهارتهای زندگی به خانوادهها و نوجوانان، آموزش راههای تربیت نوجوانان و تربیت فرزند که منجر به هویت یابی صحیح آنان می شود ، در کاهش چنین معضلی بسیار موثر است .