به گزارش خبرگزاری دانا،بزرگنمایی ضعف های مدیریتی، تخریب چهره های سیاسی- اجتماعی، کمرنگ جلوه دادن نقش مشارکت های مردمی، تقویت بی تفاوتی اجتماعی و پررنگ کردن منافع شخصی افراد، تضعیف روحیه و اعتماد به نفس، القای دست نیافتنی بودن آرزوها و ایده آل ها، ترسیم آینده ای مبهم و رو به زوال در مقابل گذشته ای روشن، متمدن، روبه پیشرفت و دارای امنیت، آرامش، توسعه در ابعاد مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی چیزی است که از طریق رسانه های معاند از کیلومترها دورتر از ایران در حال تزریق است.
از سوی دیگر، برخی رسانه های داخلی هم براساس سیاست های جناحی و جریانات فکری خوراک ناصواب برای رسانه های معاند فراهم می کنند. هر آنچه از تریبون رسانه های خارجی و همنوا با رسانه های خارجی در گوش ملت ایران فریاد می شود، محتوایی است که به کام دشمنان شیرین تر است.
در این میان، بازار دروغ پراکنی و خبرهای داغ نادرست فضای مجازی هم سلطان بی تاج و تخت رسانه ها شده است و به همه امور و اقشار جامعه سلطه دارد. در این فضای مبهم حتی تشخیص خبر درست از نادرست هم سخت است؛ اخباری منتشر می شود که صحت ندارد و بعد از انتشار هم تکذیب می شود اما قدرت تخریب آن، اثر خود را برجای می گذارد.
ناامیدی و یأس، بی اعتمادی اجتماعی، احساس ناامنی، اضطراب های اجتماعی و افسردگی نتیجه ای است که از انتشار اخبار ناامید کننده، تلخ و ناگوار، نصیب جامعه می شود و مردم هر «آن» منتظر شنیدن خبر بد بعدی هستند.
البته انکار و چشم پوشی از برخی واقعیت های تلخ و سهل انگاری در برابر مسائل، مشکلی را حل نمی کند زیرا بیکاری، فقر، اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی، نوسانات بازار ارز، ناپایداری های اقتصادی، مسائل قضایی، اسیدپاشی، کودک آزاری، فساد، تنش های بین المللی، تحریم ها، سرانجام برجام و بسیاری از مشکلات دیگر، واقعیت اجتماعی است.
این واقعیت ها کم و بیش در همه جوامع انسانی وجود داشته و دارد و مختص ایران نیست. مهم این است که رسانه ها در انتشار اخبار، تحلیل ها، گزارش ها، تصاویر، فیلم ها و مستندها چگونه مشکلات را بازتاب دهند.
بازتاب واقعیت اجتماعی و نقش آیینه گون رسانه ها همواره ایجاب می کند که از متن جامعه فاصله نگیرند زیرا در غیر این صورت از سوی مخاطبان هم پس زده می شوند.
با دانستن و آگاهی از مشکلات، دو روی سکه را خواندن مهم است. هرچند همواره مردم کشورمان ثابت کرده اند که در جست و جوی حقیقت ناب هستند اما ممکن است سایه غول رسانه بر سر جامعه، افراد را هیپنوتیسم و با خود همراه کند.
حال سوال اینجاست که از القای یاس و پمپاژ ناامیدی در جامعه چه کسانی سود می برند؟ هدف هایی که در پس زمینه احساس ناامنی وبی اعتمادی اجتماعی از جریان سازی های رسانه ای نمود پیدا می کند، چه آسیب هایی برای جامعه دارد؟ دایه های دلسوزتر از مادر در رسانه ها در پی چه هستند؟
زمانی جنگ ها تن به تن بود و افراد با شمشیر، نیزه و لباس رزم به میدان کارزار می رفتند و برای حفظ منافع، مصالح و برای دفاع از کیان و ارزش هایی که داشتند، می جنگیدند (هرچند امروز هم انسان متمدن، درگیر جنگ است و همچنان آرزوی صلح جهانی را در سر می پروراند) اما امروز قدرت اندیشه و کلام، حرف اول را می زند.
استفاده از تکنیک های روانشناختی و جامعه شناختی از سوی رسانه ها مرسوم است و جریان سازی های فکری و اجتماعی از طریق شناخت نقاط ضعف و قوت جامعه حاصل می شود.
به نظر می رسد سپر جنگ نرم هزاره سوم برای مقابله در کارزار اندیشه، آگاهی است و در حافظه تاریخی ایرانیان همواره «زندگی صحنه عشق است و امید، کسی از یأس به جایی نرسید» زمزمه می شود. جامعه ایران که همواره با اتکا به سرمایه های دینی و فرهنگی امید را در دل و جان زنده نگه داشته، در ادبیات و امثال و حکم، پایان شب سیه را سفید می بیند و براساس آموزه های دینی نیز ناامیدی بزرگترین گناه است.
از سوی دیگر، برخی رسانه های داخلی هم براساس سیاست های جناحی و جریانات فکری خوراک ناصواب برای رسانه های معاند فراهم می کنند. هر آنچه از تریبون رسانه های خارجی و همنوا با رسانه های خارجی در گوش ملت ایران فریاد می شود، محتوایی است که به کام دشمنان شیرین تر است.
در این میان، بازار دروغ پراکنی و خبرهای داغ نادرست فضای مجازی هم سلطان بی تاج و تخت رسانه ها شده است و به همه امور و اقشار جامعه سلطه دارد. در این فضای مبهم حتی تشخیص خبر درست از نادرست هم سخت است؛ اخباری منتشر می شود که صحت ندارد و بعد از انتشار هم تکذیب می شود اما قدرت تخریب آن، اثر خود را برجای می گذارد.
ناامیدی و یأس، بی اعتمادی اجتماعی، احساس ناامنی، اضطراب های اجتماعی و افسردگی نتیجه ای است که از انتشار اخبار ناامید کننده، تلخ و ناگوار، نصیب جامعه می شود و مردم هر «آن» منتظر شنیدن خبر بد بعدی هستند.
البته انکار و چشم پوشی از برخی واقعیت های تلخ و سهل انگاری در برابر مسائل، مشکلی را حل نمی کند زیرا بیکاری، فقر، اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی، نوسانات بازار ارز، ناپایداری های اقتصادی، مسائل قضایی، اسیدپاشی، کودک آزاری، فساد، تنش های بین المللی، تحریم ها، سرانجام برجام و بسیاری از مشکلات دیگر، واقعیت اجتماعی است.
این واقعیت ها کم و بیش در همه جوامع انسانی وجود داشته و دارد و مختص ایران نیست. مهم این است که رسانه ها در انتشار اخبار، تحلیل ها، گزارش ها، تصاویر، فیلم ها و مستندها چگونه مشکلات را بازتاب دهند.
بازتاب واقعیت اجتماعی و نقش آیینه گون رسانه ها همواره ایجاب می کند که از متن جامعه فاصله نگیرند زیرا در غیر این صورت از سوی مخاطبان هم پس زده می شوند.
با دانستن و آگاهی از مشکلات، دو روی سکه را خواندن مهم است. هرچند همواره مردم کشورمان ثابت کرده اند که در جست و جوی حقیقت ناب هستند اما ممکن است سایه غول رسانه بر سر جامعه، افراد را هیپنوتیسم و با خود همراه کند.
حال سوال اینجاست که از القای یاس و پمپاژ ناامیدی در جامعه چه کسانی سود می برند؟ هدف هایی که در پس زمینه احساس ناامنی وبی اعتمادی اجتماعی از جریان سازی های رسانه ای نمود پیدا می کند، چه آسیب هایی برای جامعه دارد؟ دایه های دلسوزتر از مادر در رسانه ها در پی چه هستند؟
زمانی جنگ ها تن به تن بود و افراد با شمشیر، نیزه و لباس رزم به میدان کارزار می رفتند و برای حفظ منافع، مصالح و برای دفاع از کیان و ارزش هایی که داشتند، می جنگیدند (هرچند امروز هم انسان متمدن، درگیر جنگ است و همچنان آرزوی صلح جهانی را در سر می پروراند) اما امروز قدرت اندیشه و کلام، حرف اول را می زند.
استفاده از تکنیک های روانشناختی و جامعه شناختی از سوی رسانه ها مرسوم است و جریان سازی های فکری و اجتماعی از طریق شناخت نقاط ضعف و قوت جامعه حاصل می شود.
به نظر می رسد سپر جنگ نرم هزاره سوم برای مقابله در کارزار اندیشه، آگاهی است و در حافظه تاریخی ایرانیان همواره «زندگی صحنه عشق است و امید، کسی از یأس به جایی نرسید» زمزمه می شود. جامعه ایران که همواره با اتکا به سرمایه های دینی و فرهنگی امید را در دل و جان زنده نگه داشته، در ادبیات و امثال و حکم، پایان شب سیه را سفید می بیند و براساس آموزه های دینی نیز ناامیدی بزرگترین گناه است.