فاطمه سادات زاهدی، کارشناس ارشد مشاوره، پایگاه خبری دانا، گروه سلامت و سبک زندگی، نخستین دلیل، ترس از واکنش والدین است. وقتی بچهها تجربه میکنند که گفتن حقیقت باعث تنبیه، سرزنش یا قضاوت شدید میشود، به تدریج یاد میگیرند که پنهانکاری امنتر است. مثلاً کودکی که وقتی اشتباهی میکند با فریاد یا تهدید مواجه میشود، احتمال دارد در دفعات بعدی، اشتباه خود را مخفی کند تا از فشار روانی و خشم والدین در امان بماند. در این حالت، پنهانکاری نه از روی نیت بد، بلکه به عنوان یک سازوکار دفاعی شکل میگیرد.
دلیل دوم، نیاز به استقلال است. نوجوانی مرحلهای است که فرد میخواهد حریم خصوصی داشته باشد، خودش تصمیم بگیرد و احساس کند بزرگ شده است. اگر والدین در این دوران بیش از حد کنترلگر باشند یا در تمام امور دخالت کنند، نوجوان برای حفظ حس استقلال خود، بخشی از زندگیاش را پنهان میکند. در واقع پنهانکاری گاهی نه از بیاعتمادی، بلکه از میل طبیعی رشد و جدایی روانی شکل میگیرد.
سومین علت، احساس بیاعتمادی یا نبود ارتباط صمیمی است. اگر در خانواده فضای گفتوگو، همدلی و گوشدادن واقعی وجود نداشته باشد، کودک یاد میگیرد که احساسات و افکارش را برای خودش نگه دارد. در چنین فضایی، فرزند فکر میکند والدینش او را درک نمیکنند یا با گفتن واقعیتها فقط دردسر درست میشود. در نتیجه، سکوت و پنهانکاری به مرور تبدیل به الگوی رفتاری او میشود.
گاه نیز پنهانکاری ناشی از شرم است. کودکانی که احساس میکنند اشتباهاتشان نشانه "بد بودن" یا "بیعرضگی" آنهاست، به جای اعتراف به خطا، تلاش میکنند آن را پنهان کنند تا تصویری بهتر از خودشان نشان دهند. والدینی که زیاد مقایسه میکنند یا کمالگرا هستند، ناخواسته این حس شرم را در فرزندشان تقویت میکنند.
درک این دلایل، به ما کمک میکند که به جای سرزنش، با مهربانی و درک متقابل با پدیده پنهانکاری روبهرو شویم. راه حل شروعش از تغییر نگاه والدین است. لازم است به جای تمرکز بر «چرا دروغ گفتی؟»، بپرسیم «چرا احساس کردی نمیتوانی حقیقت را بگویی؟». این پرسش ساده مسیر گفتوگو را از تنبیه به همدلی تغییر میدهد.
یکی از مهمترین راهکارها، ایجاد احساس امنیت روانی در رابطه است. فرزند باید مطمئن باشد که اگر اشتباهی کرد یا حرفی زد که باب میل والدین نبود، قرار نیست مورد تحقیر یا تنبیه قرار گیرد. وقتی کودک احساس کند حرف زدن امن است، به مرور تمایلش به پنهانکاری کم میشود. امنیت یعنی والدین در لحظات حساس، آرامش خود را حفظ کنند و بهجای واکنش تند، شنونده مؤثر باشند.
راهکار دیگر، احترام به حریم شخصی است. مخصوصاً در سنین نوجوانی، دخالت بیش از حد در اتاق، تلفن یا پیامهای شخصی، حس بیاعتمادی شدیدی ایجاد میکند. اگر والدین بخواهند همه چیز را بدانند، نوجوان احساس خفگی میکند و در نتیجه پنهانکاری برایش به راهی برای نفس کشیدن تبدیل میشود. بهتر است والدین چارچوبهایی مشخص و قابل مذاکره داشته باشند و در کنار آن فضا برای اعتماد و آزادی تدریجی باز بگذارند.
گفتوگوهای روزمره بدون قضاوت نیز نقش مهمی دارند. زمانی که والدین درباره احساسات، اشتباهات و تجربههای خودشان صادقانه صحبت میکنند، به فرزند پیام میدهند که اشتباه بخشی از رشد است، نه دلیلی برای شرم یا پنهانکاری. این گفتوگوها باعث میشود رابطه والد و فرزند بر پایه درک و اعتماد شکل بگیرد نه کنترل و ترس.
در نهایت، والدین باید به این نکته توجه کنند که پنهانکاری لزوماً نشانه فاصله عاطفی نیست؛ گاهی مرحلهای طبیعی از رشد استقلال است. هدف، حذف کامل پنهانکاری نیست، بلکه تبدیل آن به نوعی حریم سالم است که در آن فرزند بتواند هم خودش باشد و هم رابطهاش با خانواده حفظ شود. وقتی والدین فضای اعتماد، گفتوگو و احترام متقابل را تقویت کنند، فرزندان هم یاد میگیرند که گفتن حقیقت دردناک نیست، بلکه فرصتی است برای یادگیری و رشد مشترک.
در نهایت، بهترین راه مقابله با پنهانکاری این است که والدین خودشان الگوی صداقت و شفافیت باشند. کودکان آنچه میبینند را یاد میگیرند، نه آنچه میشنوند. اگر در خانه صداقت ارزشمند باشد و اشتباه فرصتی برای رشد محسوب شود، پنهانکاری جایی برای ماندن نخواهد داشت.