مجید سرسنگی (معاون فرهنگی دانشگاه تهران) در گفتوگو با خبرگزاری دانا با اشاره به سطح علمی اساتیدی که در هیات علمی جذب میشوند، گفت: طبق بررسیهای میدانی خودم قبول دارم که در سیستم جذب هیات علمی دانشگاهها و ارتقای آن مشکلاتی وجود دارد، اما اعتقادی ندارم که ما اساتید و اعضای هیات علمی بیسواد یا کم سوادی داریم.
وی گفت: تا جایی که من در دانشگاه تهران میبینم دقت زیادی در این زمینه میشود که افراد شایسته انتخاب شوند. البته در این میان من شاهد بودهام، افرادی که مسئولیتهای مهمی در کشور داشتهاند و به طور مثال معاون وزیر بودهاند، برای جذب در هیات علمی درخواست داده، اما پذیرفته نشدهاند.
سرسنگی اظهار داشت: در دانشگاه تهران تلاش میشود، افراد با یک توان علمی استاندارد وارد شوند. من مشکل را یک جای دیگر میبینم، فکر میکنم که بعضی از اعضای هیات علمی تخصص و دانش خوبی دارند، اما توان معلمی ندارند.
وی افزود: یکی از حلقههای مفقوده ما در جذب این است که افراد را بر اساس تخصصشان در یک رشته جذب میکنیم نه بر اساس اینکه آیا فرد معلم خوبی است یا نه؟
سرسنگی با بیان اینکه برخی اساتید نمیتوانند دانستههای خود را در کلاس درس عرضه کنند، گفت: من بارها دیدهام که فردی دانشمند بوده و مقالات و کتب علمی زیادی داشته، اما وقتی سر کلاس درس میرود نمیتواند دانستههای خود را به دانشجو منتقل کند، بنابراین یکی از ضعفهای عمده ما در آموزش عالی همین مساله است.
وی ادامه داد: در تربیت معلم وقتی شخص میخواهد معلم شود باید ۴۰ تا ۵۰ واحد اضافهتر را بگذرانند تا بداند چگونه باید تدریس کنند، اما ما در دانشگاهها چنین چیزی نداریم، قبلا دانشگاه تربیت مدرس با همین نیت ایجاد شد که مدرسین خوبی به دانشگاهها بدهد، اما بعد از مدتی دانشگاه تربیت مدرس هم مثل دیگر دانشگاهها شد.
معاون فرهنگی دانشگاه تهران با اشاره به طرح "ارتقای شایستگی و حرفهای اعضای هیات علمی و اساتید" اضافه کرد: به نظرم یکی از گیرهای کار این است که معلمان ما یک بُعدشان فراموش شده است. در دانشگاه تهران بیش از ۲۰۰۰ هیات علمی داریم و امکان دارد از این ۲۰۰۰ نفر ۱۰ تا ۱۵ نفرشان هم به ناحق وارد شده باشند. ممکن است این مساله در هر طیفی وجود داشته باشد، من نمیخواهم بگوییم همه کسانی که در دانشگاه تهران هستند، لزوما آدمهای باسوادیاند، ولی عمدتا تا جایی که من دیدهام، سوادشان خوب است.
وی اظهارداشت: ما در حال کار کردن روی این مساله هستیم و اخیرا هم طرحی را آماده کردهایم که طرح ارتقای شایستگی و حرفهای اعضای هیات علمی و اساتید نام دارد.
سرسنگی در ادامه به هدف اصلی این طرح اشاره کرد و گفت: این طرح هدفش این است که روی بُعد فراموش شده معلمان و اساتید کار کند، یعنی اعضای هیات علمی ما همچنان که در رشته تخصصی خودشان دانش دارند، باید دانش کلاسداری، مسائل فرهنگی مربوط به دانشجو، ارتباط با دانشجو و روانشناسی دانشجو را بدانند و به معنای واقعی کلمه معلم شوند.
وی گفت: قبول دارم که در سیستم جذب و ارتقای دانشگاهها نقاط ضعف وجود دارد، بطوریکه ما بیش از حد به مقاله و به خصوص مقالههای ISI و مقالههایی که در خارج از کشور چاپ میشود، اعتبار میدهیم. این باعث شده است که اعضای هیات علمی ما توجهشان بیشتر به این جلب شود. زمانی که یک فرد میخواهد ارتقا پیدا کند و از سمت مربی به استادیار، از استادیار به دانشیار و از دانشیار به استاد برسد در این مسیر بیشترین چیزی که از آنها خواسته میشود، این است که چند مقاله یا چند کتاب دارند؟ و به غیر از اینها چیز دیگری از او نمیخواهند. ما در واقع این مساله را رصد نمیکنیم که آیا این افراد در طول دوران تدریسشان متحول شدهاند یا نه؟
سرسنگی ادامه داد: در یک سیستم آموزشی که تحولگرا است، نمیتوان عنصر آموزش دهنده را از تحول منها کرد. به تعبیر دیگر معلم باید همپای دانشجوی خود رشد کند، چون جریان آموزش یک جریان تحولگراست و دانش همواره در حال ارتقا است. ما باید افراد را به عنوان معلم جذب کنیم نه به عنوان یک دانشمند خوب، زیرا یک دانشمند خوب لزوما یک معلم خوب نیست.
معاون فرهنگی دانشگاه تهران درباره حکم اخیر دیوان عدالت اداری درباره جذب بورسیهها گفت: به نظرم نباید به دانشگاهها این فشار را بیاورند. اگر دانشگاه فردی را برای جذب مناسب نداند، نباید آن فرد جذب شود چون برای مملکت خطر دارد. به تعبیر دیگر وقتی فردی به اتاق عمل میرود حاضر نیست خودش را به دست آدمی که بدیهات پزشکی را نمیداند، بسپارد.چطور عمل چشم و گوش برایمان مهم است، اما برای روح آدمها و شخصیت آنها نگران نیستیم. اگر یک استاد یا معلم بد به دانشگاه بیاید، میتواند نسلهای متمادی را خراب کند و آدمهای بیسواد با روح آزرده و آسیبدیده بار بیاورد.
وی ادامه داد: در یک دوره این افراد بورسیه شدند، اما به هر حال دانشگاهها باید ارزیابی کنند که آیا این افراد مناسب هستند یا خیر؟ اگر در میان آنها افرادی هستند که توانایی علمی و تدریس دارند به دانشگاه بیایند، اما اگر دانشگاه تشخیص داد که فرد بورسیه شده توانایی ندارد، پس نباید به دانشگاه بیاید چون فرزندان ما در این دانشگاهها تحصیل میکنند. حتی امکان دارد فرزندان آن دوستانی که این احکام را دادهاند، در این دانشگاهها درس بخوانند. آیا ما حاضریم فرزندانمان در دانشگاهی درس بخوانند که اساتیدش شایستگی لازم را ندارند؟ من به شخصه این را نمیپذیرم. این دانشجویان هم با فرزندان ما فرقی ندارد و نباید ما آموزش عالی را تابع تصمیمات سیاسی کنیم.
معاون فرهنگی دانشگاه تهران در پایان به استقلال دانشگاهها اشاره کرد و گفت: آموزش عالی باید مستقل باشد و بتواند استاد و معلم را خودش جذب کند. دانشگاه باید آنقدر اختیار داشته باشد که دانشجویانش را هم خودش بگیرد مثل تمام دانشگاههای دنیا. کم کم اختیارات دانشگاهها از آنها گرفته میشود، به این صورت که دانشجو را برایش تعیین میکنند، هیات علمی را هم برای او جذب میکنند و هر کسی را هم که گفتند، باید اخراج کنند. این باعث میشود که دیگر چیزی از دانشگاه نماند. دانشگاهی که استقلال نداشته باشد به درد این ممکلت نمیخورد، یعنی نمیتواند در مسیرتوسعه به جامعه کمک کند.