در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۴۴۸۱۰
تاریخ انتشار: ۰۷ دی ۱۳۹۸ - ۱۳:۴۵
یادداشت به بهانه آغاز المپیادهای علمی دانش‌آموزی؛
المپیادهای علمی در آموزش و پرورش ما، باقی‌مانده عصر حجر تربیت هستند و قطعا اولین و پیش پا افتاده ترین راهکار برای نخبه پروری، حال اینکه پایین ترین بازده و بالاترین آسیب‌ها و تلفات را برای نظام علمی ما به بار می‌آورند.
طرف نشسته بود لب دریا. انگشتش را می‌زد در ظرف ماست و بعد می زد به آب دریا. یکی پرسید چه می‌کنی؟! گفت دارم دوغ درست می‌کنم! گفت آخر اینجوری که نمیشه! جواب داد: ولی اگه بشه، چی میشه... !

شاید امروز بازار المپیاد به داغی زمان دانش‌آموزی ما نیست. اما بالاخره مشتری‌های خودش را دارد. 
قدیم‌ترها المپیاد حکم پریدن از روی موانعی را داشت که بقیه باید آن را دور می‌زدند. زحمت و تلاش بسیار زیاد و ریسک(خطرپذیری) بالا مهم ترین ویژگی‌های المپیاد بود. حکایت ماست و دریا بود. ولی اگر میشد، چی میشد... معافیت از خدمت، قبولی بدون کنکور در دانشگاه، عضویت در بنیاد ملی نخبگان و جوایز و مشوّق‌های عجیب و غریب دیگر.

آن‌ها که هوش و تلاشی در خود نمی‌دیدند که اصلا سراغش نمی‌رفتند.‌ اما آن‌هایی که احتمال قبولی می‌دادند و وارد این معرکه می‌شدند دو تا سرنوشت در انتظارشان بود. یکی قبولی و پرواز، و دیگر عدم قبولی و ناامیدی و از دست رفتن فرصت‌ها و احتمالا سقوط. تراژدی(غم‌نامه) تکراری آن روزهای بعضی از دوستان ما...

به هر حال انتظار یک تصمیم منطقی و دوراندیشانه از یک نوجوان جَوگیر، انتظار زیادیست. این ماییم که به عنوان سیاستگذار و مدیر و طراح و مشوق، بچه‌ها را سوق نه، هُل می‌دهیم در این ورطه‌ی جذاب اما پر خطر.

اصلا این همه مشوّق را برای هر کار دیگری هم قرار می‌دادیم قطعا کرور کرو دانش‌آموز و دانش‌جو به دنبالش می‌رفتند.

بالاخره یکی از اهداف مهم ما در سالهای میانی تحصیل در مدرسه، کشف و پرورش استعداد بچه‌هاست. حتی شاید از جهاتی مهم ترینش!

بهترین زمان کشف این استعدادها هم سال نهم و دهم و کمی هم یازدهم است. بچه‌ها از آب و گل درآمده‌اند و رشته انتخاب کرده اند و هنوز هم پایشان در گِلِ کنکور فرو نرفته تا از همه آرزوها و استعدادهایشان توبه کنند...

هرچند دیدن رقابت‌های سنگین و نفس‌گیری مثل المپیاد می‌تواند یک تجربه جالب و جدی برای بچه‌ها باشد، اما من بیش از این به آن بها نمی‌دهم. چون بیش از استعداد پروری استعداد کُش است. 

المپیاد به معنی مرسومش در مدارس ما، عمدتا بچه‌ها را پیش از آنکه خودشان را پیدا کنند، درون‌گرا و تنها و حریص می‌کند. از جمع می‌بُرَد. تک بُعدی می‌کند و اگر واقعا نخبه باشد، از او یک مَغز به درد نخور می‌سازد که فقط به درد فرار می‌خورد. دانش‌آموزی که هنوز از نظر عاطفی، اجتماعی، معنوی و بدنی رشد نکرده و با گستره عمومی علوم آشنا نیست، ناگهان با دوپینگ علمی در یک درس و بی‌خیال شدن باقی دروس تبدیل می‌شود به یک به اصطلاح نخبه؛ که اگرچه واقعا در آن زمینه مستعد است، اما چیز دیگری در چنته ندارد الا غرور یا به اصطلاح دقیق‌تر، عُجب! و دیگر کمتر می‌شنود و کمتر به زندگی‌اش فکرِ عاقلانه می‌کند.

اجمالا المپیادهای علمی در آموزش و پرورش ما، باقی‌مانده عصر حجر تربیت هستند. المپیادها اولین و پیش پا افتاده ترین راهکار برای نخبه پروری هستند، حال اینکه پایین ترین بازده و بالاترین آسیب‌ها و تلفات را برای نظام علمی ما به بار می‌آورند.


در دنیای امروز، ابزارها و فرایندهای قوی‌تر و با بازده بالاتر و نگاه جامع‌تر برای کشف و پرورش استعدادهای علمی طراحی و اجرا می‌شود که جایگاه چندانی در آموزش و پرورش ما ندارد و البته پرداختن موردی به آنها در حوصله این متن نیست.

با این همه، ما به این مدل‌های احیانا خوب جهانی هم قانع و حتی چندان خوش‌بین نیستیم. ما الگوی بومی خودمان را برای قلّه پروری، و نه حتی نخبه پروری می‌خواهیم. الگویی که قلّه هایش به اندازه اهدافمان بلند و رشید باشد.



انتهای پیام/
ارسال نظر