«این را بخور، آن را نخور! »، «این کار را بکن، آن کار را نکن! » پزشکی امروزین هنجاریترین رژیم حقیقتی است که بر انسانها (بیماران) حکمرانی میکند. پزشکان برای سلامت فردی، تجویزهایی میکنند و نسخههایی میپیچند و بیماران برای بهبود خود میبایست این «بایدها» و «نبایدها» را پیروی کنند، اما پزشکی جدید، مرز بیمار و غیربیمار را برداشته و برای همگان نسخه تجویز میکند. ادوار پزشکی، بیمار را دگیریسازی کرده و آن را از سایر گروههای اجتماعی جدا میکرد. دیوانگان، معتادان، مجرمان، بیماران و. . . از گروههایی بودند که توسط علم جدید به حاشیه رفتند.
پزشکی جدید همگان را به دید بیمار میبیند. شاید این ادعا در ظاهر قابل مناقشه باشد. به هر حال ایجاد فضایی به نام بیمارستان و تکوین سازمانهایی عریض و طویل بروکراتیک مانند وزرات بهداشت و سازمان جهانی بهداشت حکایت از این میکند که پزشکی مخاطبان خاصی دارد و شامل همه نمیشود، اما برای آشکارگی این مساله باید عینک دیگری زد. عینکی از جنس «تولد پزشکی بالینی» که مخصوص میشل فوکو ساخته شده است.
از نظر میشل فوکو، طبیسازی، مسالهای غیرپزشکی است که جزو مسائل پزشکی تلقی شده و دارو برای آن تجویز میشود. طبیسازی تمام مراحل زندگی را در بر گرفته است و شأنی از شئون زندگی باقی نمانده که پزشکی و پزشکان حرفی برای آن نداشته باشند. هر کدام از ما مثالهایی و تجربههایی از این مساله داریم. (مثلا نگارنده این متن علاقه زیادی دارد که هنگام صرف ناهار و شام، یک پیاله ماست نیز بخورد، اما خانم دکتر فرمودهاند که نباید همراه غذا دسر، سالاد، آب یا هر چیز دیگری میل کرد چون به دلایل فلان و بهمان برای بدن ضرر دارد و سلامتی را به خطر میاندازد) اسم رمز تمام تجویزهای طبیساز، به خطر افتادن سلامتی است. سیگار، نوشابه، چیپس و پفک، خاک، هوا، آب، آتش و تمام عناصر جدول مندلیف از نظر پزشکی میتواند برای انسان و جان او خطرآفرین باشد!
به زبان والتر بنیامین، چه شد که پزشکان به راهبان معبد جامعه مدرن (سرمایهداری) بدل شدند؟ میشل فوکو به این سوال پاسخ میدهد و جواب را در تولد پزشکی بالینی و کلینیک میداند، اما مسالهای که امروز گریبان ما را گرفته است، فراتر از روایتهای فوکو و بنیامین است.
ویروس کرونا، طبیسازی زندگی را بالاخره توانست به مرحله عینیت برساند. حالا برای بیرون رفتن از خانه، خواب و خوراک، تعاملات اجتماعی، درس خواندن، کار کردن و حتی خصوصیترین مسائل زندگی هم باید از پزشکان اجازه بگیریم و نظر پزشکی را در این مورد بدانیم. فارغ از بیان اغراق شده، باید ببینیم که چگونه ویروس کرونا توانست وارد بیمارستانها شود و فضای اختصاصی به تعلق بگیرد و در نهایت تمام زندگی روزمره را طبیسازی کند؟
به دلیل قرارگیری در وضعیت حال استمراری کرونایی شاید جواب قطعی برای این مورد بسیار سخت باشد اما تاریخ مورد بررسی این قصه، از یک سال بیشتر تجاوز نمیکند و مواد لازم برای آن تاحدودی دم دست است.
به تعبیری فوکویی، کرونا یک آگاهی سیاسی بود و نهادهایی به واسطه این آگاهی سیاسی به وجود آمدند (و خواهند آمد) نهاد صوری ستاد مبارزه با ویروس کرونا بهترین مثال آشنا برای آن است. کرونا جان چندین سیاستمدار را هم گرفت و مجلس را تعطیل کرد و هیات دولتهای کشورهای مختلف را ترساند. به نظر میرسد کرونا از یک آگاهی صرف فراتر رفته و به پرکتیس نیز رسیده است.
کرونا مورد عجیبی برای علوم انسانی ماست. جامعهشناسی پزشکی را که جزو حوزههای کمتر پرداخته شده و نامحبوب در ایران است، بار دیگر به صدر مطالعات اجتماعی آورد. پزشکی اجتماعی را که در کشورمان بلاتکلیف بود، مکلف کرد. از همه اینها جالبتر، رسالت پزشکی مدرن را بار دیگر یادآوری کرد: «همه شما بیمار هستید، فقط خودتان خبر ندارید! »
منابع:
فوکو، میشل، تولد پزشکی بالینی، ترجمه فاطمه ولیانی، نشر ماهی، ۱۳۹۲
منجمی، علیرضا و غلامحسین مقدمحیدری، درسگفتار متنخوانی تولد پزشکی بالینی، موسسه روزگار نو، پاییز ۹۸
منجمی، علیرضا، ابتنای علوم انسانی بر پزشکی بالینی: خوانشی نو از تولد کلینیک، فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه علم، دوره ۹، شماره ۱۷، بهار و تابستان ۱۳۹۸، صفحه ۱۳۹-۱۶۲
طالقانی، داوود، ارتباطات کرونایی: موقعیتیابی تقاطع غیرهمسطح ارتباطات سلامت، ارتباطات بحران، کرونا و همدردی رسانهها، ماهنامه سروش، اسفندماه ۹۸