کرونا و قرنطینگی ناشی از آن، فرصت بازاندیشی ارکان و جلوههای زندگی را برای همه اقشار جامعه و سازمانهای مختلف فراهم نموده است؛ اما به طریق اولی این فرصت برای نهادهایی مانند دانشگاه که ماهیت کار و فعالیت آنها اندیشیدن است موقعیت و شرایطی بینظیر و استثنایی است. موقعیتی که میتواند در خدمت پایش و ارزیابی چارچوب وجودی دانشگاه بهکار گرفته شود. اما شواهد و قرائن بعد از گذشت ۴۰ روز از دوران کرونایی کشور نشان میدهد، دانشگاه غوطهور در شوک کرونا پیشگام هدررفت فرصتهای تأملی است که کرونا به آن ارزانی داشته است.
بزرگترین و به تعبیری تنهاترین دغدغه دانشگاه در این اوقات کرونایی چگونگی گذشت و گذران نیمسال دوم تحصیلی است. بهطرز عجیبی دغدغه دانشگاههای ما در این ترم به دلمشغولی تحصیلی دانشجویی شبیه است که صرفا بهدنبال راهی برای پاسکردن دروس و مشروط نشدن است. دانشگاهها میکوشند با بهرهگیری از آموزش تحمیلی مجازی با چاشنی دستور و اضطرار در سرازیری گذر از این موقعیت قرار گیرند.
سیاست گذشت و گذران اینچنینی، واکنشی غریزی و هیجانی دانشگاه نسبت به موقعیت کنونی است. سیاست و واکنشی که حداقل از نهادی که داعیهدار تعقل و تفکر است دور از انتظار بود. نهادی که جامعه از آن در این شرایط بحرانی و خطیر انتظار تزریق آرامش و تدبری فعال داشت، خود در ورطه هیجانات کاذب گذر هرچه سریعتر زمان غرق شده است.
این نوع سیاست و رویکرد را باید در نوع نگاه پنهان و عجیبی جستوجو کرد که نسبت به بحران کرونا در پیکره نهاد دانشگاهی وجود دارد. نگاهی که باور دارد بحران گستردهای که فرایندهای دانشگاهی را مختل کرده است را باید هر چه سریعتر در پوششی بهنام تحمل شرایط خاص از خود دور کنیم. غافل از اینکه این موقعیت فرصتی است استثنایی برای توقف و تأمل در مورد هر آنچه دانشگاه میاندیشید و بهکار میگیرد.
دانشگاه با چنان سرعت و تشویشی در حال گذر این موقعیت است که گویی هیچ نیازی برای بازاندیشی ساختارهای آموزشی و پژوهشی خود ندارد. گویا مکانسیم دانشجوپروری در این سیستم آموزشی در منتهای بازدهی و کارکرد قرار دارد و نیازمند هیچگونه تأملی نیست و فقط باید شرایطی را فراهم کرد تا همان مکانسیم آموزشی همچنان سیال در بستری بهنام آموزش مجازی جریان داشته باشد. این ولع کاذب آموزشی حتی در روزهای تعطیل مرسوم و معمول نوروزی هم اوقات فراغت دانشجویان را نشانه رفته است. گویا فراموش کردهایم با همین سیستم آموزشی در روزها و سالهای قبل از کرونا چهطور اوقات ملالآوری را برای دانشجویان فراهم آورده بود.
مدیریتگرایی همیشه یکی از آفتهای مهلک نظام آموزش عالی ما بوده است؛ اما در این موقعیت کرونایی، دانشگاه تجربهای جدیدی از سیطره خرده فرهنگ مدیریتگرایی را بر هستی آموزشی خود سپری میکند. رسوخ مدیریت دستوری در نحوه تدوین و انتقال مفاهیم و محتوای درسی و رابطه استاد-دانشجو در قالب آموزش مجازی، دستاویزی نوین در آخرین لایه ساختاری آموزشی دانشگاه، یعنی کلاس درس برای دخالت در نحوه مدیریت کلاس توسط استادان است. این امر البته در زمینه مساعد و حاصلخیز بیتفاوتی، درماندگی و سلسلهمراتباندیشی اساتید تبلور یافته است. زمینهای که حاصل سالها تداوم مدیریتگرایی بر روح و اندیشه پیکره مدیریتزده دانشگاه بوده است.
کرونا برای دانشگاه یک بحران نبود، یک فرصت بود. فرصتی که میتوانست در خدمت بازنگری و افقگشایی در ساختارها و فرایندهای بوده باشد که دانشگاه را از ماهیت اصلی خویش دور کرده است. نگاه دانشگاه به کرونا نگاهی تدافعی و تهاجمی است برای دفع و نزدیک نشدن آن به ساختارهای خویش، اما نگاه کرونا به دانشگاه نگاهی است اصلاحی و خیرخواههانه که تلاش دارد ضعفهای ساختارهای آن را به سمت بازاندیشی سوق دهد.