یادداشت؛
خبرگزاری دانا – سیداحمد طبایی*: سرزمین پهناور و مستعد ایران در کمربند خشک و نیمهخشک زمین واقع شده و با وجود تنوع اقلیمی و آب و هوایی که دارد، از ویژگی طبیعی مناطق بیابانی و نیمهبیابانی جهان که همانا محدودیت ریزشهای جوّی و چالش دسترسی به منابع آب شیرین است، برکنار نیست. این چالش همیشگی سبب شده است که ایرانیان در درازای تاریخ، اهمیت این مایع حیاتبخش را به خوبی درک کرده و به دنبال مدیریت بهینه آن باشند.
پربیراه نیست اگر ادعا کنیم در میان همه مفاهیم مادی و فیزیکی، هیچیک همپای «آب» در فرهنگ و باور ایرانیان گرامی پنداشته نشدهاند. چه آنکه برای توصیف رونق و شکوفایی، آرامش و آسایش و نیز طراوت و سرزندگی از واژگانی چون «آبادی» و «آبادانی» استفاده میشود که این هردو و بسیار واژگان و ترکیبات دیگر از واژه مقدس «آب» ریشه گرفتهاند.
از دیگر سو، قوم ایرانی پیشگام و پایهگذار شماری چند از مهمترین سازههای آبی همچون قنات، بند، تونل و... بودهاند که هنوز هم نمونههای درخشان آن از جمله «قنات قصبه گناباد» و «بناهای آبی شوشتر» در گوشه و کنار این سرزمین باستانی خودنمایی میکنند.
اینها جملگی حکایت از تلاش نیاکان ما برای سازگاری با قهر طبیعت و غلبه بر بحران کمآبی دارد. بحرانی که برای سدهها و هزارهها با بهرهگیری از خرد و خلاقیت ایرانیان به خوبی مدیریت شده و نیازهای فرزندان این آب و خاک را برآورده ساخته است.
اما ساکنان این دیار زرخیز را چه شده است که امروزه روز با کاهش چشمگیر ذخایر آب، تخلیه شتابان سفرههای آب زیرزمینی و بالاترین نرخ فرونشست دشتها دست و پنجه نرم میکنند؟ به نظر میرسد پاسخ به این پرسش در رویکرد توسعه نامتوازن اقتصادی و اجتماعی و بیاعتنایی به ظرفیتهای سرزمینی نهفته باشد.
تا چنددهه پیش که استحصال آب از سفرههای زیرزمینی با روشهای سنتی همچون حفر قنوات و چاههای کمعمق انجام میشد، دو سوی معادله تغذیه و برداشت آب از این سفرهها تقریبا برابر بود اما با ورود فناوریهای نوین و فراهم شدن امکان برداشت آب از ژرفای زمین، این توازن به نفع طرف دوم بر هم خورد و بیلان سفرهها منفی شد. این پدیده به افت سالانه سطح ایستابی و خالی شدن مخازن زیرزمینی منجر شد که عوارضی چون کاهش ظرفیت آب قابل برداشت، افت کیفیت آب، فرونشست دشتها و آسیب به زیرساختهای اقتصادی را به دنبال داشت.
اگرچه دیرزمانی است که استفاده منفعتطلبانه از دانش و فناوری به بلای جان طبیعت بدل شده است اما در دهههای اخیر، دانشمندان کوشیدهاند با بهرهگیری از روشهای نوآورانهای چون سامانههای آبیاری تحت فشار، کشت گلخانهای، بازچرخانی آب و استفاده از پساب تصفیهخانهها، نمکزدایی از آب دریا و... امکان صرفهجویی و صیانت از منابع بیبدیل آب را فراهم کنند اما هنوز تا متوازن کردن منابع و مصارف و جبران خسارتهای گسترده زیستمحیطی، راه درازی در پیش است. آنگونه که «نجیب کاشانی» از شاعران پارسی سده یازدهم هجری به زیبایی سروده: «کفاف کی دهد این بادهها به مستی ما».
با این همه، به نظر میرسد یگانه راه موثر برای مدیریت بحرانهای آبی پیش رو، تغییر رویکرد همه بازیگران موثر این عرصه از مدیران و قانونگذاران گرفته تا بهرهبرداران و ذینفعان باشد. اگر قوانین مربوط به آب با نگرش معطوف به سازگاری با طبیعت و در جهت دستیابی به توسعه پایدار اصلاح شود و برای آن، ضمانتهای اجرایی لازم پیشبینی گردد، نخستین گام به سوی مدیریت بهینه آب در کشور برداشته خواهد شد.
در کنار این، آموزش کشاورزان و بهرهبرداران، فرهنگسازی برای مصرف صحیح آب و تخصیص بهنگام تسهیلات و اعتبارات به منظور اصلاح زیرساختها و اجرای پروژهها از دیگر ارکان اساسی ارتقای بهرهوری آب است که میبایست به صورت توامان مورد توجه قرار گیرند.
به هر روی، از یاد نباید برد که هرچقدر دامنه دستاوردهای علمی و پیشرفتهای فناورانه بشر گسترش یابد باز هم یارای چیرگی بر طبیعت و لگام زدن بر توسن سرکش بلایای طبیعی را نخواهد داشت. پس میبایست مسیر سازگاری و تطابق در پیش گیرد و به جای آنکه سرمایه، دانش و توان خود را صرف تغییر پدیدههای طبیعی کند، آن را به اصلاح سبک زندگی خویش اختصاص دهد که در این صورت، مدیریت بحرانهایی چون خشکسالی و کمآبی با موفقیت بیشتری همراه خواهد بود.
* کارشناس ارشد مهندسی آب