محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه سبک زندگی؛ نادر ابراهیمی
نویسنده توانمند و بزرگ کشورمان است که آثار فاخری از جمله آتش بدون دود، مردی در
تبعید ابدی، سه دیدار و... در کارنامه خود دارد. او در کتاب ابن مشغله به برهه ای
از نوجوانی و جوانی خودش پرداخته که کارهای متفاوتی را تجربه کرده و انجام داده
است. خاطرات تلخ و شیرینی که یک ویژگی مشترک دارند و آن متوقف نشدن او در برابر
شرایط و تن ندادن به هر کاری است. این روحیه ی ایشان
قابل ستایش می باشد.
گوشه ای از این کتاب را با هم می خوانیم:
زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکِشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند. حق نداری بایر و برهنه و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سربه زیر، بپذیری. حق نداری در برابر مَظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگرِ ناتوانِ مظلومِ بی پناه بنُمایی. حق نداری به بازی اش بگیری، لکه دار و لجن مالش کُنی، آلوده و بی حرمتش کنی، یا دورش بیندازی. حق نداری در آن، چیزی که به زیان دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی، و بار آوری. حق نداری علیهش، حتی در بدترین روزگار و سخت ترین شرایط، اعلامیه صادر کنی، یا به آن دشنام بدهی. حق نداری با رنگ های چرک و تیره ی شهوت، نفرت، دنائت و رذالت، رنگینش کنی...
ابن مشغله
نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان
کتاب ساده و صمیمی نوشته شده و خواندن این خاطرات لحظات شیرینی را
برای مخاطبان رقم می زند. این کتاب گرچه بیشتر شبیه زندگی نامه ای از نادر
ابراهیمی است اما واقعیت امر این است که این کتاب هدفی مقدس دارد و آن این است که
به مخاطب خود می گوید تسلیم نشو و نایست. او می خواهد یک اصل را یاد آور باشد و آن
حرکت است که آب های راکد لجنزار می شوند و چشمه های جاری به اقیانوس ها می
پیوندند. نادر به حد وسع خود میخواهد حرکت را یادآور باشد که الحق هم در این کار
موفق بوده است.
بیش از این معطلتان نکنم که تا خود نخوانید مزهی این کتاب را نخواهید
چشید.
نادر ابراهیمی روشنفکری است حقیقت جو که توسط جریان روشن فکری ایران
بایکوت شده است، اما تمام این ناملایمتی ها او را از مسیری که به حقانیت آن اعتقاد
داشت خارج نکرده بود. روحش شاد و یادس گرامی .
گوشه ای از این کتاب را با هم می خوانیم:
زندگی، مِلکِ وقف است دوست من! تو حق نداری روی آن فساد کنی و به تباهی اش بکِشی، یا بگذاری که دیگران روی آن فساد کنند. حق نداری بایر و برهنه و بی خاصیتش نگه داری یا بگذاری که دیگران نگهش دارند. حق نداری بر آن ستم کنی و ستم را، روی آن، بر تن و روح خویش، خاموش و سربه زیر، بپذیری. حق نداری در برابر مَظالمی که دیگران روی آن انجام می دهند سکوت اختیار کنی و خود را یک تماشاگرِ ناتوانِ مظلومِ بی پناه بنُمایی. حق نداری به بازی اش بگیری، لکه دار و لجن مالش کُنی، آلوده و بی حرمتش کنی، یا دورش بیندازی. حق نداری در آن، چیزی که به زیان دردمندان و ستمدیدگان باشد بکاری، برویانی، و بار آوری. حق نداری علیهش، حتی در بدترین روزگار و سخت ترین شرایط، اعلامیه صادر کنی، یا به آن دشنام بدهی. حق نداری با رنگ های چرک و تیره ی شهوت، نفرت، دنائت و رذالت، رنگینش کنی...
ابن مشغله
نویسنده: نادر ابراهیمی
ناشر: روزبهان