نازنین دادور، خبرگزاری دانا، سرویس راهبرد؛ عموما و غالبا در سمینارها، کلاس ها، کارگاهها و کتاب های خودآموزی که با عنوان «چگونه یک شبه ثروتمند شویم؟»، «مدیر موفقی باشید!»، «قهرمان بشوید!» و مانند اینها، منتشر می شوند، به شما می گویند و می خواهند بیاموزانند که راه موفقیت اولاً بسیار ساده است؛ چرا که اگر از ایستگاه A در مسیری که آنها می گویند به سمت نقطۀ B بروید و رهنمودهای آنها را به کار ببندید، بی تردید موفق خواهید شد.
دوماً این که فقط باید خوش بین باشید و به موفقیت و پیروزی بیندیشید. اما واقعیت این است که مسیر موفقیت پر پیچ و تاب و سنگلاخی است و هم این که آکنده از درهها و پرتگاههایی است که وقتی خیره به لذت های راهاید، ممکن است شما را غافلگیر کند؛ و دیگر این که، به نظرم بیش از خوش بینی باید اندکی بدبینی را همیشه چاشنی برنامهها و ایدههایتان داشته باشید.
یکی از این بدبینیها این است که در اعتبارسنجی ایدهتان سختگیرانه عمل کنید و به سادگی از کنار معیارها و پارامترها نگذرید، یکی از آن خوش بینیهایی که معمولا عارض اهالی کسب و کار و بچههای استارتاپی و شاید عموم انسان ها در هنگام برخورد با مسائل و مشکلات می شود، ساده انگاری درباره راه حل های پیشنهادی است. برای پرهیز از این موضوع معیاری پیشنهاد شده که از آن به عنوان تناسب مسئله/ راهحل یا (Problem/Solution Fit) یاد می شود.
تناسب مذکور خود دو وجه دارد: مسئله و راه حل. پس هم شناخت مسئله مهم است و هم راه حل انتخابی، اگر این دو نسبتی نداشته باشند، نمی توان موفقیتی را در کسب و کار یا زندگی یا آن موقعیت انتظار داشت، به نظر می رسد که این تناسب وقتی به دست می آید که ما گام های «از مسئله تا راه حل» را درست پیموده باشیم و توانسته باشیم تا ساختار منطقی - عملیاتی خوبی را طراحی و طی کرده باشیم.
برای مواجهه با یک مسئله چهار گام اساسی وجود دارد که حتماً بایستی طی شود تا تناسب ذکر شده بهترین حالت خود را پیدا کند و یا به اصطلاح در نقطه تعادلی قرار بگیرد. این گامها عبارتاند از تعریف مسئله، تهیه راهحلهای ممکن، ارزیابی و انتخاب از میان راهحلهای احتمالی و اجرای راهحلها.
در وهله نخست، به دنبال درک مسئله، تمرکز بر آن و سپس، یافتن راهحل مناسب باید بود. یافتن مسئله و شناخت آن اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا مسئلهای که دیده نشود یا نادرست دیده شود، هر دو در حکم شناخته نشدن است. مسئلهای که شناخته نشود، حل نمیشود و اگر حل نشود ممکن است به بحران تبدیل شود. مسائل، در ابتدای راه، ممکن است با تمهیداتی ساده و کمهزینه حل شوند اما زمانی که به بحران انجامید، حل آنها دشوار و با هزینه بسیار خواهد بود. به این فرایند با این عبارت اشاره می شود: «نباید یک گلوله برف را تبدیل به بهمن کنیم!» یعنی آن قدر دیر سراغ راه حل بروید که مثل گلوله برفی که فرصت یافته تا دامنه کوه بیاید و بهمن بشود، با بحرانی لاینحل روبرو شوید. پس شناخت مسئله در زمان درست آن اهمیتی ویژه دارد.
در تعریف مسئله معمولاً ما با یک سوالِ چرایی کار خودمان را آغاز می کنیم. چرا همسرم بداخلاقی می کند؟ چرا پسرم درس نمی خواند؟ چرا کارمندانم کم کاری می کنند؟ و مانند اینها. اما برخی از فلاسفه و نظریه پردازان بر این باورند که نوع کلمات و جملات شما تاثیری مستقیم بر نگاه تان به جهان و رفتار نهایی تان خواهد داشت، پرسش با «چرا» خوب است و ضروری؛ ولی حتماً آن را با «چگونه» تکمیل کنید: چگونه می توانم رفتار همسرم را تغییر دهم؟ چگونه پسرم را به درس خواندن علاقه مند کنم؟ چگونه کارمندانم را به کار بیشتر ترغیب کنم؟ این گونه شما هم «علت یابی» کردهاید و هم کوشیدهاید امکانهای «پاسخ یابی» را در خود پرسشی که طرح می کنید، بگشایید.
فهرستی از راه حل ها را تهیه کنید، حتماً حتماً این کار را به واسطۀ قلم و کاغذ انجام دهید و از محاسبات ذهنی پرهیز کنید، نوشتن معجزه می کند و به ذهن شما انسجام می دهد، برای تهیه راه حلها شما باید غیر از اندیشیدن و تأمل کردن از تجارب دیگران بهره مند شوید، در علوم مدیریتی و دانش سیاستگذاری به این کار شناسایی اقدامات درخشان (best practices) می گویند، یعنی چرخ را برای بار دوم اختراع نکنید، تحقیق کنید که دیگران چه کردهاند، شاید راه حل آنها به کار شما هم آمد.
گام سوم، این است که راه حل های انتخابی را به محک تجربه بزنید، یعنی آنها را به طور محدود آزمایش کنید، برای نمونه، فرض کنید شما به این راه حل رسیدید که برای درس خوان شدن پسرتان باید از مُشوق های مالی استفاده کنید، بنابراین یکباره به پسرتان می گویید از امروز پول تو جیبیات را دو برابر کردم! حال اگر نتیجۀ مورد انتظار را نگیرید، دیگر امکان بازگشت به عقب نیست. یا شما مدیر یک کارخانهاید. برای حل یک مشکل دستگاه گرانی را پیشنهاد کردهاند. از ابتدا آن را نخرید. چند روزی کرایه کنید، اگر مشکلات را حل کرد، سپس خریداری کنید.
گام چهارم اجرای راه حل است؛ چه بسیار مسئله شناسیهای دقیق و راه حل یابیهای درست که در موقع اجرا با شکست روبرو شدهاند. اگر از مراحل یک تا سه مطمئن هستید، برای اجرای راه حل حتماً یک برنامه عملیاتی دقیق تهیه کنید و دقت داشته باشید که راه حل انتخابی مو به مو اجرا شده باشد، باز هم از محاسبات ذهنی پرهیز کنید. قلم (یا کیبورد! فرقی نمی کند) و کاغذ را به یاد داشته باشید. بنویسید! نوشتن معجزه می کند. چک لیستی تهیه کنید و مراحل را مرتب و دقیق انجام دهید.
برای پایان سخن، ذکر مثال قلم فضایی (Space Pen) یا قلم گرانش صفر (Zero Gravity Pen) که محصولی از شرکت قلم فضایی فیشر (Fisher Space Pen Company) است؛ بی ارتباط نیست. این قلم از کارتریج جوهر تحت فشار استفاده میکند و بنابر ادعای شرکت سازنده قابلیت نوشتن در شرایط بیوزنی (گرانش صفر)، بهصورت پشت و رو، در زیر آب، روی کاغذهای خیس و روغنی، در هر زاویه شدیدترین محدودههای دمایی را داراست. یک داستان عامیانه، که از تکراریاتِ فضای مجازی و پستهای تلگرامی است، می گوید آمریکاییها که به فضا رفتند، با مشکل ننوشتن خودکارها روبرو شدند. میلیونها دلار هزینه کردند تا این قلم فضایی را ساختند. ولی روسها که در همان زمان با همین مشکل روبرو شدند، یک کار ساده کردند. آنها از مداد بهره گرفتند.
این داستان پایهای در واقعیت ندارد و قلم فضایی برای این منظور ساخته نشده بود. ولی این داستان به عنوان یک مثال خوب از مهارت حل مسئله بایستی مورد توجه باشد. یعنی وقتی مسئله را به خوبی شناسایی نمی کنیم. از تجارب دیگران بهره نمی ببریم. راه حلهای جایگزین متعدد را بررسی نمی کنیم و در نهایت در مرحلۀ اجرا می خواهیم از سریع ترین و پر هزینه ترین مسیر (و نه الزاماً بهینه ترین مسیر) به راه حل برسیم. پس مهارت حل مسئلۀ خودتان را دائماً «به روز رسانی(upgrade)» کنید. این هم از آن نرم افزارهایی است که نباید بگذارید ورژن های قدیمیاش بر زندگی تان حاکم شود!
هفته کار آفرینی از چهارشنبه ۲۸ آبان شروع و تا سه شنبه چهارم آذرماه ادامه دارد.