کتاب خاطرات ایشان که توسط محسن کاظمی از مصاحبه با ایشان جمع شده است، شرح سال ها خدمت و فداکاری و ایثار و گذشت ایشان در راه به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی است. بخش خیلی زیادی از خاطرات ایشان در کتاب به سال های قبل از انقلاب بر می گردد. از شروع مبارزه تا دستگیری و شکنجه توسط ساواک، خروج از کشور و مبارزه در خارج، پیوستن به امام خمینی و بازگشت به ایران و... . گوشه ای از این خاطرات را باهم می خوانیم:
«دیدم اگر تو ذوق گورباچف بزنم خیلی بد است، از اینرو وقتی او دستش را دراز کرد، من چادر را روی دستم انداختم و با او دست دادم. این برخورد برای رهبری امپراتوری شرق خیلی سخت و گران آمد. سعی کرد به روی خود نیاورد و گفت: من دستم را برای دستدادن دراز نکردم بلکه دستم را به سوی این مادر انقلاب دراز کردم که بگویم ما همسایههای خوبی هستیم. ما دست بیاسلحهمان را به سوی شما دراز میکنیم، شما هم مردهایتان را تشویق کنید که دست بدون سلاحشان را به سوی ما دراز کنند».
خاطرات مرضیه حدیدچی
نویسنده: محسن کاظمی
ناشر: سوره مهر
تعداد صفحات: 342 صفحه