عجيب است که تعدادي از کليديترين خيابانها و بزرگراههاي تهران به ياد چهرههاي مهم و ماندگار دوران جنگ نامگذاري شده اما احتمالا عموم مردم درباره اين شخصيتها اطلاعات چنداني ندارند و چيز زيادي درباره جنبههاي مختلف زندگي آنها نميدانند. از جمله شهيد منصور ستاري که يکي از مهمترين نامها در صنعت هوا و فضاي کشور است و بيشک در دفاع مقدس نقشي به شدت تاثيرگذار و راهبردي داشته.
منصور زندگي شهيد ستاري را در دوران جنگ دنبال ميکند و تلاشهايي که در زمينه احيا و توسعه نيروي هوايي کشور داشته و موانع متعددي که با آنها روبهرو شده. علاوه بر اينکه صرف پرداختن به يکي از مهمترين مردان ارتش در دوران جنگ در نوع خودش مايه کنجکاوي است، تحليلي که منصور از جايگاه و تاثير يک نخبه در سيستم ارائه ميدهد کاملا جاي بحث دارد و بيربط به وضعيت کنوني کشور نيست.
سياوش سرمدي که در دو دهه گذشته بهعنوان مستندسازي کاربلد و حرفهاي شناخته شده، براي اولين بار روي صندلي کارگرداني يک فيلم داستاني نشسته و در اين راه به سراغ همکاراني باانگيزه و خلاق در پشت صحنه رفته. سرمدي نوشتن فيلمنامه و تدوين فيلم منصور را هم خودش انجام داده. علاوه بر اين تسلط بر روي جنبههاي مختلف از تاليف يک اثر، تحقيق گسترده درباره سوژه فيلم هم ديگر عادتي است که سرمدي با خودش از سينماي مستند به اين پروژه آورده اما آنچه کيفيت نهايي فيلم را تعيين ميکند، اول ميزان باز بودن دست فيلمساز در پرداختن به جنبههاي مختلف سوژه با توجه به حساسيتها و محدوديتهاي امنيتي و سياسي است و ديگري ميزان سازگاري رويکرد و تجربه مستندسازي سرمدي با توليد يک اثر قصهگو و دراماتيک. جلوي دوربين هم خبري از ستارهها نيست. در عوض محسن قصابيان، بازيگر باسابقه تئاتر و مجري تلويزيون در سالهاي دور، در نقش اصلي فيلم حضوري چشمگير دارد.
با وجود ايدهپردازي و روايت حسابشده، مهمترين مشکل فيلم منصور اين است که براي رسيدن به جاهطلبيهاي مدنظرش امکانات اجرايي کافي نداشته و به همين دليل در بعضي جنبههاي فني و هنري قابل تحسين و در مواردي ضعيف جلوه ميکند. اما آنچه که مدام به عطش تماشاگر براي ادامه دادن به تماشاي فيلم دامن ميزند، روايت فيلم از رويارويي کاراکتر اصلي با شخصيتهاي حقيقي و کليدي نظام سياسي کشور و حضور او در حاشيه و متن رويدادهاي تاريخي است که همين موجب ميشود تماشاي فيلم براي علاقهمندان به تاريخ معاصر کارکردي فراسينمايي پيدا کند.
منصور احتمالا يکي از فيلمهايي است که در جشنواره فجر با واکنشهاي کاملا متضاد روبهرو خواهد شد و از سوي عدهاي جزو بهترينها و از سوي گروهي ديگر جزو بدترينها قلمداد ميشود، اما هر دو طيف نميتوانند از اهميت فراسينمايي فيلم و همچنين جنبههاي موفق فني و هنري اجراي آن چشمپوشي کنند.
واکنش منتقدان به فيلم منصور
از عموم واکنشها ميتوان نتيجه گرفت که فيلم منصور بيش از ساخت و اجرا در ايده و حتي فرامتن جلب توجه کرده و اکثر نقدها نيز درباره رويکرد فيلم است و بحثي که مطرح ميکند.
منصور در اجرا به استانداردي حداقلي رسيده و با وجود موقعيتهاي جذاب، کمتر لحظه يا صحنه تکاندهندهاي را در آن پيدا ميکنيد. کافي است تا فيلم را با ايستاده در غبار مقايسه کنيم؛ اولين تجربه محمدحسين مهدويان اصولاً يک مستند بازسازيشده بر اساس روايت شاهدان واقعي بود که به ساختاري کاملا دراماتيک و قصهگو نزديک ميشد اما در عوض، منصور يک فيلم کاملا دراماتيک است که هنگام تماشا حس ديدن يک مستند را منتقل ميکند و به حقايق تاريخي ثبتشده بيشتر از درام و خلق لحظههاي تاثيرگذار بها ميدهد. طوري که ميشود گفت سرمدي هنوز از ذهنيت و تجربيات مستندسازياش دور نشده.
با اين وجود، اگر براي تماشاي فيلم حوصله به خرج بدهيد، بعدش حسابي جا دارد براي بحث درباره قرائتي که از عملکرد و تاثير شخصيت اصلياش ارائه ميکند، که از گفتمان روز جريانهاي سياسي مختلف روز هم دور نيست. در مجموع منصور اثري است که خلاقيت و زحمتي که براي ساخت آن صرف شده در مقابل فکر و ايدهاي که براي توليدش وجود داشته، کمتر به چشم ميآيد و جلوه ميکند، گرچه نشان ميدهد که محصولات سازمان اوج در متن و فرامتن همچنان کنجکاويبرانگيز هستند.