دومین روزِ دههی دوم از دومین ماه هر سال یادآور شهادت استاد مطهری است که توانسته بود با بیان و قلم خود تأثیرات چشمگیری در عرصه تبلیغ دینی داشته و خار چشم دشمنان و بدخواهان گردد. میتوان یکی از عوامل مهم این تأثیرگذاری عمیق استاد شهید را در ویژگی «مسألهمحور» بودن این استاد نمونه دانست که نسبت به نیازها و مشکلات مردم جامعه دغدغهمند بود.
ایشان در تبیین این ویژگی خویش میفرمایند: «این بنده تنها چیزى که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حلّ مشکلات و پاسخگویی به سؤالاتى است که در زمینه مسائل اسلامى در عصر ما مطرح است» (مجموعه آثار، ج۱، صص: ۴۰-۳۸)
مقام معظم رهبری نیز پیرامون این ویژگی استاد مطهری میفرمایند: «رفتار و منش آن مرد بزرگ، نشاندهنده و نمایشگر یک معلم کامل و با احساس مسئولیت بود. در هیچ عرصهای از عرصههایی که حضور یک متفکر اسلامی مورد نیاز بود، ایشان از ورود در آن عرصه خودداری نکرد؛ ملاحظات و مصالح نتوانست جلوی او را بگیرد که وارد این عرصه نشود؛ چه در زمینههای سیاسی، چه در زمینههای فکری. در زمینهی پاسخ به سؤالهای گوناگونی که در آن دوره ذهن جوانهای ما را به خود مشغول کرده بود، مفاهیم حقیقی دینی را در بستهبندیهای متناسب روز و متناسب با سؤال و نیاز و استفهام مخاطبین عرضه میکرد» (۱۵/۲/۱۳۸۹).
از آنجایی که این شهید بزرگوار در آثار قلمی و بیانی خود به مسائل و نیازها و مشکلات میپرداخت لذا این آثار را باید مصداقی از علم نافع بدانیم که برای استفادهکنندگان آن مفید و سودمند بوده است. از طرفی طبق سنت الهی که در آیه ۱۷ سوره رعد بیان میدارد: «و أمّا ما ینفع الناس فیمکث فی الأرض» هر آنچه برای مردم سودمند و نافع باشد باقی میماند و دوام مییابد. ازاینرو آثار شهید استاد مطهری با گذشت چندین دهه همچنان قابل استناد و استفاده است. مقام معظم رهبری در این زمینه میفرمایند: «امروز بعد از سی سال از شهادت آن مرد بزرگ، حرفهای او تازه است، زنده است؛ گویا برای امروز نوشته شده است. آن روز هم کسانی در سطوح مختلف فکری، از سخن او و فکر او استفاده میکردند، پاسخ خودشان را میگرفتند؛ امروز هم که افکار جلو رفته است، مسائل بسیاری برای ذهنهای جستوجوگر حل شده است، باز به سؤالات جدید پاسخگو است. این، خاصیت یک فکر عمیقِ همراه با اخلاص است (۱۵/۲/۱۳۸۹).
اما مسألهمحوری چه اهمیت و ضرورتی دارد؟ و در حال حاضر وضعیت اساتید نظام آموزشی در این زمینه چگونه است؟ برای نیل به این مطلوب چه راهکارهایی وجود دارد؟
اهمیت و ضرورت مسألهمحوری (بهویژه برای اساتید):
اساساً پژوهش در یک طبقهبندی به دو نوع موضوعمحور و مسألهمحور تقسیم میشود. در پژوهش موضوعمحور، «توان پژوهشگر» مبنا قرار گرفته سپس طرح پژوهشی مناسبی، بر اساس توانایی او تنظیم میشود. در این نوع پژوهشها ابتدا موضوعی انتخاب شده سپس برحسب توان اطلاعاتی و انس با موضوع، مباحثی که به نحوی با موضوع مرتبط است، به میان میآید. این مباحث تنوع و تغایر دارد و تنها به سبب ارتباطی که با موضوع دارد کنار هم نهاده میشود.
اما پژوهش مسألهمحور، پژوهشی است که معطوف به نیازها بوده و درصدد حل مسائل و مشکلات باشد. در این حالت، ابتدا «مسأله» مبنا قرار میگیرد و نیازهای پژوهشی برآورد میشوند و سپس پژوهشگر (یا گروه پژوهشی) مناسبی برای اجرای آن انتخاب میشود. در تاریخ علم نیز ابتدا مسائل به تدریج طرح میشد و سپس مسائل متعدد تحت عنوان موضوع واحد انسجام یافته و دانشها به وجود آمد.
امروزه گرچه پژوهش «مسألهمحور» مورد نیاز جامعه است اما چون زحمت زیادی داشته و مستلزم هزینههای سنگینی است کمتر به آن پرداخته میشود و پژوهشهایی که در کشور ما انجام میشوند به طور سنتی، پژوهش موضوعمحور هستند.
رهبر معظم انقلاب با تشخیص این معضل، آن را یک بیماری فرهنگی دانسته و در تشریح آن فرمودند: «اگر مشاهده میکنیم که افراد کارآمد فکری ما در دانشگاهها و کارگاهها و مراکز تحقیق، به نوآوریهایی که برای یک محقق، نان و آب و شهرتی ندارد، اما زحمت زیادی دارد، کمتر تن میدهند و به کارهای آسانتر و سهلتر تسلیم میشوند، یک بیماری فرهنگی است» (۲۱ آذر ۱۳۶۸).
نکته قابل توجه دیگر آن است که چنانچه اساتید، مسألهمحور نبوده و به علم و دانش خود عمل نکنند، این موضوع، دانشجویان را نسبت به دانشجویی و فراگیری علم بیرغبت میکند، زیرا در روایت فرمودند: «إِنَّمَا زَهَّدَ النَّاسَ فِی طَلَبِ الْعِلْمِ کَثْرَهُ مَا یَرَوْنَ مِنْ قِلَّهِ مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ» (غرر الحکم، حدیث ۳۸۹۵) تنها چیزی که موجب بیرغبتی مردم در علم آموزی میشود این است که فراوان مشاهده میکنند کسی که به علمش عمل کند، انگشتشمار است. و نیز فرمودند: «قِوَامُ الدُّنْیَا بِأَرْبَعَهٍ عَالِمٌ مُسْتَعْمِلٌ عِلْمَهُ وَ جَاهِلٌ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ ….. فَإِذَا ضَیَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ …». (نهج البلاغه، حکمت ۳۷۲) استواری دین و دنیا به چهار چیز است: عالمی که به علم خود عمل کند، و جاهلی که از آموختن سر باز نزند … پس هر گاه فرد عالِم، علم خود را تباه کند، نادان از آموختن سر باز میزند.
طبق روایات فوق، اگر در دانشگاهها مشاهده شود که غالباً دانشجویان، دانشجوی واقعی نیستند و صرفاً برای کسب مدرک در دانشگاه هستند ریشه در این دارد که عموم استادانِ خود را اهل عمل به دانستههای خود نمییابند.
در حال حاضر در آموزشوپرورش برخی از کشورهای دنیا و به طور کمرنگتر و با تأخیر فاز در آموزشوپرورش ایران، موضوع آموزش و یادگیری مسألهمحور مطرح شده و در حال پیگیری است. اگر اساتید دانشگاهها به این سمت نروند در آیندهای نه چندان دور توان پاسخگویی به انتظارات دانشآموزان فعلی مدارس آموزشوپرورش که دانشجویان آینده دانشگاهها هستند را نخواهند داشت. مشخص است که اساتید دانشگاهها از هماکنون باید خود را برای این آینده نزدیک آماده سازند زیرا این ویژگی «مسألهمحوری» یکباره و در کوتاهمدت حاصل نمیگردد.
از سوی دیگر استاد چنانچه مسألهمحور نباشد مورد خطاب آیه ۲ و ۳ سوره مبارکهی صف است که میفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ کَبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» همچنین طبق آنچه که در روایت آمده استاد چنانچه مسألهمحور بوده و به علم و دانش خود عمل نماید دانشمند است و اگر صرفاً انتقالدهنده باشد (و عامل نباشد) گرفتار سفاهت است:«تَعَلَّمُوا مَا شِئْتُمْ أَنْ تَعَلَّمُوا فَلَنْ یَنْفَعَکُمُ اللَّهُ بِالْعِلْمِ حَتَّى تَعْمَلُوا بِهِ لِأَنَّ الْعُلَمَاءَ هِمَّتُهُمُ الرِّعَایَهُ وَ السُّفَهَاء هِمَّتُهُمُ الرِّوَایَهُ». (بحار الانوار، ج ۲، ص ۳۷). هر اندازه که دلتان مى خواهد بیاموزید، اما [بدانید که] تا به علم عمل نکنید خداوند هرگز از آن به شما سودى نمىرساند؛ زیرا که دانایان به عمل کردن [به علم] اهتمام مىورزند و نادانان به روایت کردن [علم].
توضیح آنکه لازمه مسألهمحوری عمل به دانش است و کسی که مسألهمحور نباشد و از علم و دانش خود برای حل مسائل و رفع مشکلات بهره نگیرد به علم خود عمل نکرده است. بر این مبنا میتوان گفت از آنجایی که علم و دانش، امانتی الهی است طبق آنچه از نبی مکرم اسلام نقل شده است کسی که مسألهمحور نباشد و به علم و دانش خود عمل نکند به این امانت خیانت کرده است: «الْعِلْمُ وَدِیعَهُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الْعُلَمَاءُ أُمَنَاؤُهُ عَلَیْهِ فَمَنْ عَمِلَ بِعِلْمِهِ أَدَّى أَمَانَتَهُ وَ مَنْ لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ کُتِبَ فِی دِیوَانِ الْخَائِنِین». (بحار الانوار، ج ۷۴، ص ۱۶۶) علم، سپرده و امانت خدا در روى زمین اوست و عالمان امانتداران این سپرده خدایند. پس، هر که به علمش عمل کند، امانت او را پرداخته است و هر که عمل نکند، در دیوان خداوند متعال از خیانتکاران قلمداد میگردد.
همچنین در نقل دیگری امام کاظمعلیهالسلاماز زبان حضرت مسیح، دانشمندی را که به علم و دانش خود عمل نمیکند مورد مذمت قرار دادهاند «إنّ الناس فی الحکمه رجلان: فرجل أتقنها بقوله، و صدّقها بفعله، و رجل أتقنها بقوله، و ضیّعها بسوء فعله؛ فشتّان بینهما؛ فطوبى للعلماء بالفعل، و ویل للعلماء بالقول». (تحف العقول، ج ۲، ص ۳۸۳). به راستی مردم در حکمت دو دستهاند: مردی که آن را با سخن خویش استوار دارد و با کردارش تصدیق نماید و مردی که فقط با سخن خویش آن را استوار دارد ولی با کردارش تباه کند، پس بین این دو چقدر فاصله است. پس خوشا به حال دانایان با کردار و بدا به حال دانایان تنها با سخن.
امیرالمؤمنینعلیهالسلامنیز معیار علم و دانش را عمل به آن دانسته: «ملاک العلم العمل به» (غرر الحکم، حدیث ۲۸۰۸) و کسی که به علم خود عمل نمیکند را غیردانشمند معرفی مینماید: «ما علم من لم یعمل بعلمه»(غرر الحکم، حدیث ۲۸۳۰). ایشان زکات علم و دانش را علاوه بر یاددادن آن به اهلش، تلاش و کوشش برای بهکارگیری آن در عمل نیز میدانند: «زکاه العلم بذله لمستحقه و إجهاد النفس فی العمل به».(غرر الحکم، حدیث ۱۳۲).
وضعیت فعلی (هستها):
از آنجایی که آموزش و پژوهش مسألهمحور نیازمند تلاش و هزینههای زیادی است متأسفانه اعضای هیأتعلمی انگیزهای برای تحقیقات و فعالیتهای علمی مسألهمحور ندارند. چنین اساتیدی مقاله و کتاب را هم نه برای حل یک مسأله و برطرف ساختن نیازی بلکه برای دست یافتن به درجه بالاتر در مسابقات ارتقاء مینویسند.
علاوه بر مشکل فقدان انگیزه لازم، اساتید گاهی از لحاظ علمی، حداقل توانایی لازم برای مسألهمحوری را نداشته که باعث میشود دانشجویان را به سمتوسوی پژوهشهای آموزشمحور سوق دهند زیرا پژوهشهای مسألهمحور نیازمند بنیه علمی قوی و بالایی است.
آموزش در ایران، استادمحور و ارزیابی، حافظهمحور است. استاد یکسری مطالب انتزاعی به دور از واقعیت را ارائه میکند و انتظار دارد که دانشجویان این مطالب را شنیده و مطالب منابع کلاسی را مطالعه کرده و برای جلسه امتحان حفظ کنند لذا در این نظام آموزشی، «یادگیری» صورت نمیگیرد. پرسشگری و انتقاد در این سبک آموزش جایگاهی ندارد. این نظام آموزشی، اقتدارگرایانه، غیرمشارکتی، تکصدایی، انعطافناپذیر، ایستا، غیربازتابی و بیتوجه به نیازها است. اساتید، هم در آموزش و هم در پژوهش، توجه بیشازحدی به کمّیّت و حجمگرایی دارند. دانشجویان در پژوهشهای خود مطالبی را بازتولید میکنند که استادان آنها تدریس کرده یا نوشتهاند.
بسیاری از اساتید تفکر جزءنگر داشته که منجر به تکساحتی شدن فکر و مطالعه شده و به فعالیتهای علمی میانرشتهای و فرارشتهای اهمیتی نمیدهند. آنها علم و رشته خود را مهمترین رشته و علم شمرده و به دیگر رشتههای علمی بیتوجه هستند ازاینرو وقایع بیرونی را تنها در قالب و بُعد رشته خود نگریسته و تبیین مینمایند. در حالی که وقایع و پدیدههای بیرونی ابعاد مختلف داشته و رشتههای علمی و مرزهای آنها مصنوعی و برای تحلیل عمیقتر این پدیدههای بیرونی هستند (رفیعپور، ۱۳۸۱: ۲۶۲-۲۶۱).
چند پیشنهاد عملی برای مسألهمحور شدن:
اساتید باید تعادل و تناسب معقولی در میزان وظایف و کارکردهای خود (یعنی آموزش، پژوهش و ارائه خدمات علمی) ایجاد نمایند. بدین منظور لازم است که آنها با صنعت، بازار کار و دستگاهها و نهادهای متصدی امور مربوط به مسائل رشته تخصصی خود ارتباط داشته باشند.
این ارتباط با بازار کار هم برای خود اساتید سودمند است تا با نیازهای عملی و واقعی آشنا شده و آموزش و پژوهش آنها از سطح انتزاعی به سطح عملیاتی نزدیک شود، هم اینکه از این طریق میتوانند دانشآموختگان دانشگاه را با بازار کار مرتبط کنند: «اکنون در ژاپن، استادان دانشگاهها به طور سنتی در خود احساس وظیفه میکنند تا دانشآموختگان دانشگاه را با بازار کار مناسب پیوند دهند و آنها را در این زمینه یاری و راهنمایی کنند. این نقش سنتی استادان دانشگاهها موجب میشود تا بیشازپیش ارتباط نزدیکی میان نیازهای بازار کار و آنچه در دانشگاهها میگذرد، به وجود آید» (سرکارآرانی، ۱۳۸۰).
همچنین اساتید یکی از مهمترین برانگیزانندههای دانشجویان برای فعالیتهای پژوهشی هستند و از آنجایی که مسألهمحوری مستلزم زحمات زیادی است اهمیت انگیزهبخشی اساتید در مسألهمحوری، مضاعف میگردد. در این زمینه اساتید باید شیوه تدریس و سطح دانش حرفهای خود را هماهنگ با نیازهای دانشجویان برای انجام پژوهش مسألهمحور تقویت نموده تا بتوانند روحیه پژوهشی آنها را ارتقاء داده و انگیزه و خودباوری لازم برای مسألهمحوری را در آنها به وجود آورند.
پژوهش مسألهمحور غالباً مستلزم پژوهشهای گروهیِ چند/میان/فرارشتهای است لذا اساتید علاوه بر توانایی علمی لازم برای پژوهش چند/میان/فرارشتهای؛ باید روحیه کار گروهی با دانشجویان و دیگر اساتید بهویژه از دیگر رشتهها را نیز داشته باشند.
وظیفه دیگری که اساتید بر عهده دارند ثبت و انتقال تجارب و دانش ضمنی حل مسائل مربوط به رشته تخصصی است، تا مورد استفاده دیگر دانشوران قرار گرفته و حرکت پیشرفت علم و دانش شتاب بیشتری یابد.
پیشنهاد دیگری که در این زمینه وجود دارد عبارت است از «تدریس عادلانه» که در آن رابطهای برابر و عادلانه بین دانشجو و استاد برقرار شود. در راهبرد تدریس عادلانه، استاد نه در مقام قدرت مطلق و ریاست کل کلاس، بلکه در مقام «اقناعگر»ی است که تلاش میکند در یک گفتوگوی دوسویه و انتقادی و دوستانه، دانشجویان را در بحثی اقناع کند (فاضلی، ۱۳۸۲).