ظهور شبکههای اجتماعی به این معنی است که مردم بیش از هر زمان دیگری در تاریخ بشریت با هم در ارتباط هستند. اما به طور متوسط یک بریتانیایی تلفن خود را در روز ۲۸ بار نگاه میکند و وابستگی به شبکههای اجتماعی در این اندازه میتواند آثار منفی بر سلامت روان فرد داشته باشد.
در حالی که شبکههای اجتماعی میتوانند فوایدی هم داشته باشند، استفاده مداوم از آنها در طولانیمدت باعث ایجاد حس افسردگی و انزوا میشود.
تماشای سیل دائمی عکسهای روتوششده دیگران در اینستاگرام نمیتواند برای عزت نفس آدم خوب باشد و بررسی وسواسگونه توییتر قبل از خواب کیفیت خواب را پایین میآورد.
معظلی به نام اعتیاد به شبکه های اجتماعی
متخخصان هنوز به توافق نرسیدهاند که آیا اعتیاد به شبکه های اجتماعی و اینترنت پدیدهای واقعی است یا خیر؛ بااینحال شواهدی وجود دارد که واقعی بودن این دو نوع اعتیاد را نشان میدهد.
در یکی از مطالعات، نتایج تحقیقات گذشته در زمینهی «مشخصات روانشناختی، شخصیتی و استفاده از شبکه های اجتماعی» بررسی شد. محققان به این نتیجه رسیدند که «احتمال واقعی بودن اختلال اعتیاد به فیسبوک» وجود دارد؛ چراکه معیارهای اعتیاد مثل بیتوجهی به زندگی شخصی، تمایل ذهنی، فرار از واقعیات، تعدیل و تغییرات خلقوخو، تحمل و پنهان کردن رفتارهای معتادگونه، در افرادی که بیشازاندازه از شبکه های اجتماعی استفاده میکنند نیز دیده میشود.
دانشمندان همچنین متوجه شدند که انگیزه استفادهی مفرط از شبکه های اجتماعی بسته به شرایط مختلف، متفاوت است. افراد درونگرا و برونگرا بهدلایل مختلفی از شبکه های اجتماعی استفاده میکنند. برخی نیز بهدلیل خودشیفتگی به این شبکهها گرایش دارند. البته این موضوع به بررسیهای جداگانهای نیاز دارد.
تحقیقات دیگر همچنین تأیید کردهاند که افراد بهنوعی عقبنشینی یا کنارهگیری تمایل پیدا میکنند. مطالعاتی که چند سال قبل در دانشگاه سوانسی انجام شده نشان میدهند، نوعی علائم روانی عقبنشینی در افرادی که اینترنت را کنار میگذارند، دیده میشود. این مورد تنها به شبکه های اجتماعی محدود نمیشود و تمامی مدلهای استفادهی مفرط از اینترنت را در بر دارد.
تحقیقات بیشترِ انجامگرفته در این زمینه نشان میدهد، زمانی که اینگونه افراد از اینترنت استفاده نمیکنند، نوعی اثرات فیزیولوژیکی اندک، اما قابلاندازهگیری را متحمل میشوند. فیل رید، نویسندهی ارشد این مطالعات، دراینباره میگوید: «مدتهاست میدانیم افرادی که بیشازاندازه به دستگاههای دیجیتال وابسته هستند، هنگام کنار گذاشتن آنها نوعی اضطراب را تجربه میکنند، اما درحالِ حاضر میبینیم که این اثرات روانی همراه با تغییرات واقعی در روان افراد ایجاد میشوند.» هنوز بهطور قطع نمیتوان گفت که این اثرات در نتیجهی استفاده از شبکه های اجتماعی نیز ایجاد میشوند یا خیر؛ بااینحال شواهد بسیاری هستند که این ادعا را قویتر میکنند.
فناوریهای ارتباطی سلامت روان را به خطر میاندازند؟
مطالعه دانشگاه آکسفورد ۴۳۰ هزار نفر از نوجوانان انگلیسی و آمریکایی را مورد مطالعه قرار داد. متغیرهای مورد سنجش در این مطالعه عبارتند از: شاخصهای بهداشت روان مانند افسردگی و مشکلات عاطفی و میزان استفاده از رسانهها همچون تماشای تلویزیون، استفاده از رسانههای اجتماعی و استفاده از تلفن. این پرسشنامه که یک مطالعه طولی است و به مدت سی سال در پیمایشهای ملی تکرار شده است نشان میدهد که ارتباط بین استفاده از تلویزیون و رسانههای اجتماعی و افسردگی در کسانی که طی سی سال مداوم این پرسشنامه را تکمیل کردهاند تغییر چندانی ندارد.
در همان دوره مورد مطالعه، ارتباط کمی بین مشکلات عاطفی و افزایش استفاده از شبکههای اجتماعی مشاهده شد. در این پژوهش گسترده و طولی این استدلالها که استفاده از رسانه و فناوریهای ارتباطی برای نوجوانان مضر هستند مورد چالش قرار گرفته است و این پژوهش چنین ادعایی را اثبات نمیکند.
سابقۀ مطالعاتی که به بررسی رابطۀ سلامت روان و استفاده از فناوری در بین نوجوانان و کودکان پرداختهاند سابقهای طولانی است. برخی تحقیقات از خطر اعتیاد، خشونت، افسردگی و اضطراب در این زمینه سخن میگویند. اما به نظر میرسد که این ادعاها بیشتر بر تحقیقات غیر دقیق و ادعاهای کلی استوار شدهاند. تأثیری که فناوری بر سلامت روان نوجوانان و کودکان دارد، موضوعی پیچیده و در حال توسعه است و برای یافتن رابطه بین استفاده از فناوری و سلامت نیاز به تحقیقات وسیع است تا ادعاهای نادقیق. در این مورد البته توصیههایی وجود دارد، برای مثال سازمان بهداشت جهانی توصیه میکند که کودکان کمتر از ۵ سال نباید بیش از یک ساعت در برابر صفحۀ نمایش باشند چراکه فعالیت بدنی آنها کاهش مییابد. گزارشهای دیگری وجود دارند که از رابطه بین استفاده از شبکههای اجتماعی و افسردگی و خودکشی سخن میگویند اما به نظر میرسد در این مطالعات روشن نیست که آیا شبکههای اجتماعی باعث چنین موضوعی شدهاند یا افسردگی و اضطراب زمینۀ استفادۀ آسیبزا از فناوری را فراهم کرده است.
البته مطالعه دانشگاه آکسفورد محدودیتهایی نیز دارد. برای مثال این مطالعه فقط زمان صرف شده در استفاده از فناوری را ارزیابی کرده و نحوه استفاده از آن را بررسی نکرده است. این مطالعه تا حد زیادی به پرسشنامههایی متکی است که خود فرد در مورد خودش اطلاعاتی ارائه میدهد که میتواند اطلاعاتی نادقیق باشد.
مجموع این نکات به ما میگویند که اولاً در این مورد باید با احتیاط بیشتری سخن گفت و سیاستگذاریها باید بر مبنای شواهد و مطالعات علمی باشند، نه تصوارت عامه مردم. مجموعۀ مطالعات این حوزه دادهای زیادی در اختیار ما میگذارند اما وجود رابطهای قطعی بین استفاده از فناوری، مخصوصاً فناوریهای ارتباطی و میزان سلامت روان را تایید نمیکنند در حالی که بسیاری از دستورالعملهای این حوزه با فرض وجود چنین رابطهای نوشته شدهاند.