به گزارش پایگاه خبی دانا در میان محدّثان قدیم، تنها علی بن عیسی اربلی صاحب کتاب کشف الغمّه (که این کتاب را در سال ۶۸۷ ه. ق تألیف کرده است) به نقل از کمال الدین گفته است که امام حسین شش پسر و چهار دختر داشت؛ ولی او نیز هنگام شمارش دخترها، سه نفر به نامهای زینب، سکینه و فاطمه را نام میبرد و از چهارمی ذکری به میان نمیآورد. احتمال دارد که چهارمین دختر، همین رقیّه بوده باشد.
علامه حائری در کتاب معالی السبطین مینویسد: بعضی مانند محمّدبن طلحة شافعی ودیگران از علمای اهل تسنّن و شیعه مینویسند: امام حسین دارای ده فرزند، شش پسر و چهار دختر بوده است. سپس مینویسد: دختران او عبارتند از: سکینه، فاطمه صغری، فاطمه کبری، و رقیّه (ع)
آنگاه در ادامه میافزاید: رقیّه (ع) پنج سال یا هفت سال داشت و در شام وفات کرد. مادرش (ام اسحاق یا شاه زنان) دختر یزدجرد بود (یعنی حضرت رقیّه خواهر تنی امام سجّاد بود). نویسنده معالی السبطین، مادر حضرت رقیه (س) را شاه زنان؛ دختر یزدگرد سوم پادشاه ایرانی، معرفی میکند که در حمله مسلمانان به ایران اسیر شده بود. وی به ازدواج امام حسین (علیه السلام) درآمد و مادر گرامی حضرت امام سجاد (ع) نیز به شمار میآید. (حایری، محمد مهدی، معالی السبطین، قم، منشورات الرضی، ۱۳۶۳ ه. ش، ج ۲، ص ۲۱۴-
بسیاری از مورخان و مقتل نویسان هنگام بیان فرزندان امام حسین (ع) به دو دختر به نامهای فاطمه و سکینه، اشاره نمودند (مفید محمد بن نعمان، الارشاد، سلسلة مؤلفات شیخ مفید، ج ۲، ص ۱۳۵، دارالمفید، بیروت، ۱۴۱۴ ه. -
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۷۷، موسسه انتشارات علامه، چاپ علمیه قم. -طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۷۸، موسسه آل بیت، چاپ اول، ۱۴۱۷ ه.
الزبیری مصعب ا، نسب قریش، ص ۵۹، دارالمعارف، قاهره چاپ سوم. - بلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۱۲۸۸، دارالفکر، بیروت، چاپ اول ۱۴۱۷ ه. - سبط بن جوزی، تذکرة الخواص، ص ۲۴۹، موسسه اهل البیت، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۱ ه.).
با دقّت و تحقیق در کتابهای تاریخی و مقاتل میبینیم که، تاریخ نویسان شیعی و سنّی وجود دختری به نام سکینه را برای امام حسین (ع) ثبت کرده اند. شیخ مفید می نویسد: سکینه از جمله دختران امام حسین (ع) و نام مادرش «رباب» است. مفید محمد بن نعمان، الارشاد، ج ۲، ص ۳۷، انتشارات علمیه اسلامیه.
شیخ طبرسی نیز با ذکر این مطلب، میگوید: امام حسین (ع) وی را به عقد عبدالله بن الحسن، برادر زاده اش درآورد که در روز عاشورا به شهادت رسید، طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۴۱۸، نشر آل البیت، مفید محمد بن نعمان، الارشاد ص ۲۵، اربلی، کشف الغمة، ص ۱۵۷-
که امام در توصیفش میفرماید:
غالب (اوقات) بر سکینه چنین است که با تمام وجود محو جمال ازلی است. ایّامش غرق در عبادت و راز و نیاز با پروردگار سپری میگردد. (اسعاف الراغبین، در حاشیه نورالابصار، ص ۲۰۲-
این تعریف، بیانگر مقام برجسته دختر امام حسین علیه السلام در راستای یقین به پروردگار متعال و گسستن از مشغولیات و دلبستگیهای دنیای فانی است.
این بانوی با تقوا در روز عاشورا، شاهد پرپر شدن گلهای بوستان محمد (ص) بود. در آن زمان که دشمن بی رحم به خیمههای زنان و کودکان حمله کرد، فاطمه از جمله افرادی بود که مورد حمله وحشیانه دشمن قرار گرفت و مجروح گشت و به همراه سایر زنان دلسوخته به اسیری برده شد. وی هنگامی که در کوفه، جمعیت را مشغول شادی و پایکوبی دید، بانگ برآورد که: «ای اهل کوفه! هلاکت بر شما باد، آیا میدانید کدامین خون از پیامبر خدا برگردن شماست و او آن را از شما طلب خواهد کرد؟ سنگ و خاک بر دهان تو بادای کسی که به کشتن مردمانی که خداوند آنان را از هر آلودگی پاک کرده، افتخار میکنی، اینک منتظر لعنت و عذاب خود باشید که به همین زودی پی در پی از آسمان بر شما وارد خواهد شد و شما را به کیفر اعمالتان گرفتار خواهد نمود.»
در کتاب مقتل الحسین آمده است: ایشان با پسر عمویش (عبدالله بن الحسن) ازدواج کرد که در روز عاشورا، قبل از این که بین آن ها وصلتی صورت بگیرد، به شهادت رسید و هیچ بچهای از ازدواج آن ها به دنیا نیامد. موسوی عبدالرزاق، مقتل الحسین (ع)، ص ۳۹۷، منشورات بصیرتی.
هم چنین طبرسی نقل میکند: سکینه بنت الحسین (ع)، در روز عاشورا ده ساله بوده است. [ موسوی عبدالرزاق، مقتل الحسین (ع)، ص ۳۹۷، منشورات بصیرتی.
ذهبی نیز در کتاب «تاریخ الاسلام»، سکینه را دختر امام حسین (ع) میداند و فهرستی از کتابهایی را که از سکینه بنت الحسین (ع) نام آورده اند، ذکر میکند [ الذهبی، تاریخ الاسلام، ج ۷، ص ۳۷۱- دارالکتاب العربی، بیروت، لبنان. ه حدود بیست کتاب است؛ بنابراین، کتابهای بسیاری از سکینه دختر امام حسین (ع) یاد کرده اند، که نام برخی از آن ها را، افزون بر آن چه در متن آمده، در پی نوشت آورده ایم! [بوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبین، ص ۹۴، ۱۱۹، ۱۳۳، ۱۶۷؛ البلاذری، انساب الاشراف، ج ۳، ص ۳۶۲-؛ ابن حنان، الثقات، ج ۴، ص ۳۵۱، مؤسسة الکتب الثقافه. البخاری، التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۲۷۳، دار المعرفه، لبنان، بیروت. العصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص ۲۷۴، دار الفکر، بیروت. محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۴۷۵، بیروت. المزنی، تهذیب الکمال، ج ۶، ص ۳۹۷، مؤسسة الرساله. ابن عامر، تاریخ المدینة، ج ۲، ص ۵۲، و ج ۲۹، ص ۶۹ در صفحات مختلف، دمشق دار الفکر. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج ۴، ص ۳۱۶، و ج ۷، ص ۱۰۷، دارالکتاب الاسلامی، القاهره. مجلسی محمد باقر، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۶۹، ص ۴۷، بیروت. قمی شیخ عباس، منتهی الآمال، ج ۱، ص ۵۴۷، مطبوعات حسینی.
امّا درباره سنّ آن بزرگوار، سخن روشنی وجود ندارد و از مجموع اقوال مورّخان استفاده میشود که ایشان در جریان کربلا ازدواج کرده بود، یا دست کم در سنّ ازدواج بوده است.
از روایات استفاده میشود که دختر دیگر امام حسین (ع) سکینه است که در آن زمان بل از جریان کربلا به سن ازدواج رسیده بود. [ مفید محمد بن نعمان، الارشاد، ج ۲، ص ۲۲، ترجمه، رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه. نک: فرزندان امام حسین (ع)
از مجموع مطالب ارائه شده چنین نتیجه گرفته میشود، یکی از دختران امام حسین (ع) (رقیه یا فاطمه) در شام کنار خرابه کنار سر مبارک پدرش امام حسین (ع) به شهادت رسید و این دختر غیر از سکینه است که سالها بعد از شهادت پدرش زنده بوده است.
اما در مورد حضرت سکینه:
حضرت سکینه، دختر ابی عبدالله الحسین (ع) و حضرت رباب است. نام اصلی وی، آمنه یا امیمه بود و مادرش رباب او را به سکینه ملقّب ساخت. (منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۳۷۹ (این بانوی شریف علوی در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایه اش حضرت رباب (س) و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبری (س) پرورش یافت و از راهنمایی و تربیت ناب برادرش حضرت علی بن الحسین (ع)، معروف به زین العابدین در ایام امامت آن بزرگوار، بهرههای وافر یافت.
وی از زنان خردمند و دانای عصر خویش بود. علاوه بر بهره مندی کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوی مانند تعّبد، تدین و تقوای الهی برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنوری و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وی، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود. (اعلام النّساء، ج ۲، ص ۲۰۲)
درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقی در دست نیست. امّا وی در واقعه عاشورا، دختری رشید و بالغ بود. برخی از مورخان، وی را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده اند؛ بنابراین تولدش باید میان سالهای ۴۷ تا ۵۰ قمری باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع) دیده به جهان گشود. (شام، سرزمین خاطره ها، ص ۱۰۴ (سکینه در کربلا حاضر بود و به همراه اسیران به شام رفت و بعد به مدینه برگشت و در مدینه وفات یافت (منتهی الامال، ج ۱، ص ۸۵۴ - سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۳۸، ماده سکن - منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی، ص ۲۴۴).
امام حسین (ع) به تمامی فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخورداری از فضایل و کمالات نفسانی، بسیار دوست میداشت. روایت شده که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانهای که آن دو در آن زندگی میکردند شعری عاطفی سرود که ترجمه اش چنین است: به جانت سوگند! من به راستی خانهای که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و برای آنان دارایی ام را نثار میکنم و هیچ ملامت گری نمیتواند مرا در این کار سرزنش کند. (منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳)
آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت ۵۷ سال زندگی کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (ع) قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد. این بانوی مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگی کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانی را وداع گفت.
اما در مورد حضرت سکینه:
حضرت سکینه، دختر ابی عبدالله الحسین (ع) و حضرت رباب است. نام اصلی وی، آمنه یا امیمه بود و مادرش رباب او را به سکینه ملقّب ساخت. (منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۶۲ و وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۳۷۹ (این بانوی شریف علوی در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین (ع) و مادر گرانمایه اش حضرت رباب (س) و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبری (س) پرورش یافت و از راهنمایی و تربیت ناب برادرش حضرت علی بن الحسین (ع)، معروف به زین العابدین در ایام امامت آن بزرگوار، بهرههای وافر یافت.
وی از زنان خردمند و دانای عصر خویش بود. علاوه بر بهره مندی کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوی مانند تعّبد، تدین و تقوای الهی برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنوری و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وی، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود. (اعلام النّساء، ج ۲، ص ۲۰۲)
درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقی در دست نیست. امّا وی در واقعه عاشورا، دختری رشید و بالغ بود. برخی از مورخان، وی را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خوانده اند؛ بنابراین تولدش باید میان سالهای ۴۷ تا ۵۰ قمری باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبی (ع) دیده به جهان گشود. (شام، سرزمین خاطره ها، ص ۱۰۴ (سکینه در کربلا حاضر بود و به همراه اسیران به شام رفت و بعد به مدینه برگشت و در مدینه وفات یافت (منتهی الامال، ج ۱، ص ۸۵۴ - سفینه البحار، ج ۱، ص ۶۳۸، ماده سکن - منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی، ص ۲۴۴).
امام حسین (ع) به تمامی فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخورداری از فضایل و کمالات نفسانی، بسیار دوست میداشت. روایت شده که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانهای که آن دو در آن زندگی میکردند شعری عاطفی سرود که ترجمه اش چنین است: به جانت سوگند! من به راستی خانهای که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و برای آنان دارایی ام را نثار میکنم و هیچ ملامت گری نمیتواند مرا در این کار سرزنش کند. (منتهی الآمال، ج ۱، ص ۴۶۳)
آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت ۵۷ سال زندگی کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین (ع) قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد. این بانوی مکرمه، بین ۶۷ تا ۷۰ سال زندگی کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانی را وداع گفت.
سکینه، گوهری مستور در صدف عفّت و حیا و آراسته به اخلاق محمّدی است. وی شأنش بالاتر از مدح ستایشگران و مقامش والاتر از وصف دوستداران است؛ زیرا او در کنف حمایت بزرگانی، چون پدر و برادر رشیدش امام زین العابدین و حضرت علی اکبر علیهم السلام قرار داشت و راه تعالی روح و مبارزه با نفس را از آنها فرا گرفته بود.
یکی از نویسندگان معاصر آورده است: «سکینه بانویی جلیل القدر، با نجابت و دارای مقام و منزلتی بلند است. (اسعاف الراغبین، در حاشیه نورالابصار، ص ۲۰۲-
بانو بنت الشّاطی میگوید:
«به حق که خانم سکینه به سبب اصل و نسب عالی و شرافت و منزلت بالایش، صاحب عزّت بی پایان و آشکاری است.» (تراجم سیّدات بنت النّبوّه، ص ۹۵۶-
مورّخ شهیر، غیاث الدّین میرخواند در کتاب حبیب السّیر میگوید:
«حضرت سکینه دختر امام حسین علیه السلامرا به خاطر جمال ظاهری و کمال باطنی و حسن خلق، عقیلة القریش گفته اند.»
دختر امام حسین علیه السلام از شجاعتی قابل تحسین برخوردار بود. وی در برابر ظالمان سکوت نمیکرد و به انجام تکالیف الهی همّت میگمارد. او از هیاهوی تبلیغاتی هراسی به دل راه نمیداد و با صلابت فاطمی دشمن را خوار و رسوا مینمود، با دلیل و منطق سخن میگفت و حقّانیّت خویش را به اثبات میرساند.
روزهای جمعه، خالد بن عبدالملک، بر بالای منبر میرفت و به بدگویی از علی علیه السلام میپرداخت؛ این خبر به حضرت سکینه علیها السلام رسید، وی همراه خدمتگزارانش نزد خالد میآمد و در مقابلش ایستاده و او را سبّ و لعن میکرد.
نگهبانان خالد جرأت آزار رساندن به سکینه را نداشتند؛ اما همراهانش را اذیّت کرده و آسیب میرساندند. در مجلسی که مروان، امیرمؤمنان علیه السلام را سب نمود، با شهامت، او و اجدادش را لعنت کرد. دختر عثمان که در جلسه حاضر بود، رو به سکینه کرد و گفت: من دختر شهیدم! سکینه علیها السلام سکوت کرد و آنگاه که مؤذّن صدا به اذان بلند کرد و به عبارت: «اشهد انّ محمّداً رسول الله» رسید، خطاب به دختر عثمان فرمود: این، پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار گشت و گفت: «لافخر علیکم ابداً؛ من دیگر هرگز به شما فخر نخواهم کرد.» (تراجم سیّدات بنت النّبوّه، ص ۱۵۷-
عظمت مقام و فصاحت و بلاغت کلام حضرت سکینه، به کسی اجازه گستاخی و توهین نمیداد و همگان را سرجای خود مینشاند. همان طوری که سخن گفتن عمّه اش زینب علیها السلام بر دهان کوفیانِ بی غیرت و بی وفا مهر سکوت زد و آنان را به حیرت واداشت.
سرشتشان پاک گردیده است. (بحارالانوار، باب فضل الشّیعه، ج ۶۵-
محبوب دل پدر
سکینه در خاندانی بزرگ که خداوند مقامشان را رفعت بخشیده بود، رشد نمود. تمسّک به راه مستقیم الهی و تبعیّت از احکام حیات بخش قرآن، او را به کمال انسانیّت رسانید و سبب شد هم طراز عقیله بنی هاشم، زینب کبری علیها السلام از پیام آوران کربلا گردد؛ به طوری که دشمنان به شخصیّت با صلابتش معترفند و دوستداران اهل بیت علیهم السلام به وجودش مفتخر.
اخلاق نیک و خصال پسندیده این بانوی نمونه، وی را در نظر پدر که مربّی صالح و کاملی بود، عزیز نمود و، چون ستارهای فروزان در آسمان خاندان امام درخشید و همه را شیفته رفتار شایسته خود کرد. امام حسین علیه السلام که آگاه به ضمیر انسانها و معیار سنجش اعمال است، سکینه را با زیباترین لقب، یعنی «خیرة النّساء» خواند و با عنایتی خاص مقام و منزلت وی را در مواقف بسیار، بر دیگران آشکار نمود.
دلبستگی و مهر امام نسبت به سکینه، در آخرین خداحافظی از خیمه ها، قابل توجّه و تأمّل است. وقتی آن حضرت نزدیک خیمهها رسید، فرمود:
«ای زینب!ای امّ کلثوم!ای سکینه! علیکنّ منّی السّلام.».
چون اهل بیت صدایش را شنیدند، برای وداع گرداگرد امام حلقه زدند. علاقه فراوان سکینه به پدر، عنان اختیار را از کفش ربود، دست هایش را بر سر فرود آورد و گفت: پدرجان! آیا تن به مرگ دادهای که این گونه خدا حافظی میکنی؟ ما، بعد از تو به چه کسی پناهنده شویم؟
سخنان عاطفه برانگیز دختر، بر قلب پدر، سنگین آمد و از بی تابی فرزندش گریست و فرمود:
«ای نور دیده ام! چگونه تسلیم مرگ نشود کسی که یار و یاوری ندارد؟»
صحبتهای امام برای سکینه که بوی فراق و تنهایی میداد، او را از جمع حاضر جدا کرد و در حالی که آرام آرام میگریست، به گوشه خیمه رفت! شاید قصدش این بود که قلب پدر را بیش از این غصّه دار نکند. امام حسین علیه السلام با مشاهده این وضع از اسب فرود آمد و سکینه را نزد خویش خواند و او را به سینه چسباند و اشک هایش را پاک نمود و فرمود:
«ای سکینه! بدان که بعد از من گریه زیادی در پیش خواهی داشت؛ اما تا هنگامی که جان در بدن دارم، با این اشکِ جانگدازت، دلم را آتش نزن! آن زمان که کشته شدم، تو که بهترین زنان هستی، سزاوارترین فرد به گریستن بر منی!»
لفظ جمع در اینجا، بیانگر این است که سکینه جزء بانوانی است که دلیلی واضح بر بالابودن مقامشان وجود دارد، مانند حضرت زهرا علیها السلام و زینب علیها السلام. (نفس المهموم، ص ۱۶۰.
کاروان کربلا
سکینه بلایای سنگین روز عاشورا را با دلی استوار و ارادهای پولادین تحمّل نمود. این توان، برخاسته از باطن پاک و توجّه کامل او به ذات احدیّت بود، همان گونه که امام حسین علیه السلام درباره اش فرموده: «دخترم، دائم محو جمال الهی است.» مطمئنّاً اگر امام بردباری او را محک نزده بود و به درجه ایمانش واقف نبود، او را همراه خویش به سفری پرحادثه نمیبرد تا مبادا از آن حوادث دهشت بار روحش متزلزل شده و دینش دستخوش دگرگونی گردد. سکینه به مرتبهای از یقین و رضای الهی رسیده بود که کشته شدن پدر و برادرها و عموها را دید، اما لب به شکایت نگشود و آن مصائب را لطف الهی دانست.
حضرت سکینه جز با پسر عمویش عبدالله بن الحسن ازدواج نکرد.» [سکینه دختر امام حسین، ص ۲۰- - ۲۲ علی محمدعلی دخیل، مترجم دکتر فیروز حریرچی، انتشارات امیرکبیر.
علمای اهل سنت نیز در کتب خود، این اعتقاد شیعه را نقل و با آن موافقت کردهاند.
کتب ذیل از جملهی کتب شیعه و سنی است که این موضوع را روایت کرده اند:
۱- اسعاف الراغبین، ص ۲۱۰؛
۲- ریاض الجنان، ص ۵۱؛
۳- اعلام الوری، ص ۱۲۷؛
۴- سفینه البحار، ص ۶۳۸؛ [سکینه دختر امام حسین، ص ۲۰- تا ۲۲ علی محمدعلی دخیل، مترجم دکتر فیروز حریرچی، انتشارات امیرکبیر.
۵- مقتل الحسین، اثر مقرم، ص ۳۳۰؛
۶- سکینه بنت الحسین، اثر مقرم، ص ۷۲؛
۷- ادب الطف، ج ۱، ص ۱۶۲-
آرامگاه
درباره در گذشت این بانوی بزرگ علوی، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکی است که وی در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۱۷ هجری قمری و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر میگوید که وی در پنجم ربیع الاوّل سال ۱۲۶ هجری قمری در مکه معظمه وفات یافت. (شام، سرزمین خاطره ها، ص ۱۰۷؛ اعلام النسّاء، ج ۲، ص ۲۲۴؛ وفیات الأعیان، ج ۱، ص ۳۷۸ (به هر روی، در گذشت وی در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالی که حضرت سکینه (ع) وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین (ع) نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (وقایع الایام، ص ۲۰۶ (T
سرانجام حضرت سکینه علیه السلام در پنجم ربیع الاوّل ۱۱۷ ق. دنیا را وداع گفت و روح مطهّرش در بهشت برین سکنا گزید.
آرامگاه آن بانوی گرامی در قبرستان بقیع (مدینه) است؛ وی هنگام انجام عمره، در مکّه رحلت کرده است؛ و گروهی نیز بر این باورند که: آرامگاه او در مقبره باب الصّغیر (دمشق) میباشد، که هم اکنون زیارتگاه شیعیان میباشد... ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۸۰ و ۲۸۱-