خطبه قاصِعَه، طولانیترین خطبه نهج البلاغه است که محتوایی اخلاقی و اجتماعی دارد و موضوع آن نکوهش تعصب و خودپسندی است. این خطبه در اواخر حکومت امیرالمؤمنین (ع) در کوفه ایراد شده و امام در این خطبه درباره تفرقه اجتماعی هشدار داده و عاملان آن را سرزنش میکند و حوزه نیوز در شمارههای گوناگون به انتشار متن، ترجمه و شرح آن خواهد پرداخت.
- متن بخش نهم خطبه
فَاللَّهَ اللَّهَ فِی عَاجِلِ الْبَغْیِ وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ، فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ إِبْلِیسَ الْعُظْمَی وَ مَکِیدَتُهُ الْکُبْرَی الَّتِی تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ، فَمَا تُکْدِی أَبَداً وَ لَا تُشْوِی أَحَداً لَا عَالِماً لِعِلْمِهِ وَ لَا مُقِلًّا فِی طِمْرِهِ، وَ عَنْ ذَلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِی الْأَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ تَسْکِیناً لِأَطْرَافِهِمْ وَ تَخْشِیعاً لِأَبْصَارِهِمْ وَ تَذْلِیلًا لِنُفُوسِهِمْ وَ تَخْفِیضاً لِقُلُوبِهِمْ وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلَاءِ عَنْهُمْ، وَ لِمَا فِی ذَلِکَ مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْأَرْضِ تَصَاغُراً وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلًا، مَعَ مَا فِی الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْأَرْضِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ إِلَی أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ؛ انْظُرُوا إِلَی مَا فِی هَذِهِ الْأَفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ.
- ترجمه بخش نهم خطبه (آیت الله مکارم شیرازی)
خدا را خدا را! از کیفر سریع سرکشی و سرانجام وخیم ظلم و ستم و سوء عاقبت تکبّر بر حذر باشید، زیرا این امور دام بزرگ ابلیس و نیرنگ عظیم اوست که همچون زهرهای کشنده در قلوب مردان نفوذ میکند. هرگز از تأثیر فرو نمیماند و کسی از هلاکتش جان سالم به در نمیبرد، نه عالم به جهت علم و دانشش و نه فقیر به سبب لباس کهنه اش؛ و به همین جهت خداوند بندگان با ایمان خود را با نمازها و زکاتها و مجاهدتها به وسیله روزههای واجب (از بغی و ظلم و کبر) حراست فرموده، تا اعضا و جوارحشان آرام شود، چشمانشان خاضع و نفوس آنان رام گردد، قلبهایشان خضوع پذیرد و تکبّر را از آنان بزداید؛ و به همین دلیل ساییدن پیشانیها که بهترین جای صورت است بر خاک، موجب تواضع و فروتنی است و گذاردن اعضای پر ارزش بدن بر زمین دلیل بر کوچکی و چسبیدن شکمها به پشت به هنگام روزه مایه تواضع است و نیز پرداخت زکات موجب صرف ثمرات و درآمدهای زمین و غیر آن برای نیازمندان و مستمندان میگردد (و همه این امور بندگان را از آفت کبر و غرور باز میدارد و به تواضع و فروتنی دعوت میکند) به آثار این اعمال بنگرید که چگونه شاخههای درخت تفاخر را درهم میشکند و از جوانه زدن کبر و خودپسندی (در دلها) جلوگیری میکند.
- شرح بخش نهم خطبه (آیت الله مکارم شیرازی)
هیچ کس از کبر و غرور در امان نیست
امام (علیه السلام) در این بخش از خطبه باز به دنبال هدف اصلی مجموع خطبه؛ یعنی نکوهش کبر و غرور و نشان دادن آثار سوء آن است؛ ولی این هدف را از مسیر جالب دیگری دنبال میکند و به سراغ عبادت و واجبات و فرایض الهی میرود و نشان میدهد که آنها چگونه برای زدودن آثار کبر و غرور، مؤثرند.
ابتدا مقدّمتاً به طور کلّی به عواقب سوء بغی و ظلم، هشدار میدهد و میفرماید: «خدا را خدا را! از کیفر سریع سرکشی و سرانجام وخیم ظلم و ستم و سوء عاقبت تکبّر بر حذر باشید»؛ (فَاللّهَ اللّهَ فِی عَاجِلِ الْبَغْیِ، وَ آجِلِ وَخَامَةِ الظُّلْمِ، وَ سُوءِ عَاقِبَةِ الْکِبْرِ).
سپس به ذکر دلیل روشنی برای این هشدار پرداخته، میفرماید: «زیرا (این امور سه گانه) دام بزرگ ابلیس و نیرنگ عظیم اوست که همچون زهرهای کشنده در قلوب مردان نفوذ میکند. هرگز از تأثیر فرو نمیماند و کسی از هلاکتش جان سالم به در نمیبرد، نه عالم به جهت علم و دانشش و نه فقیر به سبب لباس کهنه اش»؛ (فَإِنَّهَا مَصْیَدَةُ (۱) إِبْلِیسَ الْعُظْمَی، وَ مَکِیدَتَهُ الْکُبْرَی، الَّتِی تُسَاوِرُ (۲) قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَةَ السُّمُومِ الْقَاتِلَةِ، فَمَا تُکْدِی (۳) أَبَداً، وَ لاَ تُشْوِی (۴) أَحَداً، لاَ عَالِماً لِعِلْمِهِ، وَ لاَ مُقِلاًّ (۵) فِی طِمْرِهِ (۶)).
امور سه گانهای که امام (علیه السلام) در آغاز این سخن به آن هشدار میدهد، بعضی به معنای تجاوز از حد به معنای ستم کردن و تکبّر و خود برتربینی است لازم و ملزوم یکدیگرند.
افراد متکبّر تنها خودشان را میبینند و به همین جهت برای حقوق دیگران ارزشی قائل نیستند و دست به ظلم و ستم میزنند و نیز بعضی به معنای تجاوز از حد، به ظلم و ستم میانجامد و همه اینها سموم کشنده و دامهای خطرناکی از دامهای شیطانند که جز اولیاء اللّه و افراد صالح با ایمان را از آن گریزی نیست.
جمله «فَمَا تُکْدِی أَبَداً...» اشاره به فراگیر بودن این هشدار است؛ مبادا دانشمندی تصوّر کند که تنها با علم و دانشش میتواند از این دام شیطان رهایی یابد و یا شخص فقیری با فقرش ممکن است از آسیب آن در امان بماند؛ هرکس ـ بدون استثنا ـ آلوده بغی و ظلم و کبر گردد عاقبت شوم و تاریکی خواهد داشت.
آن گاه امام عبادت اسلامی را مطرح و روی بسیاری از آنها انگشت میگذارد و تأثیر مثبت آنها را در زدودن آثار کبر و غرور و زنده کردن روح تواضع و فروتنی شرح میدهد و میفرماید: «و به همین جهت است که خداوند، بندگان با ایمان خود را با نمازها و زکاتها و مجاهدتها به وسیله روزه واجب (از بغی و ظلم و کبر) حراست فرموده، تا اعضا و جوارحشان آرام شود؛ چشمانشان خاضع، و نفوس آنان رام گردد؛ قلبهایشان خضوع پذیرد و تکبّر را از آنان بزداید»؛ (وَ عَنْ ذلِکَ مَا حَرَسَ اللّهُ (۷) عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ، وَ مُجَاهَدَةِ الصِّیَامِ فِی الاَْیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ، تَسْکِیناً لاَِطْرَافِهِمْ، (۸) وَ تَخْشِیعاً لاَِبْصَارِهِمْ، وَ تَذْلِیلاً لِنُفُوسِهِمْ، وَ تَخْفِیضاً (۹) لِقُلُوبِهِمْ، وَ إِذْهَاباً لِلْخُیَلاَءِ (۱۰) عَنْهُمْ).
اشاره به اینکه یکی از فلسفههای مهم این عبادات، در هم شکستن انگیزههای کبر و غرور است که سرچشمه تجاوز و ظلم میشود. ارکان و آداب نماز به طور کامل، انسان را به تواضع دعوت میکند. ایستادن همچون عبد خاضع در برابر خداوند و سپس رکوع و از همه مهمتر سجده از یک سو روح تواضع را در انسان پرورش میدهد و از سوی دیگر او را از هرگونه گناه باز میدارد (إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَی عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْکَرِ) (۱۱).
همچنین زکات که در واقع اکرام و احترامی به نیازمندان و مستمندان است، کبر و غرور را از روح و جان ثروتمندان و متمکّنان میزداید و نیز روزه که انسان را با تشنگی و گرسنگی در صف فقرا و نیازمندان قرار میدهد، در هم شکننده کبر و غرور است؛ هر چند فلسفه این عبادات به این منحصر نمیشود؛ ولی به یقین یکی از فلسفه هایش همین است که امام (علیه السلام) در اینجا بدان اشاره فرموده است.
در سایر روایات اسلامی نیز به این معنا اشاره شده است؛ مثلا در حدیثی از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) میخوانیم: «إنَّ عِلَّةَ الصَّلاةِ أنَّها إقْرارٌ بِالرُّبُوبِیَّةِ للهِِ تَعالی وَ خَلْعُ الاَْنْدادِ وَ قِیامُ بَیْنَ یَدَیِ الْجَبّارِ جَلَّ جَلالُهُ بِالذُّلِ وَ الْمَسْکَنَةِ وَ الْخُضُوعِ...؛ فلسفه نماز اقرار به ربوبیت خداوند متعال و نفی هرگونه شرک و قیام در برابر ذات پاک خداوند با تسلیم و تواضع و خضوع است». (۱۲)
و نیز درباره فلسفه زکات از همان حضرت نقل شده است که میفرماید: «وَ هُوَ مَوْعِظَةٌ لاِهْلِ الْغِنی وَ عِبْرَةٌ لَهُمْ لِیَسْتَدَلُّوا عَلی فُقَراءِ الاْخِرَةِ بِهِمْ؛ ادای زکات پند و اندرزی است برای اغنیا و درس عبرتی است برای آنها تا از این طریق به فقر و نیازمندی خود در آخرت آشنا شوند». (۱۳)
نیز از همان حضرت درباره فلسفه صوم چنین میخوانیم: «عِلَّةُ الصَّوْمِ عِرْفانُ مَسِّ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ لِیَکُونَ ذَلیلا مُسْتَکیناً...؛ فلسفه روزه این است که گرسنگی و تشنگی را احساس کند تا متواضع و خاضع گردد...». (۱۴)
آن گاه امام (علیه السلام) در ادامه این سخن به شرح آنچه در جملههای بالا به صورت اجمال درباره فلسفه نماز و روزه و زکات بیان کرده بود، پرداخته چنین میفرماید: «(خداوند نماز را واجب کرد) به این جهت که ساییدن پیشانیها که بهترین جای صورت است بر خاک، موجب تواضع و فروتنی است و گذاردن اعضای پر ارزش بدن بر زمین دلیل بر کوچکی، و چسبیدن شکمها به پشت، به هنگام روزه، مایه تواضع است و نیز پرداخت زکات، موجب صرف ثمرات زمین و غیر آن برای نیازمندان و مستمندان میگردد (و همه این امور، بندگان را از آفت کبر و غرور باز میدارد و به تواضع و فروتنی دعوت میکند)»؛ (وَ لِمَا فِی ذلِکَ مِنْ تَعْفِیرِ (۱۵) عِتَاقِ (۱۶) الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعاً، وَ الْتِصَاقِ کَرَائِمِ (۱۷) الْجَوَارِحِ بِالاَْرْضِ تَصَاغُراً (۱۸)، وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ (۱۹) مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلاً؛ مَعَ مَا فِی الزَّکَاةِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الاَْرْضِ وَ غَیْرِ ذلِکَ إِلَی أَهْلِ الْمَسْکَنَةِ وَ الْفَقْرِ).
به یقین آنچه در بالا آمد، بخشی از فلسفههای این عبادات مهم اسلامی است، زیرا عبادات، فلسفههای مهمی دارد که یکی از مهمترین آنها همان پرورش روح تواضع و فروتنی و مبارزه با کبر و غرور است. فلسفه نهی از فحشا و منکر و معراج مؤمن بودن در نماز و نیز پرورش روح تقوا و اخلاص در سایه روزه و مبارزه با آفت اختلاف طبقاتی در زکات و غیر اینها، غیر قابل انکار است.
در سایر روایات اسلامی نیز اشارات روشنی به این امور دیده میشود.
در حدیثی از امام باقر (علیه السلام) میخوانیم که خداوند به موسی بن عمران وحی کرد: آیا میدانی چرا من تو را از میان خلقم برای سخن گفتن با او برگزیدم؟ موسی عرض کرد: پروردگارا نمیدانم، فرمود: «یا مُوسی إنّی قَلَّبْتُ عِبادی ظَهْراً وَ بَطْناً فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً أذلَّ لی نَفْساً مِنْکَ یا مُوسی إِنَّکَ إذا صَلَّیْتَ وَضَعْتَ خَدَّیْکَ عَلَی التُّرابِ؛ای موسی من تمام بندگانم را زیر و رو کردم احدی را مثل تو متواضع در برابر خود ندیدم؛ای موسی! هنگامی تو نماز میخوانی دو طرف صورت خود را بر خاک مینهی». (۲۰)
در پایان این فقره در یک نتیجه گیری کلی میفرماید: «به آثار این اعمال (نماز و روزه و زکات و سجده) بیگرید که چگونه شاخههای درخت تفاخر را در هم میشکند و از جوانه زدن کبر و خودپسندی (در دل ها) جلوگیری میکند»؛ (اُنْظُرُوا إِلی مَا فِی هذِهِ الاَْفْعَالِ مِنْ قَمْعِ (۲۱) نَوَاجِمِ (۲۲) الْفَخْرِ وَ قَدْعِ (۲۳) طَوَالِعِ الْکِبْرِ).
قابل توجه است که بعضی از این عبادات همه روز تکرار میشود تا روزی خالی از برنامه «کبرزدایی» بر انسان نگذرد.
نکته:
فلسفه عبادات
بی شک، خداوند بزرگ از عبادت ما و فرشتگان بی نیاز است و اگر تمام جهانیان، راه ایمان یا کفر را پیش گیرند چیزی بر جلال او افزوده یا از آن کاسته نمیشود. (إِنْ تَکْفُرُوا أَنْتُمْ وَمَنْ فِی الاَْرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ). (۲۴) و نیز میفرماید: (وَمَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ). (۲۵)
هر کس هر چیز دارد از برکات ذات پاک پروردگار و رشحهای از رشحات وجود اوست بنابراین مخلوق کاری نمیتواند انجام دهد که بر عظمت خالق بیفزاید و از اینجا به خوبی میتواند نتیجه گرفت که فلسفه و فایده احکام عموماً و عبادات خصوصاً به خود انسانها باز میگردد.
عبادات، فلسفه مشترک و فلسفه خاص دارد؛ فلسفه مشترک عبادات، خضوع و تواضع در پیشگاه خدا و شکستن بت کبر و غرور و سرکشی و طغیان است. افزون بر این، عبادات انسان را به یاد خدا میاندازد و قلب و روح را زنده نگاه میدارد و آثار غفلت و بی خبری را میزداید و بدین ترتیب عبادات انسان را همیشه در مسیر عبودیت و بندگی حق نگاه میدارد.
اضافه بر این، هر یک از عبادات، فلسفه ویژه خود را نیز دارد؛ نماز نهی از فحشا و منکر میکند و روزه مبارزه با هوای نفس را تقویت مینماید و زکات، اختلاف طبقاتی را از بین میبرد یا کاهش میدهد، حج باعث اتحاد صفوف مسلمانان و قوت و قدرت اسلام میگردد و در روایات اسلامی که در باب فلسفه احکام آمده به همه این امور اشاره شده است. (۲۶)
پی نوشت ها:
۱. «مصیدة» (به سکون صاد و فتح یاء) و بعضی به کسر میم خوانده اند به معنای آلت صید دام است.
۲. «تساور» از «سور»، بر وزن «غور» به معنای پریدن بر چیزی و حمله کردن است و در اینجا به معنای نفوذ سموم در دلها آمده است.
۳. «تکدی» از ریشه «کَدْی» بر وزن «کسب» به معنای بخل ورزیدن و محبوس ساختن و از اثر انداختن است.
۴. «تشوی» از ریشه «شیّ» بر وزن «شرّ» گاه به معنای بریان کردن و پختن و گاه به معنای دست و پا و اطراف بدن آمده و هنگامی که به باب افعال برود به ضرباتی گفته میشود که به نقطه حساس وارد نگردد و خطا کند و به اطراف وارد شود.
۵. «مقلأ» «مقلّ» به معنای فقیر است و از ریشه «قلیل» گرفته شده است.
۶. «طمر» به معنای لباس کهنه و مندرس است.
۷. «عَنْ ذلِکَ ما حَرَسَ اللهُ» در ترکیب و تفسیر این جمله، شارحان اختلاف کرده اند. ابن ابی الحدید میگوید «ما» در این جمله زایده و «ذلک» اشاره به بغی و ظلم و کبر است، بنابراین مفهوم جمله چنین میشود: خداوند بندگانش را از این امور سه گانه به وسیله نماز و روزه و زکات حفظ فرموده است و بعضی دیگر مانند شارح خوئی گفته اند که «عن» در اینجا برای بیان علت است و «ما» مصدریه است و معنای جمله این میشود که خداوند بدین سبب بندگانش را با نماز و زکات و روزه از کبر و غرور و ظلم، حراست کرده است.
۸. «اطراف» این واژه در فارسی امروز به معنای جوانب است؛ ولی در لغت عرب طرف، بر وزن «هدف» به معنای قطعه و پارهای از هر چیز است و به هنگامی اطراف بدن گفته میشود مراد دست و پا و انگشتان است.
۹. «تخفیض» از «خفض» بر وزن «لفظ» به معنای سهولت و نرمش و پایین آوردن گرفته شده است.
۱۰. «خیلاء» به معنای تکبّر و خودبینی است.
۱۱. عنکبوت، آیه ۴۵.
۱۲. وسائل الشیعة، جلد ۳، صفحه ۴، کتاب الصلاة، باب وجوب الصلاة، حدیث ۷.
۱۳. همان مدرک، جلد ۶، صفحه ۵، کتاب الزکاة، ابواب ما یجب فیه و ما تستجب، باب ۱، حدیث ۷.
۱۴. من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۷۳، حدیث ۱۷۶۷.
۱۵. «تعفیر» به معنای به خاک مالیدن است از «عفر» به معنای خاک و غبار است.
۱۶. «عتاق» جمع «عتیق» شیء پر ارزش و گرانبهاست و به اشیای قدیمی پر ارزش، عتیقه میگویند، و «عتاق الوجوه» اشاره به بخشهای پر ارزش صورت یعنی پیشانی است.
۱۷. «کرائم» جمع «کریمه» یعنی گرانقدر، با ارزش، شریف و بزرگوار.
۱۸. «تصاغر» به معنای کوچکی کردن از ریشه «صغر» بر وزن «پسر» به معنای کوچکی شده است.
۱۹. «متون» جمع «متن» به معنای پشت و گاه به معنای اصل میآید و در اینجا معنای اوّل مراد است.
۲۰. من لا یحضره الفقیه، جلد ۲، صفحه ۳۶۳.
۲۱. «قمع» به معنای غلبه کردن و ریشه کن نمودن است.
۲۲. «نواجم» جمع «ناجمه» به معنای هر چیزی است که در ابتدا ظاهر میشود. از «نجم» بر وزن «حجم» به معنای طلوع و ظهور گرفته شده است.
۲۳. «قدع» به معنای باز داشتن است.
۲۴. ابراهیم، آیه ۸.
۲۵. آل عمران، آیه ۹۷.
۲۶. به کلمات قصار نهج البلاغه، کلمه ۲۵۲ مراجعه فرمایید.