
بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاى شوراى عالى انقلاب فرهنگى (۱۳۷۶/۱۱/۰۴)
بسم الله الرحمن الرحیم
برادران عزیز و خواهر محترممان که این دعوت را اجابت کردید و تشریف آوردید، خوش آمدید؛ خیلی لطف فرمودید بنده امروز، شاید عرض عمدهای که با مجموعه حاضر داشته باشم، اولاً تشکر از زحمت حضرات است در این یک سالی که گذشته، و این که از حضرات تشکر کنیم و خسته نباشید بگوییم و درخواست و تأکید برای دنبالهگیری همین تلاش در آینده، و این که ان شاءالله طبق همین شرح وظایفی که جدیداً مطرح و بحث و تدوین شده است، کارهای این مجموعه پیش برود. انصافاً دبیرخانه و آقای دکتر کینژاد، زحمات زیادی کشیدهاند.
جایگاه عالی شورای عالی انقلاب فرهنگی
دوم این که من یک اشارهای هم به جایگاه این مجموعه بکنم؛ چون شنیدم که مورد سؤال قرار گرفته، که مثلاً جای سیاستهای کلی آن جاست و جای بعضی از سیاستها – مثلاً ـ دولت است.
به نظر میرسد که اولاً مقوله فرهنگ، چون مقوله بسیار مهمی است، جا دارد که مجموعهای بنشینند و درباره مسایل مورد اهتمام فرهنگ کشور، فراتر از گرفتاریها و ابتلائات اجرایی، تبادل نظر کنند. کما این که در قضیه اقتصاد هم همین طور است؛ ما شورای اقتصاد داریم. بعضی جاهای دیگر هم شوراهایی برای این گونه کارها هست. به نظر من، فرهنگ نسبت به بقیه بخشهای جامعه، برای این که کسانی ـ اهل نظر، اهل فکر – بنشینند و حقیقتاً علاججویانه و روشنبینانه و حکیمانه مسایل فرهنگ جامعه را بررسی کنند، اولویت دارد.
بنابراین ایرادی نیست که ولو سیاستهای کلی – از جمله سیاستهای فرهنگی – در جای دیگر تدوین میشود، اما به هر حال جایگاهی برای سیاستهایی که به اجرا نزدیک است، یا به تعبیر جناب آقای خاتمی همان حلقه واسط بین اجرای محض و سیاستهای کلی است – که این هم خودش عرض عریضی است – وجود داشته باشد.
پس مطلب اول این که من، واقعاً اصرار دارم این مجموعه، با احساس این مسؤولیت، مشغول کار باشد یک بار دیگر هم چند سال قبل ـ زمان امام (رضوان الله علیه) ـ همین سؤال مطرح شد؛ و مجموعه و شخص امام (رضوان الله علیه) به این نتیجه رسیدند که این تشکیلات، وجودش لازم است، ولو این که دستگاههای موظف فرهنگی دولتی ما به کار خود مسلطند. آن وقت هم خوب تسلط داشتند و برنامهریزی میکردند. مجلس هم بود، قانونگذاری میکرد، دولت هم بود؛ اما احساس شد که این مجموعه هم کاملاً لازم است. الان هم من تأکید میکنم؛ و به نظر میرسد که حقیقتاً میتواند خلاً بزرگی را در باب فرهنگ، پر کند.
ثانیاً البته بخشهای دولتی فرهنگی ما یک مجموعه از کار فرهنگی را به عهده دارند – مثل دانشگاهها، مثل مدارس –، اما حقاً و انصافاً مجموعه مسایل فرهنگی کشور، در این بخشها منحصر نیست؛ یعنی اگر ما در زمینههای فرهنگی کشور احساس کنیم که یک کار عمومی لازم است – فرض کنید احساس بشود که جامعه ما جامعهای است که به بعضی از بی انضباطیها در زمینه مسایل خودش، خو گرفته، و لازم است که یک کار پیگیر و دنباله دار نسبت به این قضیه انجام بگیرد – فکر میکنم پارسال هم در این جلسه، انضباط اجتماعی را مثال زدم.
خوب، در کدام یک از بخشهای ما این قضیه قابل طرح و تصمیمگیری است؟ چه کسی میخواهد نسبت به این قضیه تصمیم بگیرد؟ دولت هم که مجموعه مجریان کشور هستند، سرشان بیشتر به مسایل اجرایی مشغول است تا به این مسایل کلی، که به خصوص در کارهای اجرایی، خیلی ما به ازاء ندارد که انسان آن را لمس کند!
مرکزی لازم است، برای این که این گونه چیزها – خلقیات روحی جامعه و ملت، خلقیات سیاسی و اجتماعی، یا خلقیات رفتاری – را بحث کنند و در موردش تصمیمگیری کنند.
نه این که بخواهیم بگوییم که هر کاری در این زمینههای فرهنگ عمومی بخواهد انجام بگیرد، باید بیاید از این جا اجازه بگیرد؛ نه، الان روحانیت معظم و دستگاههای تبلیغاتی کشور که دولتی هم نیستند – مردمی هستند – دارند کارهای فراوانی در این زمینه میکنند، احتیاج هم ندارند که از جایی استیذان بکنند که این حرف را بزنیم، یا نزنیم. اما اگر حقیقتاً یک دستگاه متفکر و جامع همه خصوصیات و بیننده همه کمبودها و نیازها وجود داشته باشد که بتواند خلأها را بفهمد، بعد اگر به این نتیجه رسید که در کشور، این کمبود از لحاظ اخلاقی وجود دارد، ببیند آیا جای این هست که به دستگاههای تبلیغاتی کشور – فرضاً به سازمان تبلیغات، یا به دستگاه اعزام مبلغ در قم – توصیه کنند، یا نظر کارشناسی بدهند که به نظر ما چنانچه مبلغین در این ماه رمضان، یا در این یک سال، یا در این برهه از زمان، روی این مسأله تکیه بکنند، خیلی به سود کشور است.
آیا ما تا حالا این را تجربه کردهایم که بفهیم این لازم نیست؟ بلاشک چنین چیزی مفید است. بلاشک میتواند فواید زیادی داشته باشد و هیچ کس از آن بی نیاز نیست.
علی ایّ حال، پس در زمینه فرهنگ عمومی و مسایلی که مربوط به فرهنگ عمومی است، جایی لازم است که متصدی شناخت و بحث و تصمیمگیری و ابلاغ برای اجرا – به مراکز خودش – باشد؛ و آن همین شورای عالی انقلاب فرهنگی است، و انصافاً هیچ جایگزینی هم ندارد. این یک نکته که خواستم عرض کنم جایگاه این، خیلی مهم است.
لازمالاجرا بودن مصوبات شورای عالی
البته مکرراً سؤال میشود که از لحاظ نفوذ قانونی این مصوبات، ما در چه وضعیتی هستیم؛ آیا از لحاظ قانونی، حکم قانون دارد؟ این هم قبلاًعرض شد که بله، ما در زمان امام سؤال کردیم، ایشان فرمودند؛ بعد هم همین معنا از طرف ما تأیید شد که مصوبات این شورا لازم الاجرا است، به هر جا که ابلاغ شد، دستگاههای اجرایی موظفند اجرا کند. نمیشود گفت که حالا ما یک تصمیمی میگیریم، بعد یک زمان هم مجلس یک تصمیم میگیرد بله، طبیعی است که این هست.
البته این جا دستگاه قانون گذاری نیست؛ نمیخواهیم تعبیر قانون بکنیم. کما این که در آن سؤالی هم که از امام شد و جوابی که ایشان فرمودند، اسم قانون گذاری نیامده؛ چون مرکز قانونگذاری در قانون اساسی، یک جاست، لیکن منافاتی ندارد که مصوبات این جا در یک حوزه و در سطح خاصی لازم الاجرا باشد، کما این که مصوبات دولت در یک محدوده لازم الاجرا است. البته ممکن است که یک دستگاه قانونگذاری بیاید و برخلاف این، یک قانون وضع کند؛ چه مانعی دارد؟
اولاً ممکن است دولت، امروز یک تصویب نامه بگذراند که فردا قانون، آن را نقض کند. نمیشود گفت که دولت بگوید اصلاً تصویب نامه نگذاریم، برای این که یک وقت ممکن است نقض بشود! ثانیاً حتی قوانین خود مجلس هم، قوانین این دوره با فاصله معینی، به وسیله یک قانون دیگر نقض میشود. به نظر من، این نمیتواند به عنوان یک اشکال مطرح بشود. البته چنانچه واقعاً بررسی و تصمیمگیری شد، دیدند که باید نقض بشود، البته نقض کنند، آن جا مجلس شورای اسلامی است، شما هم میتوانید حضور پیدا کنید و ثابت کنید؛ ضمن این که مسؤولان دولتی در این شورا حضور دارند – چند نفر از وزراء، ریاست محترم جمهور و بعضی مسؤولان دیگر….
پس این هم از جهت نفوذ قانونی مصوبات اینجا و اهتمام دستگاهها به آن. البته همه دستگاهها باید خودشان را موظف بدانند و عمل کنند. به بنده گزارش دادند که بعضی از دستگاهها مصوبه اینجا را خیلی تحویل نمیگیرند! معلوم است که تخلف میکنند. باید با تخلف برخورد بشود، باید دنبالهگیری بشود، به آنها اخطار بشود و موظف بشوند که به آنچه از این جا ابلاغ میشود، ترتیب اثر بدهند و مثل یک امر واجب الاطاعه، اطاعت بکنند.
عرصه فرهنگ؛ عرصه جنگ و مبارزه
نکته دیگری هم که به نظر رسید امروز عرض کنم – البته من این را به بعضی از مسؤولان اجرایی عرض کردهام – این است که عرصه فرهنگ – همان طور که توجه دارید – یک عرصه مبارزه است. این که میگفتم «تهاجم فرهنگی» مخصوص امروز هم نیست. البته یک وقتی تهاجم در یک زمینههایی، بروز بیشتری دارد، یا شدت بیشتری پیدا میکند.
فرهنگ، جای جنگ است. فرهنگهای گوناگون، با یکدیگر در حال مقابلهاند. البته چنانچه صاحب یک فرهنگ – یک مجموعهای که یک فرهنگ را دارد. بتواند فرهنگ خودش را با فرهنگهای دیگر تطبیق بکند، البته خیلی خوب است. یک چیزهایی را هم بگیرد، خیلی خوب است. البته یک مقدار، هم اختیاری است و هم نیست. کسی که در تاریخ مطالعه میکند، مشاهده میکند که انتقال فرهنگها از بخشهای گوناگون عالم به بخشهای دیگر، ناشی از تصمیمگیری نیست؛ اگر چه اسلام در مقام تصمیمگیری هم با این تصمیم، مخالفتی هم ندارد.
اسلام، فرهنگ جامعه را با همه خیرات و حسناتی که در فرهنگهای دیگر وجود دارد، تکمیل میکند؛ لیکن فرهنگهای مختلف در دنیا، در مقابل هم صفآرایی میکنند. این صفآرایی ممکن است که در مواردی طبیعت فرهنگها باشد. فرض کنید فرهنگ مادی گری، طبعاً در مقابل فرهنگ معنوی یک نوع صفآرایی دارد؛ و طبعاً – ولو عملاً متولیانشان نخواهند – این ضد آن و علیه آن است، و آن نیز ضد این است. یک وقتی هم هست که بحث طبیعت دو فرهنگ نیست، بلکه مجموعاً متولیان و صاحبان یک فرهنگ به دلایلی سعی میکنند که فرهنگ خودشان را بر فرهنگ دیگری غلبه بدهند؛ چنانچه استعمارگران و دوران استعمار، یکی از اولین کارهایی که میکردند، این بود که فرهنگ خودشان را وارد آن منطقه تحت نفوذ استعماری بکنند. یعنی این را حساب شده میکردند؛ نه به این معنا که لشگریانشان میآمدند، سالها میماندند و فرهنگ قهراً منتقل میشد؛ نه، برای این کار، محاسبه میکردند.
استعمار از اول – از قرن هجدهم، از قبل از انقلاب فرانسه – چنین میکرد. البته ناپلئون قبل از این قضایا به مصر رفت و سعی کرد که با آنها به شکل – علی الظاهر – غیراستعماری برخورد بکند؛ لیکن تمام آنچه را که از ورود فرهنگ غربی به دنیای عرب – به خصوص به مصر ذکر میکنند، به همان مدت کوتاه یکی دو ساله که ناپلئون در مصر بود، میرسانند! به آن جا چاپخانه آورد و بنا کرد افکار و مفاهیم رایج آن روز فرانسه را در مصر آن روز گسترش دادن! کار استعمارگران این است!
انگلیسیها هم همین کار را در هند کردند. استعمارگرها در آفریقا و هر جا که رفتند، این کار را کردند! این چیزی قهری است که استعمارگرها فرهنگ خودشان را در یک سلطه استعماریمی بردند – هر جایی را که میگرفتند – لذاست که این فرهنگها ماندگار هم شده است. الان آن جاها که به وسیله انگلیسیها فتح شده است، فرهنگ انگلیسی در آن جا ماندگار است؛ بعد از گذشت قرنها، حتی هنوز شکل سیاسی حکومت انگلیس و بسیاری چیزهای دیگر وجود دارد!
اگر یک وقتی قدرتمندان عالم و کسانی که میتوانند کاری بکنند، ملاحظه کنند که بخشی از فرهنگ یک کشور، مزاحم آنها و معارض منافع آنهاست، بدیهی است که با آن بخش معارضه فرهنگی میکنند! این بخش، این نوع معارضه، دیگر معارضه توپ و تفنگ و کارهای امنیتی و سیاسی نیست؛ بلکه معارضه فرهنگی است. هر کسی که زبان رساتر، قوت استدلال و منطق قوی تر، به خصوص امکانات تبلیغی و تجربه بیشتری در این زمینهها داشته باشد، او برنده است. یعنی امروز در دنیا، این تجربه شده است.
بالعیان همه مشاهده کردید که در همین دوران اخیری که این حکومتهای سوسیالیستی اروپا فرو ریخت، تبلیغات گوناگون غربیها در تسریع و جهت دادن به این کارها که انجام میگرفت، چقدر موثر بود! به هر حال دیر یا زود، یک زمانی انجام میگرفت؛ لیکن آنها تسریع کردند در کشور خود ما هم همین معنا وجود دارد. بلاشک امروز وقتی که قدرتهای استکباری از انقلاب، آزرده و ضرر دیده هستند، وقتی نکاتی را در این انقلاب و در فرهنگ این مردم مشاهده میکنند که یا این نکات، منشأ اصلی اشکال بر آنهاست، یا تشکیل دهنده بخشهای عمده اشکال است، با این انقلاب و با این فرهنگ، مقابله و روی آنها کار میکنند! ایمان مردم از این قبیل است؛ به خصوص ایمان نسل جوان! و بعضی از مفاهیم سیاسی ما از این قبیل است که برای آنها بسیار مهم است.
بنابراین ما در زمینه فرهنگ، با یک تهاجم و جنگ حقیقی و سازمان یافته روبرو هستیم. از طرق مختلف، از راههای بسیار هنرمندانه و خوبی هم وارد میشوند؛ این طور هم نیست که خودشان همه جا مستقیم کار بکنند! این طور هم نیست که همه جا به این تحلیلی که میکنند و این حرفی که میزنند، لباس تهاجم بپوشانند! همه کارشان به وسیله رادیوها و تفسیرهای سیاسی نیست؛ کتاب و مقاله مینویسند، کسانی را در محیطهای آموزشی، آموزش میدهند و چیزهایی را منتقل میکنند!
به هر حال اگر کسی به مسایل، حساسیت داشته باشد و متوجه مسأله تهاجم فرهنگی باشد، نشانههای بارز بیشماری را در این زمینه مشاهده میکند. من میخواهم عرض بکنم که یکی از چیزهایی که در کشور ما نمیشود از آن غفلت کرد، این مسأله تهاجم فرهنگی است. البته این دعوتی را که به تهاجم فرهنگی میکنیم، میشود معنای دیگر و جور دیگری فهمید و تحلیل کرد؛ لیکن حقیقت قضیه این است که ما امروز نمیشود در زمینه مسایل فرهنگی در کشور بی توجه باشیم.
به خیال خودمان کار سازنده میکنیم؛ مملکتمان را بسازیم و توجه نکنیم که دشمنانی وجود دارند که دین، استقلال و حتی ارزشهای ملی – یعنی ارزشهای غیردینی – ما را با ابزارهای فرهنگی، هدف قرار میدهند! روی اینها با همان ابزارهای فرهنگی که ابزارهای تبلیغی است – فیلم، سینما، خبرسازی و جریان سازی جهانی و بحث و استدلال– مورد تهاجم قرار میدهند و پایههای اینها را در داخل کشور، سست کنند! به نظر من اگر ما بخواهیم کشورمان را به سمت آن هدفهایی که تعلیم و ترسیم شده است، پیش ببریم، بدون این که به این نکته توجه بکنیم، نه کار شدنی است، نه کار حکیمانهای است، نه کار عاقلانهای است! به این باید توجه بشود.
من انتظارم و خواهشم از شورای عالی انقلاب فرهنگی این است که مسأله تهاجم فرهنگی را بحث کنید. اصلاً این موضوع را مورد مطالعه قرار بدهید. البته به نحو حمل شایع صناعی، قطعاً مسایلی هست که مربوط به تهاجم فرهنگی است و الان بحث میشود؛ شکی نیست. مثلاً بحث در مورد همین مسأله اسلامی کردن دانشگاهها به حمل شایع، بحث از تهاجم فرهنگی است؛ ولی باید به حمل اولی و ذاتی درباره خود تهاجم بحث کنید! آیا واقعاً آن که بنده در قضیه تهاجم فرهنگی میفهمم، اصلاً درست است یا نه؟ این را مناقشه کنیم؟ اگر دیدیم که درست است، اگر دیدیم که حقیقتاً ارزشها، اصول، پایهها و مبانی مورد تهاجم قرار دارد، ستاد اصلی مقابله با این تهاجم، این جاست و اینجا نبایستی از این قضیه و این کار غفلت بکند. باید ان شاءالله با جدیت دنبال بفرمایید.
البته من باید اقرار بکنم که از کارکرد شورا، حقیقتاً و قلباً راضی هستم؛ یعنی این مجموعه با ارزشی که الان دور هم جمع شده اید، شاید واقعاً با این سنگینی و با این وزانت علمی هم هیچ مجموعهای را در کشور نداشته باشیم. یعنی مجموعهای رسمی نداریم، شاید مجموعهای غیررسمی باشد که نمیشناسیم. واقعاً بین مجموعههای رسمی، با این وزانت علمی و فرهنگی که این مجموعه دارد، شاید هیچ مجموعهای نباشد، بنده هم خوشحالم که ما این مرکز بسیار مهم را داریم؛ و از این که شنیدم و گزارش داده شد که بعضی از حضرات برای حضور، خیلی اهتمام دارند، و برای شرکت در بحثها – خیلی خوشحالم و از این حضرات هم تشکر میکنم.
اهتمام اعضا نسبت به حضور در جلسات شورای عالی
البته از همهی برادرها و خواهرمان بایستی درخواست کنیم که نسبت به حضور در جلسه – هم کمّاً و هم کیفاً – اهتمام داشته باشند. این جلسه در سابق، هر هفته تشکیل میشد؛ حالا ظاهراً دو هفته یک بار تشکیل میشود، دو هفته یکبار، زمان خیلی زیادی هم نیست برای این که همه مقید باشند که حتماً در هر جلسه – از اول تا آخر – و در بحثها شرکت بکنند؛ یعنی حضورشان در جلسه، حضور فعال و مثبتی در بحثها باشد. ان شاءالله اگر این طور باشد، این جلسه به نتایجش خواهد رسید. در ضمن آن چیزهایی که در گزارش دیدم، مصوباتی که بوده، مصوبات خوبی بوده است. مجموعههایی هم که درست شده است – برای بعضی مقاصد، مثل همین مسأله اسلامی شدن دانشگاهها و بعضی چیزهایی دیگر، یا تغییر و اصلاح ساختار که برخی مخصوص رسیدگی به این قضیه شده اند – همه اینها مثبت و با ارزش است و بنده صمیمانه از همه آقایان متشکر هستم.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته