به گزارش پایگاه خبری دانا اربعین حسینی از راه رسیده است. امروزه در دنیا کمتر کسی است که نام «کربلا» و دو حرم شریف واقع در آن و آئینهای حسینی و روز اربعین را نشنیده باشد.
کسانی که پای در این سفر معنوی و انسان ساز میگذارند لازم است چه پیش از سفر و چه در حین سفر و انجام پیاده روی نسبت به ارتقای بینش خود نسبت به زیارت و امام (ع) اهتمام ویژه داشته باشند. در راستای گسترش با فاطمه شریف فخر استادیار جامعة المصطفی (ص) العالمیة به گفتگو پرداختیم که حاصل آن در ادامه تقدیم مخاطبان میشود.
*وضعیت موجود و وضعیت مطلوب در زندگی و عشق حسینی، با توجه به سه بعد عاطفی، شناختی و عملی، و از نظر کیفی و کمی، چیست و چگونه است؟ نگاه همهجانبه به زندگی امام حسین (ع) چگونه قابل تحقق است؟
در پاسخ به این مسئله، چهار توجیه و راهکار به نظر میرسد اوّلی بر اساس جامعیت دین و الگوهای دینی از جمله امام حسین (ع) است؛ دومی به تحلیل سه بعد عاطفه و شناخت و عمل در ارتباط با معصومین میپردازد؛ سومی همین سه بعد را نسبت به امام حسین مدنظر قرار میدهد؛ و چهارمی نگاهی همهجانبهنگر به شعائر حسینی دارد. از این رو در این بحث سه توجیه و راهکار نخست را توضیح خواهیم داد.
نخست: دین، در نگاه کلی، یعنی مرام زندگی برای رسیدن به یک نقطه نهایی و هدف که معمولاً سعادت نامیده میشود. سعادت در اسلام، کمال انسانی است و کمال انسانی در مقایسه با موجود کامل یعنی خدا و با وساطت و الگوگیری از مصداق انسان کامل یعنی چهارده معصوم تحقق مییابد و این کمال، مظهریت صفات الهی است.
دین یا دین کامل، آن است که مرام زندگی را در همه ابعاد آن فرد و اجتماع، ماده و معنا، دنیا و آخرت نشان دهد و دینداری واقعی آن است که مرام دینی را در همه ابعاد ملاحظه نماید. همچنین، لازمه انسان کامل یا گام گذاشتن در راه کمال انسانی، به قول شهید مطهری، آن است که کمال در همه ابعاد مدنظر قرار گیرد و لذا اکتفا به معنویت و عبادت، معنای کاملی از کمال نیست یا اصلاً معنای کمال نیست.
دوم: برخی که برای بعد مادی حیات، اهمیت بیشتری قایلند، دین را هم تنها در بعد مادی زندگی خود لحاظ میکنند؛ عدهای که معناگراتر هستند، به معنویت دین بها میدهند؛ و قس علیهذا. همچنین، برخی دینداران، از سه بخش دین یعنی اعتقادات و تکالیف و اخلاقیات و به اعتباری، چهار یا پنج بخش با افزودن احساسات و عواطف دینی و نیز شعائر و مراسم دینی تنها به برخی از آنها بها میدهند و گاهی فقط یک بخش را در زندگی خود برجسته مینمایند. البته در تلقیهایی که صورت میگیرد، فقط افراد پایبند به تکالیف و عبادات و نیز شعائر، دیندار دانسته میشوند و دو دسته دیگر یعنی برگزینندگان اعتقاد و اخلاق، دیندار به شمار نمیآیند؛ بلکه مثلاً دارای قلب پاک و اخلاقمدار معرفی میگردند (مثلاً گفته میشود فلانی با اینکه ایمان ندارد، قلبش پاک است یا خیلی اخلاقی است). نتیجه این میشود که رعایت تکالیف و عبادات و نیز برپایی شعائر و مراسمات دینی، برای دیندار بودن کافی است؛ اما اخلاق، لازم نیست. در مورد تکالیف و عبادات هم تأکید خاصی بر نماز و روزه و حج و خمس و زکات و حجاب و عبادتهای مستحبی وجود دارد. این نکته اگر به صورت آگاهانه در اندیشه دینداران هم نباشد، بروز عملی آن همینگونه است.
سوم: امام حسین (ع) از یک سو، در جایگاه انسان کامل یعنی جامع همه ابعاد دین و دینداری، و به عنوان یکی از مصادیق آن قرار دارد، و از سوی دیگر، برای حفظ دین و دینداری به معنای کامل آن یعنی همه اجزا و ابعاد دین قیام کرده است.
از سه نکته بالا (دین کامل، دینداری همهجانبه، و امام حسین (ع) به عنوان انسان کامل و ذوابعاد) لازم میآید که: زندگی و عشق واقعی حسینی، در همه بخشهای دین و دینداری تحقق یابد. خلاصه کردن این نوع زندگی و عشق، در بروز احساسات و عواطف (در قالب مراسمها و زیارتها و آداب و رسوم ملی و مذهبی که با یاد و نام امام حسین (ع) برگزار میگردد و به نام شعائر حسینی شناخته میشود)، تنها به جا آوردن یک یا دو بخش دین و دینداری است.
اکنون، ازآنجا که امامت و ولایت ائمه، یکی از اصول مذهب ما، و بنابراین بخشی از دین داری و اعتقادات ما است، ما شیعیان سه وظیفه اساسی نسبت به ائمه و امامت و ولایت آنها داریم که شامل دوستی و محبت (عاطفه)، شناخت، عمل میشود.
*لطفاً هریک از این سه حیطه و وظیفه را توضیح دهید و وضعیت موجود و وضعیت مطلوب جامعه شیعه را ترسیم کنید؟
دوستی بر دو نوع است دوستی واقعی و قلبی و پایدار، دوستی هیجانی و تقلیدی و موقتی و موقعیتی. دوستی در هر دو نوع، باعث ابراز و نشان دادن آن، از راه بیان سخنان محبت آمیز، انجام کارهای از روی محبت، بزرگداشت و احترام، کمک و … میشود. دوستی قلبی و واقعی، به چهار دلیل به دست میآید یا به چهار منظور است: نخست دوستی یک طرفه نباشد و طرف مقابل هم انسان را دوست بدارد؛ دوم هر یک از دو طرف، خوبیهایی داشته باشند و این خوبیها کشف و شناخته شود؛ دیگر در اثر رابطه دوستی، سودی به دو طرف برسد؛ آخر در نگرش دینی و الهی، برای کسب رضایت الهی باشد.
گاهی دوستی، در اثر عوامل بالا نیست. چنین دوستیای با حس و درک دوستی و محبت در قلب صورت نمیگیرد و بیشتر، ابراز دوستی است تا خودِ دوستی. فرد، تنها، به ظاهر نشان میدهد که فرد دیگر را دوست دارد و کارهایی انجام میدهد تا القا کند که او را دوست دارد؛ اما این دوستی، ریشه در قلب شخص ندارد.
آنچه مسلّم است، این است که ائمه، همه انسانها به ویژه شیعیان را دوست دارند. ائمه جایگاه والایی در عالم هستی دارند و نه تنها امام و راهبر و هدایت گر هستند، بلکه به اصطلاح، واسطه فیض بین خداوند و عالم هستی میباشند. خداوند، عالم را به خاطر وجود پیامبران به ویژه پیامبر خاتم و جانشینان ایشان خلق کرده و برپا داشته است. اگر این انسانهای کامل نبودند و اگر قرار نبود انسان به مرتبه کمال و قرب الهی برسد، عالَم خلق نمیشد و تداوم نمییافت.
پیشوایان دینی که خلیفه کامل خدا در زمین اند، مظهر صفات الهی اند. پس همان گونه که خداوند همه بندگانش و بخصوص بندگان خاصش را دوست دارد، آنان نیز انسانها به ویژه انسانهایی را که در مسیر الهی قدم برمی دارند، دوست دارند. ائمه همچنین به دلیل ویژگیهایی که خدا در انسان قرار داده، نیز او را دوست دارند که این ویژگیها عبارت است از عقل، اراده، اشرف مخلوقات، خلیفة الله و ….
از آن طرف، دوستی و محبت قلبی ما انسانها به ویژه شیعیان نسبت به امامان، به دلایلی مانند انتساب مذهبی به ایشان و تعلق خاطر ما به پیشوایانمان، جایگاه و نقش ایشان در عالم هستی، مقام انسانی و خدایی آنها یعنی کامل بودن و مقرب بودن در درگاه الهی، دوستی و محبت ایشان نسبت به ما، تلاش و جانفشانی و ایثار آنها در راه دین خدا و برای هدایت ما میباشد.
*حال درباره دوستی و محبت، و رابطه آن با شناخت و عمل بفرمائید:
شناخت درباره ائمه، در چند زمینه قابل تصور است سرگذشت زندگی، وقایع خاص زندگی، سیره و روش زندگی فردی و اجتماعی، جایگاه آنها در عالَم و در نزد خداوند. وضعیت جامعه ما این گونه است که اطلاعات اکثریت جامعه شیعه، درباره امامان و چهارده معصوم، حداکثر، منحصر به دانستن تاریخ و محل تولد و وفات، محل زندگی، سن امامت، و نام پدر و مادر و فرزندان آنها است. همچنین، درباره هر یک از آنها، از رویدادهایی مانند جنگ و صلح ایشان با دشمنان و نحوه شهادت، اطلاعاتی نه چندان کامل داریم. از سیره ایشان نیز تنها درباره عبادات، رفتار مهربانانه با مردم حتی دشمنان، و بخشندگی آنها نسبت به فقرا آگاهی داریم و سخن میگوئیم.
آنگاه عکس العمل ما معمولاً این گونه است که ما کجا و ائمه کجا؟ ما نمیتوانیم مانند ائمه عبادت کنیم؛ نه معرفت ایشان نسبت به خدا را داریم، نه حضور قلب آنها را و نه … و.... در مورد خوش خلقی هم بعضی روحیات داریم و بعضی نداریم و اصولاً رفتار نیکوی ما با یکدیگر، مخصوصاً با کسانی که رابطه فامیلی و دوستی نداریم، ضعیف است. البته بخشندگی و انفاق مالی، تقریباً در جامعه ما، بیشتر از دیگر موارد، انجام میشود و مردم ما در کارهای خیر و کمک به نیازمندان معمولاً پیش قدم و فعال هستند. فقط خدا نکند که شرکت در کارهای خیر و کمک به تهیدستان را جایگزین دیگر وظایف دینی مان قرار داده باشیم و با این کار، خود را از نظر روانی، اقناع کرده و تصور کنیم که وظیفه دین داری خود را انجام داده و وظیفه دیگری نداریم.
اکنون روشن میشود که شناخت ما درباره امامان، کامل و کافی نیست و شاید به همین دلیل است که دوستی ما نسبت به ایشان هم در مواردی، تنها محدود به ابراز دوستی است.
*اما چگونه باید باشد؟
به طور کلی، جامعه ما به لحاظ معارف عمیق دینی و فلسفی (ازجمله؛ معرفت به خداوند، عالم هستی، مراتب موجودات، مقام انسان و به ویژه انسان کامل)، در سطح مطلوبی نیست. بخشی از این امر، به خود افراد بر میگردد و بخش مهمتر که عامل بخش قبلی هم هست، در حیطه اندیشمندان دینی و فلسفی است.
جامعه ما برای برطرف شدن این کمبود، باید به تولید آثاری در زمینه شناخت خداوند و عالم و انسان، به زبان قابل فهم برای اقشار مختلف، بپردازد و ارتباط آنها را با این مباحث تقویت نماید. راه دیگر، استفاده از نعمت و فرصت مجالس مذهبی است. اگر وعاظ در این مجالس، در کنار تذکرات و مسائل فقهی و تاریخی، به بیان معارف عمیقتری بپردازند، باعث بالا رفتن سطح آگاهی جامعه میشوند. در نتیجه، مردم با شناخت حقیقت هستی و انسان، و با اصلاح نگاه خود به زندگی، به برنامه ریزی واقع بینانه تری در هر دو بُعد مادی و معنوی خواهند پرداخت و با موفقیت بیشتری به سمت هدف حرکت خواهند کرد.
شناخت ما درباره سیره زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، عبادی و اخلاقی پیامبر و حضرت زهرا و ائمه هم نسبتاً اندک و مربوط به برخی موارد خاص است. به نظر میرسد عوام و خواص جامعه ما برای شناخت زوایای گوناگون زندگی ائمه و برای الگوگیریِ مبتنی بر شناختِ ایشان، تلاش کافی نکرده اند.
و باز با کمال تأسف باید بگوییم که توجه به سیره و سخن پیامبر و ائمه و حتی قرآن، گزینشی و سلیقهای صورت گرفته و گویی تنها برخی موارد (مانند نماز و روزه و حج و خمس و زکات و حجاب و غیبت) که بیشتر به ظواهر دینی مربوط بوده یا آسانتر است و یا به دلایلی دیگر، برجسته گردیده است. در این موارد نیز هدف و روش، معمولاً کسب و القای معرفت نبوده و تنها به تأکید و اجبار افراد به عمل اکتفا شده است.
پیشوایان دینی ما به لحاظ اینکه در مرتبه انسان کامل و خلیفةاللهی قرار دارند، در همه زمینهها، در سطح کمال و مظهریت صفات الهی میباشند: مهربانی، خوشخلقی، نظم، استفاده از وقت و عمر، حفظ سلامت جسم و روح، عبادت، علم، تدبیر و مدیریت، برخورد با همسر و فرزندان، احترام و آبرو و حقوق دیگران، احترام به قانون، در نظر گرفتن مصالح دینی و اجتماعی، دشمنستیزی، کار و تلاش در راه تأمین زندگی، عدالت، رعایت حقوق موجودات دیگر، حفظ طبیعت و نعمتهای الهی و …. به عبارت دیگر، ایشان به همه لوازم ارتباط با خود، خدا، انسانهای دیگر و موجودات دیگر (چهار نوع ارتباطِ تعریفشده برای انسان) پایبند بوده اند و سیره ایشان در همه این امور باید مورد شناخت و عمل قرار گیرد.
*عمل و عملکرد ما در ارتباط با ائمه، در دو حیطه اعمال ظاهری و اعمال غیرظاهری صورت میپذیرد در این زمینه صحبت بفرمائید:
اعمال ظاهری، کارهایی است که با هدفِ نشان دادن و بروز دادن محبت و شناخت و اعتقاد ما به ائمه انجام میشود و برنامههایی که در موقعیتهای خاصی مانند ولادت و وفات و دیگر مناسبتها مثل اربعین برپا میشود. این کارها، هم اثر درونی دارد و هم بیرونی. اثر درونی آن، برای یادآوری و تقویت محبت و رابطه خودِ مسلمانان و شیعیان با امامان و نیز تربیت دینی جوانان و نوجوانان است؛ و اثر بیرونی آن، برای نشان دادن شیعه بودن و امامدوستی شیعیان، به غیرشیعیان و غیرمسلمانان میباشد.
اما مقصود از اعمال غیرظاهری، انجام دستورات فقهی (احکام واجب و مستحب و حرام و مکروه) و اخلاقی دین (مانند خوشخُلقی، نظم، راستگویی، وفای به عهد، تعهدِ کاری و احساس مسئولیت، رازداری، عدالت و موارد دیگری که در بالا بیان شد) است. هر یک از دستورات یا توصیههای دینی که توسط مسلمانی انجام شود، نشانهای از دوستی و نیز شناخت او نسبت به دین و پیشوایان دینی است.
پس ما در طول شبانه روز میتوانیم با رعایت مسائل دینی، با خدا و فرستادگان او رابطه داشته باشیم و محبت و معرفت خود را نسبت به آنان در عمل نشان دهیم. به عبارت دیگر، عمل به سیره امامان و پیروی از ایشان، در دو جنبه عبادت و اخلاق خلاصه میشود و اخلاق نیز همه ابعاد فردی و خانوادگی و اجتماعی (اعم از فرهنگی، سیاسی، اقتصادی) را دربر میگیرد. حرکت در مسیر هدف خلقت یا قرب الی الله هم وظیفهای است که بر همه این امور سایه افکنده و همه موارد را شامل میشود.
*دوستی و شناخت و عمل چه رابطهای با هم دارند؟
بین دوستی و شناخت، رابطه متقابل وجود دارد: دوستی باعث شناخت و شناخت باعث دوستی میشود. آنگاه هر دوی اینها به عمل میانجامد یا باید بینجامد. عمل، یک معیار است؛ معیارِ سنجشِ واقعی بودنِ دوستی، و عمیق بودنِ شناخت. اگر عمل در کار نباشد یا کمرنگ باشد، واقعی بودن دوستی و عمیق بودن شناخت، زیر سوال میرود. فلسفه تفکیک و تأکید بر توحید نظری و توحید عملی در مباحث اعتقادی هم همین لزوم شناخت و عمل، و عدم کفایت یکی از دیگری است.
*از زندگی و عشق حسینی بگویید؟
در این بحث، سه نکته مهم وجود دارد زندگی و عشق حسینی، با توجه به کل زندگی امام حسین (ع) است نه تنها مقطع عاشورا و کربلا، دیگر نگاه و توجه به عاشورا و کربلا، منحصر به نگاه عاطفی یا حماسی یا چند بعد خاص نیست و آخر نگاه حماسیِ درست، ویژگیهای خاصی دارد.
درس ما از زندگی امام حسین (ع) و دیگر معصومین نباید به چند روز حادثه عاشورا منحصر شود و باید به سراسر حیات و همه ابعاد آن حضرت توجه گردد. یکی از راهها و ابزارهای همهجانبهنگری، توجه به احادیث آنها و شیوه زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی ایشان از ولادت تا شهادت است.
به نظر میرسد مقطع عاشورا هم تنها به چند پیام خاص مانند امر به معروف، دشمنستیزی، ولایتمداری، جانفشانی در راه دین، نماز و حجاب محدود نمیشود؛ هرچندکه اینها مسائل مهمی است و همواره باید جلوی چشم مسلمانان باشد. به عنوان نمونه، تحلیل یکی از وعاظ محترم این بود که عشق متقابل امام حسین (ع) و همسرش حضرت رباب، به گونهای بود که ایشان پس از شهادت امام، هیچگاه زیر سایه ننشست. ما معمولاً این رفتار را دالّ بر شدت مصیبت امام حسین (ع) و ضربهای که همسرشان از شهادت در آن وضع خورده بود، میگیریم که البته درست هم هست؛ اما چه بهتر که به اجزای این حادثه، نگاههای دیگری هم داشته باشیم و بهره بیشتری ببریم.
*شاید شعار کل یوم عاشورا نیز به همین معنا باشد.
شعار کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا، به یک معنا، شاهدی بر بحث ما است یا بحث ما تفسیری بر این سخن است و آن، تجسم برنامه کلی زندگی انسان از همه ابعاد و زوایا در عاشورا و محرم میباشد.
قطعاً چنین نگاهی، در راستای اهداف امام حسین (ع) برای زنده نگه داشتن دین خدا است. اما با نگاهی دیگر، وجه تمایز قطعه عاشورا و کربلا از زندگی امام حسین (ع) با دیگر مقاطع زندگی ایشان، و نیز یکی از ویژگیهای مهم این مقطع، حماسه و قیام و دفاع و جانفشانی در راه دین در میدان نبرد است. البته همه امامان، جان خود را در راه دین داده و در طول زندگی خود در حال تلاش برای حفظ دین بوده اند، اما حضور در میدان نبرد، ویژه امام حسین (ع) است.
این، وجه مهمی از زندگی امام حسین (ع) است و روح آن باید برای همیشه در میان جامعه اسلامی و شیعی حفظ شود تا در مواقع لازم، مسلمان و شیعه، آمادگی جسمی و روانی و روحی برای دفاع از دین در میدان نبرد را داشته باشد.
اما همه زندگی امام حسین (ع) و مقطع عاشورا، در این ویژگی خلاصه نمیشود. امام که دارای ولایت و امامت بر مردم است، امامت و ولایتش، همه ابعاد و شؤون زندگی انسان را دربرمیگیرد و الگودهی و الگوگیری به همه جنبههای زندگی مربوط میشود. در زندگی امام حسین (ع) و از جمله در عاشورا، همه ابعاد زندگی اعم از فردی و خانوادگی و اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی و روانی و …، بروز یافته است.
وجه اشتراک هر سه روش، یک جانبه نگری است و بیتوجهی یا کمتوجهی به همه ابعاد دین است. بنابراین، جامعه دینی و شیعی و حسینی، در هر سه حیطه شناخت و عاطفه و عمل، و در لوازم و زوایای آنها، نیازمند اصلاح و تکامل است و وظیفه سنگینی را بر دوش دارد.