در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۳۱۴۵۲۱
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۴۰۲ - ۰۸:۱۴
شهید قدوسی کسی که در برخورد‌های شخصی و مسایل خصوصی بیش از حد دوست و صمیمی بود، برای آشنایان و شاگردانش انیس و غمخوار و محرم راز بود و در نشست‌های خصوصی که افراد با او داشتند، کسی احساس خستگی و افسردگی نمی‌کرد، و رعایت کننده اخلاق اسلامی در برخورد با دوستان بود.

در چهاردهم شهریور دو تن از خدمتگزاران انقلاب اسلامی شهید قدوسی و شهید دستجردی به خاطر خدمات ارزنده شان به انقلاب اسلامی به شهادت رسیدند.

شهید قدوسی که بود

شهید قدوسی در سال ۱۳۰۶ هجری شمسی در خانواده‌ای روحانی در شهر نهاوند به دنیا آمد و پس از سال‌ها تلاش و دفاع از آرمان‌های اسلام و سی و یک ماه خدمت به عنوان دادستان کل انقلاب اسلامی به دنبال انفجار یک بمب آتش زا در محل دادستانی کل انقلاب اسلامی به فیض شهادت نائل شد. 

آیت‏‌اللّه شیخ علی قدوسی در سال ۱۳۰۶ در نهاوند به دنیا آمد. 
پدرش آیت‌الله ملأ احمد قدوسی در نزد بزرگان حوزه علمیه نجف حضرات آیات عظام ملاکاظم خراسانی، میرزا حبیب‌الله دشتی و میرزا محمد حسن شیرازی به مقام اجتهاد رسیده بود.
شهادت آیت الله قدوسی و شهید دستجردی در چهاردهم شهریور
علی قدوسی هجدهمین فرزند ملاعلی بود که از دوران کودکی در مکتب پدر تلمذ کرد. او در زمانی پای در مدارس جدید گذاشت که خانواده سنتی تمایلی برای ورود فرزندان خود در مدارس جدید و به سبک اروپایی نداشتند. 
او در ۱۵ سالگی در مدارس جدید ادامه تحصیل داد و به تشویق پدر راهی قم شد و به تحصیلات حوزوی روی آورد. 
وی پس از اتمام درس خارج آیت‌‏اللَّه بروجردی و حضرت امام، فلسفه را از علامه طباطبایی فراگرفت.
 
آیت‌الله قدوسی در دوران کودکی
آیت‏‌اللّه قدوسی در فراگیری رموز فلسفه فردی حاذق بود؛ به گونه‌‏ای که مورد توجه خاص استاد قرار گرفت و علامه طباطبایی، ایشان را به دامادی خود پذیرفت.
آیت‌الله علی قدوسی در کنار پدر همسرش علامه سیدمحمدحسین طباطبایی در یک محفل خانوادگی
قدوسی در سن ۲۴ سالگی سال۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ ش وارد فعالیت سیاسی شد و با آیت‌الله کاشانی و فداییان اسلام در جریان ملی شدن صنعت نفت همکاری کرد و از حامیان نواب صفوی به شمار می‌آمد.
 قدوسی جوان در همان سال‏‌ها آموزش‏‌های نظامی کسب کرد و در محل تولد خود در برابر فعالیت حزب توده جبهه گیری کرد.
اعتراض امام خمینی (ره) به کاپیتولاسیون در ۴ آبان ۱۳۴۳ که منجر به دستگیری وی در ۱۳ آبان و تبعید به ترکیه شد، جامعه مدرسین به تبعید امام به شدت اعتراض کرد و اعلامیه‌های شدید‌اللحنی را منتشر کرد.
پس از این، او عضو گروهی از مدرسین حوزه شد. اعضای این جمعیت «یازده نفر» شامل حضرات آیات حسینعلی منتظری، احمد آذری قمی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، اکبر هاشمی رفسنجانی، ابراهیم امینی، سیدعلی خامنه ای، سیدمحمد خامنه‌ای، مهدی حائری تهرانی، قدوسی، محمدتقی مصباح یزدی و علی مشکینی می‌شدند.
شهادت آیت الله قدوسی و شهید دستجردی در چهاردهم شهریور
این مجموعه برای مبارزه با رژیم شاه، اصلاح نظام آموزشی حوزه و ایجاد تحرک در شخصیت‏‌های مبارز، فعالیت می‌کرد. در فروردین ۱۳۴۵ ش، اساس‏‎نامه گروه به ‏دست ساواک افتاد و اعضای آن تحت تعقیب قرار گرفتند. قدوسی هم که مسئولیت اطلاعات و اخبار این سازمان را عهده‏‌دار بود، دستگیر و همراه آیت‏ الله ربانی شیرازی در زندان قزل قلعه محبوس شد.
قدوسی در مرداد همان سال از زندان آزاد شد و همراه آیت‌الله سیدمحمد بهشتی به کار‌های فرهنگی و فعالیت‌هایی در راستای اصلاح نظام آموزشی حوزه روی آورد که یکی از فصول درخشان شهید قدوسی، تأسیس مدرسه حقانی بود. تأسیس این مدرسه صرفا یک حرکت صرفاً فرهنگی، علمی و تربیتی نبود. در نهایت حرکت سیاسی دقیق و حساب شده بود که بعد از قیام ۱۵ خرداد و تبعید امام به وقوع پیوست. ثمره آن در بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خود را نشان داد.
 
تاسیس مدرسه حقانی
هدف از تأسیس مدرسه حقانی، تربیت طلاب فاضل و متدین بود که در هر پستی از پست‌های روحانیت (گویندگی، نویسندگی، استادی، مرجعیت و امام جماعت) بتوانند انجام وظیفه کنند. خلاصه این که در نظر بود، فارغ‌التحصیل مدرسه حقانی از جهات علمی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی به درد جامعه امروز بخورد و برای امروز ساخته شود، نه برای زمان قاجاریه.
علی معلی، از دانش‌آموختگان مدرسه حقانی می‌گوید: پایه‌گذاران مدرسه حقانی به جهات زیر در فکر کادرسازی بودند: «نخست این‌که این کادر، قدرت داشته باشد، مطالعه کند اسلام را به‌عنوان مبنای حکومت دینی که در آن زمان عنوان حکومت اسلامی یک عنوان مهجور و غریبی بود، معرفی کند. دوم، کادر بسازند برای مبارزه در راه رسیدن به حکومت دینی؛ سوم، اگر احیانا حکومت دینی به پیروزی رسید، افرادی برای مدیریت حکومت دینی تربیت کنند.»
 
تدریس در مدرسه حقانی
البته آیت‌الله سیدمحمد بهشتی، آیت‌الله علی مشکینی، آیت‌الله مهدی حائری تهرانی و حسین حقانی نخستین اعضای هیئت مدیره مدرسه حقانی بودند که در ابتدا محمد مجتهد شبستری را به عنوان مدیر مدرسه انتخاب کردند. پس از وی محمد علی شیخ زاده تا سال ۱۳۴۵ عهده دار این مسئولیت بود و بعد از آن به پیشنهاد آیت‌الله بهشتی، آیت‌الله علی قدوسی روی کار آمد و تا زمان شهادتش یعنی شهریور ماه سال ۱۳۶۰ به صورت تمام وقت عهده دار مدیریت مدرسه حقانی بود.
 
آیت‌الله قدوسی در کنار مسئولیت‌هایی که در امور مملکت داری به عهده گرفته بود تا لحظه شهادت همچنان مدیر مدرسه به حساب می‌آمد.
 
شهید آیت‌الله علی قدوسی  در دوران تصدی دادستانی انقلاب
 
شهادت آیت الله قدوسی و شهید دستجردی در چهاردهم شهریور
دوره مدیریت آیت‌الله قدوسی طلایی‌ترین دوران فعالیت مدرسه حقانی بود. آیت‌الله بهشتی و آیت‌الله قدوسی با همکاری و همفکری هم توانستند برای نخستین بار تشکیلات سازمان یافته و جامع و منظمی را در مدرسه و متعاقب آن حوزه علمیه به وجود آورند که از نظر علمی آموزشی و هم از نظر تربیتی سرآمد بود.
به باور بسیاری مبارزان انقلابی دوران پهلوی، تاسیس و آغاز به کار مدرسه حقانی فقط یک حرکت فرهنگی، علمی و تربیتی در راستای تقویت حوزه‌های علمیه و متاثر از نهضت اسلامی امام خمینی (ره) نبود، بلکه یک حرکت عمیق و حساب شده سیاسی بود که گسترش آن می‌توانست پشتوانه عظیم و قابل توجهی از نیرو‌های انسانی را برای تامین نیاز‌های انقلاب بزرگ اسلامی فراهم کند.
این تجربه موفق باعث شد که قدوسی به فکر حوزه علمیه بانوان به سیاق مدرسه حقانی بیفتد. در سال ۱۳۵۲ «مکتب توحید» را آقای قدوسی تاسیس کرد. مکتب توحید در طول سال‌های پیش از انقلاب با آموزش اسلامی به زنان توانست نیرو‌هایی را تربیت کند که در بسیج زنان برای تحقق انقلاب نقش داشتند.بعد از انقلاب این مرکز تبدیل به حوزه علمیه خواهران شد.
 
فعالیت بعد از انقلاب اسلامی
نهضت امام به پیروزی رسید و آیت‌الله قدوسی یکی از اعضای فعال کمیته استقبال در آستانه ورود امام بود. بعد از انقلاب به عضویت در شورای عالی قضایی و دادستانی کل انقلاب درآمد. او آیین‌نامه دادگاه‌های انقلاب را نوشت و برخی از نیرو‌های معتقد به انقلاب را وارد سیستم قضایی کرد. او همچنین برای تغییرات در وزارت فرهنگ طرح‌هایی ارائه کرد.
خشم ضد انقلاب از آیت‌الله قدوسی دادستان کل انقلاب ادامه داشت. او توانست نیروی انقلابی برای اداره کشور تربیت کند. بعد از آنکه دشمنان انقلاب اسلامی نتوانستند حریف منطق او شوند، دست به ترور او زدند.
 
انفجار در دفتر شهید قدوسی
 
شهادت آیت الله قدوسی و شهید دستجردی در چهاردهم شهریور
 در ساعت ۸:۴۰ روز شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ انفجار مهیبی در زیر دفتر قدوسی رخ داد. به نحوی که دیوار پشت سر او جدا شده و او را از اتاقش در طبقه دوم به کف حیاط دادستانی پرت کرد. قدوسی که به شدت مجروح شده بود ابتدا به بیمارستان ۵۰۱ ارتش و سپس به بیمارستان شهدا انتقال یافته و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما تلاش‌ها ناکام ماند و وی در نهایت به دلیل خونریزی شدید مغزی به شهادت رسید. پیکر او پس از تشییع در تهران به قم منتقل و در حرم حضرت معصومه (س) دفن شد.
 
پیام تسلیت امام خمینی
در پی این واقعه امام خمینی پیام تسلیتی صادر کرد. در این پیام آمده بود: «با کمال تأسف و تأثر حجت‌الاسلام شهید قدوسی به دوستان شهید خود پیوست. شهیدی عزیز که سالیان دراز در خدمت اسلام بود؛ و اخیراً مجاهدات او در راه انقلاب بر همگان روشن است. اینجانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم، و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و مقاومت و تعهد در راه هدف می‏‌شناختم. شهادت بر او مبارک و وفود الی اللَّه و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد. راهی است که باید پیمود و سفری است که باید رفت. چه بهتر که در حال خدمت به اسلام و ملت شریف اسلامی شربت شهادت نوشیدن و با سرافرازی به لقاءاللَّه رسیدن؛ و این همان است که اولیای معظم حق تعالی آرزوی آن را می‌‏کردند و از خدای بزرگ در مناجات خود طلب می‌‏کردند».
 
 
 
 عامل انفجار 
عامل این انفجار محمود فخارزاده کرمانی، نفوذی سازمان مجاهدین خلق بود که در دادستانی کل انقلاب نفوذ کرده بود و تحرکات آیت‌الله قدوسی و دیگر نیرو‌های دادستانی کل انقلاب را زیر نظر داشت. از آنجایی که دفتر او درست زیر دفتر آیت‌الله قدوسی در طبقه پایین قرار داشت، در شهریورماه سال ۶۰ با کارگذاشتن بمبی در سقف دفتر خود، آیت‌الله قدوسی را به شهادت رساند و سپس از ایران گریخت.
 
فضایل و مکارم
شهید قدوسی با تزکیه و تهذیب نفس و نیز تصفیه درون از طریق عبادت و رعایت موازین شرعی مسیر کمالات را طی کرد و بر فراز این قله رستگاری و پارسایی قرار گرفت و بر اثر این توفیق بزرگ معنوی، جویبار‌های باطراوتی از فضائل و کرامات را جاری ساخت که جامعه و نیز مرتبطین با او از این حالات روحانی بهره می‌گرفتند، اهم این خصال پسندیده را می‌توان در امور ذیل بیان نمود:

۱ - اخلاص:
مهمترین ویژگی که مورد نظرش بود، اخلاص در عمل و انجام تکالیف برای رضایت خدا بود و نه تنها خودش به این مهم اهتمام می‌ورزید بلکه از دیگران هم انتظار داشت چنین باشند، یک بار کسی فامیل خود را عوض کرده بود، شهید قدوسی می‌گفت این معنا کشف می‌کند که وی به دنبال خیالات نفسانی است و از این جهت از چشم من افتاد، غرضش این بود که اعمال و تصمیم‌های آدمی هرچقدر هم اندک باشد از مبادی نفسانی منشا می‌گیرد چه بسا یک رفتار کوچکی که از نفسانیت بزرگی حکایت دارد و اسارت روح را نشان می‌دهد، همین اخلاص فوق العاده اش سبب گردید که از هرگونه مطرح شدن اجتناب کند و خدمات و افتخارات آن بزرگوار در زمان حیاتش و بعد از شهادتش هم آن چنان که باید و شاید شناخته نشود، با تشخص و شهرت طلبی ناسازگار بود و آن را منشا سقوط انسان می‌دانست در تمام عمرش حتی یکبار مسؤولیت امام جماعت را نپذیرفت، آرام و بدون جلب توجه دیگران به مجالس وارد می‌شد و در پایین مجلس در بین افراد عادی می‌نشست، اهل وعظ و خطابه رسمی جز براساس احساس وظیفه شرعی نبود، کمتر حاضر به مصاحبه با رسانه‌ها و صدا و سیما می‌شد به ویژه اگر بنا بود از عملکرد‌های خود دفاع کند و می‌گفت: از چشم مردم افتادن بهتر از این است که انسان در دام نفس اسیر شود. از جاه و مقام ظاهری نفرت داشت و با برخورد‌های اولیه می‌شد این خصلت را در وی دید. از این که محور قوم، گروه و دسته‌ای باشد و افرادی دورش جمع شوند و نزد او رفت و آمد کنند منزجر بود و از هر عاملی که او را به این وادی بکشاند اجتناب می‌کرد، قبل از فرا رسیدن اعیاد منزل را ترک می‌کرد که مبادا کسی در این دید و بازدید دست او را ببوسد و اگر در مواقعی کسی قصد این کار را داشت با قدرت جسمی خاصی وی را از این کار منع می‌نمود. از ریاکاری نفرت داشت و نمی‌خواست عملی را که انجام داده اظهار نماید و به رخ افراد بکشد و وجهه‌ای در جامعه بدست آورد، حتی با اشاره و کنایه هم نمی‌فهمانید که چنین و چنان کرده ام و این را هم نوعی تزویر می‌دانست.

۲ - تقید و تعهد:
تقوای استوار و تعهد خلل ناپذیر خصلتی بود که هر کس آیة الله قدوسی را می‌شناخت این وصف را در وی مشاهده می‌کرد و به راستی آن شهید مواظبت ها، دقت‌ها و موشکافی‌هایی خاص در این امر از خود بروز می‌داد، برای رسیدن به مراحل ایمان و پارسایی انجام مستحبات و پرهیز از مکروهات را امری ضروری می‌شمرد و ترک واجب و ارتکاب حرام را برای یک مؤمن امری محال می‌دانست، وظیفه شرعی و تعهد در مقابل قرآن و اسلام برایش یک اصل مسلم بود و همیشه در همه جا کار‌ها را با این اصل تطبیق و به آن عمل یا آن را رد می‌کرد، تب حمایت از محرومین و انقلابی بودن، نمی‌توانست در او اثری داشته باشد مگر آنجا که اسلام اجازه داده بود و چه اتهامات و عکس العمل‌هایی متوجه اش کردند تا بلکه اموری دیگر به جای حق برای او اصل گردد، ولی قبول نکرد، حاضر نبود حتی برای یک لحظه به اسم مصلحت و اقتضاء سیاست بر خلاف مصالح اسلام عمل کند و تنها به قانونی احترام می‌گذاشت که حکم اسلام را در بر داشته باشد و لذا فریب منادیان دروغین آزادی و آزادی خواهی را جهت میدان دادن به گروه‌های محارب و ضد انقلاب نخورد و راه سوء استفاده منحرفین را سد نمود، محبوبیت فرد در بین مردم، سوابق مبارزاتی و علمی و برخی تشخص‌ها هیچ کدام مجوز این نمی‌شد که قدوسی از تخلف افراد صرف نظر کند یا به اشخاصی مسؤولیت بدهد چنانچه یک قاضی تخلف می‌کرد اگر مردمان دیاری با او مخالف می‌شدند او را برکنار می‌کرد در عین حال مراقب بود که مبادا تحت تاثیر جوسازی‌ها یا تومار بازی‌ها فرد مخلصی که مشغول کار است به خاطر عمل کردن به وظیفه اش توبیخ یا تنبیه شود، کمتر مسؤولیت می‌پذیرفت و این برنامه نیز براساس وظیفه شرعی او بود.

شهید قدوسی ضمن این که تعبد و تقید نسبت به موازین اسلامی را خودش پیاده کرده بود حساسیت شدیدی داشت به این که شاگردانش چنین باشند و از این که طلبه‌ای زیاد بخندد یا وقتش را به باطل و امور بیهوده و غیر مربوط صرف نماید ناراحت می‌شد.

۳ - مدیریت، نظم و قاطعیت:
مدیریت، نظم و قاطعیت، نظم شدید و نمونه شهید قدوسی، زبانزد خاص و عام بود و مقررات مؤسسه‌ای که او بر آن نظارت داشت، باید کاملا اجرا شود و تخلف از ضوابط را از هیچ کس قبول نمی‌کرد، در مقابل بی نظمی هیچ گونه انعطافی از خود نشان نمی‌داد و این در حالی بود که می‌گفت اگر من بچه یتیم و یا فرد درمانده‌ای را ببینم دلم می‌خواهد در کنارش به گریه بنشینم و این رقت قلب و عاطفه شدید چندین بار نمودار گردید. او نخستین کسی بود که نظم را در مدارس طلاب مستقر کرد و خود اسوه الگوی نظم در همه امور بود، قبل از ساعت مقرر در مدرسه منتظریه (حقانی) حاضر می‌شد و از کوچکترین بی نظمی و تاخیر بدون علت شرعی نمی‌گذشت، تا دیروقت در مدرسه می‌ماند و کار امروز را به فردا موکول نمی‌نمود، درس طلبگی را با سیستم جدید آموزشی تلفیق داد، کلاس‌های مرتب و راحت، تخته و کچ و نقشه، میز و صندلی، و دفتر حضور و غیاب تهیه کرد، در عمل به آنچه که وظیفه شرعی خود تشخیص می‌داد ذره‌ای مجامله نمی‌کرد و اصرار و چانه زدن در مقابلش بی فایده بود. در ابتدا جوانب کار را به دقت می‌سنجید سپس تصمیم می‌گرفت و پس از آن وارد عمل می‌شد و در این وقت بود که هیچ کس قادر نبود او را از ادامه کار باز دارد.

شهید قدوسی از تقیدات زننده حاکی از بی شخصیتی و پای بندی به اوهام و خیالات مانند تقید به نشستن کنار دیوار در جلسات بیزار بود و مقید بود هر جا که فضایی خالی هست بنشیند و با قاطعیت و صلابت در مقابل رسم پوسیده و جاهلی، استقامت نشان می‌داد و به آداب متکی به خرافات پشت پا می‌زد، دیر باور بود و با یک دلیل ساده و براساس یک نقل قول ضعیف و یا بی اساس مطلبی را قبول نمی‌کرد و به زودی قانع نمی‌شد از این رو باور‌های خود را هم به سادگی از دست نمی‌داد، برای رسیدن به اهدافی که داشت سعی می‌کرد کم خطرترین راه را برگزیند، هیچ وقت به شیوه‌های ساده لوحانه، عجولانه که معمولا ندامت زا و شکست پذیر است متوسل نمی‌گردید، به همین دلیل ساواک نتوانست از او ردپایی یا مدرکی به دست آورد و گاه او با این تدبیر و ژرف اندیشی، نیرو‌های امنیتی را گیج می‌کرد، در مدت پانزده سال که مدیریت مدرسه حقانی را عهده دار بود، بحران‌های مختلفی پیش آمد و موضوعات جنجالی و مسایل اختلاف برانگیز در سطح جامعه و یا میان حوزویان یا در مورد مدرسه مطرح می‌شد و گاه موضع گیری‌های تندی از سوی بعضی شاگردان موجب تشنج و از هم گسیختگی کار‌ها می‌گردید، اما شهید قدوسی این مسایل را به آرامی طی می‌کرد و برای رفع بحران‌ها و ناگواری‌ها به نحو مطلوبی چاره اندیشی می‌کرد، وقتی برای کاری مصمم می‌گشت از آن افرادی نبود که سست بشود و مشکلات و دشواری‌های طریقی را که انتخاب کرده بود می‌پذیرفت و با بردباری از آن‌ها می‌گذشت، حاضر نبود خلاف باور‌ها و اعتقاداتش با خواهش رفقا رفتار کند و اگر چیزی را تشخیص می‌داد امکان نداشت خلاف آن را عمل کند، مگر این که به باور جدیدی برسد، زیر بار توقعات بیجا و توصیه دیگران نمی‌رفت و در حالی که در مقام صرف بیت المال مو را از ماست می‌کشید قاطعانه جلوی توقیف ها، مصادره‌ها و بازداشت‌های بی رویه را می‌گرفت، هرچند بر علیه او تظاهرات و تبلیغ می‌کردند، در عین حالی که برای رشد مردم تلاش می‌نمود برای جلوگیری از نفاق و حفظ امنیت جامعه با تقوا و پارسایی فوق العاده که از ایشان ملحوظ و محسوس بود احکام قاطع و انقلابی صادر می‌کرد و همین برخورد جدی بود که تا اندازه‌های لجام گسیختگی گروهک‌های مهاجم به جان و مال و دین و آبروی مردم را مهار کرد.

شهید قدوسی با حساب و کتاب و از روی بصیرت عقلی و باطنی مطلبی را ادعا می‌کرد و تا آخر پای این ادعا می‌ایستاد اگرچه گروهی مخالفش می‌شدند، حتی از سلامتی خود در این راه مایه می‌گذاشت.

۴ - رعایت امور بیت المال و صرفه جویی:
آیة الله قدوسی در دو امر، بیت المال و حق الناس، بسیار دقت می‌کرد، از چای، نهار و امکانات اولیه هر فرد مسؤول استفاده نمی‌کرد و تمام حساب‌های دادستانی را به منزل می‌برد و شخصا به آن‌ها رسیدگی می‌کرد و معتقد بود یک ریال اگر اشتباه شود باید در روز قیامت پاسخگو باشد، در حق الناس هم بسیار حساس بود تا جایی که دستور داده بود مشروبات توقیف شده را خالی کرده و شیشه‌های آن‌ها را به صاحبانشان برگردانند، چون خرید و فروش و استفاده از مشروبات الکلی حرام است و می‌توان آن را توقیف کرد، اما شیشه‌های آن‌ها شامل حال این حکم نمی‌شود، برای این که ذره‌ای از راه حق منحرف نشود با احتیاط بسیار هر نوع راهی را که امکان داشت غیر حق باشد سد می‌کرد و به همین دلیل از پذیرفتن هر نوع هدیه‌ای امتناع می‌نمود، یکی از همسایگان ایشان نقل می‌کند یک بار مشاهده کردم شهید قدوسی از منزل بیرون آمد و باعجله در کوچه می‌دود و همراه ایشان فرزندش در حالی که پتویی در دست دارد حرکت می‌کند! پرسیدم چه شده است؟ گفت: یکی از خانواده‌های زندانیان این را در منزل گذاشته و رفته است و می‌خواهم سریعا آن را پس دهم تا این اعمال دیگر تکرار نشود. در طول مدت تصدی دادستانی انقلاب هرگز حقوقی برای خود منظور نداشت و از امکانات ومزایای مالی که حق او بود، استفاده نکرد با این که جواز استفاده مشروع از این امکانات را خود به بسیاری از افراد می‌داد، کاملا مراقب بود که اموال شخصی با امور بیت المال مخلوط نگردد. وقتی به سمت دادستانی منصوب شد به تهران آمد، و، چون در این شهر منزلی نداشت خانه یکی از روحانیون را اجاره کرده حاضر نشد در منازل مصادره‌ای سکونت اختیار کند، سیاست ایشان در حفظ و نگهداری اموال و امکانات بیت المال موجب شد که بسیاری از اموال مربوط به دولت در نهایت مراقبت جمع آوری و نگهداری شود و ماموران می‌دانستند در صورتی که کوچکترین بی توجهی در این باره بکنند به سختی مورد اعتراض و توبیخ آن قاضی به خون خفته قرار می‌گیرند. اصرار زیادی بر نفی رفاه طلبی و از بین بردن احساس راحتی داشت و کاملا مواظب بود افرادی را مسؤول بیت المال کند که کاملا فهمیده اند آنچه زیر دست آنهاست مربوط به محرومان است و هر ذره‌ای از آن‌ها حساب و کتاب دارد و به شدت با اسراف و مصارف بیمورد و بیهوده مخالف بود یکی از اساتید دانشگاه اصفهان نقل می‌کرد شهید قدوسی در پایان سال تحصیلی مدرسه حقانی پولی در پاکت گذاشت تا من به عنوان حق التدرس بدهد، هرچه اصرار کرد نپذیرفتم و درخواست یک قطعه پارچه برای کفن نمودم، گفت آن را از مال خودم می‌دهم و‌ای دریغ که من لایق این موهبت و محبت نبودم. بعد از تجدید بنای مدرسه و نصب شوفاژ کلاس‌ها گرم و راحت بود، اما دفتر کار قدوسی سرد بود وقتی علت را پرسیدم گفت: در مواقع تنهایی ضرورت ندارد برای من تنها یک اتاق به این بزرگی گرم باشد، اگر از تلفن مدرسه استفاده می‌کرد از جیب خودش وجه آن را می‌پرداخت، آیة الله گیلانی خاطرنشان نموده است شهید قدوسی در مصرف بیت المال خیلی محتاط بود، اما در مواقعی که قرار بود از مال خودش برای دوستان خرج کند نهایت سخاوت و صفت کریم بودن خود را نشان می‌داد یکی از افرادی که کار‌های چاپی و تایپی مدرسه حقانی را انجام می‌داد نقل کرده است روزی در آن اتاقی که مشغول کار بودم پاکت نامه‌ای را که روی زمین افتاده و له شده و آسیب دیده بود برداشتم تا داخل سطل زباله بیندازم، ایشان آن را از من گرفت وگفت: این که پشتش سفید است، یعنی یک بار دیگر می‌توان از آن استفاده کرد!

بیشتر و یا تمام کار‌هایی را که یک یا چند کارمند ساده و معمولی می‌توانستند انجام دهند خود شخصا انجام می‌داد، از هر قلم و برگ کاغذی حداکثر استفاده را می‌نمود و غالبا یادداشت‌های موقتی را با مداد می‌نوشت تا پس از رفع نیاز آن‌ها را پاک کند و از کاغذ آن مجددا بهره گیرد، هنگام غروب و حتی اگر شب‌ها مشغول نوشتن نبود و با کسی صحبت می‌کرد از روشن کردن چراغ و مصرف برق خودداری می‌کرد در عین حال از تمام امکانات و آنات زندگی خود در رسیدن به هدف استفاده می‌نمود و از برخورد‌های زودگذر با اشخاص و فرصت‌های آن نیز به نحوی در جهت منظور‌های عالی که در ذهن داشت بهره برداری می‌کرد، اوقاتش را به طرز مدبرانه‌ای برای کار‌هایی که داشت تقسیم کرده بود و به همین دلیل گاهی فرصت نمی‌کرد با همسایه‌ای که از دوستان طلبگی و از مدرسان معروف حوزه بود حتی یک رفت و آمد کوتاه داشته باشد، اوقاتش به امور اجتماعی تعلق داشت، مصرف وقت از سوی او بسیار دقیق و حساب شده بود، صرفه جویی در زمان نیز از خصال بارز او به شمار می‌رفت، ورع و پارسایی ایشان به امور مالی و اوقات عمر منحصر نمی‌گردید بلکه در گفتار کمال احتیاط را می‌نمود که مبادا مرتکب غیبت و یا بهتان شود و حقوق اجتماعی و اخلاقی افراد نادیده گرفته شود.

۵ - فروتنی، زهد و ساده زیستی:
آیة الله قدوسی نهایت فروتنی را نسبت به دوستان و آشنایان و نیز مردمان عادی داشت، همیشه به همه پیش سلام بود و از تبختر و کبر و غرور بیزاری می‌جست. با وجود آن که به درجه اجتهاد رسیده بود همچون یک انسان عادی پشت میز و یا روی زمین می‌نشست، به همه سلام می‌نمود و جلوی پای هر استاد و طلبه‌ای بلند می‌شد، در مدرسه حقانی با آن درجه علمی دروس در سطوح پایین را تدریس می‌نمود به عنوان مثال رساله توضیح المسائل و گلستان سعدی را درس می‌داد و چه موشکافی‌ها و دقت که در همین دروس داشت مفاهیمی، چون شهرت اجتماعی، مرید داشتن، ریاست و تقدم و تاخر و امثال این‌ها اموری بود که استاد قدوسی به آن‌ها می‌خندید و اگر می‌دید کسی از هم لباس‌های او گرفتار این اوهام است جدا رنج می‌برد با این وصف تاکید می‌کرد گاهی وظیفه شرعی ایجاب می‌کند که آدمی موقعیتی را بدست آورد یا در حفظ موقعیتی کوشا باشد.

یکی از اساتید گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان نقل می‌کرد وقتی به مدرسه‌ای که مدیریت آن به عهده شهید قدوسی بود آمدم تا به تدریس مسایل تربیتی و روان شناختی بپردازم مردمی را دیدم با لباس ساده و بی پیرایه، چهره‌ای گشاده، چشمانی درشت و نافذ و صبور و بردبار و دوست داشتنی، کمتر گوینده است و بیشتر شنونده، به تلفن‌ها مختصر و مفید جواب می‌دهد، نیازمندی‌های استادان و شاگردان را گوش می‌دهد و یادداشت می‌کند و برای بر آوردن آن‌ها در اسرع اوقات اقدام می‌کند.

او چنان در دوران طلبگی زاهدانه زندگی می‌نمود که گاهی قرصی نان را به دو نیم می‌کرد و از خوردن بیشتر از نصف آن خودداری می‌نمود و زمانی لباسی نسبتا گرانبها را به سائل رهگذر می‌داد و این در حالی بود که از لحاظ امکانات مالی و اوضاع خانوادگی در وضع مناسبی بسر می‌برد. یک بار که به مشهد مقدس مشرف شده بود، سختی‌های بسیاری را تحمل کرد خودش می‌گوید یکبار که حدود دو الی سه ماه در آنجا بودم تنها وسیله‌ای که داشتم یک جاجیم بود که شب‌ها در حرم روی آن می‌خوابیدم و غذایم نان خالی و هلوی مشهدی بود. طوری که بعد از مدتی یکی از دوستانم مرا دید و گفت اگر وضع تو به این شکل ادامه یابد دیگر به قم برنخواهی گشت. در کیفیت لباس پوشیدن و اصلاح سر و صورت ظاهر خود را همچون طلبه‌ای معمولی می‌آراست، دقت داشت حجم عمامه اش بزرگ نباشد و محاسنش از حد خاصی بلندتر نگردد. هر کس با او مانوس بود اخلاص و بی تکلفی و تخلق وی را به فضایل اسلامی می‌دید در همان اوقاتی که دادستان کل انقلاب اسلامی و عضو شورای عالی قضایی بود، تنها و بدون هیچ پیرایه‌ای در خیابان‌های قم حرکت می‌کرد یکی از یارانش می‌گوید در روز جمعه‌ای که فردایش (روز شنبه) به شهادت رسید برای صرف ناهار افتخار میزبانی او را داشتم با کمال صفا و اخلاص و بدون هیچ پیرایه و تکلف پس از آن که غذایش را خورد روی فرش اتاق خوابید و پس از کمی استراحت آخرین خداحافظی را با ما کرد.

از پذیرفتن هر نوع امتیاز مالی اجتناب می‌کرد و در تمام مدتی که در مدرسه حقانی مشغول انجام وظیفه بود حقوق و پولی دریافت ننمود حتی در موارد بسیاری از اموال شخصی در راه بهبود امکانات مدرسه خرج می‌کرد افراد پولدار و کسانی که برای کمک به این مدرسه نزد ایشان می‌رفتند با شخصیت بی نیاز و مستقل او روبرو می‌شدند و او هرگز در مقابل این افراد خود را کوچک نمی‌کرد و ترجیح می‌داد مدرسه در سختی‌های مالی بماند، زیرا معتقد بود برخی کمک‌ها عوارض دارد و انتظارات نابجا به دنبال می‌آورد.

۶ - کمک به محرومین:
آن شهید والامقام در جهت انجام حوائج مؤمنین و حل مشکلات برادران مسلمان نهایت سعی را می‌نمود، کسی نبود که مشکلاتی داشته باشد و به ایشان مراجعه نماید، مگر این که آیة الله قدوسی در حل آن می‌کوشید با این که در اثر ازدحام و کثرت مسائل روز و پیش آمد دشواری‌ها و زیادی کار کسالت پیدا کرده بود در این خصوص وظایفی را که عهده دار شده بود به خوبی و در کمال دلسوزی انجام می‌داد. فعالیت زیادی در کمک مادی به افراد مستمند از جهات مختلف می‌نمود، اما کسی مطلع نمی‌شد، حتی گاه مهریه تزویج بعضی را شخصا می‌پرداخت، برخی را صاحب و مالک خانه مسکونی می‌کرد و تمامی این مساعدت‌ها را در پنهانی و خفا انجام می‌داد، چون متوجه بود طبق آیات و روایات هیچ عملی بدون اخلاص در نزد پروردگار پذیرفته نمی‌باشد. عجیب علاقه داشت که به محرومین کمک کند، برای یک عده‌ای در آستانه فرارسیدن عید، لباس تهیه می‌نمود و از زندگی خودش مقداری کسر می‌کرد و به نیازمندان می‌داد و می‌گفت این درست نیست که ما در رفاه باشیم و عده‌ای از افراد جامعه به لحاظ معیشت در تنگنا و سختی بسر برند.

۷ - ایثار و فداکاری:
مرحوم شهید قدوسی بر حسب تعبد، تقوا و ایمانی که داشت به منظور انجام وظیفه شرعی و احساس تکلیف دینی سهم رشد علمی خود را کم نمود و تمام توان خود را برای تعلیم و تربیت طلاب بکار گرفت، عقیده داشت این درست نیست که عده‌ای در بی سامانی و بی نظمی جلو بروند و با رکود و ایستایی مواجه گردند باید برای اعتلای فکری و علمی جامعه تدابیری اندیشید و زمینه‌های رشد انسان‌ها را فراهم ساخت و ترجیح داد به منظور تحقق این هدف مقدس خود را فدا کند، نه تنها در اعطای مال و امکانات به دیگران از حق خود صرف نظر می‌کرد بلکه در دانش و بینش و موقعیت علمی و اجتماعی از خویشتن صرف نظر می‌کرد و دیگران را در نظر داشت این دلاوری در حرکت علمی است که آدمی خود را از درجه علمی تنزل دهد برای رشد دیگران، و این خصلت بسیار برجسته او در شاگردانش نیز اثر بخشید و آنان نیز، چون ستارگانی درخشیدند و خود را محو کردند تا دیگران را از تیرگی و ضلالت برهانند، شهید قدوسی با آن توانایی ذاتی و حافظه و استعداد اگر درجات علمی را ادامه می‌داد می‌توانست آثار مهم و سودمندی در زمینه‌های فقهی و فلسفی به یادگار بگذارد، ولی چون تشخیص داد یک کار منظم و منسجم برای تربیت طلاب ضرورت دارد کار‌های علمی خود را رها کرد و مدیریت مدرسه منتظریه را عهده دار گردید تا طلاب را از طریق شیوه‌های جدید مدیریت و تعلیم و تربیت به سوی رشد و کمال ارتقا دهد.

۸ - اهتمام و جدیت وافر در امور:
آن شهید وقتی کاری یا برنامه‌ای را به عنوان وظیفه خود تلقی می‌کرد با جدیت و پشتکار وصف ناپذیری آن را انجام می‌داد بی آنکه توجهی به خود و اوقات اداری داشته باشد، زمان مدیریت مدرسه حقانی قبل از طلوع آفتاب در محل کار خویش حاضر می‌گردید و تا پاسی از شب در مدرسه می‌ماند بدون اینکه فصول سال برایش تفاوتی داشته باشد در دادستانی کل انقلاب اسلامی نیز تا نیمه‌های شب به رفع و رجوع کار مردم می‌پرداخت و حتی گاهی فرصت غذاخوردن نمی‌یافت و همین کار مداوم و پرفشار بدنش را بیمار و روحش را خسته نمود، ولی باز ذره‌ای از جدیت اولیه نکاست. تلاش‌های عاشقانه او در جهت هدف مقدسی که داشت با معیار‌های عادی تطبیق نمی‌کرد مقام معظم رهبری حضرت آیة الله خامنه‌ای در این مورد فرموده اند: «هم پر کار بود و خسته نمی‌شد هم پشتکار داشت و این طور نبود که یک کاری را رها کند و دنبال کار دیگری برود نمونه آن مدرسه حقانی است اگر ریاست مدرسه حقانی با کسی غیر از آقای قدوسی بود من باور نمی‌کنم که این مدرسه به این اندازه از ارزش و آثار می‌رسید، این مرد بود که نشست آنجا حواسش را جمع کرد و از همه کار‌های حوزه برید و به هیچ کار دیگر نپرداخت تا این مدرسه را به این رونق رسانید.»

۹ - استقامت و بردباری:
شهید قدوسی بر نفس خود تسلط کامل داشت و کسی از ایشان عصبانیت و خشم ندید، ذره‌ای حسد نداشت بلکه از شنیدن و دیدن کمالات دیگران خوشحال می‌شد، بسیار شجاع و با شهامت بود و در یورش‌های وحشیانه‌ای که هر چند وقت یک بار قوای امنیتی رژیم استبدادی به مدرسه داشتند او از جای خود تکان نمی‌خورد و آن‌ها را به هیچ می‌گرفت. در برابر مشکلات و مصایب، چون کوه استوار می‌ایستاد، در ماجرای شهادت جوان برومند و با لیاقتش مرحوم محمد حسن قدوسی خم به ابرو نیاورد و، چون خانواده اش خواستند به این مناسبت مجلس روضه‌ای در منزل برقرار کنند اجازه نداد و گفت: شما می‌خواهید به این عنوان برای فرزند خودتان بگریید. شهید قدوسی در بیان حقایق صراحت داشت و چیزی که به نظرش حق بود می‌گفت، اگرچه برای خودش زیان داشت، در حوادث گوناگون آرامش روحی و اطمینان از خود بروز می‌داد، مثبت اندیش و خوش بین بود، آن حالت‌های منفی گرایی و منفی سرایی که در خیلی‌ها وجود دارد در ایشان دیده نمی‌شد. استقامت فوق العاده‌ای در برابر موانع و گرفتاری‌ها داشت و می‌کوشید در تلاش‌های شبانه روزی بر مشکلات فائق آید، امام خمینی در پیامی به مناسبت شهادت ایشان فرمود: «این جانب سالیان طولانی از نزدیک با او سابقه داشتم و آن بزرگوار را به تقوا و حسن عمل و استقامت و تعهد در راه هدف می‌شناختم»، تمام همش مصروف این می‌شد که در شاگردانش حس مسؤولیت و تعهد پدید آورد تا خود را انتخاب کنند، کوشش می‌کرد تا موانع شکوفایی کمالات در افراد را نابود سازد و لذا پیش از هر چیز در جهت محو خصلت‌های انحرافی تلاش می‌کرد که در افرادی به صورت عادت درآمده و به آن توجهی نمی‌کردند، شجاع‌ترین فرد نزد وی کسی بود که از غیر خدا نترسد، در قاموس او رودربایستی و مصلحت اندیشی جایی نداشت، پیوسته از این که می‌دید خصلت توجیه اشتباهات و خطا‌ها در میان طلاب جا افتاده است شدیدا رنج می‌برد، زیرا وارد شدن به این امور صداقت و صراحت را از انسان گرفته و پنجره شبهات را به وادی هلاکت می‌گشاید، با گتره‌ای کار کردن و افراط و تفریط نمودن مخالف بود و می‌گفت از روی متانت و صبر باید از طرق عادی به کسب کمالات پرداخت و مشقت و رنج این راه را پذیرفت، در برخورد با تخلفات و انتقاد‌های تند و برخی سوء رفتار‌های عده‌ای از مخالفین دستخوش احساسات نمی‌شد، همه حرف‌ها را می‌شنید و به آرامی جواب می‌داد یا سؤال‌های جدید مطرح می‌کرد و حرمت افراد را در گفتگو‌ها رعایت می‌نمود.

۱۰ - اهل مشورت و انتقادپذیری بود:
آن مجتهد ژرف اندیش اصل شورایی را در اموری که عهده دارش بود، رعایت می‌کرد، با اهل نظر تبادل افکار می‌نمود و، چون نظرات آنان را دریافت می‌نمود، تصمیم می‌گرفت و روی آن می‌ایستاد ولو این که به هر کجا بکشد، در واقع افکار صاحبان اندیشه را روی هم می‌ریخت، جرح و تعدیل می‌کرد و در آن‌ها اجتهاد موضوعی می‌نمود و آنچه را به مرحله اجرا می‌گذاشت قابل برگشت و تغییر نبود، زیرا در موقع تصمیم به خدا توکل و اعتماد می‌کرد. در جهت وحدت فکری مسؤولین و دست اندرکاران تلاش می‌کرد، و با هرگونه تکروی مخالف بود، به نظرات دیگران احترام می‌گذاشت و درباره گروهک‌های مسلح گرچه اعتقاد داشت باید شدت عمل بیشتری اعمال گردد، ولی، چون مسؤولین دیگر مخالف بودند به احترام آن‌ها از این رویه خودداری کرد، خودش در سمینار قضات (در سال ۱۳۶۰) خاطر نشان ساخت در عین این که اگر به طرز فکر خودم عمل می‌کردم سردسته اصلی گروهک‌ها زودتر دستگیر می‌شدند، اما بنده معتقدم نتیجه‌ای که وحدت فکری برای انقلاب اسلامی دارد خیلی عمیق‌تر است، خودبرتر بینی و استبداد رای را از شاگردانش دور نگه می‌داشت و به آن‌ها تاکید می‌نمود تا برای حقیقت بیش از خود و افکار خویش ارزش قائل باشند و به آنان درس فدا شدن فرد در برابر جمع را می‌آموخت، برایش رنج آور بود که افرادی نسبت به فکر و نظر دیگران بی اعتنا بودند و همه را نیازمند خود و خویش را بی نیاز از همه می‌دانند، بر این باور بود که اگر جامعه بخواهد اصلاح شود باید از افراد شروع کرد و به دوستان و شاگردان تذکر می‌داد بیائید اصلاحات را از خودمان و افرادی که سرپرستی آن‌ها را عهده دار شده ایم آغاز کنیم و از زیر بار مسؤولیتی که در برابر حق و حقیقت قبول کرده ایم شانه خالی نکنیم، زیرا انسان گاهی به آسانی و به سادگی بر آنچه واجب و حتمی است خود را به غفلت و بی بصیرتی می‌زند و سکوت می‌نماید، غافل از این که آلودگی اجتماع افراد درست را هم خراب می‌کند، تاثیر محیط، معنایی جز این ندارد، عده‌ای می‌گفتند انسان از نظر مصلحت اندیشی و رعایت روابط دوستی حتی الامکان باید از برخورد منفی با افراد پرهیز کند که جاذبه کم نشود، ولی شهید قدوسی باکی نداشت و می‌گفت انتقاد سازنده اگرچه دافعه هم دارد لازم است؛ و خود آن را انجام می‌داد و اعتقادش بر این بود که اگر قرار است جامعه اصلاح شود، اگر دوست صمیمی من عمل را آن طور که بر او تکلیف بوده انجام نداده باید از او انتقاد کنم تا به اصلاح رفتارش دست بزند و بداند که روش گذشته او نه مطلوب است و نه مورد تایید ما می‌باشد و میزان روابط دوستانه باید براساس موازین حقیقی و ضوابط ارزشی باشد.

کاملا آماده بود که انتقاد‌های اطراف را بپذیرد و در جهت رفع عیوب و کاستی‌ها بکوشد، اما می‌گفت انتقاد کردن شروطی دارد، نخست این که فرد منتقد انسانی مهذب، خوش نیت باشد و قصد خیرخواهی و اصلاح در او مشاهده شود و غرض‌های شخصی و گروهی وی را وادار به انتقاد نکرده باشد، دوم انتقادش حاوی رشد و سازندگی و حرکت از نقائص به سوی درستی و راستی باشد و عیوب را برطرف نماید، سوم این که نقاد بر آنچه که می‌خواهد انتقاد کند آگاهی کامل و احاطه کافی داشته باشد و چهارم آن که شرایط و امکانات و مقتضیاتی که طی آن‌ها کاری انجام شده در نظر بگیرد و با ملاحظات مربوط به توانایی‌ها و مقدورات، کاستی‌های موجود را در قالب انتقاد مشخص کند و راه حل بهتر و مفیدتر و کم عارضه‌تر ارائه دهد.

۱۱ - دوستی مشفق و صدیق:
شهید قدوسی در برخورد‌های شخصی و مسایل خصوصی بیش از حد دوست و صمیمی بود برای آشنایان و شاگردانش انیس و غمخوار و محرم راز بود و در نشست‌های خصوصی که افراد با او داشتند و گاه از شب تا به صبح طول می‌کشید کسی احساس خستگی و افسردگی نمی‌کرد، به آداب اجتماعی و مسایل تربیتی اهمیت زیادی می‌داد و رعایت کننده اخلاق اسلامی در برخورد با دوستان بود، در عین حال که متواضع و دوستانه رفتار می‌کرد وقار و هیبت خاصی داشت و خداوند متعال محبت او را در دل‌ها قرار داده بود. در مقابل اهانت‌ها کریمانه می‌گذشت و هرگز قصد مقابله به مثل و انتقام گرفتن نداشت، از چاپلوسی نفرت خود را اعلام می‌کرد، و تعریف دیگران از خود را منفی می‌دانست و در عین حال روی تعریفی که از دیگران نزد او می‌شد حساب می‌نمود و از افرادی که از خودشان نزد او تعریف می‌کردند بدش می‌آمد، در عین حال دوستی‌ها در ضوابطی که وی قبول داشت و اجرا می‌کرد تاثیری نداشت و برخی ضعف‌های دوستان که در نظر خودشان و یا اشخاص دیگر ناچیز جلوه می‌کرد برایش غیر قابل تحمل بود، هرگز حاضر نمی‌شد به خاطر آشنایی با کسی یا سفارش دوستان در مدرسه به کسی حجره تنهایی بدهد. سینه اش برای دوستان صندوق اسرار بود، عالم متین و موقری بود که هرگز در طول معاشرت با او کسی از وی سخن مبتذل و یا حرکتی ناهنجار نمی‌دید، در هیچ مجلسی هرچند خصوصی و در هیچ حالتی هرچند مواقع تفریح و اوقات فراغت، بذله گویی و شوخی‌های رکیک از او شنیده نمی‌شد.

منفی‌ترین حالات یک فرد را جلسات و نشستن‌های دور هم بیهوده را که باعث اتلاف وقت می‌شود می‌دانست و کرارا افراد را از این امور عبث منع می‌نمود و عقیده داشت اجتماعاتی این گونه زمینه ساز غیبت و تهمت و تحقیر افراد است و اشخاص را نسبت به هم بدبین می‌کند، او معتقد بود یک دوست واقعی و باایمان کسی است که بتواند رازداری را در خود زنده کند، چه در این صورت از خیلی از گناهان مصون خواهد بود و در زیر شکنجه‌های طاغوت بیشتر دوام می‌آورد و از گناه لو دادن دوستان و یاران در امان می‌ماند.

۱۲ - هوش سرشار و فطانت:
در حالی که مرحوم شهید قدوسی کمال تقوا و تقدس را داشت از فطانت و زیرکی خاص برخوردار بود، چندین مرتبه ساواک، مدرسه منتظریه را محاصره کرد، ولی در مقابل زیرکی ایشان تمام فعالیت‌های آنان خنثی گردید، ضمن برخورداری از هوش و استعداد سرشار و ذکاوت فوق العاده از روان شناسی و قیافه شناسی نیز بهره داشت، با یک برخورد و ملاقات طرف مقابل را می‌شناخت و غالب پیش بینی هایش درباره افراد درست از آب درمی آمد، حافظه اش بسیار قوی و قدرتش برای کار‌های علمی و پژوهشی زیاد بود و به امور تحقیقاتی علاقه داشت به همین دلیل اشتغالات غیر علمی برایش سنگین و ناگوار بود، او با قدرت تفکر عالی و اندیشه نیرومندی که خداوند به وی عطا کرده بود به مراحل عالی علمی در فقه، اصول و فلسفه نائل گردید و در شمار کسانی بود که در جلسات پژوهشی و بحث‌های تحقیقی علامه طباطبایی حضور یافت، قدرت علمی و فکریش اقتضا می‌کرد که به عنوان یک متفکر و محقق و استادی برجسته و صاحب نظر در حوزه علمیه به اشغال کرسی استادی و تحقیق و تتبع و تالیف و تدریس بپردازد، اما به رغم توانایی کافی و کامل که برای این پیشرفت علمی داشت در یک مقطع مهمی از عمر خویش امور تحقیقی و تدریس و کاوش‌های علمی را رها کرد و با تمام وجود نیروی خویش را برای راه اندازی یک مؤسسه آموزشی و دانشگاهی اسلامی به کار گرفت، او معلمی دانا، مربی ورزیده و کاردان بود و شیوه‌های ابتکاری و توام با خلاقیت و نبوغ را چه در امر مدیریت و چه در مسایل تربیتی از خود بروز داد. (۱)

میهمان قدسیان
آیة الله قدوسی دارای شش فرزند بود که چهار نفر آنان ذکور و بقیه اناث هستند، فرزند ارشد ایشان محمد حسن قدوسی در جبهه‌های نبرد در منطقه هویزه به شهادت رسید، شهید قدوسی در شهادت این فرزند لایق و ممتاز، بردباری فوق العاده‌ای از خود نشان داد، (۲) خودش نیز به لقای حق و آرمیدن در بارگاه قدسیان از طریق شهادت اشتیاق داشت و گاهی می‌گفت: به علت خستگی زیادی که از کار‌ها دارم وقتی که می‌خوابم با تمام قدرت بلند می‌شوم و مجددا می‌افتم، پس چرا این موتورسوار‌ها به سراغ ما نمی‌آیند. (۳) پس از شهادت آیة الله دکتر بهشتی گفته بود:، چون امام به من دستور داده است از خود حفاظت کنم می‌ترسم که اگر چنین نکنم و کشته شوم در مخالفت فرمان، ولی فقیه کشته شوم و بروم به جهنم و روز‌های آخر حیاتش یک حالت عرفانی و ملکوتی خاص داشت و دائما در انتظار شهادت به سر می‌برد. 

او از این که در جمع شهدای هفتم تیر ۱۳۶۰ نبوده و آن سعادت شامل حالش نشده اظهار تاسف و شکوه می‌کرد و این فوز عظیم را برای خود آرزو می‌نمود و در روز‌های آخر عمرش همچون عاشقی که او را به محضر یار می‌برند به شور و هیجان افتاده و از تمام تعلقات دنیایی بریده و در شادی زایدالوصفی بسر می‌برد و این حالات را کسی در تمام عمرش از او ندیده بود. (۵)

فردی نفوذی از کارمندان دادستانی زیر اتاق آیة الله قدوسی بمبی تعبیه نموده و از این مکان خارج می‌شود تا آن که در ساعت ۴۰/۸ روز شنبه ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ انفجار مهیبی رخ می‌دهد به نحوی که دیوار پشت سر آن شهید جدا شده و ایشان از اتاق خویش که در طبقه دوم بود به کف حیات پرتاپ شده بود، نخست آن قاضی وارسته را به بیمارستان ۵۰۱ ارتش انتقال دادند و سپس برای معالجه دقیق‌تر به بیمارستان شهدا انتقال یافت و تحت عمل جراحی قرار گرفت، اما اقدام پزشکان به نتیجه نرسید و ضربه و خونریزی مغزی سبب شهادت این مرد بزرگ و اسوه اخلاص گردید، در روز بعد پیکر پاک آن شهید به دوش مردم مسلمان قرار گرفت و پس از آن که مسافتی را در میان اندوه و خشم مردم طی کرد، با شکوه خاصی به سوی شهر مقدس قم حمل شد تا در جوار بارگاه مطهر حضرت فاطمه معصومه جای گیرد. (۶) امام خمینی در پیامی که به مناسبت شهادت او صادر نمود، خاطر نشان ساخت: «شهادت بر او مبارک و وفود الی الله و خروج از ظلمات به سوی نور بر او ارزانی باد.» (۷)

آری:

در مسلخ عشق جز نکو را نکشند

روبه صفتان زشت خو را نکشند

گر عاشق صادقی زکشتن مهراس

مرده است هر آن که او را نکشند.
برچسب ها: آیت الله قدوسی
ارسال نظر