به گزارش پایگاه خبری دانا، آقامحمدخان موسس سلسله قاجاریه پس از به قدرت رسیدن توانست، متجاوزان و دشمنان داخلی را سرکوب کند اما در این دوره علاوه بر آشوبگران داخلی، قدرتهای جهانی مانند انگلیس، فرانسه و روسیه نفوذ خود را در شرق جهان افزایش دادند و در پی گسترش مستعمرات خود در خاورمیانه و بهویژه ایران برآمدند، این دخالت از طرفی و ضعف حکومتداری پادشاهان قاجار در برابر توان نظامی این ابرقدرتها از طرف دیگر حکومت مرکزی ایران را وادار کرد، وارد عرصه دیپلماسی و سیاست بینالملل شود. در واقع ایران به علت موقعیت ویژه جغرافیایی، نزدیکی به هندوستان و هم مرز بودن با روسیه تحت فشار۲ قدرت بزرگ یعنی روسیه و انگلیس قرار داشت. از اینرو گاهی برای کاستن از فشار آنها به فرانسه به عنوان نیروی سوم نزدیک میشد و روابط دیپلماتیک خود را با آن تقویت می کرد بر همین اساس نخبگان سیاسی قاجار در عرصه بینالملل به دنبال همپیمانی مقتدر بودند تا به کمک آنها از زورگویی این کشورها جلوگیری کنند در واقع آنها می خواستند، امنیت خود را در زیر سایه این همپیمان به دست آورند، یکی از آنها فرانسه بود.
در واقع پیروزیهای پیدرپی فرانسه در اروپا و دخالتهای مستمر انگلیس و روسیه در ایران باعث شد، فتحعلی شاه دست دوستی به طرف فرانسویان دراز کند و از آنان یاری بخواهد. این شاه قاجار فرانسه را پیشرو مبارزه و جنگ با قدرتهای بزرگ میدید به همین دلیل به آنها نامه نوشت و تقاضای کمک و همکاری کرد اما فرانسه که با انگیزه های متفاوت روابط خود را با ایران گسترش می داد و این کشور همواره برپایه معادلات قاره اروپا و روابط خود با انگلیس و روسیه عمل می کرد به محض به دست آوردن خواستههای خود، ایران را در دریای پرتلاطم حوادث بین المللی رها می ساخت.
ایران دوره قاجاریه ابزاری در دست بیگانگان
اوضاع نابسامان سیاسی ایران در دوره قاجار و به ویژه دوره سلطنت فتحعلی شاه را می توان از قراردادهای سیاسی و اقتصادی که میان ایران و دولتهای استعماری منعقد می شد، درک و تحلیل کرد. قرارداد فین کناشتاین نیز یکی از این موارد بود. این پیمان از نخستین قراردادهایی به شمار می رود که میان دولت ایران و استعمارگران غربی در عصر جدید بسته شد. فتحعلی شاه قاجار پس از انعقاد قرارداد با عدم آگاهی از اوضاع سیاسی جهان و منطقه به مفاد عهدنامه دل بسته بود در حالی که فرانسه به مانند ابزاری به آن نگاه می کرد که در صورت عدم کارایی آن می توانست کنار گذاشته شود. البته موادی از عهدنامه نیز در ایران به اجرا درآمد و عمدتاً شامل برخی اقدامات نظامی بود که به نام تجهیز و مدرن سازی ارتش ایران بود اما در اصل برای جنگ احتمالی با انگلیس و استفاده از نیروهای ایران در این جنگ پیش بینی شده بود. بعدها فرانسوی ها به مواد اصلی و سرنوشت ساز عهدنامه عمل نکردند و عملاً ایران در صحنه نبرد با روس ها تنها ماند. در حقیقت این عهدنامه بیشتر به ضرر منافع ملی ایران شد تا به سود آن. همچنین روند امتیاز به کشورهای بیگانه که در این دوره پایه گذاری شد تا آخر دوره حکومت قاجارها ادامه یافت و به از میان رفتن حقوق ملی و نقض حاکمیت ارضی ایران انجامید و در این راه انعقاد قراردادهای به ظاهر تجاری نقش مهمی در از میان رفتن حقوق ملی ایران داشت؛ استعمارگران در لباس کمک به پیشرفت و به روز شدن اقتصاد و اجتماع ایران در حقیقت حاکمیت ملی و ارضی کشور را نشانه رفته بودند.
انعقاد قرارداد فین کناشتاین
به دنبال عهدنامه که در ۱۸۰۱ میلادی توسط سر جان ملکم، نماینده حکومت انگلیس در هند و میرزا ابراهیم کلانتر صدر اعظم فتحعلی شاه در تهران منعقد شد، ایرانیان تصور کردند که انگلیسی ها آنها را برای بازیافتن سرزمین هایشان در قفقاز که تحت اشغال روسیه بود، کمک خواهندکرد اما چون در آن زمان انگلیس و روسیه بر ضد فرانسه متحد بودند، این کار صورت نگرفت. ناچار فتحعلی شاه که با روسیه وارد جنگ شده بود و از موفقیتهای ناپلئون در اروپا آگاهی داشت با او وارد مذاکره شد در مقابل، ناپلئون که در صدد انزوای بیشتر انگلیسیها در صحنه بین المللی و سپس لشکرکشی به هند بود درخواست ایران را پذیرفت و پس از مسافرت ۲ نماینده غیررسمی فرانسه، رومیو و ژوبر به ایران، سرانجام در چهارم مه ۱۸۰۷ عهدنامه مشهور فین کنشتاین توسط میرزا محمدرضا قزوینی سفیر ایران و نماینده فرانسه به امضا رسید به موجب این قرارداد، فرانسه متعهد شد که با ارسال اسلحه و کارشناس نظامی برای بیرون راندن روسها از گرجستان و قفقاز که پیش از آن متعلق به ایران بودند به ایران کمک کند. در برابر ایران نیز متعهد شد، روابط خود را با انگلیس قطع کند و در جنگ فرانسه با انگلیس و روس، متحد فرانسه باشد. همچنین اگر ناپلئون بخواهد از ایران به هند که مستعمره انگلیس بود، لشکرکشی کند، ایران امکانات خود را برای عبور سپاهیان فرانسه در اختیار آنها قرار دهد. پس از انعقاد این پیمان، گروهی از مستشاران نظامی فرانسه به فرماندهی ژنرال گاردان به ایران آمدند اما این معاهده دیری نپایید و ناپلئون بر خلاف قرار خود در شهر تیلسیت معاهده ای را با الکساندر اول امپراطور روسیه منعقد کرد اما در مفاد آن از ایران و مساله گرجستان که مطالبه اصلی ایران بود، حرفی به میان نیامد. بدین ترتیب مسایل ایران و روسیه حل نشده باقی ماند و در نهایت نیز روابط ایران و فرانسه به مدت ۳۰ سال به انزوا کشیده شد.
مفاد عهدنامه فین کن اشتاین
تعهدات فرانسه به ایران: ضمانت استقلال تمامیت ارضی ایران، شناختن حق ایران بر گرجستان، وعده برای مجبور ساختن روسیه به تخلیه گرجستان و اراضی اشغالی ایران، دخالت فرانسه در عقد عهدنامه صلح میان ایران و روسیه، تعهد تدارک توپ و تفنگ و سلاحهای دیگر به قدر لزوم به قیمت بازارهای اروپا به ایران، اعزام عدهای افسر توپخانه و مهندس پیاده نظام برای تقویت و تعلیم ارتش ایران به سبک اروپایی. تعهدات ایران: قبول اعلان جنگ فوری به انگلیس، قطع روابط سیاسی و تجاری به انگلیس، احضار وزیر مختار از بمبئی، اخراج کنسول و نمایندگان کمپانی انگلیس از خاک ایران، بستن سرحدات زمینی و دریایی بر روی عمال انگلیس، عقد اتحاد با افغانها و قبایل هرات و قندهار و شوراندن آنها علیه انگلیس، جلب رضایت افغانها برای عبور ارتش فرانسه از راه ایران و افغانستان به طرف هندوستان، قرار دادن بنادر ایران واقع در خلیج فارس برای ناوگان فرانسه و مرتفع ساختن تمام احتیاجات فرانسه در ایران.
بنابراین از مفاد این عهدنامه به خوبی پیدا است که در ظاهر این عهدنامه به سود ایران اما در اصل به نفع فرانسه بود. فرانسه با امضا این عهدنامه میخواست ایران را در جهت سیاست جهانی خود قرار دهد و این توجه به خاطر موقعیت حساسی بود که ایران داشت؛ از یک طرف با حمله به قفقاز دولت روسیه را از حملات به اروپا باز میداشت و از طرف دیگر فرانسه را در رساندن به هندوستان کمک میکرد از طرفی فتحعلی شاه قاجار نیز با عدم آگاهی از اوضاع سیاسی جهان و منطقه این عهدنامه را منعقد کرد. در حقیقت ایرانیان در اوایل دوره قاجار اطلاع دقیقی از اوضاع اروپا نداشتند و به همین علت نمیتوانستند، سیاست درستی در برابر کشورهای دیگر اتخاذ کنند و چون از ارتباط میان روس و انگلیس یا دشمنی آنها با فرانسه و رقابت میان آنها بهطور دقیق اطلاع نداشتند، بازیچه دست آنان میشدند و چون قدرت آن را نداشتند که بر دشمن پیروز شوند، برای گرفتن کمک مالی و نظامی به کشوری ثالث و نیروی سوم با نگاهی غیرواقعی متوسل میشدند و به علت همین جهل و بیخبری از اوضاع این کشورها همیشه چه در میدان جنگ و چه پشت میز مذاکره درمانده بودند و در قراردادهایی که منعقد میشد، منافع دولتهای بیگانه تأمین میشد و اگر موادی از قرارداد هم تأمینکننده منافع ایران بود، دولتهای خارجی هر وقت که میخواستند از اجرای آن خودداری میکردند.
فرجام سخن
در حقیقت انعقاد قرارداد فین کنشتاین نوعی فرصت سوزی برای ایران بود، چرا که اگر ایران در بحبوحه جنگ با روسیه به صورت مستقیم با روس ها وارد مذکره می شد، می توانست وضعیت بهتری را در صحنه مذاکرات سیاسی به دست آورد. در آن برهه دستگاه دیپلماسی ایران نمی دانست که با چه کشوری متحد شود و با چه کشوری دشمن باشد و این جز عدم آگاهی سیاستمداران ایرانی از شرایط منطقه و جهان دلیل دیگری نداشت. در واقع دولتمردان قاجار پس از هر معاهده ای که امضا می کردند به نتایج آن و عواقبی که برای کشور در بر داشت، پی می بردند. توافقاتی که اندک فوایدشان برای کشور در مقابل زیان های وارده به منافع و حاکمیت ارضی کشور بسیار ناچیز بود. قرارداد فین کنشتاین نیز از جمله این توافقات بود که نتیجه خاصی در بر نداشت و تنها چالشی دیگر بر سر راه دیپلماسی کشور بود که از توان سیاسی و نظامی کشور کاست و در این میان تنها برخی جیره خواران و مزدوران استعمارگران در داخل و خارج توانستند به نفع خود عمل کنند. بنابراین قراردادهایی مانند فین کناشتاین زمینه های معاهدات بعدی مانند ترکمن چای بودند که در نهایت به از میان رفتن حاکمیت ارضی کشور در منطقه حساس قفقاز و شرق ایران منجر شد.