به گزارش پایگاه خبری دانا اگر چه وی نبوغ علمی بسیاری داشت و دورهای که در فرانسه تحصیل میکرد نشریه فرانسوی روودوبوآ با معرفی زندگینامهاش او را یکی از نوابغ علمی جهان معرفی میکند که استعداد حیرت انگیزی در علوم مهندسی، ریاضیات و هنر دارد اما این منش و همت آکادمیک، عشق به جنگل و توسعه فضای سبز میهن بود که او را برای همیشه در تاریخ منابع طبیعی ایران ماندگار کرده است.
ساعی وقتی وارد دانشگاه برکلی کالیفرنیا میشود، رشته جنگل را برای ادامه تحصیل انتخاب میکند. وقتی رئیس دانشکده به او پیشنهاد تحصیلات مهندسی را میدهد به او میگوید که از کودکی عاشق درخت و جنگل بوده است و چون ایران کشوری خشک است و پوشش جنگلی اندکی دارد، تصمیم دارد پس از بازگشت به ایران در زمینه جنگلداری به میهن خدمت کرده و ایران را سرسبز کند.
اگر هنوز بیش از ۱۲ میلیون هکتار جنگل در نواحی رویشی پنجگانه کشور داریم، اگر در حین عبور و قدم زدن در خیابان ولیعصر، مجذوب شکوه و طراوت چنارهای آن میشویم، اگر برای لحظاتی در پارک ساعی تهران و دهها فضای سبز شهری در شهرهای مختلف کشور لذت توقف و نظاره مناظر سبز را پیدا میکنیم، باید بدانیم اینها میراث ماندگار کسی است که تنها ۱۴ سال فرصت کار و اثر بخشی را پیدا کرده بود.
استاد محمدطباطبایی در خاطرات خود نقل میکند وقتی مهندس ساعی در اتاقش مشغول مطالعه بود یکی از دوستانش از او دعوت میکند تا سری به مکانهای تفریحی پاریس بزنند، ساعی در جواب او میگوید«ما هر دو از ایران آمدهایم و میدانیم که مردم کشور ما بسیار کم بضاعت و فقیر هستند اما با این حال هزینه من و شما را پرداخت میکنند تا به فرانسه بیاییم و درس بخوانیم و انسان وارد و کارآمدی شویم تا برگردیم به مملکتمان خدمت کنیم نه اینکه وقتمان را به خوشگذرانی هدر دهیم.» ماجرای چگونگی درگذشت استاد ساعی که دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی نویسنده و تاریخ شناس بزرگ و فقید کشور آن را روایت کرده است، خود گواهی است بر عشق و اراده سترگ این بزرگ مرد برای حفظ و حراست از جنگلهای ایران. دکتر باستانی پاریزی میگوید: « زمانی که در شیراز در هواپیما نشسته بودم و چند دقیقهای به پرواز مانده بود مردی با کت و شلوار اتوکشیده بالا آمد و رو به مسافران گفت من مسوولیتی در جنگلداری کشور دارم و چند ساعت پیش به من خبر دادند یک هیات خارجی مهم مرتبط با کارم به تهران آمدهاند و قصد مذاکره دارند و حضور من در این مذاکرات ضروری است. از طرفی هواپیما هم جای اضافه ندارد. هرکس که بلیت خودش را به من بدهد، من همین الان هزینه بلیت برگشت و یک هفته اقامت و تفریح در بهترین هتل شیراز را به او میدهم. من بلند شدم و گفتم من بلیتم را به شما میدهم، از لطف شما هم ممنونم، خواهرم اینجاست و به هتل احتیاجی ندارم شما به کارتان برسید. خلاصه هرچه آن مرد اصرار کرد، من چیزی قبول نکردم و به منزل خواهرم برگشتم. چند ساعتی که گذشت، رادیو اعلام کرد هواپیما سقوط کرده و مسافران از جمله مهندس ساعی، رئیس جنگلبانی کشور کشته شدهاند. حالا من برای همیشه تاسف میخورم که چرا با دادن بلیت خودم به آن مرد که بعد از مرگش فهمیدم چه خدمات بزرگی به سرسبزی و آبادانی کشور کرده است، باعث شدم کشورم از خدمات او محروم شود و من زنده بمانم».
به غایت واقعبینانه است اگر بگویم از منش، بینش و سبک کرداری و عملکردی او هم در حوزه دانش و هم در حوزه اجرایی و سازمانی جنگلداری کشور، سالهاست که اثری دیده نمیشود و به همین دلیل او امروز برای جنگلبانان تبدیل به یک اسطوره شده است. اسطورهای که چگونه زیستن حرفهای او در باورمان نمیگنجد و آن را فهم نمیکنیم، اما در عوض به نظاره نشستن هدررفت منابع جنگلی کشور را به خوبی هر روزه تمرین میکنیم.