به گزارش پایگاه خبری دانا، گروه دانش و فناوری:
ظهور «دالی» در سال ۱۹۹۶ تنها یک موفقیت علمی نبود؛ یک زلزله فرهنگی و اخلاقی بود. برای اولین بار، یک پستاندار بالغ از یک سلول بدنی دیگر شبیهسازی شده بود. این موفقیت بلافاصله این سوال دلهرهآور را به وجود آورد: اگر بتوانیم یک گوسفند را شبیهسازی کنیم، آیا بعدی انسان خواهد بود؟بیش از دو دهه بعد، با وجود پیشرفتهای فنی، شبیهسازی تولیدمثلی انسان (برای به دنیا آوردن یک نوزاد شبیهسازیشده) تقریباً به طور جهانی ممنوع است. اما شبیهسازی درمانی (برای ایجاد جنین و استخراج سلولهای بنیادی برای تحقیقات و پزشکی) و فناوریهای مرتبط مانند انتقال هسته سلول سوماتیک (SCNT)، همچنان در مرکز طوفانی از بحثهای اخلاقی، مذهبی و فلسفی قرار دارند.
شبیهسازی تولیدمثلی انسان (RHC)شامل ایجاد یک جنین از طریق SCNT و کاشت آن در رحم برای تولید یک نوزاد است که از نظر ژنتیکی تقریباً با اهداکننده هسته سلول یکسان است (مانند یک دوقلوی همسان با تاخیر زمانی). مخالفتهای اخلاقی با RHC قوی و چندوجهی است. اولاً، مسئله ایمنی است: تجربه با حیوانات نشان میدهد که نرخ موفقیت شبیهسازی بسیار پایین است (کمتر از ۲٪) و فرزندان شبیهسازیشده اغلب از ناهنجاریهای شدید رشدی، اختلالات اندامی و پیری زودرس رنج میبرند. آزمایش این فناوری بر روی انسان غیرمسئولانه و غیراخلاقی تلقی میشود، زیرا خطرات غیرقابل قبولی را برای کودک به دنبال دارد. ثانیاً، هویت و فردیت: آیا یک انسان شبیهسازیشده به عنوان یک فرد مستقل دیده میشود یا به عنوان یک «کپی» یا «کالا»؟ این نگرانی وجود دارد که شبیهسازی میتواند کرامت ذاتی انسان را نقض کند و منجر به ابژهسازی شود—مثلاً شبیهسازی یک کودک برای اهدای عضو به خواهر یا برادر بیمارش. ثالثاً، پیامدهای اجتماعی: این فناوری چگونه بر ساختار خانواده، روابط والد-فرزندی و تنوع ژنتیکی انسان تأثیر میگذارد؟ و اگر تنها ثروتمندان بتوانند از آن استفاده کنند، چه؟
در مقابل، شبیهسازی درمانی به طور گستردهتری (اما نه به طور جهانی) به عنوان یک زمینه تحقیقاتی مهم پذیرفته شده است. در این روش، یک جنین شبیهسازیشده فقط برای چند روز در آزمایشگاه رشد میکند تا سلولهای بنیادی پرتوان از آن استخراج شود. از آنجایی که این سلولها از نظر ژنتیکی با بیمار یکسان هستند، میتوان از آنها برای ایجاد بافتها یا اندامهای پیوندی بدون خطر رد پیوند استفاده کرد—یک قدم بالقوه بزرگ برای پزشکی احیا کننده. با این حال، مخالفان استدلال میکنند که ایجاد یک جنین انسانی صرفاً به عنوان منبعی برای سلولها، نهایت بیاحترامی به زندگی در مراحل اولیه است و آن را به یک ابزار کاهش میدهد. این بحث به پرسش قدیمی «زندگی از کجا آغاز میشود؟» بازمیگردد. آیا یک جنین چندسلولی در یک ظرف آزمایشگاهی، دارای حقوق اخلاقی است؟
ظهور فناوریهای جدید، این مناظره را پیچیدهتر کرده است. سلولهای بنیادی پرتوان القایی (iPSCs)که در سال ۲۰۰۶ کشف شدند، میتوانند از سلولهای پوست معمولی بازبرنامهریزی شوند و بسیاری از مزایای سلولهای بنیادی جنینی (از جمله تطابق ژنتیکی) را بدون نیاز به تخمک یا ایجاد جنین ارائه میدهند. این فناوری، نیاز اخلاقی به شبیهسازی درمانی را تا حد زیادی کاهش داده است. با این حال، SCNT هنوز برای تحقیقات پایه در زمینه رشد اولیه و بیماریها ارزشمند است.
یک حوزه مرزی دیگر، شبیهسازی برای احیای گونههای منقرض شده یا افراد خاص است. آیا شبیهسازی یک کودک مرده برای تسکین والدین داغدار اخلاقی است؟ اکثر اخلاقگرایان با قاطعیت پاسخ منفی میدهند، زیرا این کار کودک جدید را تحت بار سنگین انتظارات غیرممکن قرار میدهد و او را به عنوان جایگزینی برای فردی دیگر میآفریند، نه به عنوان فردی با حق تعیین سرنوشت خود.
در نهایت، سوال اساسی این است: آیا برخی دانشها به طور ذاتی «تابو» هستند یا این که تنظیم مناسب میتواند هر پیشرفتی را قابل قبول کند؟
طرفداران آزادی علمی هشدار میدهند که ممنوعیت کامل میتواند تحقیقات ارزشمند را خفه کند و فناوری را به سمت بازارهای سیاه یا کشورهایی با قوانین سست سوق دهد. آنها استدلال میکنند که نظارت دقیق و بحث عمومی میتواند خطرات را به حداقل برساند.
پاسخ جهانی فعلی، یک ممنوعیت قاطع بر شبیهسازی تولیدمثلی انسان همراه با مقررات سختگیرانه و نظارت بر تحقیقات شبیهسازی درمانی و جنینی است. سازمان ملل متحد بارها خواستار ممنوعیت شبیهسازی تولیدمثلی انسان شده است. این موضع محتاطانه نشاندهنده درک این موضوع است که علم نه در خلأ، بلکه در بافتاری از ارزشهای انسانی رخ میدهد. پیشرفت فناوری همیشه از توانایی اخلاقی ما برای هدایت خردمندانه آن پیشی نمیگیرد. شبیهسازی انسان به ما یادآوری میکند که برخی مرزها ممکن است برای محافظت از خود مفهوم انسانیت ضروری باشند. در جستجوی قدرت بیسابقه برای دستکاری زندگی، باید بپرسیم: نه فقط «آیا میتوانیم؟»، بلکه «آیا باید؟».