در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۵۹۶۳
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۳
فلسفه زندگی در بیان دکتر پورحسن
تعریف و شاکله‌ای دیگر از فلسفه در راستای ارتباط آن با زندگی طرح می‌شود، به‌طوری که عده‌ای معتقدند پرسش از زندگی مربوط به دوره متاخر یعنی سده ۱۸ به بعد است. بنابراین، فلسفه زندگی به ویژه در مکتب تاریخی طرح می‌شود، مثل فلسفه دیلتای که درباره او می‌گوییم فلسفه حیات.
آیا می ‌توان با نگاه فلسفه و متافیزیک درباره زندگی حرف بزنیم یا این‌که باید به نحو دیگری غیر از طریق فلسفی درباره آن سخن بگوییم؟ پاسخ دکتر قاسم پورحسن، عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی به چنین سوالاتی، خواندنی است. او معتقد است که هر فلسفه‌ای که انتزاعی بیندیشد و به اخلاق و فرهنگ و انسان توجه نداشته باشد، ناکارآمد است:
 
آیا تعبیر فلسفه برای زندگی در اندیشه و کتاب‌های فیلسوفان و اندیشمندان مسلمان جایگاهی دارد؟
قطعا، پیش از هرچیز اهمیت دارد که بدانیم اساسا فلسفه برای زندگی نشان از دو دغدغه اساسی فیلسوفان دارد. دغدغه نخست برای یک فیلسوف آن است که فلسفه می‌خواهد راهی را نشان دهد که در زندگی شکل می‌گیرد و دغدغه دوم به عنوان یک پرسش درباره زندگی به ویژه در دوره جدید توسط فیلسوفان مطرح می‌شود.

می‌توانیم چنین قلمداد کنیم که این راه حکایت از امکانِ نگاه انضمامی به فلسفه را دارد؟
بله، به بیان دیگر، تعریف و شاکله‌ای دیگر از فلسفه در راستای ارتباط آن با زندگی طرح می‌شود، به‌طوری که عده‌ای معتقدند پرسش از زندگی مربوط به دوره متاخر یعنی سده ۱۸ به بعد است. بنابراین، فلسفه زندگی به ویژه در مکتب تاریخی طرح می‌شود، مثل فلسفه دیلتای که درباره او می‌گوییم فلسفه حیات.

بنابراین، فیلسوفان به نوعی همواره دغدغه انسان و زندگی را داشته‌اند؟
بله، فیلسوف می‌خواهد به عقلانی‌ترین شیوه درباره حیات انسان سخن بگوید، ضمن آن‌که فلسفه زندگی بیانگر اندراج بنیادهای عقلی در مهم‌ترین مساله یعنی زیست و زندگانی است. در این میان، بسیاری پرسیده‌اند که خود زندگی چیست و چه معنایی دارد و آیا می‌شود با نگاه فلسفه و متافیزیک درباره زندگی حرف بزنیم؟ آیا می‌توانیم با آن‌چه نسبت مستقیم با زندگی ندارد؛ یعنی نگاه متافیزیکی که به دور از زندگی انضمامی است، درباره زندگی سخن بگوییم.

برخی در پاسخ به چنین پرسش‌هایی اعتقاد دارند که ما باید به نحو دیگری غیر از طریق فلسفی درباره زندگی حرف بزنیم اما بسیاری هم می‌گویند که مهم‌ترین دانشی که درباره زندگی سخن می‌گوید،‌‌ همان فلسفه است. با این اوصاف و البته در نگاه کلی، دو دیدگاه درباره فلسفه برای زندگی یا فلسفه حیات عنوان شده است.
دقیقا، البته مسایل متعددی طرح می‌شوند و مولفه ‌ای که در این میان باید مورد توجه قرار بگیرد، آن است که از ورای یک افق، زندگی در یک دیدگاه اصل قرار می‌گیرد که در این صورت تلاش می‌کنیم از برخی مبانی فلسفی در آن کمک بگیریم، چراکه تمامی غایات فلسفه هم زندگی است و اگر نتوانیم بنیادهای مهم عقلانی را در حیات به‌کار بگیریم. این فلسفه عقیم است. بنابراین، هر فلسفه‌ای که انتزاعی بیندیشد و به اخلاق و فرهنگ و انسان توجه نداشته باشد، ناکارآمد است.
اما این پرسش طرح می‌شود که با توجه به پیشینه غنی اندیشه و فلسفه اسلامی، آیا فلسفه و زندگی و ارتباط میان این دو، صبغه‌ای در اندیشه فیلسوفان ما داشته است؟
بله، البته نمی‌توان انکار کرد که به هر حال مسایلی که امروز طرح می‌شوند، ویژه جهان معاصر با خصوصیات خود هستند اما حقیقت آن است که اصل پرسش از فلسفه زندگی، متاخر است اما مانعی ندارد که با این پرسش به سراغ فیلسوفان متقدم هم برویم؛ به عنوان مثال، هرمنوتیک پرسش متاخر است. در واقع، فیلسوفان اسلامی از زمان فارابی دغدغه زندگی داشتند و فارابی از یازده اثر سیاسی‌اش در هفت اثر درباره زندگی و اخلاق حرف می‌زند و می‌گوید زندگی چنان مهم است و مناسبات اجتماعی چنان اهمیت دارند که باید بنیادهای عقلی را برای آن‌که اشتباه نکنیم، در زندگی به خدمت بگیریم. بنابراین، وقتی فارابی می‌گوید که فلسفه مدنی است و از فضائل حرف می‌زند، از سعادت حقیقی سخن می‌گوید و انسان را محور قرار می‌دهد، نشان از اهمیت جایگاه حیات و زندگی در میان فلاسفه اسلامی دارند.

اساسا مبنای صحیح فلسفه زندگی چیست؟
در پاسخ به این سوال نخست باید توجه داشته باشیم که امروز بعد از مباحثی که در درباره زندگی در دوره جدید داشتیم، به فلسفه زندگی اقبال نشان داده شده است اما درباره مبنای فلسفه زندگی، من معتقدم که مبنای صحیح فلسفه زندگی آن است که درباره آن نه با اصول جامعه‌شناختی و روان‌شناختی که بر بستر بنیادهای عقلانی و فلسفی تامل و زندگی را بنا کنیم. در اینجا لازم می‌دانم تاکیدی بر این مساله داشته باشم که بسیاری از پرسش‌های امروز ما برای پیشنیان مطرح نبوده است که علت آن به موضوعات بسیاری از جمله فضای فکری و زندگی آنان باز می‌گردد.

ارسال نظر