در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۵۹۴۷۶
تاریخ انتشار: ۱۳ مهر ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۹
چالش های پیش روی روحانی چیست؟ پاشنه آشیل دولت تدبیر و امید کجاست؟/ 9
برخی از جناح ها از حضور مردم نگرانی دارند و اجازه نمی دهند مردم به مشارکت روی بیاورند. باید دقت کرد که از نهادهای مدنی و مشارکت و حضور مردم، جامعه سود می برد و محور توسعه و رشد اجتماعی در دنیای امروز همین مشارکت مردم است، نه اقتصاد.

حسن روحانی بعد از استقرار در دفتر ریاست جمهوری با نظرها، نقدها و حتی انتظارهای زیادی روبه رو شد. برخی از منتقدان دولت قبلی، بر این باورند که روحانی ویرانه ای از اقتصاد و دیپلماسی را از احمدی نژاد به ارث برده و برخی معتقدند نباید سیاه نمایی کرد.

فارغ از نقدها و نظرهای مطرح شده، زمان آن رسیده است که به چالش های پیش روی روحانی دقت بیشتری شود و نقاط ضعف و قوت کابینه وی مورد واکاوی و ارزیابی دقیق قرار گیرد. اگر بخواهیم واقع بینانه به وضعیت ایران نگاه کنیم، با چند چالش اساسی در حوزه های مختلف مواجه ایم. در عرصه اقتصادی نوسان های شدید ارزی، بیکاری تورم و مسکن مهر از چالش های اساسی کابینه تدبیر و امید است.

به نظر می رسد مسایل اقتصادی چنان در هم تنیدگی مستحکمی با مسایل سیاست خارجی دارند که این حوزه هم اقتضائات خاص خود را دارد. در حوزه سیاست خارجی، مساله هسته ای ایران، سطح روابط دیپلماتیک با کشورهای غربی و عربی و تحریم ها از مسایل قابل بحث است

دولت روحانی شاید اگر مسایل اقتصادی را با دیپلماسی قوی حل کند، در ابتدای مسیری قرار می گیرد که فشارهای سیاست داخلی از طرف جریان های مختلف به وجود بیاید در سیاست داخلی نحوه کنش و تعامل با جریان های مختلف سیاسی اعم از اصولگرا و اصلاح طلب، مساله اقوام و اقلیت های مذهبی و تعامل با قوا مطرح می شود که باید به طور ریشه ای به آنها پرداخته شود.

این چالش ها در حوزه فرهنگ رنگ دیگری به خود می گیرد و از نحوه تعامل با رسانه ها و قانون مطبوعات تا سینما و مساله آموزش در دانشگاه ها و مسایل مربوط به ممیزی ها را شامل می شود.

چالش های اجتماعی دولت روحانی را اگر چه می توان متاثر از سه حوزه قبلی دانست، اما بحث کاهش ناهنجاری های اجتماعی ناشی از بیکاری، سامان دادن به وضعیت ازدواج جوانان و تقویت بنیان خانواده، مسایل مربوط به اقشار ضعیف جامعه درباره بیمه، تامین دارو برای بیماران و رفاه اجتماعی برجسته تر است.

گروه راهبرد خبرگزاری دانا با مد نظر قرار دادن مسایل مذکور، این سوالات را مطرح می کند که چالش های اساسی دولت اعتدال چیست؟ این دولت چگونه به جنگ چالش های پیش رو خواهد رفت؟ نقاط قوت و پاشنه آشیل کابینه روحانی چیست؟ آیا کابینه یازدهم می تواند سربلند از این کارزار سخت بیرون آید؟

این موضوعات را با کارشناسان و متخصصین در 4 حوزه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در میان گذاشته ایم. آنچه در پی می آید گفت وگویی با دکتر سعید معیدفر است. وی جامعه شناسی است که نگاهی متفاوت به مسایل دارد و سعی می کند مسایل اجتماعی با حساسیت ویژه ای تحلیل کند. این گفت وگو در دو بخش تنظیم شده که بخش دوم و پایانی آن از نظرتان می گذرد:

به نظر شما دولت و حاکمیت چگونه می تواند اعتماد اجتماعی را جلب کند و از فرسودگی سرمایه اجتماعی جلوگیری کند؟

اعتماد اجتماعی در جامعه یک امر بنیادی است و باید تضمین شود و خیلی باید روی این مساله کار کرد. برای گسترش این اعتماد اجتماعی مسلما باید مردم احساس کنند که طرف معامله قرار گرفته اند به عبارت دیگر اینها کسانی هستند که باید در حل مساله پیشقدم باشند و در متن قرار بگیرند و قرار این نباشد که در اتاق های دربسته ما برای مردم تصمیم بگیریم و بعد هم نهایتا مثل قرص بگویند که بفرمایید مصرف کنید! اعتماد اجتماعی اینگونه حل نمی شود. من اتفاقا در اولین روزهای تشکیل دولت در جلسه ای این را مطرح کردم و گفتم که رویکرد دولت باید اجتماعی باشد. من حتی 4 سال پیش هم در در جلسات مختلف این موضوع را مطرح می کردم که باید روی امر اجتماعی تاکید شود. ما با تلنباری از گرفتاری ها و انباشتی انتظارات اجتماعی سرریز شده روبه رو هستیم که می توانند بنیان ما را زیر سوال ببرند و اتفاقا اگر برای حل اینها مردم را به مذاکره و مداخله بکشانیم و نخبگان اجتماعی را فرا بخوانیم که بگوییم که بدون شما حل این مسایل با مشکل روبه رو است و ما نمی توانیم جامعه را نجات بدهیم. الان 4 سال از آن ماجرا گذشته و ما دیرتر شروع کرده ایم و الان هم که همه ظاهرا همه دنبال حل مسایل اقتصادی و بین الملل هستند. ولی در واقع نباید فکر کنیم که با حل اینها مشکلات اجتماعی حل خواهد شد. سطح مطالبات مردم بالاتر خواهد رفت و بعد از یک مدت انتظارات بیشتر و بعد از آن استطاعت ما زیاد نخواهد بود اما وقتی از آن طرف قرار شود که با کمک خود مردم و نهادهای مدنی و تقویت آنها به نقطه ای برسیم، می توانیم باری از مشکلات جامعه بکاهیم. منظور من از نهادهای مدنی لزوما نهادهای مدرن هم نیستند، حتی مثلا فرض کنید که نهادهایی که از گذشته بوده اند و کار می کردند و امروز متاسفانه با مداخله خودمان آنها را از بین برده ایم. مثلا همان نهادهای خیریه ای و امثال آن. اگر با تقویت اینها و ایجاد زمینه برای رشد در زمینه های اقتصادی و فرهنگی می توانیم به سراغ مشکلات جامعه برویم. حتی شهروند شدن ما در اینکه به قوانین و قواعد و هنجارها اعتنا بکنیم، در گروه دقت به امر اجتماعی است. اینها همان درخواست کمک از مردم است. امروز مسایل اجتماعی می تواند یک فرصت باشد تا تهدید. هنوز نگاه ما به اینها نگاه تهدیدی است که اینها خطرناک هستند ولی در واقع خود همین ها می تواند به صورت یک فرصت تلقی شود. به این معنا که همه مردم را به مسوولیت هایی که در جامعه دارند، اشعار بدهیم.

مثلا در همین انتخابات عامل قدرت شد که امروز ما می توانیم در عرصه بین المللی حرفی برای گفتن داشته باشیم. حال سوال این است که آیا فقط با یک انتخابات همه چیز تمام شد؟ یعنی آیا مشارکت مردم فقط مختص انتخابات است؟ در چنین فضای جامعه قدرت ما در روابط بین الملل تغییر کرده است. اگر ما به امر اجتماعی توجه بیشتری کنیم و ببینیم که آنچه در 24 خرداد رخ داد، از کجا نشات گرفت و چه اتفاقی افتاد؟ آیا این مشارکت نشات گرفته از رفتار اقتصادی مردم بود؟ یا رفتار اجتماعی مردم بود؟ همان احساس مسوولیتی بود که مردم داشتند و این مساله باعث شد که مردم به سرعت برای حل مساله بیایند. اگر همین مشارکت جلب شده را نمی گذاشتند از بین برود و تلاش می کردند که این رفتار را نهادینه کنند و استمرار ببخشند و تقویت کنند. ولی برخی از جناح ها از حضور مردم نگرانی دارند و اجازه نمی دهند مردم به مشارکت روی بیاورند. باید دقت کرد که از نهادهای مدنی و مشارکت و حضور مردم، جامعه سود می برد و محور توسعه و رشد اجتماعی در دنیای امروز همین مشارکت مردم است، نه اقتصاد. اصلا چه زمانی در دنیا تحولات آغاز شد؟ تحولات ابتدا از فکر آغاز شد و بعد به جامعه کشیده شد و این جامعه است که سیاست و اقتصاد را جهت می دهد. متاسفانه مسوولان جامعه ما بر مبنای نگاه بخشی خود، نه تنها مشکل را حل نخواهند کرد، بلکه چند سال دیگر به مشکلات افزوده خواهد شد و از پوست جامعه گرفتاری ها و شکاف ها عظیمی استمرار پیدا خواهد کرد.

آقای دکتر معیدفر بخشی مشکلات جامعه ما مربوط به افراط و تفریط ها و تندوری هایی است که در سویه های مختلف وجود دارد. به هر جهت این جریان ها رشد پیدا کرده اند و گروه های ذی نفوذ عجیبی را شکل داده اند. به نظر شما حاکمیت و دولت برای مقابله با این جریان های افراطی در سطح جامعه چه باید بکند؟

در هرجا قدرت توزیع نشود، این مفاسد هم در ابعاد مختلف اعم ابعاد سیاسی و اقتصادی به وجود می آید. این مساله گروه های افراطی و گروه های ذی نفوذ هم نشات گرفته از همین عدم توزیع مناسب قدرت در جامعه است. ما امروز می دانیم که قدرت، امروز نسبت به گذشته شاخصه هایش تغییر کرده و به عبارتی مولفه های اساسی قدرت عوض شده است. مثلا روزی قدرت در تمرکز بود ولی امروز در تمرکز نیست. به نظر من امروز قدرت در اشاعه و پخش است و به میزانی که شما بتوانید قدرت را پخش کنید، استحکام بیشتری دارید. این چیزی الان در کشورهای دموکراتیک می بینید، تقسیم قدرت بین افراد و گروه ها و انجمن ها و احزاب مختلف است ولی در عین حال یک قدرت بسیار وسیعی دارند. مثلا وقتی به ایالات متحده آمریکا نگاه می کنیم، می بینیم که این کشوری است که افرادی از تمام نقاط دنیا در آنجا زندگی می کنند و هر کدام از آنها به سهم خودشان قدرت دارند و در عین حال بزرگترین قدرت دنیا هم در آنجاست و در عین حال قدرت در آنجا به سرعت جابجا می شود و افراد و گروه ها تغییر می کنند. ولی امروز خیلی از کشورهای توسعه نیافته هنوز قواعد پیشین را اجرایی می کنند. این تمرکز قدرت مفاسد مختلفی را به وجود می آورد و مفاسد اداری یکی از نمودهای آن است و الان در جامعه می بینیم که چقدر آمار مفاسد بالا است. نتیجه این بود که در این 8 سال گذشته به هر میزان قدرت متمرکز شده، به همان میزان فساد هم افزایش یافته است و در تاریخ انقلاب به اندازه این دوره فساد رخ نداده است. بنابراین تا زمانی که قدرت در دولت جدید توزیع نشود و تا زمانی که حاکمان نپذیرند که بقا و استمرارشان در توزیع قدرت است، این گروه ها همچنان رشد خواهند کرد. بعضی وقت ها همین گروه های فشار عوامل خود قدرت ها هستند. بنابراین به اعتقاد من جامعه باید بر اساس مکانیزم های امروز باید اداره شود. البته در همه جای دنیا گروه های فشار هستند ولی ممکن است این گروه ها در ابعاد لابی گری و مسایلی از این دست وجود داشته باشند، نه در این حد که بخواهند همه امور را قبضه کنند. مضافا بر اینکه هر کدام از آن گروه های فشار در جامعه خودشان نام و نشان دارند اما در جامعه ما متاسفانه بی نام و نشان هستند. اینها چیزی است که حتی خود قدرت حاکم را تهدید می کند و چه بسا بیشترین زمینه برای نابودی و انهدام قدرت متمرکز هم همان جریان های فاسدی باشد که در درون جامعه شکل می گیرد. این گروه ها باعث می شوند که بیگانگی بین مردم و نخبه ها بیشتر شود و مانع آن شود که مکانیزم های اجتماعی رشد کنند.

آقای دکتر معیدفر؛ ما در جامعه به مساله اقوام به صورت سیاسی و امنیتی نگاه می کنیم. در صورتی این مساله یک بعد اجتماعی دارد و ایران هم که رنگین کمان اقوام است. به نظر شما در این شرایط دولت روحانی چگونه باید با اقوام تعامل داشته باشد که بتوانیم نتایج مثبتی بگیریم؟

من معتقدم که اگر دولت آقای روحانی به امر اجتماعی به عنوان یک امر محوری نگاه نکند، مشکلات زیادی در زمینه های مختلف و از جمله در مساله اقوام، زنان، جوانان، حوزه های طبقاتی، گروه های فرهنگی به وجود خواهد آمد. بنابراین این بحث جداگانه ای را می طلبد. به نظر من مساله اقوام و هر جریان دیگری ماخر بر توجه به امر اجتماعی است. بخشی از امر اجتماعی توجه به واقعیت های جامعه است و یکی از واقعیت های جامعه ما هم مساله اقوام است و مسلما اگر ما به این مساله اجتماعی توجه کنیم – البته نه به صورت صفر و یکی- تکلیف این را مشخص می کنیم که اینها کجای کار هستند و کجای جامعه قرار دارند؟ و ما در تعریف هویت ایرانی اینها را کجا باید بگذاریم؟ و چگونه باید ببینیم؟آیا باید ایران را به گونه ای ببینیم که گروه خاصی در آن جای می گیرند؟ یا اینکه ایران باید جایی باشد که همه کسانی که در چارچوب این سرزمین زندگی می کنند، جایگاهی داشته باشند؟ این نگاه صفر و یکی مساله ای است که تمام این پراکندگی ها و تنوع ها را تحت الشعاع قرار می دهد که یکی از آنها هم مساله اقوام است.

آقای دکتر به عنوان آخرین سوال می خواستم به بپرسم که به نظر شما پاشنه آشیل دولت روحانی در زمینه مسایل اجتماعی چیست؟

به نظر من همین برجسته کردن مسایل اقتصادی و عدم توجه به امر اجتماعی می تواند پاشنه آشیل دولت روحانی باشد.


گفتگو از: مهدی ایمانی

ارسال نظر