در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۰۹۷۱
تاریخ انتشار: ۰۷ آبان ۱۳۹۲ - ۱۵:۵۴
تحریم‌های ایران و منازعات ژئوپلتیک؛
اگر سیاست خارجی 10 سال گذشته آمریکا را که مدنظر قرار دهیم، متوجه می‌شویم که تحریم‌های ایران و نبرد سوریه، دو مرحله متفاوت از پروژه‌ای یکسان بوده‌اند.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا و به نقل از پترو نت چند ماهی است که مبادله‌کنندگان نفتی، تحلیل‌گران و شرکت‌های کوچک و بزرگ در حوزه انرژی و در اقصی نقاط جهان تحولات ایران را به خصوص در حوزه دیپلماسی زیر نظر دارند و منتظرند ببیند که آیا نفت ایران سرانجام دوباره به بازارهای جهانی به‌طور کامل وارد می‌شود یا خیر. در این راستا، به ‌نوعی کلیه سیاست‌های دولت جدید در ایران نیز به‌ نحوی به حذف تحریم‌ها و برداشتن موانع صادرات نفت منوط شده است. وزرای اقتصادی دولت همگی در برنامه‌هایی که به مجلس ارایه دادند، به‌نحوی به حذف این تحریم‌ها اشاره کرده بودند.

برخی بر این عقیده‌اند که واشنگتن به هیچ وجه اجازه وارد شدن مجدد تمام و کمال نفت ایران به بازارهای جهانی را صادر نخواهد کرد. با این حال، در سالیان اخیر واشنگتن هیچگاه تنها بازیگر در عرصه تحولات جهانی نبوده است و رخدادهای زیادی به‌ وقوع پیوسته است که به ‌طور واضح با سیاست‌های آمریکا در تعارض بوده است.

آمریکا و جنگ‌های ژئوپلتیک

بازی و نزاع ژئوپلتیک جاری در سوریه روزهای تعیین‌کننده‌ای را پشت سر می‌گذارد و تاکنون غرب و خصوصا آمریکا تا این لحظه بازنده بوده‌اند. گرچه نزاع سوریه هنوز به سرانجام قطعی خود نرسیده است، با این حال شواهد میدانی نشان می‌دهد که کشورهای غربی به همراه ترکیه، عربستان سعودی و قطر بازنده نبرد بوده‌اند. جنگ کشورهای عربی با سوریه جنگ خطوط لوله گازی بوده است. در واقع مساله قطر و عربستان و جنگ پنهان آن‌ها در سوریه نزاعی برای تغییر رژیم در سوریه و انتقال گاز قطر از مسیر سوریه به اروپا بوده است. اروپا نیز با درگیری در این نزاع قصد داشته و دارد تا امنیت انرژی خود را سوای وابستگی به منابع گازی روسیه تعریف کند. به هر حال، هرگز نباید از یاد ببریم که ما در دهه دوم قرنی هستیم که بی‌شک یک قرن گازی خواهد بود. اما، آمریکا به‌عنوان یک قدرت هژمونِ در حال افول، هدف‌های بزرگتری را نیز از جنگ سوریه دنبال می‌کرده است. واشنگتن از یک طرف قصد داشته است تا با تغییر رژیم سوریه، یک‌بار دیگر قدرت خود را به رخ رقیبان در حال ظهور بکشد و از استیلای سیاسی خود بر جهان، اهداف اقتصادی بلندپروازانه‌تری را دنبال کند. واشنگتن، همواره هژمونی سیاسی خود را در راستای مهندسی نهادهای مالی و اقتصادی بین‌المللی نظیر صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی و سازمان تجارت جهانی مورد استفاده قرار داده است تا بتواند در مرکز شبکه اقتصادی جهان قرار گرفته و از این مرکزیت منتفع شود. در واقع، هدف آمریکا از ورود آشکار و پنهان به مساله سوریه این بوده است تا با نشان دادن قدرت خود و زهر چشم گرفتن از رقبا، مرکزیت در حالِ تزلزل خود را یکبار دیگر احیا کرده و یک قرن آمریکایی جدید را رقم بزند.

از طرف دیگر، سوریه دومین حلقه از دور جدید جنگ‌های ژئوپلتیک آمریکا بوده است. دور اول در دوره جورج بوش آغاز شد و کشورهای افغانستان و عراق را به میدان جنگ‌های خونین تبدیل کرد. اما دور دوم را یک دموکرات به نام باراک اوباما رهبری می‌کند و اولین حلقه آن لیبی بوده است. جنگ‌های ژئوپلتیک آمریکا که همزمان با آغاز هزاره سوم شروع شده‌اند نیز هدفشان ایجاد شرایطِ برتری هژمونیک آمریکا در قرن جدید است. آمریکا با این جنگ‌ها سعی در تغییر نقشه سیاسی مناطق حساس و ژئوپلتیک جهان دارد و هرکشوری که با آمریکا در یک بلوک نباشد و در منطقه حساس و مهمی قرار گرفته باشد، می‌تواند حلقه‌ای از این جنگ‌های دیوانه‌وار و وحشیانه باشد.

با این حال، روند امور از آغاز هزاره سوم و به‌طور دقیق‌تر بعد از یازده سپتامبر نشان می‌دهد که آمریکا نه‌تنها از این جنگ‌های ژئوپلتیک «سرفزار» بیرون نیامده است، بلکه روند افول هژمونی آمریکا در نتیجه ورود به این جنگ‌ها تشدید نیز شده است. نه‌تنها برتری اقتصادی آمریکا با این جنگ‌ها تضمین نشده است، بلکه مصرف مالیات‌های مردم آمریکا در جنگ‌های بی‌نتیجه به بدهی‌های سرسام‌آور اقتصادی و کسری بودجه فزاینده منجر شده است. از سوی دیگر، کشورهایی که به اشغال آمریکا درآمدند نه‌تنها به مکانی برای سودآوری شرکت‌های آمریکایی تبدیل نشدند، بلکه علاوه بر آشوب و ناامنی روزمره در این کشورها، دولت‌های آنها نیز رفته رفته زاویه خود با آمریکا را بیشتر کردند.

این‌بار و در بازی ژئوپلتیکِ سوریه نیز منطق جنگ‌های جدید آمریکا در حال رقم خوردن است؛ با این تفاوت که جنگ‌های دور اول و همچنین جنگ لیبی- را آمریکا به‌راحتی آغاز می‌کرد و در آن‌ها به برتری نظامی می‌رسید، اما در ادامه جز ضرر چیزی به آمریکا نمی‌رسید. به بیان دیگر، تفاوت مورد سوریه در این است که آمریکا حتی نتوانست جنگ موعود خود با بشار اسد را آغاز کند. لذا آمریکا تا اینجای کار به جنگی آغازنشده باخته است؛ گرچه همگان می‌دانند جنگ پنهان در سوریه با دخالت آمریکا، فرانسه، انگلستان، ترکیه، قطر و عربستان سعودی در حال حاضر در جریان است.

نفت ایران و شکست جبهه غربی- عربی در سوریه

برنامه هسته‌ای ایران تنها دلیلی «اعلام‌شده‌ای» بوده است که با بهره‌برداری از آن، آمریکا و اتحادیه اروپا تحریم‌های شدیدی را علیه ایران و خصوصا صنعت نفت آن اجرا کرده‌اند. این دلیل همواره در سطح قرار داشته است. این‌بار نیز همچون دفعات دیگر، هسته با پوسته، ذات با نمود و ظاهر با واقعیت تفاوت جدی دارد. در واقع، مساله هسته‌ای تنها بهانه‌ای بوده است برای این که واشنگتن با توسل به آن اهداف ژئوپلتیک خود را دنبال کند. سیاست خارجی ده سال گذشته آمریکا را که مدنظر قرار دهیم، متوجه می‌شویم که تحریم‌های ایران و نبرد سوریه، دو مرحله متفاوت از پروژه‌ای یکسان بوده‌اند. بیایید این پروژه را «احیای قرن آمریکایی جدید» بنامیم. در واقع، ایران نیز حلقه‌ای از نبردهای ژئوپلتیک آمریکا بوده است و مساله هسته‌ای دستاویز چنین نبردی قرار گرفته است. تحریم در سیاست بین‌المللی ایالات متحده همواره مقدمه‌ای برای جنگ بوده است. اما، ما در ابتدای دورانی هستیم که واشنگتن همچونی گرگی پیر از به راه انداختن جنگ‌های جدید نیز عاجز و درمانده است. این امر بیش از هرچیز نشان‌دهنده این واقعیت که توازن بین‌المللی بر ضد خواست‌ها و برنامه‌های واشنگتن، در حال چرخش به سمت قدرت‌های نوظهور است.

نبرد سوریه نقش مکمل تحریم‌های ایالات متحده بر علیه ایران را نیز داشته است. در واقع، نقشه راه واشنگتن این بوده است که با تغییر رژیم در سوریه، ایران را هرچه بیشتر منزوی کرده و در وقت مقتضی علیه ایران نیز وارد نبرد نظامی شود. بسیاری از تحلیل‌گران بارها عنوان کرده بودند که «برای واشنگتن، مسیر تهران از دمشق می‌گذرد.» این گفته هدف واشنگتن را به‌خوبی عیان می‌سازد. اما واشنگتن در حال نزدیک شدن به باخت قطعی در سوریه است و این تا حد زیادی نقشه‌های کشیده شده برای ایران را نیز نقش بر آب می‌کند.

هرچه واشنگتن شکست خود در سوریه را به‌صورت عیان‌تری مشاهده کند، نفت ایران نیز با احتمال بیشتری به بازارهای جهانی نزدیک‌تر خواهد شد. اقتصاد جهانی تاکنون به‌خاطر غیاب نفت ایران و بالا رفتن هزینه‌های انرژی ضربات جدی را تحمل کرده است. وقتی بر همگان روشن شود که آمریکا بازنده نزاع سوریه است، پذیرفتن عدم استفاده از نفت ایران دیگر برای کشورهای اروپایی توجیه نخواهد داشت. آن‌ها رفته رفته خود را در وضعیتی می‌بینند که اهداف واقعی دولت‌های غربی و آمریکا دیگر شانس تحقق ندارد؛ لذا تحمل قیمت‌های بالای انرژی دیگر برای آن‌ها توجیه نخواهد داشت. چنین شرایطی فرصت را برای ورود مجدد نفت ایران به بازارهای جهانی فراهم خواهد ساخت. البته آن روزها نیز همچون این روزها، عربستان سعودی و قطر بازنده بازی خواهند این بود؛ این روزها به دلیل شکست در سوریه و آن روز به دلیل ورود مجدد ایران به بازارها و از دست رفتن قسمتی از سهمِ بازار آن‌ها.

ارسال نظر