در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۱۲۱۸
تاریخ انتشار: ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۴
جعفریان: استاد سید احمد حسینی اشکوری طی بیش از شصت سال کار علمی، آثار گرانبهایی از خود در حوزه فهرست نویسی و تصحیح متون خطی برجای گذاشته که سبب شد تا روز 11 آبان در خانه کتاب مراسمی برگزار شود. آنچه در پی می آید مقدمه بنده برای جشن نامه منتشر شده برای ایشان است.
گروه راهبرد خبرگزاری دانا- تعامل میان حوزه های علمیه شیعی تابعی از سه امر بوده است: نخست شکل گیری حوزه‌های شیعی در مراکز مذهبی، دوم امنیت سیاسی برای شیعیان که معمولا در طول تاریخ دشوار بدست می‌آمده و فراز و نشیب داشته است. سوم سنت‌های آموزشی و علمی و تمرکز علم در یک نقطه مشخص در طول سالیان. 
اینها هیچ کدام وجه دایمی و همیشگی نداشتند، اما در تعیین تکلیف و فراهم کردن زمینه برای تبدیل یک محیط جهت ایجاد و تداوم حوزه علمیه نقش مهمی دارند. 
این که در نجف و کربلا و قم و مشهد، حوزه‌های علمی رواج داشته‌اند، نکته اول را نشان می‌دهد، هرچند کلیت ندارد. این که حوزه علمی شیعه، از بغداد در میانه قرن پنجم هجری به نجف کوچ می‌کند، در یک مقطع تاریخی آن هم توسط و با تصمیم شیخ طوسی، نشانگر قوّت امر اول و دوم است. این که حوزه علمیه اصفهان در دوره نادری و زند به تدریج به نجف کوچ می‌کند، باز نشأت گرفته از امر اول و دوم است. در کنار اینها، این که نجف از یک مرکزیت طولانی برای حوزه‌های علمی برخوردار می‌شود، به دلیل تمرکز علم و سنت تعلیمی ـ تربیتی شیعی در این شهر برای بیش از هزار سال است. قم نیز به دلیل مرکزیت مذهبی، در قرن دوم تا چهارم و اخیرا در قرن گذشته، مرکزی برای حوزه علمیه بوده است.
در مورد بحث امنیت باید گفت، هر بار که یکی از این شهرها یا مناطق و کشورهایی که آن شهر در آن استقرار داشت، دچار ناامنی می‌شد، به تدریج، طلاب آن ناحیه به شهرهای دیگری کوچ می‌کردند. این مدل از کوچ، در بسیاری اوقات میان شهرهای بغداد، حله و نجف و جبل عامل و در این سوی، میان اصفهان و قم و مشهد اتفاق می‌افتاد. بحث از امنیت هم شکل‌های مختلف خود را داشت. فشار روی روحانیت در ایران، ضمن آن که با روش مرحوم آیت الله حائری، قم را آباد کرد، و اما بسیاری از طلاب ایرانی را به سمت نجف سوق داد و تنها این مسیر با فشار صدام بر طلاب و ایرانیان در اواخر دهه چهل تا بعد از انقلاب ایران تعطیل و حتی مسیرش عوض شد، به طوری که طلاب ایرانی ـ نجفی، به ایران بازگشتند و قم را توسعه دادند.
یکی از آثار و پیامد رفت و آمدها که حالتی دو گانه داشت، از یک سو ایجاد انقطاع در نهاد آموزشی حوزه بود، به طوری که با پراکنده شدن طلاب، نظام درسی، متون آموزشی، و ارتباط شاگرد و استاد و تمامی توانایی‌های درسی که در طول ده ها و بلکه صدها سال پدید آمده بود، از دست می‌رفت. در عین حال و از سوی دیگر، با نضج گیری حوزه علمی جدید در نقطه‌ای امن، بار دیگر علاقه‌مندان به علم، از استادان و شاگردان راهی شهر جدید شده و تجارب علمی و آموزشی خود را در اختیار مرکز تازه تأسیس قرار می‌دادند.
در ایران در اواخر دوره پهلوی، پس از آن که به تدریج عراق برای ایرانیان مهاجر به ویژه علما ناامن شد، بسیاری از شاگردان درس علمای نجف مانند آیات حکیم، شاهرودی، خویی و بسیاری دیگر به قم آمدند. برخی از بهترین درسهای خارج فقه و اصول در قم دهه قبل و دهه‌های پس از انقلاب، توسط این قبیل اساتید ارائه ‌شد. در باره خیل این مهاجران، از علما و پژوهشگران مختلف که طی سالهای 1348 تا 1360 و حتی پس از آن به ایران آمدند، می‌توان یک تحقیق مستقل انجام داد. مقصود از این تحقیق، بیشتر بررسی نقش علمی آنها در حوزه علمیه، در قالب تدریس، تحقیق، ایجاد مراکز پژوهشی و به راه انداختن خط تولید در برخی از زمینه‌ها یا تقویت تولیدات علمی گذشته است.
در واقع، نجف، کاظمین و کربلا، سنت علمی نیرومندی را در خود داشتند. این سنت علمی به دلیل واقع شدن آن در ادامه فعالیت هزار سال حوزه شیعی نجف از یک سو، و نیز در کنار آنچه که از جهان عرب به آن می‌رسید به خصوص به دلیل استفاده از زبان عربی، حوزه‌ای بارور بود. حوزه‌ای که نه فقط در فقه و اصول، بلکه در ادب و تاریخ و رجال، آثار تولیدی ارزشمندی داشت. برآمدن ذریعه، الغدیر، الامام الصادق و المذاهب الاربعه، و بسیاری از آثار دیگر، نشان از آن داشت که فکر نیرومندی در آنجا وجود دارد. البته فقر مالی که بر حوزه نجف سایه افکنده بود، زندگی همراه با قناعت و ناداری گسترده، مانع مهمی بر سر راه رشد و ترقی این حوزه بود. با این حال، حتی اگر قرار بود تنها نقش حوزه نجف را در انقلاب مشروطه ملاک قرار دهیم، می‌توانستیم به این حوزه علمی فاخر بنازیم و به قدم‌های مهمی که در عرصه سیاست برداشت افتخار کنیم. حوزه نجف، پس از شکست‌های متوالی به دلیل اختلافات داخلی و بعد از آن هم درگیر شدن در مسائل بین المللی و محلی پس از دوره مشروطه، قدری افت کرد، اما و در هر حال، سنت علمی شیعی به قدری نیرومند بود که از پا نیفتاد و حتی سی سال حکومت بعثی‌ها با همه کشتارها و قتل ‌عام این حوزه را از تب و تاب نینداخت.
به طور کلی می‌توان گفت که هر بار که در منطقه‌ای تمرکزی ایجاد شده است، استعدادهای شیعی سبب نوعی تحول در نظام آموزشی و پیشرفت و به طور کلی تغییر در برخی از دیدگاه‌ها شده است. در این زمینه، تشیع با داشتن نوعی تجربه عربی ـ ایرانی و حتی در دوره‌هایی تجربه‌های هندی و افغانی، ترکیبی از دانش شیعی را پدید آورده که در کلیت آن، نوعی پیشرفت برای شیعه بوده است. پرداختن به مجموعه‌ای از این حوزه‌های علمیه که در طول هزار و دویست سال در گوشه و کنار پدید آمده، سنجش استعدادها و ویژگی‌های انحصاری آنها کاری است که می‌تواند در شناخت بهتر تشیع، استراتژی رهبران شیعه در این مدت دراز و بازنمودن راه آینده مؤثر باشد.
... و اما این مقدمه برای آن بود تا از نقش استاد حجة الاسلام و المسلمین سید احمد اشکوری به عنوانی جزئی از کل سخن بگوییم. مردی که بخشی از تجربه‌های علمی خود را از عراق به ایران آورد و در مسیری متفاوت با آنچه فقیهان و اصولیین و دیگران داشتند، مسیر را ادامه داد. اولین بار ایشان را در اتاقشان در طبقه دوم کتابخانه آیت الله مرعشی دیدم، سال 1370، یک روحانی شیک پوش، آرام و منظم که هر روز سر وقت به کتابخانه می‌آمدند، تعدادی نسخه‌ خطی از مخزن به اتاقشان می‌بردند و فهرست آنها را با روشی که از دیرباز بر آن اساس می‌نوشت، و بعد از آن نیز، با خط بسیار خوش و یک دست تحریر می‌کردند. فیشهای بسیار منظم و مرتب. آن زمان بنده، به تازگی وارد عرصه نسخه پژوهی آن هم به هدف استفاده از آنها در شناخت تاریخ مذهبی صفویه، شده بودم. هر روز که به کتابخانه می‌رفتم، به بهانه‌ای سری هم به ایشان می‌زدم. گاه سوالی می‌پرسیدم، گاه چیزی در باره نسخه‌ای به ذهنم می‌آمد، عرض می‌کردم. اگر هم ایرادی به جایی از فهرست داشتم می‌گفتم و ایشان اگر وارد است، آن را کنار نسخه اصلاحی خود یادداشت می‌کرد.
در این مدت با مرحوم سید عبدالعزیز طباطبائی (ره) هم آشنا شده بودم و استاد اشکوری را در منزل آقای طباطبائی هم می‌دیدم. مرحوم سید عبدالعزیز درست در همین عرصه تصحیح و نسخه شناسی و رجال، تجربه‌های شگفتی را از عراق با خودش به ایران آورده بود. طبیعی بود که میان این دو نفر و جمعی دیگر مانند مرحوم شیخ محمدرضا جعفری رفاقتی باشد. در این جمع، مرحوم محمدباقر محمودی (ره) هم بود که برای نخستین بار انساب الاشراف بخش متعلق به علویان را منتشر کرد و تحولی در زاویه دید محققان تاریخ اسلام ایجاد کرد. تصحیح بسیار مفصل آن کتاب و بخشی از تاریخ دمشق شامل شرح حال امام علی (ع) و حسنین (ع) نیز یکی از بهترین کارهای ایشان بود. این حلقه، یکی از همان حلقاتی بود که تجربه علمی خاصی را که عمومی هم نبود، با خود به قم آوردند. البته در ایران، تصحیح متن‌های فارسی آن هم به صورت انتقادی و علمی توسط افرادی مانند قزوینی و بعدها شمار فراوان دیگر وجود داشت و ادامه یافته بود و حتی مراکزی مانند بنیاد فرهنگ تجربه طولانی در این مسیر داشت، اما خط تصحیح متون مذهبی شیعی عربی و نیز نگارش نوعی تازه از فهرست نویسی آن هم در میان علمای قم تحت تأثیر فعالیت خاصی بود که این حلقه و افراد دیگری که آنها نیز غالبا از نسل مهاجرین ایرانی تحصیل کرده در نجف بودند، به حوزه قم انتقال یافت. در واقع نخستین فهرست نویسی نسخ خطی کار آقایان سید احمد اشکوری، سید حسین مدرسی و آیت الله رضا استادی بود. صد البته حجم و استمرار در کار آقای اشکوری بود و این زمینه علمی توسط ایشان در حوزه قم فعال شد. 
از نظر کمیت می‌توان گفت هیچ کس به اندازه آقای اشکوری در فهرست نویسی نسخ خطی در ایران تلاش نکرده است. به لحاظ کیفی نیز فهرست های ایشان به طور معمول حاوی نکات بدیع و جالبی است که مراجعان را به سمت و سوی برخی از پژوهشهای تازه راهنمایی می‌کند. 
به علاوه، باید اذعان کرد که نه تنها در فهرست نویسی که با تأسیس مرکز احیاء میراث اسلامی، کاری سترگ در جمع آوری نسخ خطی، فراهم آوردن تصاویر از نسخ خطی از گوشه و کنار دنیا، صحافی زیبا و به یادماندنی آنها و رفتن به سفرهای متوالی برای غنی ساختن این مجموعه انجام شده است. در واقع، می‌توان آقای اشکوری را از مبتکران در این حوزه برشمرد. اکنون و با تأسیس موزه موزه نوشت افزار، باید از گام تازه و ابتکاری دیگر ایشان در حوزه نیز بر مجموعه‌ کارهای ابتکاری ایشان افزوده شده است.
در زمینه فعالیت‌های مربوط به نسخ خطی، بدون شک، تلاش‌های ایشان، یکی از جدی‌ترین، پردوام‌ترین و منظم‌ترین کارهایی است که صورت گرفته است، هر چند ممکن است نقادان این حوزه، ایراداتی در این باره داشته باشند که امری عادی و طبیعی و تقریبا عمومی است. 
کارهای ایشان در حوزه‌های دیگری هم ادامه یافت. تصحیح بسیاری از متون، تهیه برخی از کتابشناسی‌های تخصصی، نگارش تراجم علما به خصوص کار تراجم الرجال که حاوی مطالب بدیع در شرح حال علمای پیشین است و بسیاری از آثار دیگر، همه حکایت از تلاشی دارد که منهای چاپ آن متون، بر گسترش این دانش در حوزه علمی شیعه در قم تأثیر گذاشته و آن را وسعت بخشیده است.
آنچه برای بنده به عنوان کسی که بیش از بیست سال با استاد آشنایی داشته و از آثار و مشاوره‌شان بهره برده‌‌ام، آن هم به عنوان یک وظیفه علمی احساس شد، فراهم آوردن و انتشار این مجموعه‌ای به پاس نام ایشان بود. در این زمینه، بر اساس رسم و رسوم جاری، سعی کردم با کمک دوستان، این مجموعه را به احترام استاد منتشر کنم. مجموعه‌ای با بیش از چهل مقاله و رساله که مهم‌ترین نقطه اشتراک آنها، توجه به تاریخ و فرهنگ شیعه و رجال و تصحیح متون است. 
آنچه بر اعتبار این اثر افزوده، مصاحبه نسبتا مفصلی است که با خود ایشان داشتیم و تلاش کردیم از زبان خودشان، تجربه علمی و تربیتی و پژوهشی‌شان را در اختیار علاقه‌مندان قرار دهیم. 
در این راه از حمایت حضرت حجت الاسلام و المسلمین شهرستانی (زید عزّه) برخوردار بودیم. افزون بر آن، در کتابخانه تاریخ، دوست گرامی جناب آقای علیرضا اباذری در تمام مراحل آماده سازی این مجموعه به بنده کمک کردند. همراهی «خانه کتاب» و «نشر علم» در عرضه خوب این کتاب را هم باید قدردان باشم. بیش از همه از خود استاد و دیگر عزیزانی که با نگارش این آثار به بنده افتخار دادند، متشکرم. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین.

منبع: خبرآنلاین


ارسال نظر