در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۶۵۹۶۴
تاریخ انتشار: ۱۹ دی ۱۳۹۲ - ۱۰:۵۳
پدیده خشونت به همراه پیامدهای منفی آن، مساله ای است که به نگاهی همه جانبه نگر برای حذف ریشه ای آن نیاز است و نمی توان با اقدام های زودگذر یا کوتاه مدت به نتیجه ی دلخواه رسید.

به گزارش گروه راهبرد خبرگزاری دانا خشونت در برهه کنونی شکل های متعددی به خود گرفته است. همانطور که حسن روحانی رییس جمهوری کشورمان در نشست امسال مجمع عمومی سازمان ملل متحد در مهرماه 1392، اشاره کرد، خشونت های دولتی و غیردولتی، مذهبی و فرقه ای و حتی نژادی، خشونت راهبردی که در تلاش برای حذف بازیگران منطقه ای از فضای عمل طبیعی آنهاست یا سیاست های موسوم به مهار و تغییر نظام های سیاسی از بیرون مرزها، مداخله ی نظامی، دهشت افکنی (تروریسم)، خشونت و افراط گرایی و استفاده از گروه های افراطی، جامعه بشری را در نقاط مختلف جهان تهدید می کند.

نکته تامل برانگیز این است که بسیاری از این سیاست ها، از آنجا که با توجیه پیشبرد منافع یا امنیت ملی یا حقوق بشر انجام می شوند، در بسیاری از موارد حساسیت افکار عمومی را تحریک نمی کند و چه بسا با تایید آنها نیز همراه می شود. نتیجه این مساله آن است که خشونت های مختلف از جمله تجاوز و اشغالگری و حتی نسل کشی، در بسیاری از موارد به راحتی پذیرفته می شود و رویارویی جدی با آن انجام نمی گیرد. این واقعیتی تلخ و خطرناک است که اگر راهکاری فوری برای آن پیدا نشود، علاوه بر اینکه می تواند اخلاق را تابع سیاست کند و آن را از درون تهی کند، امنیت انسان ها در نقاط مختلف جهان را در خطر قرار می دهد.

ایران منادی صلح

در فضایی که برخی هنوز دم از چیرگی فرهنگ و سیاست غربی در دنیا می زنند و تمام تلاش خود را برای بدنام سازی اسلام و تمدن ها و فرهنگ های شرقی می کنند، جمهوری اسلامی ایران بار دیگر منادی گفت و گوی سازنده و همکاری همه جانبه برای آینده ای بهتر برای بشریت و استفاده از همه ی ظرفیت های مادی و معنوی جهان برای غلبه بر معضل ناامنی در جهان شد.

حسن روحانی که با شعار اعتدال گرایی در انتخابات امسال ریاست جمهوری به پیروزی رسید، در نخستین حضور خود در مجمع عمومی سازمان ملل، پیشنهاد تشکیل ائتلافی برای صلح پایدار در سراسر جهان را ارایه کرد و حرکت همگانی برای برداشتن گامی برای تلاشی جهانی علیه خشونت و افراطی گری را خواستار شد؛ با این هدف که به جای جنگ، صلح، به جای خشونت، مدارا، به جای خونریزی، پیشرفت، به جای تبعیض، عدالت، به جای فقر، برخورداری و به جای استبداد، آزادی درسراسر جهان بهتر دیده شود.

چندی پس از ارایه این پیشنهاد از سوی جمهوری اسلامی ایران، مجمع عمومی سازمان ملل در قطعنامه ای، این پیشنهاد را تصویب کرد؛ تصویبی که با اجماع 190 کشور عضو مجمع عمومی همراه بود و استقبال سیاستمداران و فعالان صلح طلب در جهان را در پی داشت.

سید قیصر حسین سفیر سابق پاکستان در امارات متحده عربی و از فرماندهان پیشین نیروی هوایی این کشور در گفت و گو با ایرنا، تصویب پیشنهاد رییس جمهوری ایران در مجمع عمومی سازمان ملل در مورد مقابله با خشونت و افراط گرایی را نشان از صلح طلبی ایران در جهان و تاکید این موضوع دانست که ایران هیچ گاه به دنبال تجاوز و افراط نیست.

وی تاکید دارد ایران همیشه بعد از انقلاب اسلامی نشان داده است به استقلال دیگر کشورها احترام می گذارد و همیشه علیه افراط گرایی به شدت موضع گیری کرده است.

وی اعتقاد دارد که دیگر کشورهای اسلامی نیز باید اقدام هایی را در پیش گیرند که به رویارویی با افراط گرایی بپردازد تا کشورهای اسلامی را از این فاجعه و بلا دور کند.

ریشه های خشونت

اکنون جهان درگیر بسیاری از بی عدالتی ها و خشونت ها شده است به گونه ای که می توان نمودهای آن را در جای جای زندگی بشری شاهد بود.

فصل هفتم کتاب الزام های سیاست های مقایسه ای (Essentials Comparative Politics) نوشته پاتریک اونیل، در مورد انواع خشونت و ریشه های آن، یکی از مهمترین جلوه های آن را خشونت سیاسی می داند که دارای محرک ها و انگیزه های سیاسی است و در خارج از حیطه ی کنترل دولت و کشور است.

وی در مورد علت خشونت های سیاسی چندین مورد را بیان می کند اما اعتقاد دارد همه خشونت ها در یک دسته بندی سه گانه ی، ریشه در عوامل نهادی (institutional )، اعتقادی( Ideational ) و فردی (individual) دارند.

عوامل نهادی خشونت سیاسی در بیشتر موارد، بر موضوع هایی همچون چگونگی وضعیت اقتصادی-اجتماعی یک دولت یا کشور در توجیه خشونت تمرکز دارند. توجیه اعتقادی نیز به دنبال تفسیر خشونت با تاکید بر تاثیر اعتقادهای سیاسی، دینی و فرهنگی به عنوان دلیلی برای دست زدن به خشونت سیاسی هستند و عوامل فردی نیز خشونت سیاسی را با توجه به انگیزه های افراد برای دست زدن به خشونت سیاسی در کنار فاکتورهای فردی و روانی تفسیر می کنند.

اونیل در مقایسه تفسیرهای خشونت سیاسی، سه رویکرد مورد اشاره را مورد توجه قرار می دهد. وی، خشونت نهادی را جبرگرایانه می داند در حالی که تفسیر فردی خشونت را آزادانه و پویاتر می داند و خشونت اعتقادی را نیز بین این دو نوع، قرار می دهد. این نویسنده همچنین، توجیه های نهادی را خاص گرایانه تر (particularistic) می داند و در عین حال از نظر وی علت های فردی عمومی تر و جهانی هستند و توجیه های اعتقادی بازهم بین این دو تفسیر قرار می گیرند.

شکل های خشونت سیاسی بسیار متعدد و متنوع هستند و هر اندیشمندی با توجه به نوع نگاه خود آنها را دسته بندی کرده است. بیشتر اندیشمندان بر شکلی از محرومیت های نسبی تاکید دارند که می تواند باعث طیف وسیعی از بازخوردها از انقلاب گرفته تا دهشت افکنی و اشغالگری و نسل کشی و نادیده گرفتن حقوق دیگران برای به دست آوردن برخی از حقوق خود، شود. اما امروزه بیشتر کارشناسان بر عوامل نهادی و رقابت برای قدرت در نظام بین الملل تاکید دارند یا اینکه یک کشور برای تغییر رویه های قدرت و تغییر بازی به نفع خود به اقدام هایی ویژه متوسل می شود.

یکی دیگر از اشکال متداول خشونت سیاسی، دهشت افکنی است که در آن یک بازیگر غیر دولتی با دست زدن به خشونت علیه شهروندان به دنبال دست یافتن به اهدافی سیاسی است. تروریسم دولتی نیز نوعی خشونت از طریق نسل کشی، جرایم جنگی و شکنجه است که ابزاری برای اجرای سیاسی های داخلی و خارجی محسوب می شود.

برخی اندیشمندان در تفسیر نهادی از خشونت اعتقاد دارند که اقتصاد ضعیف، سواد و آموزش اندک علت دهشت افکنی، محسوب می شود. این در حالی است که بسیاری از رهبران و حامیان دهشت افکنی، از نظر اقتصادی بسیار غنی هستند. توجیه شخصی و فردی این خشونت سیاسی نیز بی عدالتی و احساس زیر ظلم قرار گرفتن توسط افراد بیان می شود.

بیشتر اندیشمندان و تحلیلگران، دهشت افکنی را ناموفق و در دستیابی به اهداف بلندمدت شکست خورده می دانند، اما آن را در زمینه ی ایجاد مانع تراشی در اقتصاد و بی ثبات سازی برخی کشورها و ابزاری برای کشمکش های بین المللی موفق دیده اند. بر همین اساس جنگ با دهشت افکنی نیز می تواند باعث تضعیف دموکراسی ها و بی اعتمادی به دولت ها و کنترل کمتر افکار عمومی بر کار دولت ها می شود. دهشت افکنی در اندازه ی بالای خود، می تواند باعث سرنگونی یک حکومت نیز بشود.

اونیل اعتقاد دارد که حکومت های دموکراتیک و اجرای دموکراسی در عرصه بین المللی میان کشورها، می توانند نقشی مهم را در کم کردن از خشونت های سیاسی ایفا کنند و فرصت های بهتری را برای رویارویی با خشونت های سیاسی به وجود آورندد؛ زیرا می توانند حضور و نقش آفرینی مردم و کشورها در روند تغییرها را ایجاد کنند و تهدید خشونت های سیاسی را کم کنند.

وی اعتقاد دارد افزایش تساهل فرهنگی و سیاسی و گسترش فرهنگ تعامل یکی از راه های مهم برای محو خشونت می تواند باشد.

رسانه و نهادینه سازی خشونت

همانگونه که گفته شد، کارشناسان دلایل متعددی را برای وقوع و شکل گیری خشونت بیان می کنند اما در سال های اخیر، خشونت به نوعی فرهنگ اجتماعی تبدیل شده و روند افزایشی آن بیشتر نیز شده است. صاحبنظران حوزه ی ارتباطات، این سیر صعودی در گسترش خشونت را به علت سیاست های رسانه های تاثیرگذار جهانی به ویژه سینما و تلویزیون می دانند که نقش مهمی در عادی سازی و کاستن از حساسیت های عمومی جامعه و کشورها دارد.

به نظر کارشناسان، نمایش گسترده و رگباری تصاویر خشن همچون اشغالگری، نسل کشی، آواره سازی و غیره و قهرمان نشان دادن برخی افراد که برای اهدافی ویژه دست به هر اقدامی علیه به اصطلاح دشمنان می زنند، عرصه را برای گسترش فرهنگ خشونت در سطح ملی و بین المللی، فراهم کرده است.

مارتین گرین در کتاب روایت سازی از خشونت و تاثیر آن فرهنگ عمومی می نویسد: سال ها پیش، رواج فیلم های جنگی و پلیسی تا به این اندازه گسترده نبود و دسترسی مردم جهان به شبکه های ماهواره ای مانند امروز آسان و خشونت به این شکل نهادینه نشده بود و حساسیت به خشونت بیشتر بود. اما در دهه های اخیر فیلم های سینمایی آمریکایی مانند بولتن های محرمانه، هر ساله تعداد زیادی از خرابکاری ها و عملیات دهشت افکنانه را به نمایش می گذارند که در واقع موجب دامن زدن به خشونت شده است؛ این موضوع باعث شده است که حتی در برخی موارد رسانه ای شدن به درخواست دهشت افکنان تبدیل شده است.

به نظر کارشناسان، رسانه های دیداری همچون تلویزیون، سینما و حتی بازی های رایانه ای به منابع خشونت در ایالات متحده تبدیل شده اند. تحقیق ها نشان داده اند که رسانه ها از تلویزیون و سینما تا بازی های رایانه ای به ویژه بر روی جوانان تاثیرهای مخربی گذاشته اند.

در این راستا روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز چندی پیش در مقاله ای به این پرسش پاسخ داد که آیا خشونت ها در رسانه ها منجر به حوادثی در واقعیت می شود؟

این مقاله، با اشاره به اظهارنظر یکی از بازیگران طنزپرداز سینمای هالیوود در مورد یکی از فیلم های سینمایی تازه اش، به تاثیر آنها بر جامعه ی آمریکا و ارتباط آن با خشونت در مدرسه ی سندی هوک این کشور که باعث کشته شدن ده ها کودک و معلم شد، اشاره می کند. جیم کری اعتقاد دارد از آنجایی که میلیون ها انسان، تصاویر خشونت بار را از طریق فیلم ها و تلویزیون می بینند، پس می توان فیلم خشن و دست زدن به خشونت را به هم مرتبط دانست.

به نوشته نیویورک تایمز، بسیاری از کارشناسان اجماع نظر دارند که میان این دو مقوله یعنی-خشونت در رسانه و خشونت در جامعه-ارتباط مستقیم وجود دارد. در بررسی 217 مورد از وقایع خشونت بار بین سال های 1957 تا 1990 میلادی، روانشناسان دریافتند که تاثیر کوتاه مدت خشونت های رسانه ای به وقوع حوادث اجتماعی، بیش از 50 درصد بوده است. در حدود 200 مورد نیز ارتباط مستقیم میان این دو موضوع، به صورت کامل مشهود بوده است.

در 42 مورد بررسی دیگری که شامل بیش از 5 هزار پرونده می شد، نشان داده شد که کودکان یا جوانانی که خشونت را از طریق رسانه ها شاهد بودند در دنیای واقعی نیز به ویژه در سن بزرگسالی به آن عمل دست زده اند و چندان حساسیتی به تکرار آن ندارند.

این بررسی نشان داده است که تماشای فیلم های خشونت بار-بیش از دو ساعت در هفته-، درصد ارتکاب به خشونت را بسیار افزایش می دهد. از سوی دیگر این مساله می تواند باعث تسری خشونت ها از سطح ملی به سطوح فراملی و بین المللی نیز بشود.

روزنامه ی گاردین نیز به استفاده ابزاری از رسانه ها برای عادی سازی خشونت و بهره گیری از آن در زمان های حساس و جنگ اشاره کرد و در گزارشی تحلیلی نوشت: برخی از این بازی های جنگی رایانه ای، ابزاری برای آموزش نظامی و استفاده از افراد در آینده برای این کار هستند.

این گزارش که در مارس 2012 (فروردین 91) منتشر شد، اذعان کرد که بازی هایی که کودکان و حتی بزرگسالان انجام می دهند و در آن به کشتن اسامه بن لادن رهبر پیشین القاعده می پردازند یا اینکه به جنگ در عراق در کنار سربازان آمریکایی اقدام می کنند، نه برای سرگرمی بلکه اهداف دیگری را دنبال می کنند؛ به طوری که این بازی ها می تواند زمینه را برای اقدام های سیاسی بعدی آماده کنند. پیشتر در مورد اسراییل یا جنگ در فلسطین و حتی با موضوع چین نیز بازی های متعددی منتشر شده بود که همین هدف را دنبال می شد.

به نوشته گاردین، نینا هانتمن از کارشناسان و استادان امور رسانه ای و روزنامه نگاری، تاکید کرد که برای ده ها سال ارتش از بازی های رایانه ای استفاده کرده است و هر بخش از ارتش ایالات متحده و بسیاری از بخش های پلیس از این بازی های رایانه ای برای آموزش افراد و کارمندان خود استفاده کرده و می کنند.

این روزنامه در ادامه نوشت: نیک تورز از تاریخ شناسان و روزنامه نگاران آمریکایی می گوید که ارتش آمریکا به عنوان نمونه میلیون ها دلار را به موسسه ای پرداخت می کند تا در صنعت بازی های رایانه ای مرتبط با هالیوود همکاری داشته باشد. وی تاکید دارد این نوع بازی ها در کنار استفاده از تجهیزاتی که بسیار شبیه نمونه های واقعی و قابل حمل هستند شرایطی را شبیه واقعیت ایجاد می کنند.

گاردین در ادامه نوشت: جاستین کرامپ از سربازان بریتانیایی که در بالکان، عراق و افغانستان خدمت کرده است نیز می گوید که بسیاری از تاکتیک هایی را که در دهه 1980 از طریق بازی های رایانه ای یاد گرفته در این جنگ ها بکار برده است.

اما پرسش اینجاست که چرا این تکنولوژی به درون جامعه رسوخ کرد و به نوشته گاردین دسترسی به کنسول های بازی برای مردم بسیار راحت شده است و به صورت تقریبی، همه افراد می توانند آن را تهیه کنند و حتی کودکان و بزرگسالان در کنار هم با آنها بازی کنند؟

نگاه خوش بینانه به این موضوع آن است که شرکت ها می خواهند هزینه های تحقیقاتی خود را تامین کنند و به صورت احتمالی از این راه سودی کسب کنند. اما به نوشته گاردین، برخی آن را تبلیغات نرم (soft propaganda) می دانند که تاثیری همچون فیلم های وسترن قدیم دارد.

اما نگاه بدبینانه ای که برخی از کارشناسان همچون هانتمن به آن به شدت اعتقاد دارند، این است که بازی هایی که شما را به خط مقدم جنگ می برند، اهداف اجتماعی، اقتصادی و نظامی را دنبال می کنند تا رغبت برای پیوستن به گروه های نظامی را افزایش دهند و آنها را برای وقوع هر حادثه ای و دست زدن به هر کاری در شرایط واقعی آماده کنند.

نتیجه گیری

پدیده خشونت به همراه پیامدهای منفی آن، مساله ای است که به نگاهی همه جانبه نگر برای حذف ریشه ای آن نیاز است و نمی توان با اقدام های زودگذر یا کوتاه مدت به نتیجه ی دلخواه رسید. نگرشی که بعد از سال ها تبلیغات نهادینه شده است و برخی کشورها خود را حاکم می دانند و خشونت را ابزار سیاست های خود تعریف می کنند و برخی دیگر از کشورها سرخورده از روابط در عرصه بین الملل، خود را مظلوم همیشگی و بی پناه می دانند، نمی تواند به یکباره و با اقدام مقطعی و محدود برخی کشورها حذف شود.

از این رو ارکان جامعه ی بشری در حوزه های داخلی و بین المللی باید در همکاری با یکدیگر تلاش کنند تا برای رفع این معضل از جامعه ی بشری گام هایی اساسی و کارآمد بردارند. باید پذیرفت که هر گونه تندروی و داشتن نگرش افراطی، حتی در مقوله رویارویی با خشونت می تواند نتیجه ی عکس داشته باشد و به خشونت ها دامن بزند.

منبع: ایرنا


ارسال نظر