در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۱۸۹۱۳۵
تاریخ انتشار: ۲۴ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۵
استاد ارتباطات دانشگاه تهران می گوید مصرف هنری زنان بازتابی از شیوه‌های کلیشه‌ای بازنمایی زنان در هنرهاست که می‌تواند با ورود بیشتر هنرمندان زن متحول شود.
ذائقه هنری زنان چگونه شکل می گیرد؟گروه راهبرد خبرگزاری دانا (داناخبر) - دکتر اعظم راودراد *: موضوع هنر و مخاطبانش همانند سایر موضوعات مطرح در حوزه علوم ارتباطات اجتماعی عمدتا در ارتباط کلی میان مخاطبان و هنر خلاصه شده است و کمتر اتفاق می‌افتد که این بررسی به تفکیک جنس و با در نظر گرفتن نقش این عامل در شیوه‌های مصرف هنری باشد.

در این نوشته با تمرکز بر موضوع مخاطبان زن، مصرف هنری زنان با استفاده از «نظریه برجسته‌سازی» تحلیل می‌شود تا نشان داده شود که اولا مصرف هنری زنان نسبت به مردان متفاوت است.

ثانیا این تفاوت، تحت تاثیر فرهنگی خود هنرها است که زنان را به شیوه‌های خاصی بازنمایی می‌کنند.

نگاه به رابطه میان هنرها و زنان در سه محور خلاصه می‌شود:

الف- هنرهای مورد استفاده زنان
ب- زنان به عنوان تولیدکنندگان هنر
ج- شیوه‌های بازنمایی زنان در هنر
پس از توضیح این سه محور و تبیین رابطه میان تولید و بازنمایی از یک طرف و رابطه میان بازنمایی و مصرف از طرف دیگر به این نتیجه خواهیم رسید که با وجود استفاده متفکران از نظریه‌های استفاده و خشنودی برای تبیین علت تمایل زنان به هنرها و محتواهای خاص و متفاوت با مردان، «نظریه برجسته‌سازی» که نشان می‌دهد مخاطبان چگونه تحت تاثیر هنرها، افکار و اعمال خود را شکل می‌دهند، برای تبیین موضوع مصرف هنری زنان مناسب‌تر است. بنابراین ادعای ما در این مقاله این است که مصرف هنری زنان بازتابی است از شیوه‌های کلیشه‌ای بازنمایی زنان در هنرها که می‌تواند با ورود و حضور هر چه بیشتر هنرمندان زن متحول شود.

زنان چه نوع محتوای هنری را می‌پسندند؟
محتواهای هنری رسانه‌ها که بیش از همه مورد استفاده و استقبال زنان است، در منابع مختلف شامل رمان‌های عشقی مردم‌پسند، نمایش‌های خانوادگی تلویزیونی و فیلم‌های ملودرام سینمایی است. در مورد هر یک از موارد فوق، می‌توان با استفاده از تحقیقات انجام شده، توضیحاتی پیرامون دلیل علاقه زنان به این نوع از محتواهای هنری رسانه‎ها داد.

در توضیح استفاده زنان از رمان‌های عشقی مردم‌پسند با استفاده از تحقیق رادوی می‌توان گفت از آنجا که شخصیت اصلی این گونه رمان‌ها معمولا زن است یا اگر مرد باشد، شخصیت زن داستان نیز به همان اندازه اهمیت دارد، همذات‌پنداری زنان با این رمان‌ها بیشتر است. از طرف دیگر استفاده از این رمان‌ها برای زنان کارکرد دارد زیرا عمدتا برای زنان راه فراری از زندگی تکراری و خسته‌کننده روزمره فراهم می‌آورند.

در رمان‌های عشقی مردم‌پسند همیشه اتفاقات هیجان‌انگیز برای قهرمانان زن رخ می‌دهد. این در حالی است که زنان در واقعیت زندگی، بویژه اگر خانه‌دار هم باشند، از الگوی نسبتا یکسان و کسالت‌باری در طول روز پیروی می‌کنند.

 «گریز از روزمرگی» با رمان‌های عشقی مردم‌پسند
در آغاز صبح زنان با فراهم آوردن صبحانه، به اعضای خانه کمک می‌کنند تا فعالیت‌های روزانه خود را در خارج از منزل آغاز نمایند. وقتی در خانه تنها شدند، به نظافت روزانه می‌پردازند و سپس در پی خرید روزانه برای تهیه مواد غذایی مورد نیاز خانواده راهی بازار می‌شوند. با تهیه ناهار، روز خود را به نیمه می‌رسانند و در بعدازظهر در انتظار استقبال از اعضای خانواده می‌مانند تا هر یک پس از ورود به خانه، از مسایل و مشکلات روزانه خود بگویند و انتظار دلجویی و رسیدگی و توجه نسبت به خود را توجیه کنند. پس از پاسخگویی زنان به این نیاز و پذیرایی ایشان از اعضای خانواده، نوبت به تهیه شام و پس از آن شستن ظرف‌ها می‌رسد. شاید در پایان روز آنها هم فرصتی برای نشستن و تماشای تلویزیون در کنار سایر اعضای خانواده پیدا کنند. این برنامه با اندک تغییراتی در طول روزهای متوالی تکرار می‌شود و زندگی زنان را دچار یکنواختی می‌کند.

اما خواننده زن در رمان‌های عشقی مردم‌پسند همان زنی را می‌بیند که برخلاف وضعیت خود وی، درگیر جریانات متعدد و متنوعی در زندگی می‌شود، فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر می‌نهد و زندگی وی به هیچ روی تکراری، ملالت‌بار و خستگی‌آور نیست. بنابراین علت علاقه و توجه زنان به این دسته از رمان‌ها، در حقیقت کارکرد «گریز از واقعیت» آنها است.

از طرف دیگر رمان‌های عشقی مردم‌پسند، فضا و زمان خصوصی در اختیار زنان می‌گذارد که در زندگی هر روزه خود از آن بی‌بهره هستند. فعالیت‌های روزانه زنان که بدان‌ها اشاره شد، همگی در جهت تأمین نیازهای خانواده است. تکرار روزانه این فعالیت‌ها باعث شده است که در عمل زنان هیچ فضا و زمان خصوصی برای خود نداشته باشند. جاها و زمان‌هایی که زن به تنهایی به فعالیت‌های مورد علاقه خود بپردازد و اطمینان داشته باشد این فعالیت‌ها محرمانه و خصوصی باقی خواهند ماند، از زندگی ایشان غایب است.

آلبادسس پدس، نویسنده ایتالیایی، در رمان معروف خود با عنوان «‏‎دفترچه ممنوع» (1383) نمونه روشنی از وجود نداشتن یک چنین فضا و زمان خصوصی برای زنان را تشریح کرده است. بنابراین مطالعه رمان‌های عشقی برای مدت زمانی که خواننده را در دنیای دیگری با خصوصیات دیگر نگه می‌دارد، فضا و زمان خصوصی را نیز برای وی فراهم می‌آورد و از این نظر مورد توجه و استقبال زنان قرار دارد.
به عبارت دیگر، این رمان‌ها نیاز زنان را به مورد محبت قرار گرفتن ارضا می‌کنند. آنچه از زنان به طور معمول انتظار می‌رود، محبت کردن و تیمارداری است. به همین دلیل به این نکته کمتر توجه می‌شود که زنان خود نیز نیاز به دریافت محبت دارند. در زندگی روزمره معمولا زنان در معرض اظهارات محبت‌آمیز سایر اعضای خانواده قرار نمی‌گیرند اما همواره از آنان انتظار ابراز محبت و آرامش‌بخشی می‌رود. برخلاف این وضعیت در زندگی روزمره، در رمان‌های عشقی زنان شخصیت‌هایی مهم هستند. به حدی که تمام داستان حول محور آنها جریان می‌یابد. شخصیت‌ اول رمان‌های عشقی معمولا زنی است که به او عشق ورزیده می‌شود و مردی که برای رسیدن به عشق خود از هیچ تلاشی فروگذار نمی‌کند. در رمان‌های عشقی به زنان بوفور ابراز محبت و عشق می‌شود و همین کارکرد، موجب خشنودی خوانندگان زن این رمان‌ها شده و نیاز به محبت در آنها را جبران می‌کند.

با وجود کارکردهای سه‌گانه فوق که موجب استفاده بیشتر زنان از رمان‌های عشقی مردم‌پسند می‌شود، استفاده از این رمان‌ها همواره با یک جور احساس گناه در زنان همراه است، زیرا آنها احساس می‌کنند که هزینه و وقتی را که صرف این رمان‌ها می‌کنند، در حقیقت باید در جهت آسایش و رفاه خانواده صرف می‌کردند. این احساس گناه به دلیل غلبه عملی وضعیتی در زندگی زنان و بویژه زنان خانه‌دار است که در آن تمامی وقت، انرژی، هزینه و تلاش و توانایی خود را برای آسایش و رفاه خانواده به کار می‌گیرند به حدی که خود و نیازهای خود را به کلی به دست فراموشی می‌سپارند. به همین دلیل است که وقتی به خود فکر می‌کنند، با احساس گناه مواجه می‌شوند.

رادوی در این تحقیق نشان می‌دهد که خواندن رمان‌های عشقی مردم‌پسند برای زنان کارکرد دارد و به همین دلیل هم این جنس به این دسته از رمان‌ها علاقه نشان می‌دهند. با توجه به مباحث مقدماتی می‌توان گفت تحقیق و تحلیل رادوی در جهت تایید «نظریه استفاده و خشنودی» است که در آن علت استفاده زنان از این رسانه خشنودی آنها از آنچه در این روند به دست می‌آورند، است.

ژانر زنانه فیلم‌های ملودرام سینمایی
در مورد نمایش‌های خانوادگی تلویزیونی و فیلم‌های ملودرام سینمایی نیز محققان نشان داده‌اند که این برنامه‌ها، مخاطب زن را هدف قرار می‌دهند. نه تنها این فیلم‌ها با جهت‌گیری زنانه ساخته شده‌اند، بلکه میلیون‌ها زن عملا آنها را تماشا می‌کنند. سوالی که پیش می‌آید، این است که این فیلم‌ها چه ویژگی‌هایی دارند که ژانر زنانه را می‌سازند؟ پاسخ محققان این است که اولا جریان فیلم تحت تاثیر تمایلات و خواسته‌های زنان است. ثانیا جریانات از نقطه نظر زنان تعقیب می‌شوند. ثالثاً نقش‌های اصلی در این فیلم‌ها با زنان است.

این نمایش‌ها دارای کارکردهای مثبت برای زنان است. نمایش‌های خانوادگی تلویزیون که طی سال‌های متمادی هر شب پخش می‌شوند، این خصوصیت را دارند که نمایش‌هایی مستمر و بدون پایان هستند. این ویژگی با سبک زندگی روزمره زنان که مستمر و پایان‌ناپذیر است، بخوبی همخوانی و مناسبت دارد. این نمایشنامه‌ها همچنین بهانه‌ای برای تعمیق روابط اجتماعی زنان با هم ایجاد می‌کنند. این کار هنگامی صورت می‌گیرد که زنان در موقعیت‌های مختلف در مورد نمایش‌ها با همدیگر بحث و اظهار نظر می‌کنند. در واقع نمایش‌ها زمینه گفت‌وگوهای بعدی را فراهم می‌آورند و از این نظر به ارتباطات زنان عمق می‌بخشند.

تحقیقات فوق همچنین نشان داده است که برخلاف نظریه‌هایی که فرهنگ مردم‌پسند را عامل سلطه فرهنگ غالب می‌دانند و مخاطب را در رابطه با آن منفعل تلقی می‌‌کنند، زنان به هنگام تماشای این نمایش‌ها و فیلم‌های ملودرام سینمایی که ساختار نمایشی یکسانی دارند، ضمن لذت بردن، در عین حال دیدگاه انتقادی خود را نسبت به آنها حفظ می‌کنند و بدون چون و چرا خود را تسلیم محتوای سلطه‌طلب آنها نمی‌کنند. بنابراین صرف تماشا کردن نمایش‌های تلویزیونی و فیلم‌های ملودرام سینمایی به معنای پذیرش ایدئولوژی و مفاهیم بازتولید شده در آنها نیست.

از طرف دیگر از آنجا که مردان همواره نمایش‌های خانوادگی و ملودرام‌های سینمایی را به خاطر موضوعات پیش پا افتاده و روزمره آنها مورد تحقیر و سرزنش قرار می‌دهند، زنان در مواجهه با مردان به خاطر علاقه‌مندی به این نمایش‌ها و تماشای آنها در خود احساس گناه می‌کنند.

به طور کلی لذت خاصی که زنان از محتوای هنرهای رسانه‌ای چون رمان‌های عشقی مردم‌پسند، نمایش‌های خانوادگی تلویزیون و فیلم‌های ملودرام می‌برند ناشی از همخوانی این محتوا با شیوه مرسوم زندگی زنان خانه‌دار است که در آنها قهرمان داستان، زن است (معادل کلیشه زن مدیر خانه) و روابط خانوادگی محبت‌آمیز در آنها جبران زندگی روزمره و تکراری و فاقد مهرورزی نسبت به زنان را می‌کند. زندگی‌ای که در آن همواره زنان باید از دیگران (حداقل همسر و فرزندان) مراقبت کرده و به آنها محبت کنند در حالی که خودشان مورد توجه و محبت قرار نمی‌گیرند.

اینها توضیحاتی است که توسط محققان ارایه شده و تلویحا بر «نظریه استفاده و خشنودی» صحه می‌گذارد که در آن دلایل استفاده زنان از محتوای فوق، رضایتی تلقی شده است که آنها از این کار به دست می‌آورند و علت این رضایت هم به خصوصیات و ویژگی‌های زنان از یک طرف و کاربرد و اثرات این متون در زندگی روزمره آنها از طرف دیگر برمی‌گردد.

 نظام اجتماعی پدرسالار ذائقه هنری زنان را چگونه جهت‌دهی می‌کند؟
اما اگر از زاویه دیگری به موضوع نگاه کنیم، ملاحظه می‌شود که عوامل ساختاری دست‌اندرکارند تا با محدود کردن زنان به فضای خصوصی از یک طرف و بازنمایی این محدودیت در همان ژانرها و محتواهای هنری مورد استفاده زنان از طرف دیگر، وضعیت موجود آنها را دائما بازتولید کنند و با قرار دادن آنها در یک دور باطل رابطه بین واقعیت و تسلیم شدن به آن، زمینه حفظ وضع موجود میان روابط دو جنس را که عمدتا مبتنی بر نظام اجتماعی پدرسالاری و مرد محور است، فراهم آورند.

در اینجا به دو دسته دیگر از عوامل اشاره می‌شود که چگونه به سهم خود در شکل دادن به نوع مصرف هنری زنان به ترتیبی که گفته شد، نقش دارند.

مطالعه زنان به‌عنوان تولید کنندگان هنر، بیش از هر چیز نشان‌دهنده تعداد قلیل زنان تولیدکننده در برابر مردان تولیدکننده در رسانه‌های ارتباط جمعی است. تحقیقی در مورد رادیو و تلویزیون ایران نشان می‌دهد که تا سال 1380 تنها 14 درصد از مجموع شاغلان صدا و سیما را زنان تشکیل می‌داده‌اند و از این تعداد نیز تنها 38 درصد در کارهای تولیدی نقش ایفا می‌کرده‌اند. بقیه یعنی 40 درصد از زنان شاغل در این سازمان به عنوان کارمند و 22 درصد نیز در مشاغل فنی و مهندسی حضور داشته‌اند.

در مقایسه با دو رسانه رادیو و تلویزیون نیز این تحقیق نشان داد که تولیدات زنان بیشتر رادیویی و در رادیو نیز بیشتر در زمینه نویسندگی است. تولیدات رادیویی در سال 1380، 85 درصد تولیدات رسانه‌ای زنان را به خود اختصاص داده است.

این تحقیق نشان داده است که یک جور تقسیم جنسیتی کار در سازمان صدا و سیما به نفع مردان وجود دارد به این ترتیب که رسانه کم مخاطب‌تر یعنی رادیو، فعالیت تولیدی کم درآمدتر، یعنی نویسندگی و کار مدیریتی کمتر، از آن زنان شاغل در صدا و سیماست. برعکس رسانه پرمخاطب‌تر یعنی تلویزیون، فعالیت تولیدی پردرآمدتر یعنی تولید سریال‌های تلویزیونی و کار مدیریتی بیشتر از آن مردان شاغل در این رسانه‌هاست. تحقیقات موجود نشان‌دهنده روندهایی است که به نظر می‌رسد جهانی باشد. نتیجه اینکه در تولید هنرهای رسانه‌ای مردان غلبه دارند و زنان در اقلیت هستند.

نتیجه حضور نداشتن موثر و پرتعداد زنان در تولیدات هنری رسانه‌ها این است که این تولیدات عمدتا متأاثر از دیدگاه و فرهنگ مردسالار و مردمحور خواهند بود. آنچه از زنان در این هنرها بازنمایی می‌شود، به شکل‌گیری، تثبیت و تداوم هویت زنانه‌ای کمک می‌کند که مبتنی بر حفظ وضع موجود روابط جنسیتی است، روابطی که به نفع تثبیت موقعیت برتر مردان و موقعیت فروتر زنان است. به همین دلیل است که در نمایش‌های خانوادگی و فیلم‌های ملودرام، زنان عمدتا در موقعیت‌های خانوادگی و در حال خدمت به سایر اعضای خانواده هستند.

به عنوان مثال، تحقیق بازنمایی زنان در سریال‌های تلویزیونی ایران در سال 1378 نشان داد که تاکید فیلم‌ها بیشتر بر بعد عاطفی زنان بوده است. همچنین جایی که زنان شاغل نمایش داده می‌شوند، عمدتاً در مشاغل خدماتی (به ویژه در نقش کارمند)، مشاغل فرهنگی- آموزشی (بخصوص در نقش معلم)، مشاغل پزشکی (به ویژه در نقش پرستار) و مشاغل تولیدی فرهنگی (مانند خبرنگار و عکاس) حضور دارند؛ مشاغلی که عمدتا خدماتی هستند.

بازنمایی زنان در نقش‌های کلیشه‌ای
نکته جالب توجه در تحلیل این سریال‌ها این است که حتی وقتی که زن به لحاظ نقش خود در فیلم شاغل تلقی می‌شود، عملا در بیشتر صحنه‌ها در فضای خانه و خانواده به نمایش درمی‌آید و نه در فضای کاری خود. این نشان‌دهنده اهمیت نقش‌های خانوادگی برای زنان در مقایسه با نقش‌های اجتماعی است.

در برنامه‌های طنز رادیو نیز تصویر کلیشه‌ای از زنان ارایه می‌شود. در این برنامه‌ها زن عمدتا در نقش‌های خانگی، یعنی همسری و مادری قرار داده شده است. محقق با مقایسه آمار به دست آمده از تحلیل محتوای برنامه‌های «صبح جمعه با شما» و آمار واقعی موجود در دفترچه‌های سرشماری نشان داده است که تصویر ارایه شده از زنان در این برنامه منطبق بر واقعیت نیست. بنابراین تعداد بسیار کم زنان شاغل در رسانه‌ها و تولیدات هنری و غلبه مردان در این عرصه، موجب می‌شود که زنان از دیدگاه مردانه و معمولا در نقش‌های کلیشه‌ای چون مادر، همسر، مراقب، فداکار و عمدتا در فضای خصوصی به نمایش درآیند.

از طرف دیگر نمایش ندادن مداوم زنان در نقش‌های غیرکلیشه‌ای چون مدیر، دوست، همکار، قدرتمند و عمدتا در فضاهای عمومی، موجب تثبیت هویت زنانه سنتی می‌شود؛ یعنی زن خانه‌دار دارای فرزند و محدود به فضای خصوصی. نتیجه اینکه توجه این زنان به فضای خصوصی بازنمایی شده در این داستان‌ها به علت شباهت با نقش خودشان است که موجب بازتولید هویت جنسیتی ساخته جامعه می‌شود.

حال می‌توان درک کرد که چرا توجه مخاطبان زن به رمان‌های مردم‌پسند عشقی که عمدتا ترسیم روابط خصوصی و خانوادگی است، نمایش‌های خانوادگی تلویزیون و ملودرام‌های سینمایی که باز هم ترسیم روابط خصوصی و خانوادگی است، بیشتر می‌شود. در واقع نمایش زنان در موقعیت‌های کلیشه‌ای خانوادگی، این موقعیت‌ها را نزد مخاطبان زن و مرد برجسته کرده و در مصرف هنری زنان اثر می‌گذارد. زنان در هنرها به شکل کلیشه‌ای نمایش داده می‌شوند و این کلیشه‌ها به نوبه خود زنان را به مصرف نوع خاصی از هنر تشویق می‌کنند. به این ترتیب هویت‌های جنسیتی شکل گرفته در جامعه مردسالار هم تقویت می‌شود.

*استاد ارتباطات دانشگاه تهران
برچسب ها: اعظم راودراد هنر
ارسال نظر