در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۸۶۵۵۴
تاریخ انتشار: ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ - ۱۰:۵۲
آیت اله امامی کاشانی در صف اول مطرح کرد:​
آیت الله امامی کاشانی باذکر خاطراتي از دوران مبارزات و بعد از پیروزی انقلاب اسلامي سيره عملي امام (ره) را مصداق رحماء بینهم و اشدا الکفار بيان کرد و افزود استمرار اين خط باعث عزت مسلمانان خواهد شد
به گزارش خبرگزاری دانا آیت الله امامی کاشانی در برنامه صف اول درباره سیره عملی امام خمینی (ره) نکات مهمی را مطرح کردند. ایشان با بیان اینکه امام از نظر سیاسی اجتماعی مصداق اتم رحماء بینهم و اشداء علی​ الکفار بودند گفتند که استمرار این راه عزت مسلمانان را در دنیا افزایش خواهد داد.امام در تدریس مباحث را پخته تحویل شاگرد می ​داد.
ایشان به ابتدا آشنایی خودشان در قم با حضرت امام اشاره کردد و گفتند: بنده وقتی در قم بودم بحث بود که درس خارج یکی از بزرگان را انتخاب کنیم برای رفتن فقه و اصول، بنده درس‌های مختلف بزرگان را رفتم و درس امام را از همه بهتر پسندیدم، دلیلش هم این بود که امام (ره) بحث را خوب می‌پخت و این پختن بحث برای شاگرد بسیار اهمیت داشت به طوری بود که بنده وقتی بحث‌هایی از ایشان داشتم با بزرگانی گاهی که مباحثه می‌شد و بحث می‌شد نمی‌توانستند مبنا را از دست من بگیرند برای این که این چیزی بود که در وجودم و در روحیه و قلبم اثر عمیق گذاشته بود، درس امام را من پسندیدم، خب یک درس فقه بلدم، یک درس اصول بلدم فکر کردم فقه را بروم، اصول بروم بعد دیدم نه هر دو را باید بروم هر دو بهتر است، این بود که صبح‌ها ایشان فقه می‌فرمودند، عصر‌ها هم اصول می‌فرمودند، هفت سال بنده درس ایشان بودم، در صبح و عصر.

امام در برخورد با شاگردان خیلی صبور بودند

یک زمانی ایشان قبل از این که بنده بروم به قم ایشان درس اخلاق را می‌گفتند، می‌گفتند کسان زیادی بودند که درس اخلاقشان را شرکت می‌کردند و متحول می‌شدند، ولی دیدم که درس اخلاقش، اخلاق است، از باب مثال مثلاً یک نفر اشکال می‌کرد، اشکال اول می‌کرد، اشکال دوم می‌کرد این معمولاً در درس هایشان می‌گویند ساکت شو دیگر، مثلاً ایشان می‌فرمودند صبر بفرمایید. من می‌دیدم درس اخلاق درس خوبی است برای آدم دیگر، این طور بود درس امام، بعد هم امام خیلی شاگرد را دوست داشتند، بنده وقتی که درس‌ها تمام می‌شد معمولاً در خود درس صدایم را بلند نمی‌کردم اشکال کنم و همچنین حالتی داشتم، ولی بعد از درس با ایشان صحبت می‌کردم حتی ایشان دأبشان این بود که وقتی درس تمام شد حتماً مشرف بشوند حرم حضرت معصومه، من هم خدمتشان تا حرم می‌رفتم، همین طور در راه با ایشان صحبت می‌کردم و گاهی می‌شد تا حرم حرفم تمام نمی‌شد و ایشان می‌ایستادند و صحبت هایمان را می‌کردیم و خیلی شاگرد دوست بودند، گاهی هم که از سفر می‌رفتم کاشان و بر می‌گشتم می‌آمدم، چون در راه برخورد می‌کردم، می‌ایستادند از من احوالپرسی می‌کردند، اوضاع و احوال را می‌پرسیدند، خیلی جاذبه داشت امام (ره).
بله، به هر حال این برنامه ما و بحث ما با حضرت امام (ره) بود.


مجری: حضرت امام از یک طرف این قدر اخلاقی، محب دوستان و محب شاگردان از یک طرف در برابر استکبار این گونه پر خروش و اینها، چگونه این دو جمع می‌شد باهم؟
آیت الله امامی کاشانی: امام (ره) البته این که به اصطلاح در یک جا حب بالایی باشد و در یک جایی هم بغض بالایی باشد، این در امیرالمؤمنین (ع) این چنین بود که نسبت به کسانی که از اصحاب و یارانش بودند خیلی عشق می‌ورزید، ولی نسبت به آن‌هایی هم که دشمن بودند خیلی دشمنی می‌کرد و کار‌هایی که باید انجام می‌داد، می‌داد. این یک روشی است که از ائمه اطهار (علیهم السلام) است.


مجری: ما شاهد هستیم امام از یک سو امام شعر‌هایی دارند با طراوت و عارفانه، از یک طرف با فلسفه و آن بحث‌های عمیق فلسفی، شاگردان چگونه با این موضوعات کنار می‌آمدند و چگونه این را به عنوان یک درس می‌پذیرفتند و می‌گرفتند؟
آیت الله امامی کاشانی در صف اول: امام (ره) هم فیلسوف بود و هم عارف بود، این عرفانش هم عرفان بالایی بود و آن چیز‌هایی هم که امام را بالا برد، آن همان اخلاصی که امام داشت، توکلی که امام داشت، این‌ها همه برگرفته از همان عرفانشان بود. مثلاً درباره این که امام (ره) حالت اخلاص و این‌ها داشت من یادم است که رفتم خدمت امام کار داشتم دیدم این طرف بیرونی صف است، جمعیت همین طور است تا کوچه، گفتم این‌ها که هستند؟ گفتند این‌ها عروس و دامادند و آمدند برای عقد. به مرحوم احمد آقا گفتم که کار برای آقا درست نمی‌کنید؟ این‌ها همه آقا، امام کار دارد، حالا دیگر این همه، گفت آقای امامی، امام می‌گوید که من نمی‌دانم خداوند چه کاری را قبول می‌کند، من این عقد‌ها را می‌خوانم یک بار می‌بینی همین‌ها قبول شده، چیز دیگر قبول نشده، یعنی یک همچنین روحیه عارفانه‌ای امام (ره) داشت و از طرف دیگر هم نقطه فلسفه در بحث‌های فقه و اصولش هم وارد فلسفه می‌شد، در بحث‌های اصول درست وارد فلسفه می‌شد، مباحث فلسفی را مطرح می‌کرد و آن هم در قسمت فلسفه امام (ره) پهلوانی در فلسفه بود، این حالات ایشان بود و مسأله توکلی که امام داشت از همین جا بود، مرحوم آقا شهاب اشراقی می‌گفتند که آن وقتی که امام تازه تشریف آورده بودند، در دبیرستان که بودند، خب سحر بلند می‌شدند طبق معمول وضو بگیرند برای تهجد و نماز شب و اینها، آقا شهاب می‌گفت من در حیاط قدم می‌زدم، امام فرمود آقا شهاب چرا نرفتی بخوابی؟ گفتم که آقا می‌گویند امشب این جا را بمباران می‌کنند، من خوابم نبرد، به من فرمود آقا شهاب برو بخواب، هیچ کجا امن‌تر از اینجا نیست، برو راحت بخواب، یک همچنین حالاتی ایشان داشتند.


مجری: یکی از موضوعات مهم و در زندگی شما آغاز آشنایی با بُعد دیگری از سیره حضرت امام و آن بُعد مبارزه با حکومت ستمشاهی و آغاز مبارزه و زندان و تبعید این‌ها بود، چه شد که وارد این مسیر شدید؟
آیت الله امامی کاشانی: خب امام همه حرکاتش برای ما حجت بود دیگر، من هم شاگردش بودم، بنده، آقای مهدوی کنی، آقای مهدی باقری و این‌ها همه شاگردان امام بودیم و به امام هم خیلی علاقه داشتیم و هم این که راهش را راه درستی می‌دانستیم و ایشان در مبارزاتی که بودند و هر چه که اطلاعیه می‌دادند ما خودمان از کسانی بودیم که اطلاعیه‌ها را پخش می‌کردیم، حتی اطلاعیه‌هایی که از نجف اشرف می‌آمد همان جا من هم عضو جامعه روحانیت مبارز تهران بودم همان جا چاپ و منتشر می‌کردند، حتی یک ماه محرمی رسید امام یک اطلاعیه دادند پیروزی خون بر شمشیر و همین، ما گفتیم که این پیروزی خون بر شمشیر معلوم می‌شود خیلی شهادت‌ها خواهد بود و همین طور شهادت‌ها پیش آمد و امام هم دستور می‌دادند و خیلی هم امام محکم بودند یعنی در کارشان محکم بودند، بنده اعتقادم بود که امام علاوه بر مسأله اخلاص و توکل، الهام داشتند. من این را درباره امام دیدم، به دوستان هم می‌گفتم، می‌گفتم امام (ره) مطالبش الهام می‌شود. البته الهام هم با آن کلمه الهام که من عرض می‌کنم نبود، ولی یک همچنین مفادی بود. من آمدم خدمت امام کار داشتم بعضی از شخصیت‌ها آمدند دیدن امام، در همان حیات هم یک فرش انداخته بودند، امام نشسته بود آن آقایان هم یکی دو نفر نشسته بودند بنده هم آمدم نشستم، وقتی نشستم صحبت بود راجع به این که از عراق ایشان حرکت بکنند به ایران، از عراق ایشان گفتند که من وقتی که دیدم مایل نیستند من بیایم به ایران، فهمیدم که ایران آمدن من خوب است. همین که من فهمیدم، فهمیدم خوب است لذا تصمیم گرفتم بروم ایران یعنی این الهامات همین طور هست پروردگار متعال به انسان‌هایی که بزرگ و خالص هستند و می‌خواهند خدمات بزرگی را خداوند متعال بر دوششان گذاشته این الهام را به ایشان می‌دهند که چیز‌ها به ایشان الهام شود و متوجه بشوند پیامبران و امام چنین حالتی را داشت.


مجری: یکی از موضوعاتی که در سیره حضرت امام وجود داشته باور به خدا، باور به مردم، باور به دین و این را به هم افکار عمومی و هم شاگردان خودشان منتقل می‌کردند، این باور چگونه شکل گرفت در اطرافیان که آن‌ها هم همین مسیر را رفتند؟
آیت الله امامی کاشانی در صف اول مطرح کرد: شخصیت‌هایی که امام (ره) این حرکت را داشتند، این حرکت بر اساس یک سلسله باور‌هایی بود که تمام کسانی که همراه امام بودند این باور‌ها را همه را داشتند، مثلاً وقتی که حکومت زمان شاه اعلام می‌کردند حکومت نظامی بود، این حکومت نظامی که اعلام می‌کردند امام فوری ما وقتی تماس می‌گرفتیم با دفتر، یک وقتی یادم هست که گفتند که طرفداران بنی صدر می‌خواهند راهپیمایی کنند، طرفداران بنی صدر وقتی بود که بنی صدر سلب صلاحیت شده بود می‌خواستند راهپیمایی کنند، بنده زنگ زدم به دفتر، آقای توسلی گوشی را برداشت، خدا رحمت کند، به آقای توسلی گفتم که مطلب این است، گفت امام گفته مردم بریزند به خیابان، خب مردم آن چنان ریختند به خیابان که بنی صدر با چادر فرار کرد، یعنی یک همچنین روزگاری شده، این مقابله با آن‌ها و این که ۲۱ بهمن که امام فرمود بریزند مردم به خیابان، مردم ریختند و حکومت نظامی اصلاً دیگر نتوانست کاری کند. بحث این طوری بود، حرکت‌ها که امام داشتند حرکت‌های خیلی با حساب بود، آن وقت بعداً هم امام (ره) آن معنویت خاص هم داشتند مثلاً مرحوم آقای اشراقی از داماد ایشان نقل می‌کنم، ایشان می‌گفتند امام می‌رفتند سرداب گریه می‌کنند، در سرداب دور از زن و بچه گریه می‌کنند، اشک می‌ریزند. یک وقت این آقا مصطفی، خدا رحمت کند، از عراق آمده بود ایران، بنده برخوردم در راه با آقا مصطفی، از ایشان پرسیدم آقا احوالشان چطوره؟ بعد گفتم چکار می‌کنند؟ گفت مفاتیح الجنان را دوره می‌کنند، خب مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی همه اش دعاست، می‌خواست بگوید مرتب دعا می‌خوانند، دعا، راز و نیاز، گریه، حال و اشک و تهجد و درخواست از خدا و این‌ها همه در وجودش بود، فوق العاده بود آقا.


مجری: بحث زی طلبگی بوده که در امام شما مشاهده می‌کنید از زمانی که مورد غصب رژیم شاه قرار می‌گیرد به عنوان تبعیدی تا زمانی که استاد حوزه بوده، تا زمانی که در رأس یک حکومت دینی قرار می‌گیرد که به اعتقاد همه اندیشمندان، بزرگترین حرکت اجتماعی در سطح دنیا بود در قرن بیستم، حتی انقلاب‌هایی مثل انقلاب فرانسه که حالا مال قبل بوده یا انقلاب اکتبر روسیه یا الجزایر این‌ها همگان معترفند در برابر انقلاب اسلامی خیلی اصلاً قدرت عرض اندام نداشتند، چگونه این زی طلبگی حفظ شد در بنیانگذار انقلاب اسلامي؟ 

 امام (ره) اولاً این ندایی که ایشان بلند کردند، ندای دینی بود، یعنی گفتند دین، مثلاً شاید مردم عزیز ما یادشان باشد که امام (ره) می‌فرمودند که قم، نجف، تهران، شیراز! اسلام از بین رفت، اسلام را از بین بردند البته قم؛ مقصودش علما بود، تهران هم مقصود آیت الله خوانساری بود، نجف هم مراجع نجف بودند، شیراز هم مرحوم آیت الله شیخ بهاء الدین محلاتی بود، همه، به همه این خطاب را می‌کردند، شیراز، قم، چی چی، اسلام از بین رفت، تمام اصلاً تمام دعوت ایشان بر اساس اسلام بود، و دین را می‌گفت، دین دارد از بین می‌رود، آن چیزی هم نگه داشت حرکت امام را، حرکت این بود، دین، این که شما نقل می‌فرمایید این‌ها این‌ها حرکتشان سیاسی است، حرکت اجتماعی است، ولی حرکتی که بر پایه خداست، برپایه رسول الله (ص) است و دین مردم است، خدای متعال هم متکفل حفظ این حرکت است، امام هم حرکتش یک همچنین حرکتی بود و بر اساس دین، باور، اسلام و این حقایق بود و این معنویات بود و این معنویات و حقایق نگه می‌دارد حرکت را، حرکت را حمایت می‌کند و ایشان هم این چنین بود.


مجری: بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان در این ماندند که هفتاد سال در اتحاد جماهیر شوروی که ابرقدرت شرق بود و تقریباً نصف دنیا را در اختیار داشت دین زدایی شد، حدود ۳۰۰ سال هم در غرب به گونه‌ای تلاش کردند تا فاصله بیندازند بین سیاست و دین که حالا آنجا کلیسا منظورشان بود، اما ما شاهد این بودیم که یک حرکت دینی شکل گرفت و هیچ کس این باور را نداشت که یک حرکت دینی بتواند مردم را به حرکت دربیاورد چرا که حتی معروف بود دین افیون توده هاست، چه شد از دید شما به عنوان کسی که با خط انقلاب شروع کردید با امام بودید و تا الآن با آرمان‌های حضرت امام و حضرت آقا هستید، چه شد که این اتفاق در دنیا افتاد؟
دین واقع این است که وقتی دین را ما باز کنیم با مسائل سیاسی باهمند، این که بخواهند دین را از سیاست جدا کنند این حرف کسانی بود که یا تحجر دارند یا امثال این طور عناوین و الا دینی که جهاد دارد، دینی که امر به معروف و نهی از منکر دارد، دینی که تمام سرتاسر عبادات و همه کارهایشان در رابطه با توجه به خداست و امنیت مردم است و مقابله با دشمن است، جهاد با دشمن است، اگر دشمن حمله کرد، جهاد، آن که در این همه آیات قرآن کریم ما کلمه جهاد داریم، عده‌ای هم بر اکثر سراسراً دستور جهاد می‌دادند این‌ها همه برای این بود که دین بماند، بنابراین دین با سیاست توأم است و اصلاً یک حقیقت است یعنی وقتی ما مسائل دینی را باز کنیم می‌بینیم این یک حقیقت است، این حقیقت بود که امام هم دنبال کرد آن را کامل کرد، آن کسانی که می‌گویند جداست، آن‌ها تحجر و امثال تحجر است.


مجری: شما کسی هستید که در تمام سیر انقلاب از قبل و بعد از انقلاب در فراز و فرود‌ها یا در نقاط عطف انقلاب و تصمیم گیری‌هایی که حضرت امام داشتند یا جزو نفرات اصلی بودید یا در جریان قرار گرفتید، کدام یک از این تصمیمات از دید شما برای استمرار انقلاب بیشترین تأثیر را داشت؟
این مسائلی که امام (ره) بیان می‌کردند و اعلام می‌کردند، ان چیزی که می‌شود گفت تمام حرکت‌های امام را دنبال می‌کند و آن اساس بود، همین بود که آن چه وظیفه اش است انجام می‌داد، بحث وظیفه را به عنوان تکلیف، می‌گفت تکلیف این است، این مسأله تکلیف بود که تمام حرکت‌های امام را تنظیم می‌کرد و دستوراتی که می‌دادند، می‌گفتند که چه کار باید بکنیم و امثال این طور چیزها، این‌ها بر همین اساس بود و یک وقتی یادم است که در همان دبیرستان تهران بودند، تشریف داشتند، شب شوم ۲۱، شب بیست و دوم بود، دوستان هم عده‌ای نشسته بودند صحبت سر همین بود که می‌خواهند بمباران کنند، می‌خواهند چه کار کنند، از این صحبت ها، امام وارد شدند، اینها، آقامون گفتند، امام یک جمله‌ای گفتند همه همین طور ماندند، گفتند باید ببینیم تکلیف چیست؟ اصلاً تکلیف چیست؟ اصلاً امام همراه تکلیف و وظیفه بود، این هم بود که اثر می‌گذاشت، این هم بود که به چیز‌ها الهام می‌شد، یک پشتوانه معنوی داشت امام، پشتوانه معنوی امام خیلی بالاتر از ما، از اخلاص حرف می‌زنیم، از توکل حرف می‌زنیم، ولی اصلاً ذره‌ای شرک در کار‌های امام نبود، همه اش خالص، همه اش برای خدا، می‌گفت تکلیف چیست و همه را مجاب کرد که چکار کنیم، در آن نقطه ای، خیلی حساس است که امشب می‌خواهند بیایند محاصره کنند اینجا امام را بگیرند، یکی از احتمالات این بود، بعداً امام می‌گویند ببینیم تکلیف چیست؟ اصلاً مثل این که این‌ها هیچ چیز نیست، اصلاً یک همچنین حالتی داشت امام، این‌ها هیچ چیز نیست، می‌گفتند تکلیف چیست؟ یک انسانی که این قدر فقیه، حکیم و این قدر بالا دارد فکر می‌کند این یعنی چه؟ یک جمله‌ای من این را در نمازجمعه هم گفتم، ولی حالا هم عرض می‌کنم، من در احتضار حضرت امام بودم و موقع احتضار این اطبائی که دور بودند، این دستگاه‌ها را از امام کشیدند دیدند دیگر کار گذشته و بنده بالا سر حضرت امام بودم، امام هم رفته بودند، یکی از افراد دفتر امام، همان وقت صدای اذان بلند شد، یکی از افراد دفتر امام همین طور بلند گفت امام امام صدای اذان بلند است، من دیدم امام دارد زبانش می‌گردد، این اطباء گفتند مثل این که امام برگشت، بعد دیدند نه امام تمام شده، یعنی همین که یک نمازی به گوش امام صدای اذانی به گوش امام می‌خورد امام را اصلاً درونش را، این یک واقعاً باید گفت امام سابقه بین رهبانیت بی سابقه بود، یک روحانی در غیبت کبری ما سراغ نداریم این قدر عظمت روحی و این قدر پر بهاور، این قدر پر ایمان و این قدر بیدار، آشنا که چکار باید کرد اینجا، چگونه باید رفتار کرد، مثلاً حکومت شاه اعلام کرده بود چهار بعدازظهر حکومت نظامی، این چهار بعدازظهر هم معنا داشت یعنی همین که حکومت شد بعد هر کسی را بگیرند دیگر و اگر نبود حرف امام که بریزید در خیابان ها، تمام شد، تمام حرکت، ولی امام تا شنید گفت بریزید در خیابان ها، مردم ریختند در خیابان‌ها و شب مثل روز مردم می‌ریختند در خیابان ها، یک همچنین حالتی، یک همچنین باوری، این فوق العادگی اش را اصلاً آدم نمی‌تواند وصف کند.

مجری: گاهی اوقات کسانی که حضرت امام را ندیدند بعضی از رفتار حضرت امام شبیه افسانه تلقی می‌شود مثل این که وقتی آن نیروی امنیتی امام را می‌گیرد که می‌خواهد بیاوردش تهران از قم، آن می‌ترسد و امام به او دلداری می‌دهد که نترس، و وقتی امام با هواپیما از پاریس می‌خواهد بیاید تهران حتماً باید افراد دلهره داشته باشند که رژیم ممکن است این هواپیما را ساقط کند، یا بدزدد یا بحث‌هایی که واقعاً هم تلاش رژیم شاه این بود، ولی ایشان بدون دلهره می‌گوید که خیلی عادی دارد می‌آید اینجا، یا در مورد جنگ، ما همین بحث‌ها را می‌بینیم که به صورت کامل با شجاعت در مقابل موضوعات یا شکستن حصر آبادان و شکستن حصر شهر‌هایی در مثلاً مناطق شمال غربی کشور این‌ها را می‌گوید، چگونه این‌ها را می‌شود به نسل جدید منتقل کرد و این موضوع را نشان داد که انسانی با این شخصیت وجود داشته برای کسی که ندیده؟
خب دیگر این‌ها هم واقعاً درس است یعنی خاطرات را گفتن، این اشخاص هم، خب تقریباً دیگر می‌گویند همین که می‌فرمایند می‌گویند در هواپیما امام خوابش می‌آمد، هواپیمایی که احتمالش می‌رفت کجا بروند، کجا بروند امام دراز کشید، خوابید، یک همچنین حالت آرامشی داشت امام، بعد هم در رابطه با کارها، امور و این طور چیزها، عموم یک به اصطلاح یک ایده‌ای داشت، یک هدفی، اندیشه‌ای داشت، این اندیشه اش همیشه با او بود و بیشترش هم به نظرم می‌رسد که به ایشان الهام می‌شد، بعضی کار‌ها به ایشان الهام می‌شد که این کار‌ها انجام بشود.


مجری: ما شاهد هستیم انقلاب‌های بزرگی در دنیا اتفاق افتاد، اما پس از ۷- ۸ - ۱۰ سال یا کمتر می‌بینیم که از مسیر خود منحرف می‌شود، انقلاب فرانسه بعد از یک مدتی دست ناپلئون بناپارت می‌افتد، انقلاب اکتبر روسیه مثلاً دست استالین می‌افتد و از مسیر خارج می‌شود، انقلاب الجزایر کمتر از مدت خیلی خیلی کوتاهی باز دوباره فرانسوی‌ها در آن نفوذ می‌کنند و گرایش پیدا می‌کند به سمت صلح و سازش، ولی انقلاب اسلام الآن ۴۲- ۳ سال است که مسیر خود را طی می‌کند، راز و رمز ماندگاری این انقلاب در چه هست از دید شما؟
حالا به فرمایش جنابعالی این را هم اضافه کنم با این که همه دنیا هم علیه ایران فعالیت می‌کردند و کار می‌کردند، در عین حال باقی می‌ماند، این را بنده اعتقادم بر این است که پشت این جریان یک جریانی است و آن شخص امام زمان (ع) است، این اعتقادم است که حضرت یعنی باورم، یقین بر این معنا دارم که چه بسا سر یک مسأله‌ای بود که حالا نمی‌خواهم عرض کنم، مسأله‌ای بود که من خیلی نگرانش بودم بعد خواب دیدم، در خواب، در همان نگرانی به خواب رفتم، خواب دیدم که همه خوابند، تمام، امام (ره) روی تخت خوابیدند سر گرداندم سر مبارکشان را دیدم که می‌خوابند، معصومین همه خوابند، مرحوم شهید بهشتی بیدار است دارد دور می‌زند می‌گردد، من به ایشان سلام کردم، ایشان هم سلام علیکم، با همان چهره زیبای جالبشان گفتند سلام علیکم، من که فوری بیدار شدم گفتم اصلاً نگرانش نباش، با خودم گفتم نگران نباش، پشت سر این کار شخص، ولی عصر (ع) است. امام (ره) هم به حضرت توجه داشتند و لذا خیلی وقت‌ها در فرمایش ایشان توجه به حضرت و عنایت به حضرت این‌ها هست همان جا که می‌فرمایند خرمشهر را خدا آزاد کرد، این خدا آزاد کرد، همین است، ولی بالأخره پشت سر همه، این است که بنده خدا که حاکم بر مُلک و ملکوت است که امام زمان (ارواحنا له الفداء) او دستش در کار است، کشور ما دست او در کار است، بله، و کار‌ها را همین طور می‌چرخاند و می‌برد جلو دیگر، بله، و لذا توطئه‌ها و چیز‌ها اثر نمی‌کند، این هم ایران همه جا ایران عزتش هست، موقعیتش هست و خیلی هم علیه اش هستند و به جایی هم نمی‌رسد کار‌هایی که صهیونیست‌ها می‌کنند، کار‌هایی که امریکا می‌کند، غرب می‌کند به جایی نمی‌رسد، اصلاً هیچ اثری ندارد، هیچ اثری ندارد. این چیز که همه صحنه‌های دشمن را همه را خنثی می‌کند تا حالا این قدر صحنه‌ها خنثی هست، اگر نبود این دست دو سه سال اول ایران رفته بود، انقلاب اسلامی ایران دو سه سال اول رفته بود. آن دست پشت کار است و امام (ره) هم یک چهره‌ای از ولایت کلی الهی بود، چهره‌ای از ولایت کلی الهی.


مجری: من یاد کتاب «خط امان» خود حضرتعالی افتادم، چه شد اصلاً این کتاب را نوشتید؟
خط امان اولاً دو جلد است، ولی دنبال این الان مشغولیم ۱۵ جلد است موضوع خط امان است که تمامی آیات و روایات و همه چیز است، نمی‌دانم والله این‌ها را چه بگویم تا شما می‌فرمایید، من یک جمله‌ای عرض می‌کنم یک شب در عالم خواب، خواب دیدم که شب یا نیمه شعبان بود یا شام نیمه شعبان بود دیدم یک کاغذی جلویم است، کاغذ سبز تقریباً مستطیل، این قدر در این قدر مستطیل است، بالایش نوشته است بسم الله الرحمن الرحیم با خط سبز، خیلی قشنگ بود؛ «یجب علیکَ ابلاغُ انتظار الفرج فی جمیع المساجدِ بلاد الاسلام» واجب است بر تو انتظار فرج را در تمام بلاد اسلام پخش کنی. از همان وقت به فکر نوشتن کتاب افتادم، رفتم مسافرت‌ها با کشور‌های مختلف صحبت کردم و الآن هم که کتاب هست یکی از خصوصیاتش این است که این کتاب‌هایی که علمای بزرگ مثل صدوق (ره)؛ «کمال الدین»، «غیبت» شیخ طوسی (ره)، بقیه نوشتند همه دارای یک بُعد یا دو بُعد است، ولی همه اش سرتا پا را می‌بینی یک بحث شیعی حساب می‌کنند یعنی مثلاً شیعه این را می‌گوید، ولی مثلاً اهل سنت هم معتقدند به امام زمان، ولی می‌گویند ممکن است به دنیا نیامده باشد، ولی وقتی آدم به دنیا نگاه می‌کند می‌بیند نخیر امام زمان (ع) یک مسأله جهانی است، یک مسأله جهانی است. من در هند بودم آن رئیس هندو‌های آنها، آنجا فامیلش یادم نیست، در کتاب نوشتم، آمد به دیدن بنده و من هم راجع به حضرت، اصلاً سفرهایم همه راجع به حضرت، ولی عصر بود که چه نظری دارند هندوها، مسیحی‌ها چه نظری دارند، مثلاً در روم همان کشوری که روحانیت آنجاست تمام، همه آنجا هستند و اینها، با آن‌ها همه مسائل را صحبت کردم، در مراکز مختلفی که ما همین صحبت را می‌کردیم، همه، آن که رئیس هندو‌ها بود و این‌ها گفت که ما هم معتقدیم مترو خواهد آمد، مترو هم نیم خیز نشسته، آماده بلند شدن است، بعد گفت یک فضای خیلی بزرگی من حالا در کتاب‌ها هم نوشتم فضای بزرگی ما داریم می‌سازیم که وقتی مترو ظهور کرد آنجا سخنرانی کنم، بعد از من خواهش کرد این تکمیل شد ما برای افتتاحش شما هم می‌خواهیم بیایید صحبت کنید، افتتاح کنید. گفتم خب اگر افتتاح شد می‌آیم و فلان و این حرف ها، یعنی یک همچنین جریانی است اصلاً در دنیا که انقلاب مهدی (ع) به عنوان موعود جهانی، انقلاب جهانی است و تمام کشور‌های مختلف هم که آدم می‌گردد همه جا می‌بیند این حس هست، همه جا هست.
مجری: یکی از دغدغه‌های اصلی در طول انقلاب زمانی بود که شب ۱۴ خرداد حضرت امام رحلت فرمودند و همگان مضطرب که چه می‌شود و آن روزی که مجلس خبرگان تصمیم گرفت و حضرت آقا را به عنوان رهبری انتخاب کرد، چه شد که به یکباره این دغدغه‌ها فرو نشست با انتخاب حضرت آقا؟
امام (ره) که بنده عرض کردم در انتظارشان بودم که از دنیا رفتند من آمدم از خانه بیرون، دیدم یک درختی بود آنجا دیدم آقا هم نشستند آنجا، تکیه به درخت دادند، ولی همین طور دستشان زیر چانه شان است و دارند فکر می‌کنند فهمیدم ایشان الآن نگران این هستند که بعداً چه خواهد شد، ولی خُب این هم باز باید بگویم همان دستی که پشت کار است، همان دست است که وسایل را فراهم می‌کند، الان مثلاً مجلس خبرگان صحبت‌های زیادی شد و مرحوم آقای هاشمی مطالبی را از حضرت امام نقل کرد که در موارد مختلف که صحبت می‌شده وقتی می‌گفتند چه کسی رهبری؟ می‌گفتند آقای خامنه ای، یک سخنرانی که کرده بودند در یکی از کشور‌ها که نقل می‌کردند وقتی احمد آقا گفت در تلویزیون امام هم نگاه می‌کردند، احمد آقا می‌گفت خیلی خوب، امام فرمود ایشان به درد رهبری می‌خورد.
مجری: در پاکستان تشریف برده بودند برای...
رهبری هم باید یک رهبری باشد که کشور را نگه دارد، کشور را از این اوضاع، خطرات و این طور چیز‌ها نگه دارد، هم اسلام باشد هم آن مبانی که امام آورده و آقا هم آن مبانی را دنبال می‌کنند، آن‌ها باقی و پایدار باید باشد، همه این‌ها بخواهد باقی باشد یک فردی را می‌خواهد که واقعاً آشنا به همه این‌ها باشد و این شخصِ آقا بود. در انقلاب هم همین طور، در انقلاب هم من یک وقتی جامعه روحانیت مبارز که ما بودیم صحبت بود که عده‌ای از علمای مشهد رفتند در بیمارستان امام رضا آنجا تحصن کردند، بعد گفتند که خب چند نفر هم از ما بروند، آنجا انتخاب شدند آقای آیت الله مهدوی، جناب آقای محی الدین انواری و بنده، ما سه تا رفتیم آنجا دیدیم اصلاً سردمدار همه تشکیلات شخص آقاست و از ایشان و اکثر علما و همه این‌ها می‌آیند و می‌روند و گرداننده همه این تشکیلات شخص آقا هستند، بعد آمدند پیش ما موقع خوابیدن، آقای آیت الله مهدوی فرمودند که می‌گویند می‌خواهند حمله کنند، اگر هم بخواهند حمله کنند این جا که شما هستید درست نیست، بروید اتاق آخر بخوابید، تا این چیز‌ها را می‌گفتند مدیر همه این چیز‌ها بودند، همان شب بود که انقلاب شد و آن سال همه چیز بر هم ریخت الحمدلله، از همان زمان این موقعیت و این شخصیت و این آگاهی و رشد را ایشان داشتند، بعد هم که آمدند و مسأله رهبری و این‌ها مطرح شد خب بهترین فخر هم ایشان بودند، باز هم باید عرض کنم پشت قصه حضرت، ولی عصر (ع) است کسی را انتخاب می‌کند که به درد این کار بخورند، ایشان بودند که بودند محکم نگر، امیدوارم ان شاء الله به حق محمد و آل محمد، ایشان تشکیلات را تحویل امام زمان (ع) بدهند ان شاء الله.


مجری: یکی از موضوعاتی که در آن جلسه مطرح بود، بحث بعضی‌ها می‌گفتند شورایی باید باشد، بعضی‌ها می‌گفتند نه یک فرد باید برای رهبر انتخاب شود و اینها، واقعاً فردی پیدا می‌شد آن زمان به توانمندی رهبر معظم انقلاب اسلامی؟
 امام (ره) که در حال احتضار بودند همان شب، بیرون آن اتاقی که حضرت امام بودند، یک اتاق دیگری بود دوستان نشسته بودند، آقای اردبیلی و بعضی دوستان بودند، صحبت راجع به شورایی شد، بعد می‌گفتند شورا که باشد؟ ایشان و ایشان و یکی هم آقا بودند، ولی من می‌گویم که این‌ها نمی‌توانند، این‌ها نمی‌توانند کار را پیش ببرند، در بحران‌ها یک آدم باید باشد که قوی برخورد کند، همان وقت هم به نظر می‌آمد غیر از ایشان کس دیگری نیست، بعداً هم همین طور شد، الحمدلله بالأخره این کشور را همان طور که می‌فرمایید واقعاً باقی مانده، خدای متعال دوست دارد، امام زمان (ع) دوست دارد می‌خواهد این کشور به این واقعیتش باقی بماند و وسایلش را هم فراهم کند، یکی از وسایل مهمش شخص رهبری است و، ولی امر، حضرت آقا الحمدلله چنین هستند.


ارسال نظر