داود فیرحی: قاعدهای در جهان اسلام مطرح است که تاسیس تمدنها و دولتها را بر اساس نوعی خردمندی میداند. براساس این قاعده، اگر خردمندی منسجم باشند، تمدنها باقی میمانند و دانشها در درون آنها سر برمیآورند. مطالعه بیشتر و فراتر از تمدن اسلامی آشکار ساخت که این قاعده فقط مخصوص جهان اسلام نیست و در جاهای دیگر هم وجود دارد.
پارسانیا: جناب فیرحی این بحث را به حوزه دانش سیاسی محدود کردند و علوم تجربی یا ساینس را کنار گذاشتند، اما به باور من بحث در همه این جهات دنباله دارد و ساینس نیز دارای نسبتی با تمدن است. به سخن دیگر یکی از اقتضائات تمدن جدید ساینس و اصلاً علم را به این معنا، بهکاربردن است. در تمدن جدید حوزه حیات و زندگی انسان خارج از حوزه معرفت علمی هستند.
فیرحی: به نظر من در نص تناقض نیست، بلکه تناقضها ما هستیم. تناقضهای ذهن ما نص را متناقض میکند. این متناقضها فقط به متن قرآن محدود نمیشود، بلکه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، بهویژه اصول ۱۲۰، ۷، ۶، ۵ و ۱۶۰، که مربوط به بحث اسلامیت، ولایت فقیه و حاکمیت ملی هستند، نیز مشاهده میشوند؛ حال آنکه در هیچ کدام اینها تناقض نیست، بلکه ما در اینها تناقض میکنیم، این یکی از معضلات دانشهای بشری است که از محدودیت دانشها سرچشمه میگیرد و غیر از این راه دیگری نداریم.
پارسانی: آیا شما آن تمایزی را که بنده در بحث نسبیت بیان کردم و نسبیت فهم را از نسبیت به معنای محدودیت متمایز دانستم قبول ندارید؟
فیرحی: ینها الفاظ است و بحث بر سر آنها فایده چندانی ندارد. دانش ما محدود و نسبی است. منظور از محدود بودن دانش آن است که ما همه را نمیفهمیم، و نسبی بودن به معنای آن است که آنچه دست ماست نسبت به آنچه دست.
پارسانیا: نسبی است یعنی اینکه شما هیچی نمیفهمید…
فیرحی: نه، هیچکس غیر از شکاکان مطلق چنین حرفی نزدهاند. در صورت پذیرش چنین دیدگاهی دانش تولید نمیشود. ما میفهمیم جهان هست، اما کنهاش را نمیفهمیم؛ میفهمیم نص هست، اما کنهاش را نمیفهمیم.
پارسانیا: منظور من از بحث نسبیت آن بود که آیا ما امکان فهم محدود این متن را داریم یا خیر؟ در امکان فهم محدود، اگر دربارة مسئلهای، به ظاهری نقیض رسیدیم، باید بگوییم یکی غلط است و دیگری درست، اما ما نمیدانیم کدام درست است و کدام غلط، اما اگر بگوییم هر دو طرف نقیض به یک اندازه اعتبار دارند، از کانون اعتبار خارج شدهایم، البته ممکن است قدرت باشد و بگوییم هرکس یک نظام قدرتی دارد و یک طور آن را میفهمد. برای گریز از ایدئولوژیک کردن دانش باید پذیرفت که ما میتوانیم این امر را بفهمیم، اما محدود. این فهم ما هم ممکن است خطا یا درست باشد. ما نباید کسی را به فهم نادرست متهم کنیم. زمانی میتوان فهمید که کسی در فهم خود اشتباه کرده است که دو طرف به تناقض رسیده باشند و اگر به دو نقیض رسیدیم، یکی به درست رسیده است و دیگری به نادرست.
فیرحی: ایدئولوژیک شدن یک نظریه و تفسیر به این معناست که آن نظریه یا تفسیر از حمایت بیرونی برخوردار شده است.