بهگزارش خبرگزاری دانا، محمدصادق ترابزاده جهرمی، پژوهشگر هسته عدالتپژوهی مرکز رشد دانشگاه امامصادق (علیهالسلام) دربارۀ آسیب شناسی آموزش رسمی عمومی از منظر عدالت آموزشی در دوران شیوع کرونا در تارنمای مرکز رشد این دانشگاه نوشت:
آموزش رسمی عمومی (آموزش و پرورش) با خبر شیوع بیماری کرونا در ایران، وارد یک شوک سنگین شد. با توجه به سرعت شیوع بیماری، مدارس به سرعت تعطیل شدند و این تعطیلی به صورت مستمر و در شرایط ابهام آلودی تاکنون تمدید شده است. این تعطیلات کوتاه مدت و تمدیدهای ابهامآلود آن، باعث شد که جامعه آموزشی ایران، شرایط را گذرا فرض کرده و عمدتا به دنبال بازگشت به شرایط عادی بودند در حالی که به نظر می رسد تا پایان سال تحصیلی ۱۳۹۹-۱۴۰۰ همچنان جامعه ایرانی، با مسئله کرونا مواجه باشد. پس نیاز است تا آموزش رسمی عمومی نیز تدابیر لازم را در این خصوص اتخاذ نماید.
اما آموزش و پرورش ایران، سال هاست که مورد نقد جدی، ذی نفعان خویش است. عدالت آموزشی نیز یکی از زوایای نقد آموزش و پرورش بوده است که در دوران شیوع کرونا، شدت و حدت آن بیشتر شد. آنچه ابعاد مسئله را پیچیده تر و گسترده تر کرده است، ورود آموزش از راه دور (خصوصا آموزش مجازی) به عنوان جایگزین آموزش حضوری بوده است. این امر، اقتدار حاکمیت را کاهش و به دنبال خود، نقش مدارس و خانواده ها را پررنگ کرد. در واقع، از زاویه عدالت آموزشی، تکیه مسئله بر «نقشآفرینی موقعیتهای اقتصادی-اجتماعی خانوادهها» در اکتساب آموزش باکیفیتتر است. اکنون موقعیت خانوادههاست که تعیین می کند، دانش آموزان، از چه کیفیتی و چگونه برخوردار شوند و آیا امکان بهرهمندی کامل از این کیفیت آموزشی را دارند یا خیر؟
بنابراین طرح مسئله عدالت آموزشی در شرایط کنونی، ناظر به سه مولفه است:
- کیفیت آموزشی: کیفیت تابع علاقه و انتخاب فرد، نیاز جامعه و نهایتا غایت کمالی انسان تعریف می شود. سازگاری بیشتر آموزش با این عناصر، به معنای کیفیت بالاتر آموزش است.
- دسترسی به آموزش: عناصر هفت گانه ای وجود دارند که در عرصه آموزش، کیفیت ساز هستند. ساختار توزیع این عناصر کیفیت ساز، دسترسی به آموزش را تعریف می کند: مدیریت، فضا، زمان، معلم، دانش آموز، بودجه و تجهیزات، برنامه درسی.
- قابلیت بهره مندی از آموزش: ممکن است آموزش با کیفیتی عرضه شود اما بنا به دلایل مختلف، یادگیرنده، امکان بهره مندی کامل از این آموزش را نداشته باشند. قابلیت را می توان در دو عنصر خلاصه کرد: توانمندی یادگیرنده (ترکیب مهارت و دانش فرد)؛ ساختار اقتصادی-اجتماعی استضعاف در جامعه (شرایط محیطی که مانع بهره مندی شوند).
تا قبل از شیوع بیماری کرونا، نظام آموزش و پرورش ایران از این سه منظر نیز با نقدهای سهمگینی مواجه بوده است اما چنان که بیان شد در سبک آموزش از راه دور و عموما مجازی، این مولفه ها، شکل جدیدی به خود گرفتهاند:
- تنزل کیفیت به ۵۰ درصد وضعیت گذشته
- افت تدریس
- عدم پوشش همه دروس
- دشواری انطباق محتوا و مدیا
- در محاق رفتن تربیت
- رسانههای آموزشی و مسئله دسترسی
- آموزش تلویزیونی: بهره مندی ۷۰ درصد دانش آموزان؛ در عین عدم پوشش همه دروس و کتب درسی. حدود ۱۰۰۰ عنوان کتاب، برای حدود ۲۵۰ عنوان درس وجود دارد که پوشش داده نمی شود. ضمنا کیفیت آموزش مونولوگ تلویزیونی و رادیویی، خود محل تامل است.
- شکاف دیجیتال و دسترسی دانش آموز به اینترنت و تجهیزات. گرچه آمار و اطلاعات در آموزش و پرورش ایران، یک شوخی بزرگ است اما برآوردها نشان از عدم دسترسی ۳۰درصدی به آموزش مجازی در کشور دارد که در استان های محروم، بیش از این عدد است.
- کیفیت تجهیزات آموزشی مدارس و معلمان.
- کیفیت سرویس های آموزش مجازی و پیام رسان ها: اکنون اپلیکیشن شاد به عنوان ابزار قدرت تحمیلی آموزش و پرورش، فاقد کیفیت های حداقلی در این عرصه است. بحث در باب پیام رسان های داخلی و خارجی و سرویس های آموزش مجازی مورد استفاده در کشور نیز خارج از حوصله این خلاصه نوشتار است.
- قابلیت ورود و فعالیت در آموزش مجازی
- سواد رسانه و اطلاعات MIL: سواد آموزش مجازی در همه ذی نفعان به شدت پایین است. دانش آموزان، اولیاء و معلمان که در خط مقدم آموزش هستند، به شدت با این مسئله درگیر هستند.
- فقر و استضعاف اقتصادی-اجتماعی در سطح جغرافیا و خانواده. شرایط اقتصادی-اجتماعی خانواده ها، بسیاری از عناصر و مولفه های فوق را تعیین می کند. دسترسی به شدت تابع سطح مالی و امکانات خانواده هاست. حمایت آموزشی در خانه، به شدت تابع موقعیت اجتماعی، تحصیلات و سطح فراغت خانواده است. عملکرد مدارس در این زمینه متفاوت بوده و دسترسی به مدرسه بهتر و آموزش مجازی بهتر، تابع موقعیت اجتماعی، اقتصادی و حتی جغرافیایی خانواده است.
- ضرب این سه گانه در هم بر حسب شرایط اجتماعی اقتصادی خانواده ها: باید توجه داشت که هر سه مولفه کیفیت، دسترسی و قابلیت را باید با هم ضرب کرد. در خانواده های فقیر، در گروه های حاشیه ای و امثال آن، هر سه مولفه به شدت دچار چالش هستند و اساسا کیفیت پایین با دسترسی ضعیف و قابلیت ناچیز یادگیرنده و خانواده وی، در هم ضرب می شوند. اینجاست که تداوم شرایط حاضر، شکاف آموزشی را در نسبت با رفاه اجتماعی و نابرابری اجتماعی-اقتصادی، تشدید می کند و در آِینده شاهد بی عدالتی اجتماعی شدیدتر خواهیم بود.
اما آینده…
چنانکه بیان شد، شیوع کرونا، موجب رشد نقشآفرینی خانوادهها در تأمین آموزش بهخصوص از مسیر منابع آنلاین و آفلاین، آموزشهای آزاد و آموزش در منزل شده است. این امر یعنی تضعیف اقتدار نظام رسمی آموزشوپرورش عمومی و از سوی دیگر، طبقاتیتر شدن آموزش و فرصتهای اقتصادی اجتماعی در آینده.
لکن چاره در چیست؟ میتوان همانند جریانات چپگرا، داد سخن بر تحلیل طبقاتی و لزوم تخصیص منابع بیشتر به مناطق حاشیهای و… سر داد اما میدانیم که برابریطلبی ساده، سادهانگارانه است. وقتی ساختارهای مولد بیعدالتی دائما فعال هستند، هرگاه هم که جامعه را برابر کنیم، مجددا نابرابری تولید میشود. در عین اینکه نابرابریهای مشروع، طبیعی هستند و باید آنها را پذیرفت اما روی سخن را باید به سمت ساختارها منصرف کرد.
در این مقال، سه نقطه اهرمی را برای کاهش نابرابری پیشنهاد می دهم:
- بازنگری در نظام حکمرانی آموزش و مدرسه (تنظیمگری تنوع آموزش): حداقلیترین پیام و فرصتی که کرونا برای آموزش داشت، تمرکززدایی (نه خصوصی سازی) متناسب با ظرفیت های محلی است. اکنون عملا مدارس و خانواده ها، سکان دار آموزش هستند نه وزارت خانه و … . باید آن را به فال نیک گرفت. از جمله ساختارهای تمرکززدا، جایگزینی آموزش سرفصل های درسی به جای کتب درسی است (طبیعتا ارزشیابی و سنجش آموزش نیز بر همین مبنا خواهد بود) که هم انعطاف بسیار بالایی را برای مدارس و اولیاء خواهد داشت.
- تدوین خط مشی تنظیم گری آموزش مجازی در حوزه زیرساخت، سرویس و تولید محتوا: در این خصوص لازم است به صورت ویژه چند مورد را در کوتاه مدت، تصمیم گرفت:
- ارتقاء سواد آموزش مجازی معلمان، خانواده ها، دانشآموزان
- تداوم آموزش مجازی پس از کرونا (مقاومت آموزشی، تمرکززدایی)
- خط مشی منابع آموزشی باز OER
- خط مشی بازگشایی تدریجی مدارس در شرایط ایمن: بازگشایی مدارس، قطعا زمانی رخ خواهد داد. بازگشت به مدرسه، کمی از نابرابری آموزشی را خواهد کاست. اما برای نوع بازگشت باید اندیشید و از فرصت حاضر استفاده کرد.