وقتی شما را ناامید می کنند یا می شوید به تاریخ برگردید.
تاریخ نقل خاطره نیست بازسازی ارزش ها برای زمان حال هم هست، سوژه تفکر است و تامل در تجربه های زیسته.
هر گاه احساس کردید" دیگر نمی شود " به میرزا حسن رشدیه مراجعه کنید که در تبریز مدرسه می ساخت ومرتجعین خراب می کردند، او باز می ساخت مرتجعین باز خراب می کردند. در توالی ساخت و تخریب، آن قدر ساخت که اولی بر دومی فائق شد. آن قدر آزارش دادند که از تبریز به مشهد گریخت، در مشهد هم مدرسه ساخت. از این پیشانی مهر بسته ها باز هم مدرسه اش را تخریب کردند.
کار رشدیه ساختن بود و کار رقبا تخریب. تاریخ همین است، هیچ ساختنی بی چالش نبوده. آن نیمکت های چوبی که زمانی ما بر آنان درس می خواندیم حاصل مجاهدت های میرزا حسن ها بوده که طرف های مقابلش زنگ مدرسه را ناقوس کلیسا و میرزا را مامور مخفی جذب مردم به مسیحیت می دانستند!
میرزا ترور می شد از رو نمی رفت،کتکش می زدند از رو نمی رفت، خانواده اش را آزار می دادند از رو نمی رفت. خانه و کاشانه اش را تخریب می کردند، مهاجرت می کرد. آموزه میرزا زندگی بر اساس اصل مقاومت بود. یعنی مقاومت کردن در برابر ساختاری که علیهآفریدن بود، زندگی در نظر میرزا یعنی آفرینش، خلق ارزش در برابر ضدارزش. حالا این زندگی برای میرزا تعریفی فراتر از گزاره هایی " می خواهم خوشبخت بشوم" داشت،خوشبختی میرزا در شنیدن صدای کودکانی بود که با شوق برای یادگرفتن الفبای تازه به مدرسه اش می آمدند.