در عصر دانایی با دانا خبر      دانایی؛ توانایی است      دانا خبر گزارشگر هر تحول علمی در ایران و جهان      دانایی کلید موفقیت در هزاره سوم      
کد خبر: ۱۲۵۴۸۵۲
تاریخ انتشار: ۱۴ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۸:۴۵
ابراهیم حسن بیگی تلاش کرده تا گوشه از تلاش ها و مجاهدت های امام خمینی در مسیر تحقق انقلاب اسلامی را در کتاب پدر پسر روح الله به نوجوانان عرضه کند.
محمدحسین سیمیار، خبرگزاری دانا، گروه فرهنگ؛ بی شک بزرگ ترین اتفاق صد ساله ی تاریخ ایران، پیروزی انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی راه خود را در میان اندیشه های رایج آن روزها پیدا کرد و صدایی که سال ها کم فروغ شده بود را، که همان صدای دعوت انبیاء بود، بلند کرد و به گوش همگان رساند. بی شک یکی از مهم ترین تکلیف بر ما این است که فراموش نکنیم که انقلاب اسلامی بالاتر از رفع همه ی نیازهای مادی می خواست فهم ناب محمدی از زندگانی در این دنیا، که همان عبودیت است، را در دل هایمان زنده کند. و برماست پاسداری از این هدف مقدس و عمل در مسیر تحقق آن.

ابراهیم حسن بیگی تلاش کرده تا گوشه از تلاش ها و مجاهدت های امام خمینی در مسیر تحقق انقلاب اسلامی را در کتاب پدر پسر روح الله به نوجوانان عرضه کند. این کتاب در قالب چند نامه نوشته شده است و داستان مادری است که جواب سوال های فرزند خود درباره ی انقلاب را با او به صورت مکاتبه ای پاسخ داده است. پس او که در فرانسه درس می خواند با یکی از دوستانش به نوفل لوشاتو می روند و در آنجا پدربزگ دوستش خاطراتی از سال های حضور امام در نوفل لوشاتو بیان می کند که موجب کنجکاوی این پسر می شود و در نامه ای از مادرش می خواهد تا بیشتر در مورد انقلاب و امام برای او بگوید. مادر هم با بیان خاطرات خود از روزهای انقلاب، به شرح حوادث و فعالیت های همسرش می پردازد و در خلال این روایت ها به بیانی داستان هایی از امام خمینی هم می پردازد. این کتاب در سال 1395 توسط انتشارات جمکران منتشر شد و هم اکنون به چاپ سوم رسیده است.

گوشه ای از متن این کتاب را با هم می خوانیم:

امام از خواندن نماز شب فارغ شده بود که با شنیدن سرو صداهایی خفیف از پشت پنجره اتاق پسرش حاج مصطفی به منزل خود نگاه کرد و زیر لب گفت:

- پس آمدید.

پسرش مصطفی را صدا زد و گفت:

- مصطفی بیدار شو. مثل اینکه آمدند.

حاج آقا مصطفی چشم باز کرد و در جای خود نشست. پدرش را دید که مشغول پوشیدن لباس است. زمزمه های گنگ مبهمی از خارج به گوش می‌رسید. از جای خود برخاست و با شتاب به پشت بام رفت. دید کوچه اطراف منزل پر از سربازان مسلح است.

فرمانده کماندوها دو تن از خادمان امام را به قصد کشت می زدند و از آنها می پرسیدند:

خمینی کجاست؟

که ناگهان در حیاط روی پاشنه چرخید و قامت آراسته و رشید و چهره‌ی نورانی امام در آستانه در ظاهر شد و صدایی گیرا و مصمم و خشمگین برخاست که:

- روح الله خمینی منم. چرا اینها را می زنید؟

وحشت سراپای بر نیروهایی که او را دیدند، نشست. کسی از آنها باور نمی کرد خمینی با پای خود بیاید و بعد در مقابل آنها سینه سپر کند و چون فرمانده کل به آنها تحکم کند که:

این چه رفتار وحشیانه‌ای است که با مردم می‌کنید؟ این چه وحشی‌گری‌هایی است که از شما سر می‌زند؟

پدر پسر روح الله

نویسنده: ابراهیم حسن بیگی

ناشر: انتشارات جمکران

تعداد صفحه: 103

قیمت: 13 هزارتومان


معرفی کتاب پدر، پسر، روح الله
ارسال نظر